شناسه خبر : 39230 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بهشت گمشده

سیاست خارجی ایران چه مسیری پیش رو دارد؟

فرآیند ساختاریابی دیپلماسی در ایران به‌طور پیوسته از یک روند مشخص و آشنا برخوردار بوده است؛ روندی مبتنی بر ستیز با غرب، استوار بر ایدئولوژی و حتی با نگاهی سازه‌انگارانه، مبتنی بر آنچه ساختار تصمیم‌گیری، تمایل دارد که در جامعه حکمفرما باشد و هویت جمعی را تعریف و به مردم ارائه کند. از همین‌رو اگرچه این رویکرد، به خودی خود، یک «استراتژی» به نظر می‌رسد اما در نگاهی کلان‌تر، بیشتر شبیه به سیاست «از این ستون به آن ستون...» است. ساختار حکمرانی، به عنوان اصلی‌ترین ترسیم‌کننده خطوط دیپلماسی کشور، پس از چهار دهه کشمکش بر سر نزدیک شدن به غرب یا شرق، بالاخره راه دوم را برگزید و بعد از نرمشی تاکتیکی در دوره اعتدال، با هدف عبور از گردنه خطرناک تحریم‌های بین‌المللی و قرار گرفتن ذیل «فصل هفت منشور ملل متحد» (یا به عبارتی، خطر واقعی جنگ) ناگهان با چرخشی 180‌درجه‌ای و آشکار، به سوی چین و روسیه متمایل شد. روندی که با افشای قرارداد 25‌ساله بین ایران و چین و خبر تمدید قراردادهای 10‌ساله با روسیه، نشان داد که همه شعارهای استقلال‌طلبی، بیش از هر زمان دیگری رنگ باخته. این چرخش حداکثری، با حذف سیاستمداران میانه‌رو یا نیروهای متمایل به غرب، وارد مرحله جدیدی شد تا با یکدست‌تر شدنِ آشکار سه قوه اصلی کشور، روند دیپلماسی، مرحله جدیدی از تاریخ سیاست خارجی ایران را رقم بزند؛ روندی که اگرچه دائماً با تقبیح «مصالحه» با جهان، ارتزاق می‌کند اما نشانه‌هایی از ناگزیری آن در تن دادن به توافقِ حداقلی، آشکار شده است. 

دراین پرونده بخوانید ...