شناسه خبر : 37312 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بقا یا توسعه، خیار یا دلار؟

مروری بر مهم‌ترین رخدادهای سال 1399 خورشیدی با چند درنگ

 

مهرداد خدیر/ روزنامه‌نگار

روایت نیمه سال در آغاز پاییز با این عبارت شروع شد: «هیچ واژه‌ای به اندازه و آوازه «کرونا» نمی‌تواند تمام نیمه نخست سال 1399 خورشیدی را توصیف کند. ویروس ناشناخته و مرموزی که شرق تا غرب گیتی را درنوردید و در ستاندن جان آدمیان و تلخ و صعب‌الحصول کردن نان سفره‌های آنان، میان کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه و آسیا و آمریکا و اروپا تفاوتی قائل نشد. چنان‌که هفت ماه است که در ایران ما هم می‌تازد و تاکنون بیش از 20 هزار قربانی از میان هم‌میهنان ما گرفته است.»

شگفتا و جای شوربختی است که ناگزیرم عین همین عبارت را نه برای توصیف نیمه دوم سال که در ترسیم قاب تمام سالی که کهنه می‌شود، بیاورم و تنها تغییر نه در کلمات که در اعداد است.

پس به جای نیمه نخست یا نیمه دوم می‌توان گفت تمام سال و به جای هفت ماه هم 13 ماه (تمام سال به اضافه اسفند پارینه) و البته به جای 20 هزار تا لحظه تحریر در نیمه اسفند 99 بیش از 60 هزار تن و این 60 هزار نه عدد که انسان و هموطن ما بودند که جان باختند و اگر چه همه مانند «علی انصاریان و مهرداد میناوند» از شهرت عمومی و رسانه‌ای برخوردار نبودند اما مرگ، برای همه تلخ است و از میان دانشگاهیان و هنرمندان و دیگر صنوف نیز کرونا قربانی گرفت. همچون خسرو سینایی، سینماگر و دکتر داوود فیرحی، استاد دانشگاه و هرگاه سراغ اهل فرهنگ و ادب رفت هم دلمان لرزید. از بهاءالدین خرمشاهی، حافظ‌پژوه که خوشبختانه جست تا علی دهباشی که یک تنه یک بنیاد است و خبر ابتلای او هم ناگوار است و بادا که هنگام انتشار این متن او را در «صبح بخارا» که به جای «شب‌های بخارا» برپا کرده ببینم و همین مجله را به او اهدا کنم.

در روایت نیمه سال آوردم «گزاف نیست اگر بخواهیم سیاست، اقتصاد و اجتماع و حتی آیین‌های دینی، فرهنگی و هنری در نیمه نخست سال را تنها با یک کلمه توصیف کنیم: کرونا» و در پایان سال نیز حکایت همان است با این تفاوت که اگر کرونا، تا نیمه سال تنها با عنوان «کرونای چینی» شناخته و معرفی می‌شد، در پایان سال «کرونای انگلیسی» هم رخ نموده و بعید نیست شاهد «کرونای ایرانی» هم باشیم چنان‌که امیرحسین قاضی‌زاده‌هاشمی، نایب‌رئیس مجلس، گفته است: «افزون بر موتاسیون‌های ژنتیکی آفریقایی و انگلیسی و کالیفرنیایی، باید کرونای جهش‌یافته ایرانی را هم به حساب آورد و هرچند هنوز کاملاً تایید نشده ولی شواهدی از آن در قزوین و آن نواحی وجود دارد.»

صداوسیمای ایران البته هرقدر از به‌کارگیری تعبیر «کرونای چینی» پرهیز داشت با حرارت و تاکید و در هر بخش خبری از «کرونای انگلیسی» می‌گوید و باید دید اگر «کرونای ایرانی» هم از راه برسد چگونه از آن یاد خواهد کرد.

 رئیس‌جمهوری که به جای «کرونای چینی» از ویروس «ووهان» می‌گوید، تعبیر «کرونای انگلیسی» را اما به کار برده است. هر چه باشد در روزگار بحران در روابط سیاسی و اقتصادی و تحریم، چین جایگاه ویژه‌ای دارد و اگر چه بریتانیا هم یکی از اضلاع برجام است اما ادبیات روحانی در امور غیربرجامی الزاماً با اصولگرایان رادیکال و منتقد خود همواره متفاوت نیست، دست‌کم وقتی پای ویروس در میان باشد.

چنان که حسن روحانی نهم اسفند 1399 گفت: «پارسال می‌گفتیم از دست ویروس «ووهان» چه کار کنیم. امسال از «مار غاشیه» به افعی پناه بردیم. حالا می‌گوییم به پناه ویروس ووهان برویم و ویروس انگلیسی سراغمان نیاید. شرایط سخت‌تر شده است. مردم ما که طی ۱۳ ماه همیشه لطف و همکاری کردند در ایام عید هم رعایت می‌کنند.» و اینها یعنی نوروز 1400 خورشیدی به رنگ نوروز 1399 خواهد بود.

 

قهرمانان و قربانیان کرونا

کرونا اما چنان جهانگیر شده است که «پیتر ترنلی» -‌یکی از شناخته‌شده‌ترین و مشهورترین عکاسان خبری دنیا‌- در گفت‌وگو با شبکه خبری «یورو نیوز» از آن با عنوان «جنگ جهانی معاصر» یاد کرده و گفته «حتی دو جنگ اول و دوم با همه خسارات و تلفات همه جهان را درگیر نکردند اما چون بر همه دنیا تاثیر گذاشتند به جنگ‌های جهانی مشهور شدند. اکنون اما با یک جنگ جهانی روبه‌روییم که زندگی همه بشر را در سراسر کره زمین تحت تاثیر خود قرار داده است. جنگی که یک‌سوی آن مردم‌اند و طرف دیگر دشمنی که دیده نمی‌شود. قهرمان این قصه، در وهله نخست کادر درمان‌اند و در مرتبه بعد کارگران بخش‌های مختلف خدمات شهری و قربانیان اصلی هم بی‌تردید بی‌خانمان‌ها هستند».

چون این‌ روایت در یک مجله اقتصادی منتشر می‌شود جا دارد اشاره شود که دوربین او سراغ زنان و مردانی رفته که قبل از کرونا قادر به تامین معاش خود بودند و امروز از عهده تامین حداقل‌های زندگی هم برنمی‌آیند.

 

ترامپ، بایدن و برجام

سالی که با کرونا شروع شد با کرونا پایان می‌یابد اما «دونالد ترامپ» که در آغاز سال همچنان بر طبل تحریم می‌کوفت حالا در پایان سال رفته است و به تعبیر دقیق‌تر «شر او کم شد».

جانشین او، جوبایدن اما هنوز فرمان بازگشت به برجام را امضا نکرده و مانند توافق پاریس که ترامپ از آن خارج شده بود برای بازگشت، شتاب ندارد یا دست‌کم تا لحظه تحریر این نوشته نشان نداده اما از قرائن چنین برمی‌آید که بازگشت او به برجام قطعی است منتها ابتدا باید از اسرائیل و عربستان سعودی آسوده‌خاطر شود که اولاً کار نامتعارفی از آنها سر نزند ثانیاً از کنترل خارج نشوند. نوع مواجهه با پرونده جمال خاشقجی گواه همین مدعاست.

در ایران البته مجلسیان تازه‌نشسته بر کرسی‌های بهارستان عجله داشتند قبل از آنکه بایدن مستقر شود وضعیت و موقعیتی شکل گیرد که اگر رئیس‌جمهوری جدید ایالات متحده به برجام بازگشت یا بازگردد و تحریم‌ها را لغو کرد یا در روزهای آتی این کار را انجام دهد، این برچیدن به چیدن میوه برجام در دولت روحانی نینجامد و جواد ظریف را در قامت کاندیدای ریاست‌جمهوری 1400 در مقابل نامزدهای اصولگرا نبینند و به حساب مصوبه خود بگذارند و اگر خشم تیم جدید کاخ سفید و ادامه تحریم‌ها را در پی داشت در مناظره‌ها به کار آید. البته اگر رقابت‌ها به درون اردوگاه اصولگرایی محدود نشود و مناظره‌ای در کار باشد، وگرنه باقر قالیباف و سعید محمد و محسن رضایی و سعید جلیلی که در نقد برجام اختلاف‌نظر ندارند و شاید تنها حسین دهقان به اعتبار سابقه عضویت در دولت روحانی ملاحظاتی را یادآور شود.

 

دولت در پوست گردو

ضرب‌الاجل مصوبه مجلس برای محدود کردن فعالیت بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پنجم اسفند بود و اصولگرایان رادیکال روزشماری می‌کردند این ‌روز فرارسد. شاید دست دولت را در پوست گردو ببینند.

چرا که اگر بازرسان را مطابق مصوبه راه نمی‌داد یا فعالیت آنان را متوقف می‌ساخت یا به تعهدات فراپادمانی پایان می‌داد، احتمال میانجی‌گری اروپا کم‌رنگ می‌شد و اگر تن می‌زد و اجرا نمی‌کرد مطابق مصوبه به قوه‌قضائیه ارجاع می‌دادند.

رئیس سازمان انرژی اتمی ایران اما همان نقشی را ایفا کرد که پیشتر در مذاکرات وین از او دیده شد. تلفیقی از نکات فنی و تخصصی با نگاه دیپلماسی و این‌گونه بود که با آژانس توافق کردند پاره‌ای از فیلم‌ها سه ماه نزد ایران می‌ماند و چنانچه تحریم‌ها برداشته شد به آژانس تحویل می‌دهند و اگر نشد پاک می‌کنند.

مجلس انقلابی که احساس کرد دولت، مصوبه آنها را دور زده و سه ماه دیگر زمان گرفته و لابد تا انتخابات کاری انجام می‌دهند، «پلن بی» را به صحنه صحن آوردند و توافق را نقض مصوبه خواندند. رئیس مجلس اگرچه مانند گذشته به دولت نتاخت و حتی گفته شد به طرح اعلام نقض قانون رای موافق نداده اما در عین حال نگفت که توافق با مصوبه شورای عالی امنیت ملی منافات ندارد.

ساعاتی بعد اما در دیدار خبرگان با رهبری که حسن روحانی هم به اعتبار عضویت در این مجلس و نه جایگاه ریاست‌جمهوری حاضر بود آیت‌الله خامنه‌ای تصریح کردند «اختلافات را حل کنند. یک صدا باید شنیده شود».

کیهان که زبان به انتقاد گشود و از توافق موقت سه‌ماهه حمایت کرد، مشخص کرد که کدام صدا هماهنگ‌تر است و محمدباقر قالیباف در کمتر از یک ماه آماتور بودن خود را در عرصه دیپلماسی نشان داد. چرا که پیش از آن هم در سفر به مسکو موفق به دیدار با پوتین نشده و به عبارت درست‌تر رئیس‌جمهوری فدراسیون روسیه او را نپذیرفته بود.

 

بایدن و ایران

فضای جدید البته به خاطر روی کار آمدن بایدن و انتظار رفع تحریم‌ها ایجاد شده و بعید بود اگر ترامپ ابقا شده بود، ایران بخواهد بهانه‌ای به دست او بدهد. از این‌رو نمی‌توان به اشارات قبل بسنده کرد و سراغ انتخابات آمریکا نرفت.

خلاصه اینکه آن‌قدر که ایرانیان، انتخابات آمریکا و نتایج آن را دنبال کردند کمتر غیرآمریکایی دیگری پیگیر نبود. چرا که می‌دانند اقتصادمان به نفت و دلار وابسته است و ترامپ پای خود را روی گلوی اقتصاد ایران گذاشته بود و سه سال تمام می‌فشرد. گروهی هم البته با این تحلیل که «کار را یکسره می‌کند» پیگیر و دوستدار پیروزی و ابقای ترامپ بودند و کار به اختلاف محسن و فائزه هاشمی هم کشید. اولی که شاید یکی از نامزدهای 1400 باشد فردای انتخابات آمریکا شکست ترامپ را در برنامه تلویزیونی تبریک گفت و به تیتر روزنامه جمهوری اسلامی در استقبال از «خروج قاتل سردار سلیمانی از کاخ سفید» استناد کرد اما چند هفته بعد خواهرش فائزه با تاکید بر اینکه اگر آمریکایی بودم به ترامپ رای نمی‌دادم پنهان نکرد که دوست داشته ترامپ پیروز شود!

با اینکه قبل‌تر یکی از نزدیکان احمدی‌نژاد نیز چنین آرزویی را در گفت‌وگو با تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی بر زبان آورده بود نقدها هم به جانب دختر هاشمی‌رفسنجانی فقید وارد شد اگرچه انتقاد برادر سبب شد انگیزه خود را بگوید.

ترامپ البته کار را یکسره کرد اما کار خودش را، چون با سکوت یا حمایت از حمله به کاخ کنگره تردیدها را در لزوم رفتن از کاخ سفید زدود و استیضاح هم شد، اگرچه جمهوریخواهان منتقد ضرورتی به ادامه ماجرا پس از خروج او از کاخ سفید احساس نکردند.

رفتار صداوسیما هم از 13 آبان 99 تا دو ماه بعد که الکترال کالج رای به بایدن را رسمیت داد، جالب بود.

از یک طرف ادعاهای دونالد ترامپ درباره تقلب گسترده در ایالت‌ها پوشش داده می‌شد و توضیح هم نمی‌دادند که آمریکا در واقع «دولت‌های متحد» است، نه چنان که عادت کرده‌ایم «ایالات متحده» و تابع همه فرمان‌های «رئیس دولت‌های متحد» نیستند. هم او که به نام «رئیس‌جمهوری ایالات متحده» می‌شناسیم.

از سوی دیگر اعتراضات در تلویزیون ایران به‌گونه‌ای انعکاس می‌یافت که انگار آمریکا آبستن یک انقلاب است.

 

نمی‌توانم نفس بکشم

ترامپ، پای خود را بر روی گلوی اقتصاد ایران گذاشته بود و این تعبیر وقتی بیشتر به کار رفت که چند ماه قبل از انتخابات انتشار تصویر قتل سیاهپوستی به نام «جرج فلوید» زیر زانوی پلیس شهر «مینیاپولیس» دنیا را تکان داد. کاری که «درک شاوین» با جرج فلوید کرد، شری بود که به انبار باروت انداخت و هفته‌های متمادی آمریکا را دستخوش اعتراض کرد و به زیان ترامپ تمام شد که آشکارا آمریکا را متعلق به سفیدپوستان می‌دانست.ترامپ ترجیح داد به جای تقبیح صریح رفتار پلیس و همدردی با سیاهان، واکنش نرم‌تری داشته باشد و به عکس، چندی به نظاره نشست تا ایالات مختلف، دستخوش خشونت و آشوب شود تا پایگاه اجتماعی خود را برای حضور در انتخابات بیشتر تحریک و تهییج کند و به آنها بگوید: من اگر نباشم آمریکای سفید به دست اینها می‌افتد!

مرد 40ساله در آن ویدئوی تکان‌دهنده و در حالی که پای پلیس روی گلوی اوست، مثل یک کودک واژه «مامان» را بر زبان می‌آورد:

«هی مرد! این صورت منه که داری له می‌کنی. من که کاری نکرده‌ام. لطفاً، تو را به خدا. من نمی‌توانم نفس بکشم. از روی من بلند شو. من نمی‌توانم نفس بکشم. مامان. مامان. گردنم درد می‌کند. نفسم بالا نمی‌آید. نمی‌توانم نفس بکشم. مامان...»

 

وداع با خنیاگر بزرگ

سالی که با بیم و امید درباره خسرو آواز ایران آغاز شده بود تا نیمه و حتی هشتادمین زادروز محمدرضا شجریان را تاب آورد اما مهر به پایان نرسیده بود که خبر آمد چشم از جهان بست و رفت.اگر کرونا نبود پیکر او بر دوش صدها هزار تن در خیابان‌های تهران و مشهد بدرقه می‌شد اما کرونا این مجال را نداد و با حضور جمعیتی محدود در توس و در جوار فردوسی و اخوان‌ثالث آرام گرفت.در تهران سرانجام قرار شد نام او بر خیابانی بنشیند اما همین هم بر برخی گران افتاد و تابلوی خیابان را کندند. شاید همان‌ها که چندی قبل‌تر تابلوی خیابان نوفل‌لوشاتو را نیز کنده بودند بی‌آنکه بدانند به خاطر اقامت امام خمینی در دهکده حومه پاریس و در گرماگرم انقلاب 1357 نام خیابان فرانسه را به نوفل‌لوشاتو تغییر داده بودند. این بار اما با خود تابلوی شهید فخری‌زاده را آورده بودند که چندی پیش از آن و در اقدامی تروریستی به شهادت رسیده بود؛ یکی از طراحان برنامه هسته‌ای ایران در بازدارندگی‌های نظامی. غائله اما با واکنش هوشمندانه خانواده فخری‌زاده خاتمه یافت که یادآور شدند «شهید عزیز ما به هنر و موسیقی اصیل ایران و زبان و ادبیات فاخر پارسی علاقه داشت و احترام می‌گذاشت و تغییر نام خارج از رویه‌های مراجع رسمی به مصلحت نیست».

به ترور شهید فخری‌زاده اشاره شد، این اشاره هم لازم است که مصوبه مجلس برای محدود کردن فعالیت بازرسان آژانس در ایران در واقع واکنش آنان به این اتفاق بود و این‌گونه می‌توان چند رخداد را کنار هم قرار داد.

نمی‌توان در مجله «تجارت فردا» نوشت و در میان رخدادهای سال 1399 به خبر برکناری رضا رحمانی، وزیر صنعت، معدن و تجارت اشاره نکرد. وزارتخانه‌ای که حاصل ادغام وزارت «صنایع و معادن» در وزارت بازرگانی است و روحانی هرچه کرد نتوانست نه در مجلس همراه قبل و نه در مجلس ناهمراه کنونی نظر موافق نمایندگان برای احیای وزارت بازرگانی را جلب کند و کار به جایی رسید که در یکی از معدود کنفرانس‌های خبری در سال 99 غیبت وزارت بازرگانی در دولت را به معنی آن دانست که مصرف‌کنندگان نماینده‌ای در کابینه ندارند.کمی بعدتر البته گفته خود را تصحیح کرد که منظور او وزیری است که تنها از این زاویه بنگرد.

برکناری رضا رحمانی هم به این سبب بود که رئیس‌جمهوری انتظار داشت برای احیای وزارت بازرگانی بکوشد ولی او که می‌دانست در این صورت نه به عنوان وزیر جدید صنایع معرفی می‌شود نه بازرگانی تلاش درخوری نشان نداد شاید چون آسوده‌خاطر بود که روحانی اهل برکناری وزیر نیست خصوصاً اینکه اخذ رای اعتماد از مجلس جدید هم دشوار نمود.محاسبات او اما درست نبود و رئیس‌جمهوری برای اولین بار یک وزیر را برکنار کرد چرا که وقتی رئیس دفتر روحانی از او خواسته بود استعفا کند، در پاسخ گفته بود «حجت شرعی» نیافته است.

 

اکبر طبری و سلطان خودرو

در مرور رخدادهای سال 99 بر نام اکبر طبری، معاون اجرایی قوه قضائیه در دوران ریاست صادق لاریجانی نیز باید درنگ کرد.اگرچه دفتر رئیس پیشین اعلام کرد به اتهامات او رسیدگی و وی تبرئه شده اما در دوره جدید با لباس زندان محاکمه شده و روشن شد فردی با کمترین سواد قضایی که قرار بوده ساخت‌وساز کند، تاخت‌وتاز می‌کرده است و طی رسیدگی به همین پرونده بود که نام قاضی منصوری هم بر سر زبان‌ها افتاد و مرگ او در رومانی هم خبرساز شد.صدور حکم اعدام برای یک زوج (وحید بهزادی و نجوا لاشیدایی) با عنوان سلطان خودرو نیز از مهم‌ترین خبرهای اقتصادی بود، هرچند که روشن نشد با کدام سازوکار توانستند 6700 خودرو و کوهی از طلا را برای خود فراهم کنند و آیا به جز شیوه کسب آنها اصل تملک این حجم از دارایی هم ممنوع است؟

 

از دلار تا خیار

اگر بخواهیم ژرفای آنچه اقتصاد ایران در سال 1399 به خود دید را در مثالی ملموس ولو نازل بیان کنیم چاره‌ای نیست جز آنکه بگوییم اگر در آغاز سال بحث بر سر قیمت دلار بود به پایان سال که رسیدیم قیمت خیار موضوع اصلی شد. وقتی تامین معاش به‌دشواری صورت پذیرد و غم نان غلبه کند، طبقه متوسط لاغرتر می‌شود و این‌گونه است که یک عضو شورای شهر تهران هشدار می‌دهد خطر بزرگ «بی‌آبرو شدن» شهروندان است.هر بار که نسیمی می‌وزد و امیدی شکل می‌گیرد، فشار خارجی و رفتارهایی در داخل جامعه را از تب‌وتاب می‌اندازد.به خاطر آن هشدار و برای اینکه از آرزوهایمان دست نکشیم آرزوکنیم سال 1400 با تنش‌زدایی و احیای برجام آغاز شود تا بحث بر سر قیمت خیار جای ارزش دلار را نگیرد و قیمت دلار هم جای دغدغه توسعه را.گم‌شده ما در سال 99 توسعه بود. چرا که «بقا» بر توسعه مقدم است. نه دولتی که در معرض فشار است می‌تواند بقا را فرو بگذارد و به توسعه بیندیشد و نه سرپرست خانوار می‌تواند به جای بقا به توسعه بیندیشد. برای توسعه ایران همه باید انعطاف نشان دهند.

دراین پرونده بخوانید ...