شناسه خبر : 34058 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دردسرهای عظیم

چرا تئوری‌های استاندارد اقتصادی پاسخی برای بحران کرونا ندارند؟

پاندمی ویروس کرونا به‌طور قابل توجهی الگوهای رایج اقتصادی و اجتماعی را در سراسر کشورهای دنیا با چالش روبه‌رو کرده است. اقتصاددانان تمرکز خود را روی اثرات اقتصادی بحران کرونا گذاشته‌اند. آنها همچنین به دنبال پاسخ این سوال هستند که بانک‌های مرکزی و دولت‌ها باید در پاسخ به انحراف همزمان عرضه و تقاضا از مسیر اصلی‌شان (در نتیجه بحران) چه کار کنند. میان اقتصاددانان این وفاق وجود دارد که دولت‌ها مجبور خواهند بود از کسب‌وکارها و کارگرانی که در حال از دست دادن درآمدشان هستند حمایت کنند.

پاندمی ویروس کرونا به‌طور قابل توجهی الگوهای رایج اقتصادی و اجتماعی را در سراسر کشورهای دنیا با چالش روبه‌رو کرده است. اقتصاددانان تمرکز خود را روی اثرات اقتصادی بحران کرونا گذاشته‌اند. آنها همچنین به دنبال پاسخ این سوال هستند که بانک‌های مرکزی و دولت‌ها باید در پاسخ به انحراف همزمان عرضه و تقاضا از مسیر اصلی‌شان (در نتیجه بحران) چه کار کنند. میان اقتصاددانان این وفاق وجود دارد که دولت‌ها مجبور خواهند بود از کسب‌وکارها و کارگرانی که در حال از دست دادن درآمدشان هستند حمایت کنند. چراکه چنین چیزی، ریسک رخ دادن یک اثر دومینویی روی بانک‌ها و اقتصاد حقیقی را به وجود می‌آورد. همچنین این وفاق وجود دارد که دولت‌ها مجبور خواهند بود راهی برای تامین مالی این مخارج پیدا کنند. از طرفی ضرورتاً این نیاز وجود دارد که تولید کالاهای ضروری مثل دستکش و ماسک به‌طور قابل توجهی افزایش یابد. همچنین ضرورتاً این نیاز وجود دارد که تخت‌های بیمارستانی افزایش یابند و این اطمینان حاصل شود که نیروی کاری که به خدماتش نیاز است، بتواند سر کار حاضر شود. به‌رغم مشکلی که برای زنجیره‌های تامین به وجود آمده و به‌رغم محدودیت‌هایی که روی فعالیت‌های مردم گذاشته شده است، خدمات اساسی باید ارائه شوند و نباید گذاشته شود که بنگاه‌ها به دام ورشکستگی بیفتند. همچنین سطح اشتغال و درآمد باید حفظ شود.

این شرایط، سوالات بنیادینی را به وجود می‌آورد. سوالاتی در مورد اینکه نقش بازار و بخش عمومی در انجام کارهایی که باید انجام شوند چیست؛ کارهایی که در مقیاس مورد نیاز باید صورت گیرند و آن هم با سرعت کافی. تعدادی از متفکران اقتصادی با سرعت در حال تلاش برای یافتن پاسخ این سوالات هستند. اما توجه به این مسائل و تلاش برای یافتن راه‌حل، همچنین ما را به تفکر مجدد در مورد ایده‌های اقتصادی پایه‌ای وا‌می‌دارد. تئوری‌های علم اقتصاد، تاثیرگذارترین چارچوب‌ها را برای تفکر در مورد سیاستگذاری ارائه کرده است. اما ثابت شده که آنچه علم اقتصاد می‌گوید، هم در حوزه آماده شدن در زمان وقوع این بحران و هم در حوزه ارائه پاسخ و حل آن، کافی و مناسب نبوده است. پاندمی کرونا به ما نشان داد که باید در مورد ایده‌هایی که از علم اقتصاد گرفته‌ایم، مجدداً بیندیشیم و همچنین تا حدی نشان داده که این تفکر مجدد باید چگونه انجام شود.

منافع عمومی و انتخاب عقلانی

بیایید اول نگرش علم اقتصاد جریان اصلی را در مورد رابطه میان افراد و خرد جمعی در شرایطی که چنین بحرانی (شیوع ویروس کرونا) رخ می‌دهد، در نظر بگیریم. به این نتیجه خواهیم رسید که آنچه به نظر می‌رسد برای افراد، عقلانی باشد، می‌تواند از نظر جامعه (خرد جمعی)، غیرعقلانی جلوه کند. طبق دیدگاه اقتصاددانان سنتی، کنش افرادی که یک بیماری واگیر را گسترش می‌دهند، یک اثر خارجی (externality) را به وجود می‌آورد. این اثر خارجی، همان افزایش ریسک سرایت بیماری است. این اثر خارجی فقط در مورد کسانی که یک فرد با آنها تعامل می‌کند نیست، بلکه در مورد گروه دیگری که گروه اول با آن تعامل خواهد کرد هم هست. این‌گونه است که کنش یک فرد مبتلا به ویروس (تعامل کردن با دیگران)، ریسک بیماری را در جامعه بالا می‌برد. البته موضوع مورد بحث اینجا نیست. مشکل در چیز دیگری است که در ادامه می‌گوییم. اثرات خارجی می‌توانند به این صورت باشند که فقط بعضی‌ها را متضرر کنند یا می‌توانند به این صورت باشند که همه از آنها متضرر شوند. پاندمی کنونی، جنبه‌هایی از هر دو مورد را در خود دارد اما باید در مورد آن عمیق‌تر فکر کرد.

از آنجا که نرخ مرگ و میر پاندمی کنونی برای افراد مسن بسیار بیشتر است و جوانان اغلب، نسبت به منافعی که از زندگی در شرایط عادی به دست می‌آورند، ضرر مستقیم کمتری را از پاندمی کنونی تجربه می‌کنند، یک تغییر در تفکر ما باید ایجاد شود. به این صورت که چارچوبی که طبق آن، انتخاب‌های مربوط به سلامت عمومی (public health) را می‌کنیم، باید ماورای این سوال باشد که آیا همه افراد می‌توانند در نتیجه یک انتخاب، منتفع شوند (رفاهشان افزایش یابد) یا خیر. در عوض در چارچوبی که طبق آن انتخاب‌های مربوط به سلامت عمومی را انجام می‌دهیم، باید مقایسه‌های بین‌فردی از رفاه را در نظر بگیریم. چنین کاری به این خاطر باید انجام شود که بتوانیم تعیین کنیم، آیا منافع یک اقدام خاص برای یک گروه، ضررهایی را که گروه دیگر در نتیجه این اقدام می‌بینند، پوشش می‌دهد یا خیر. بیشتر اقتصاددانان سنتی، از انجام چنین مقایسه‌هایی خودداری می‌کنند و در عوض تمرکزشان را روی ملاحظات مربوط به کارایی می‌گذارند؛ به‌طوری که فقط سعی می‌کنند طبق این ملاحظات، پیامدها را فقط بر این اساس رده‌بندی کنند که آیا همه افراد در نتیجه یکسری اقدامات، منتفع می‌شوند یا خیر. در شرایطی که درگیر بحران کرونا هستیم، چنین رویکردی ما را به هیچ جا نمی‌رساند. اقتصاددان مشهور، لیونل رابینز، به مقایسه‌های بین‌فردی حمله کرد و گفت چنین مقایسه‌هایی، مانند این سوال هستند که بپرسیم: «خون تو رنگین‌تر است یا خون من.» اما در شرایطی که درگیر بحران کرونا هستیم، این سوال وجود دارد: «خون تو رنگین‌تر است یا جان من!» مقایسه‌های بین‌فردی به ما این اجازه را می‌دهند که در این مورد قضاوت کنیم که آیا از دست رفتن جان یک عده، می‌تواند از ناراحتی و ضررهای اقتصادی و اجتماعی (ضررهایی که احتمالاً بسیار جدی هم هستند) یک عده دیگر، مهم‌تر باشد یا خیر.

بحران کرونا به ما این اجازه را می‌دهد که ببینیم چرا وزن کردن منافع افراد مختلف با یکدیگر، قطعاً یک چیز ضروری است؛ حتی اگر این کار بسیار غیرمعمول باشد. البته که چنین مقایسه‌هایی می‌توانند بسیار تنش‌زا باشند. در بهترین حالت، اندیشه عمومی و معنادار در مورد این مقایسه‌ها می‌تواند مشروعیت‌های اجتماعی و سیاسی به وجود آورد. به نظر می‌رسد که تصمیمات قابل توجه دولت‌ها در اروپا و ایالات متحده به منظور متوقف کردن بحران کرونا، تا به این جای کار، مورد حمایت عمومی واقع شده باشد. اما نهایتاً، ملاحظات اجتماعی در مورد اینکه منافع مختلفِ افراد مختلف مورد حمله قرار گرفته است، غیرقابل اجتناب خواهند بود. این ملاحظات نه‌فقط برای هواخواهی از این افراد و این منافع مهم است، بلکه از این جهت اهمیت دارد که باید تضمین‌کننده بده‌بستان‌های (trade off) قابل توجیه باشد.

اگر قرار است روی زندگی روزانه افراد برای یک دوره خاص محدودیت گذاشته شود، این کار باید بر اساس سنجش منافع گروه‌های مختلف در برابر هم صورت گیرد. به‌طور مشابه درخواست استفاده از منابع خصوصی افراد (مانند ساختمان‌ها، دارایی‌های فکری یا وسایل پزشکی و درمانی) به منظور خدمت‌رسانی به مردم و برای مبارزه با کرونا باید بر اساس انجام دادن یک بده‌بستان منطقی میان منافع حیاتی یک گروه و منافع غیرحیاتی گروه دیگر انجام شود. توانایی انجام دادن چنین بده‌بستانی، برای مفهوم منفعت عمومی، یک چیز ذاتی است. در یک سطح بنیادی‌تر، پاندمی کرونا همچنین حاکی از نامناسب و ناکافی بودن درک اقتصاددانان سنتی از مفهوم عقلانیت است. کنترل یک پاندمی مثل کرونا، تلاش برای جلوگیری از رخ دادن نتایجی است که این نتایج همه را متضرر می‌کنند (حداقل میان کسانی که بر حسب ریسک ابتلا به بیماری، در یک سطح هستند). باید توجه داشت که رسیدن به یک پیامد عقلانی جمعی، برخلاف آنچه چارچوب استاندارد مطرح می‌کند (برای مثال مانند آنچه در معمای زندانی دیده می‌شود) نیازمند رها کردن عقلانیت فردی نیست. بلکه نیازمند این است که به عقلانیت فردی به طرز دیگری نگریسته شود. البته این یک ایده جدید نیست. انتقاداتی که به فهم محدودی که از عقلانیت در اقتصاد وجود دارد، می‌شود، از قبل وجود داشته‌اند. فقط با روی آوردن به یک رویکرد جامع‌تر از عقلانیت می‌توان مشکل را حل کرد. قابل ذکر است که در مدل‌هایی که به‌طور رایج از سوی سیاستگذاران برای ارائه پاسخشان به بحران کرونا استفاده می‌شود، فرض شده است که فقط بخشی از مردم محدودیت‌های اجتماعی را قبول خواهند کرد و نسبت به آن اعتراضی نخواهند داشت. وضعیتی که در آن قرار گرفته‌ایم این نیاز را به وجود آورده که سیاستگذاران به منظور توجیه خط‌مشی‌هایی که اتخاذ می‌کنند و انگیزه دادن به مردم برای همراهی کردن، دستشان را ماورای جعبه ابزار محدود اقتصاد جریان اصلی ببرند. چراکه اقداماتی که برای حفظ سلامت عمومی انجام می‌شوند، آزادی فردی را محدود می‌کنند. در ادامه به این سوالات پاسخ خواهیم داد که درس‌ها و چالش‌های بحران کرونا برای اقتصاد چیست و اینکه چه چیزهایی می‌تواند از دست برود.

پنج درس، پنج چالش

پاندمی ویروس کرونا و بحران اقتصادی‌ای که به دنبال آن به وجود آمده است، به سرعت گسترش یافت. برای راهنمایی کردن سیاستگذاران اقتصادی در ماه‌های آینده و سال‌های پیش رو، نیاز به این داریم که ببینیم چه چیزی در حال رخ دادن است (به لحاظ اقتصادی) و چه ویژگی‌هایی دارد. در ادامه آنچه می‌توانیم از بحران کرونا بیاموزیم را در پنج بخش توضیح می‌دهیم: 1- هزینه‌های اقتصادی بحران، قابل توجه خواهند بود؛ 2- بحران کرونا، شوک‌های عرضه و تقاضا را با یکدیگر ترکیب کرده است؛ 3- بحران کرونا به بخش مالی سرایت کرده است؛ 4- همه ما در این بحران همراه هم هستیم؛ 5- پاسخ‌های سیاستگذارانه مهم هستند اما به‌طور قابل توجهی در کشورهای مختلف با هم فرق می‌کنند. همچنین به چالش‌هایی خواهیم پرداخت که کشورهای با درآمد پایین با آنها مواجه هستند. به‌طوری که پنج چالش در پنج بخش توضیح داده خواهند شد: 1- احیای اقتصاد جهانی در کوتاه‌مدت و میان‌مدت؛ 2- هماهنگی کنش‌های کشورهای G20؛ 3- کشورها در بلندمدت در نتیجه بحران چگونه خواهند بود؟؛ 4- سرعت و کیفیت اقدامات حمایتی، اهمیت دارد؛ 5- تامین مالی بخش مالی و تولید واکسن. این پنج درس و پنج چالشی که در ادامه می‌خوانیم، ترجمه مقاله‌ای است که در مارس 2020 به قلم «دیرک ویلم تو ولده» (Dirk Willem te Velde)، یکی از مدیران اندیشکده ODI و در سایت این اندیشکده به چاپ رسیده است.

درس اول

هزینه‌های اقتصادی بحران، قابل توجه خواهند بود. واضح است که هزینه بحران کرونا، از پیش‌بینی‌های قبلی در مورد کاهش رشد اقتصادی دنیا بیشتر خواهد بود. اوایل پیش‌بینی می‌شد که بحران کرونا، بین 1 /0 تا 5 /0 درصد منجر به کاهش تولید ناخالص داخلی در دنیا در سال 2020 شود. کاهش 1 /0درصدی پیش‌بینی صندوق بین‌المللی پول و کاهش 5 /0درصدی پیش‌بینی ODI بود. اما این هزینه بیشتر از اینها خواهد بود و حداقل باید انتظار کاهش 5 /1 درصدی در تولید ناخالص داخلی جهانی را داشته باشیم؛ تقریباً یک تریلیون دلار. این کاهش به‌طور فنی به معنای رکود جهانی (رشد اقتصادی پایین‌تر از 5 /2 درصد GDP دنیا) خواهد بود. آن هم رکودی که همه مناطق دنیا تحت تاثیرش قرار خواهند گرفت. تجزیه و تحلیل‌ها نشان می‌دهد که تولید ناخالص داخلی در آفریقا حداقل 25 میلیارد کاهش خواهد یافت.

درس دوم

بحران کرونا، شوک‌های عرضه و تقاضا را با یکدیگر ترکیب کرده است. اعمال محدودیت روی مردم، کارگران و بنگاه‌ها منجر به کاهش موازی تقاضا در بخش‌هایی همچون حمل‌ونقل و سرگرمی و همچنین تولیدات کارخانه‌ای خواهد شد. از طرفی زنجیره‌های تامین جهانی در دریافت مواد اولیه تولید با مشکل مواجه شده‌اند. برای مثال دستگاه‌های تولید چین و ایتالیا که در فرآیند تولید کارخانه‌های سراسر دنیا مورد استفاده قرار می‌گیرند کمتر عرضه می‌شوند. صادرات چین در ژانویه و فوریه سال 2020، بیست درصد کاهش یافت. اینکه کشورها چقدر به این زنجیره‌های تامین وابسته هستند بسیار حائز اهمیت است.

درس سوم

بحران کرونا به بخش مالی سرایت کرده است. بازارهای سهام تعداد زیادی از کشورها ریزش کرده است. ریزش‌هایی که طی چند روز، آنچه طی سال قبل از این بازارها به دست آمده را از بین برده است. کشورها در شرایطی قرار گرفته‌اند که انتشار اوراق دولتی و شرکتی جدید سخت‌تر از قبل شده است. در یک دوره چندماهه، میلیاردها دلار (در زمان انتشار مقاله اصلی معادل 42 میلیارد دلار) از بازارهای نوظهور خارج شده‌اند. چراکه سرمایه‌گذاران تصمیم گرفتند به خاطر امنیت مالی، در بازارها و ارزهایی سرمایه‌گذاری کنند که بنیان‌های قوی‌تری دارند. برای مثال در نیجریه، سقوط قیمت نفت و سقوط بازار سهام، اسپررد اوراق را افزایش داد و روی واحد پول این کشور (Naira) فشار زیادی آورد. همچنین سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در سطح جهانی می‌تواند در سال 2020، نسبت به سال قبل، حدود 15 درصد کاهش یابد.

درس چهارم

همه ما در این بحران همراه هم هستیم. بحران کرونا بحرانی است که بر اساس سطح درآمد و ثروت میان افراد تبعیض قائل نمی‌شود. این بحران سلامت و ثروت طبقه متوسط، فقرا و سیاستمداران را به یک شکل تحت تاثیر قرار می‌دهد. کشورهای با درآمد پایین، از طریق مکانیسم‌های مختلف تحت تاثیر کرونا قرار گرفته‌اند. برای مثال صنعت توریسم و حمل‌ونقل هوایی کاهش یافته است (شرکت‌های هواپیمایی آفریقا تا زمان انتشار مقاله 400 میلیون دلار از دست داده‌اند)، قیمت نفت و سایر کالاهای مشابه افت کرده است (در زمان انتشار مقاله قیمت نفت نسبت به ابتدای سال 2020 نصف شده بود و پیش‌بینی می‌شد که این موضوع، خالص صادرات از کشورهای جنوب صحرای آفریقا را تا 30 میلیارد دلار کاهش دهد)، یا زنجیره‌های تامین با اخلال مواجه شده‌اند (کاهش واردات پارچه از چین، بیش از 100 هزار شغل را در کامبوج تهدید می‌کند). کشورهای مختلف و بخش‌های اقتصادی مختلف، آسیب‌پذیری متفاوتی از بحران کرونا دارند.

 درس پنجم

پاسخ‌های سیاستگذارانه مهم هستند اما به‌طور قابل توجهی در کشورهای مختلف با هم فرق می‌کنند. مباحثات زیادی بر سر این مساله که پاسخ درست به بحران کرونا چیست وجود دارد. کشورهای دنیا در پاسخ‌دهی به بحران کرونا، در حوزه بهداشت و درمان، سرعت عمل، جدیت و همچنین عملکرد مالی (fiscal) متفاوت از هم عمل کرده‌اند. بعضی از کشورها همچون هند یا آلمان، صادرات را منع کرده‌اند و بعضی از کشورها همچون کامبوج، مالیات شرکت‌های تولید پوشاک را کاهش داده‌اند.

چالش اول

ریکاوری اقتصاد جهانی در کوتاه‌مدت و میان‌مدت چالش اول است. پیامدهای اقتصادی ویروس کرونا به همراه خود، یک الگوی رشد Vشکل را به وجود نخواهد آورد یا به عبارتی از این الگو پیروی نمی‌کند (الگوی رشدی که در آن، ابتدا رشد اقتصادی به سرعت کاهش یابد و سپس به سرعت افزایش یابد). در حال حاضر به نظر می‌رسد الگوی رشد اقتصادی، Uشکل خواهد بود. اما احتمال بالایی وجود دارد که الگوی رشد اقتصادی در نتیجه بحران کرونا، Lشکل باشد.

چالش دوم

همکاری و هماهنگی کشورهای عضو گروه 20 چالش دومی است که کرونا به وجود آورده است. گروه 20 به‌طور موفق توانست در بحران مالی سال 2008 به مشکل پاسخ دهد. در حال حاضر نیز چنین همکاری‌هایی لازم است. به‌طوری که اقدامات باید شامل سیاست‌های پولی و مالی یکپارچه باشند. همچنین اقداماتی که برای جلوگیری از افزایش بیکاری اتخاذ می‌شوند باید فقیرترین افراد را در فقیرترین کشورها مد نظر قرار دهند.

چالش سوم

اینکه کشورها چگونه در بلندمدت از چاله بحران خارج می‌شوند چالش بعدی است. کشورهای مختلف و فعالیت‌های اقتصادی متفاوت، به روش‌های مختلفی تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. زمانی که اقتصاد جهانی از بحران خارج شود، اینکه زنجیره ارزش و سیستم‌های تولید در یک کشور تا چه اندازه متنوع هستند و همچنین نحوه استفاده آنها از تکنولوژی، مهم خواهد بود.

چالش چهارم

سرعت و کیفیت اقدامات حمایتی تفاوت را رقم خواهد زد و این چالش چهارم است. اگرچه تامین مالی پل (bridge financing) به خطوط هوایی، هتل‌ها و مردم کمک خواهد کرد که از یک بحران شدید اما زودگذر عبور کنند (تامین مالی پل، یک نوع تامین مالی موقتی است که با هدف پوشش هزینه‌های کوتاه‌مدت یک شرکت انجام می‌شود؛ البته تا زمانی که این شرکت بتواند تامین مالی ایمن و بلندمدت خود را از سر بگیرد) اما تغییرات ساختاری هدفمند، می‌تواند کشور را به سمت بخش‌های اقتصادی خاص هدایت کند و باعث شود بتواند از فرصت‌هایی که در زمینه تجارت خدمات وجود دارد بهره ببرد. کشورهایی که بتوانند چنین گذاری را به سرعت مهندسی کنند، نسبت به دیگران مزیت خواهند داشت.

چالش پنجم

تامین مالی بخش بهداشت و درمان و همچنین تولید واکسن، چالش پنجم است. در آینده، ما نیاز خواهیم داشت که از نزدیک‌تر و به‌طور دقیق‌تر به این موضوع بپردازیم که کالاهای عمومی مانند آنچه در بخش بهداشت و درمان ارائه می‌شود چگونه تامین مالی می‌شوند. همچنین اینکه فرآیند تولید یک واکسن چگونه تامین مالی می‌شود یا اینکه تامین مالی پاسخگویی به تغییرات اقلیمی چگونه صورت می‌گیرد باید مورد بررسی دقیق‌تر قرار گیرد.

منابع:
1-https: / /foreignpolicy.com /2020 /03 /31 /coronavirus-pandemic-rethinking-economics /
2-https: / /www.odi.org /blogs /16764-economic-impact-coronavirus-five-lessons-and-challenges

دراین پرونده بخوانید ...