شناسه خبر : 23400 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دکتر‌اسد‌الله‌‌فرزین‌وش :

ساختار‌نظام بانکی‌ علت‌مشکلات‌چک است

اسدالله فرزین وش رئیس سال‌های پایانی دهه 70 دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، معتقد است مشکل اصلی در ساختار نظام بانکی ایران است و اولویت نخست، باید اصلاح این ساختار باشد. او می‌گوید در ایران به جای اینکه بازار علامت بدهد، دولت علامت می‌دهد.

 اسدالله فرزین وش رئیس سال‌های پایانی دهه 70 دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، معتقد است مشکل اصلی در ساختار نظام بانکی ایران است و اولویت نخست، باید اصلاح این ساختار باشد.  او می‌گوید در ایران به جای اینکه بازار علامت بدهد، دولت علامت می‌دهد. 

* * *

اگر بخواهیم درباره وظایف سیستم بانکداری سخن بگوییم، موارد بسیار زیادی به میان می‌آیند. اما شاید یکی از مهم‌ترین وظایف آن، به عنوان نوعی واسطه مالی، تسهیل در امر مبادله میان طرفین باشد. از نظر شما بانک‌ها در اجرای چنین وظیفه‌ای در ایران چقدر موفق بوده‌اند و اصولاً با چه مشکلاتی روبه‌رو هستند؟

بگذارید من در مورد اهمیت سیستم بانکداری در یک اقتصاد صحبت کنم. ببینید برای اینکه اهمیت سیستم بانکداری مشخص باشد، ابتدا مبنایش وجود پول است. حالا پول چه هست، چه وظایفی دارد، اینها را اصلاً نمی‌خواهیم بحث کنیم. می‌خواهیم پول را به عنوان وسیله مبادله بحث کنیم. اگر پول نبود، اصلاً این تمدن نبود. منظور این است که پول، به عنوان وسیله مبادله، از ابداعات فوق‌العاده بشر است. وقتی ما از اختراعات در کتاب‌های علوم می‌خوانیم، می‌بینیم که اختراعات مهم بشر، مثلاً چرخ بوده، یا کشف استفاده از آتش بوده، اینها زندگی بشر را متحول کرده. ولی هیچ جا نگفته‌اند که این اختراع عظیم (پول)، کِی انجام گرفته؟ که بشر توانسته کالایی را به عنوان وسیله مبادله استفاده کند. پس پول، یک وسیله مهم مبادله و ابداع مهمی است که موجب افزایش زمان استراحت و توان تولید شده. یعنی چون من با پول می‌توانم کار کنم دیگر لازم نیست دنبال کارهای متعدد بگردم. همین کار خودم را انجام می‌دهم. در نتیجه کیفیت کار بالا است. برای اینکه اقتصاد بتواند کار کند، برای تولید، یک سرمایه‌داری لازم است. حالا تولید چگونه شکل گرفته، کاری نداریم. ولی تولید برای اینکه انجام بگیرد، سرمایه‌گذاری لازم است. این سرمایه از کجا تامین می‌شود؟ از محل پس‌انداز مردم. اگر واسطه بانکی نبود، این پس‌انداز مردم هیچ ارتباطی نمی‌توانست با سرمایه‌گذاری آنها به دست آورد. برای اینکه سرمایه‌گذاری و تولید فقط محدود می‌شد به خانوارهایی که بودند. در حالی که سیستم بانکی توانسته با کارایی بالا، در این کشورها، تمام این پس‌اندازهای ریزریز را جمع کند، در خدمت تولید، تجارت و خدمات قرار بدهد. یعنی تامین منابع مالی. سیستم بانکی، جلوتر از سیستم مالی و بازارهای مالی توسعه‌یافته است و این یکی از شگفتی‌های تمدن غرب است. حالا مساله بهره و ربا به کنار، آن محل بحث ما نیست. من می‌خواهم توجه بفرمایید که اگر این سیستم بانکی نبود، به هیچ وجه آن منابع پس‌انداز، به طرف تولید و تجارت کانالیزه نمی‌شد. راهی وجود نداشت. اقتصاد در یک سطح خیلی پایین می‌ماند. نه اینکه تمدن بشری تعطیل می‌شد، نه. از آنجایی که در همین ایران ما زندگی خیلی خوب بود، ظاهراً از غرب هم خیلی عقب نبود. ولی مراحل بعد نشان می‌دهد که چه کسی جلو و چه کسی عقب است؛ و‌الا مثلاً شما خاطرات این سیاحان غربی را ببینید. مثلاً شاردون، آمده گفته روستاهای ایران زندگی‌شان از فرانسوی‌ها خیلی بهتر است. خب معلوم است، ما یک تمدن بزرگی داشتیم، آنها داشتند تازه بالا می‌آمدند. الان آقای شاردون دوباره بیاید ببیند چه خبر است. مقایسه بکند چرا تمدن مادی غرب، پیشی گرفته؟ یکی از مهم‌ترین عوامل، وجود سیستم پولی و بانکی خوب است.تجارت-فردا-61

شما می‌گویید وظایف سیستم بانکداری چه هست؟ 

سیستم بانکداری، ی  ک سیستم کارا است، باید بتواند تمام این منابع را جمع کند و در اختیار سرمایه‌گذار، بنگاه‌ها، تجار، کشاورزان و بخش‌های مختلف اقتصاد بگذارد. چگونه؟ البته عمدتاً از طریق مکانیسم بازار. در کشور ما این توان به آن معنی نیست. چو ن در کشور ما دولت خودش را صاحب بانک‌ها می‌داند. یعنی اجازه فعالیت آزادانه و بر اساس مکانیسم بازار، به بانک‌ها و مردم نمی‌دهد. تکلیف تعیین می‌کند. در اینجا یک اختلال بزرگ ایجاد می‌کند و لذا این کشور نمی‌تواند از نظر مادی پیش برود. صنایعش نمی‌توانند شکل بگیرند. این یکی از دلایل مهم است، نه همه دلایل. ولی حتی اگر مسائل دیگر هم حل شود، این حل نشود، امکان پیشرفت وجود ندارد.  دولت به خاطر دخالت‌های ناروا و نسنجیده، بازار را مختل می کند. مسوولان می‌گویند صنایع از اعتبارات بانکی محروم‌اند. دخالت‌های دولت محروم می‌کند. به هم ریختن نظام اقتصادی محروم می‌کند. در نتیجه می‌گویند به صورت تکلیفی منابع مثلاً اینجا داده بشود، آنجا داده بشود و بعد چون قیمت‌ها صحیح نیست، در بازار، distortion (اختلال) ایجاد می‌کند. منابع را به جایی می‌دهد که نباید بدهد. علامت‌گیری غلط می‌شود و مثلاً معلوم است که منابع می‌رود به طرف بساز بفروش‌ها. چون درآمد در آنجا فوق‌العاده است، بسازبفروشی حداقل 100 درصد درآمد دارد! (یک نفر به من می‌گفت یک وقتی یک بسازبفروشی می‌گفت که در سال‌های قبل، بعضی وقت‌ها من 300 درصد درآمد داشتم) وقتی‌که دولت در تنظیم امور اقتصادی اصلاً توجه ندارد و در ضمن به آن قسمت‌هایی که باید اجازه دهد خودش کار کند، اجازه نمی‌دهد و قیمت تعیین می‌کند، نرخ تعیین می‌کند، به هم می‌ریزد. آن‌وقت در این اقتصاد، وقتی سیستم بانکداری ناکارا عمل می‌کند، منابع distort (دچار اختلال) می‌شود، به طرف بخش‌هایی که نباید می‌رود، در جهت توسعه و رشد اقتصادی عمل نمی‌کند. به صورت سرطانی بعضی بخش‌ها بزرگ می‌شوند و بعضی بخش‌ها از شدت ضعف می‌میرند، درحالی‌که باید آنها رشد کنند تا اشتغال ایجاد بشود. بخش ساختمان و بسازبفروشی یک حُسن‌هایی دارد ولی همه اقتصاد نیست. صنایع مانده‌اند، یکی پس از دیگری تعطیل می‌شوند و می‌گویند سیستم بانکی، منابع را به آن نمی‌دهد. باید ببینیم چرا؟ برای اینکه علامت‌ها غلط است.

حالا آقای دکتر، در این سیستم ناکارآمدی که شرحش را دادید منابع آنجاهایی که باید تخصیص داده بشود، تخصیص داده نمی‌شود، چقدر همین می‌تواند تاثیر بگذارد آن افرادی که می‌خواهند فعالیت کنند، نتوانند از پس تعهداتی که می‌دهند، برآیند؟ 

البته مشکلاتی که مثلاً در بازپرداخت به موقع چک‌هاست، مربوط به وضع کل اقتصادی هست. منتها سامان دادن این وضع، یک کار همه‌جانبه است که مسوولان قرار نیست خودشان وارد گود بشوند و عمل کنند. یعنی باید اجازه بدهند که بخش خصوصی که خودش هم عاقل است، هم منافعش را تشخیص می‌دهد، عمل کند. شما لازم نیست برایش لقمه بگیرید. فقط کافی است که اجازه بدهید کار کند. محیط فراهم باشد. البته نه اینکه دولت صفر بشود. نظارت می‌خواهد، سیاستگذاری می‌خواهد، هدف‌گذاری در اقتصاد می‌خواهد. با اعمال سیاست‌های پولی و مالی مناسب، دولت می‌تواند بخش‌های اقتصادی را جهت بدهد که در چه جهتی حرکت کنند. در نتیجه اگر دولت می‌بیند یک بخشی بیخود دارد گسترش پیدا می‌کند، می‌تواند به آن با یک افزایش مالیات، علامت بدهد که اینجا دیگر کسی وارد نشود. جاهایی که باید گسترش داده شود، اشتغال داده شود. آنجا می‌تواند مالیاتش را کم کند، امتیازات بدهد، یک چیزهایی را نخواهد، یک زمینه‌هایی را فراهم کند، تسهیلاتی فراهم کند. البته این هم که تا ابد نمی‌شود! دولت از کجا اینها را فراهم کند؟ اگر این درآمد نفت نبود، دولت‌ها هم خیلی بهتر فکر می‌کردند که از کجا باید این تسهیلات را فراهم کنند. باید اقتصاد کار کند که بتواند مالیات بگیرد و در نتیجه هم کشور را اداره کند، هم توان دفاعی‌اش را حفظ کند، هم امنیت داخلش را حفظ کند. این نفت، ما را کمی تنبل کرده. هر‌بخشی که دنبال کارش است، یک مرتبه می‌بینید دولت یک سیاستی اعمال کرد که فلج کرد. در سال‌های اخیر، تا آنجایی که من شنیدم، بخش‌های عمده‌ای از تولید تعطیل شده. من گاهی آژانس سوار می‌شوم، می‌گوید ما تولیدی داشتیم، تعطیل کردیم. مثلاً ناچار شدم پنج نفر یا 20 نفر کارکنی را که داشتم بیرون کنم و خودم هم دارم در آژانس مسافرکشی می‌کنم. این نشان‌دهنده این است که به جای اینکه بازار علامت بدهد، دولت علامت می‌دهد. این بخشی را فلج‌کننده است، دولت هم حواسش نیست، بازار حواسش هست. دولت هزار تا گرفتاری و سازمان‌های ناکارآمد دارد. اقتصاد را باید حتی‌الامکان اجازه داد خودش کار کند. نمی‌گویم 100‌درصد، تا جایی که منافع کشور اجازه می‌دهد. باید اجازه داد، چون مردم هم منافع خودشان را تشخیص می‌دهند، هم دنبالش می‌دوند. اصلاً لازم نیست کسی به این‌ها فشار وارد کند. راحت، آسوده. کشورهایی که پیشرفت کردند، در سیستم بانکی حرف اول را می‌زنند. اگر دولت بخواهد دائم به سیستم بانکی فشار بیاورد، سیستم بانکی فَشَل بشود، اقتصاد نیز فشل خواهد شد. اصلاً ما نمی‌توانیم در مورد تامین اعتبارات لازم برای بخش‌های مختلف حرف مطمئنی بزنیم. چون به سیستم بانکی اجازه نمی‌دهیم بر اساس منافع اقتصادی و مکانیسم بازار آزاد کار کند.  سیستم بانکی اگر کارا عمل کند، نمی‌گویم حتماً در کوتاه‌مدت همه منابع لازم را فراهم می‌کند، ولی توزیعش عادلانه می‌شود. افرادی که آن را می‌گیرند، می‌دانند که این رانتی نیست. یک چیز مجانی نیست، بلکه با فکر رفته گرفته، با اندیشه گرفته و اگر سیستم بانکی به فلان بخش وام می‌دهد، به خاطر این است که برایش می‌صرفد و برای آن بخش هم می‌صرفد وام را بگیرد؛ لذا سال آینده هم می‌تواند بگیرد، سال بعدش هم می‌تواند بگیرد. چون سیستم بانکی که نمرده، همان جا هست. ولی الان یک طوری است که یک مرتبه منابع بانکی، منحرف می‌شود در یک جهتی. یک عده زیادی همین‌طوری می‌مانند. مثلاً بخش صنعت، به شدت معترض است که ما منابع بانکی را نمی‌گیریم. چرا نمی‌گیرند؟ معلوم است که یک علامت‌های غلطی در اقتصاد داده می‌شود، بعد همه می‌خواهند واردکننده باشند، همه می‌خواهند بسازبفروشی بکنند، صرفه اینجا است. در نتیجه سیستم بانکی هم منحرف می‌شود به آن ور. شما هیچ تعجب نکنید که بانک‌ها در ساختمان و مسکن سرمایه‌گذاری کنند، خودشان به بهانه‌های مختلف ساختمان‌های خوبی بخرند، حتماً این کار را می‌کنند، چرا نخرند؟ چون صرفه در این است، چون اطمینان و سود در اینجاست و علت اینکه سفته، برات، چک، اینها دچار مشکل می‌شود، به نظر من، در دید کلی، برای این است که این سیستم، مکانیسم بازار کمتر درش دخیل است.

پایه‌های ابتدایی با مشکل مواجه است.

با مشکل مواجه است و تا اینها اصلاح نشود و دولت (نه این دولت، دولت‌های قبلی هم همین‌طوری بوده‌اند) اجازه ندهد، سیستم بانکی به همان صورت خواهد ماند. همچنین سایر بخش‌ها نیز باید خودشان با مکانیسم بازار عمل کنند و ببینند که اگر می‌توانند دوام بیاورند، بایستند و اگر نمی‌توانند، خب مرخص می‌شوند. دولت هیچ ضامن نیست که مثلاً اگر کسی یک بنگاهی باز کرده، باید همیشه بماند. نه، بیخود باز کرده. علتی که آن بنگاه غیرسودآور را باز می‌کند، آن است که یک رانت‌هایی برایش حاصل است؛ والا اگر این سیستم پول ندهد، آیا این شرکت‌ها مثلاً ایران‌خودرو یا سایپا، می‌توانند به این صورت به فعالیت ادامه بدهند؟ معلوم نیست. آن‌وقت خودشان را تطبیق می‌دهند، کارا عمل می‌کنند، بیخود استخدام نمی‌کنند، هزینه‌های اضافی را خط می‌زنند، به فکر می‌افتند که چه کار کنند، به فکر پیشرفت تکنولوژی‌شان می‌افتند، به فکر نوآوری می‌افتند، یا اینکه خیلی راحت تعطیل می‌کنند.

اگر برای جلوگیری از اینکه پرداخت‌های اعتباری‌شان با مشکل مواجه بشود، بخواهیم قوانین را تغییر بدهیم، بیاییم تبعات چک بی‌محل را کم و زیاد کنیم، اینها تاثیرش از آن اصلاح ساختارها کمتر است؟

بسیار کمتر است. البته بنده حقوق‌دان نیستم، ممکن است بعضی اصلاحات گاهی کمک کند، ولی تا اساس درست نشود، این تخلفات به صورت دائم ادامه پیدا خواهد کرد. باید اساس درست بشود تا زمینه تخلفات و سوءاستفاده از بین برود. والا همچنان ادامه خواهد داشت. شما این قوانین را می‌گذاری، یک کانال‌های جدید پیدا می‌شود. آنهایی که می‌خواهند استفاده کنند، کانال‌های جدید پیدا می‌کنند. درحالی‌که اگر اساس درست بشود، اصلاً تخلف پیش نمی‌آید، پیش بیاید هم خیلی استثنایی است که می‌شود با تنبیه و تشویق و اینها حلش کرد. 

دراین پرونده بخوانید ...