شناسه خبر : 43267 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پیشران مهاجرت

چرا مهاجرت نخبگان و سرمایه‌داران نگران‌کننده است؟

 

  مهشید محبی / تحلیلگر جامعه

هر روز شاهد مهاجرت افراد بیشتری هستیم و در حالی که این روند همچنان ادامه دارد از خود می‌پرسیم آیا اساساً این موضوع برای حکمرانان کشور اهمیت دارد؟ این چه ساختاری است که نسبت به خروج سرمایه انسانی و مالی‌اش بی‌تفاوت است؟ چرا باید این‌گونه باشد که جوانان ما انباشت پول و دانش خود را بردارند و از کشور بروند؟ همه معادلات موجود از سیاسی و دیپلماسی تا اقتصادی و اجتماعی، سیگنال‌های ضدسرمایه‌گذاری می‌دهند.

پدیده مهاجرت زمانی نگران‌کننده می‌شود که از دایره ناراضیان سیاسی و اجتماعی به نخبگان و سرمایه‌گذاران و کسانی رسیده است که یا به لحاظ فکری مخالف مهاجرت بوده‌اند یا شرایط کاری و درآمدی‌شان به گونه‌ای بوده که اصولاً به خروج از کشور و زندگی در کشوری دیگر فکر نمی‌کرده‌اند. این افراد هم‌اکنون یا مهاجرت کرده‌اند یا به فکر مهاجرت افتاده‌اند.

واضح است که پدیده مهاجرت در ایران اساساً با آنچه در چند دهه گذشته شاهد بودیم تفاوت پیدا کرده است. یعنی از یک پدیده عمدتاً سیاسی به پدیده‌ای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تبدیل شده است. در یکی دو دهه گذشته بیشتر، ناراضیان سیاسی و منتقدان قدرت بودند که فضای کشور را مناسب ماندن نمی‌دانستند، در حال حاضر اما مهاجرت شکل تازه‌ای پیدا کرده است؛ از یک‌سو انگیزه‌ها و دلایل افراد برای مهاجرت فقط سیاسی نیست و می‌تواند دلایل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هم داشته باشد و از سوی دیگر با خروج گسترده سرمایه همزمان شده است. یعنی اگر پیش از این، پدیده مهاجرت مربوط به طیف سیاسی یا فرهنگی جامعه بوده، امروز شاهد مهاجرت سرمایه‌داران و کارآفرینان نیز هستیم. یک روز خبر از افزایش مهاجرت پزشکان و پرستاران به گوش می‌رسد و روز دیگر خبر از مهاجرت کشاورزان رسانه‌ای می‌شود. به شکل ساده می‌شود این نگرانی را این‌گونه عنوان کرد که در سال‌های اخیر در کشور ما خروج سرمایه مادی با خروج سرمایه انسانی همراه شده، یعنی ما همزمان با اینکه شاهد خروج گسترده سرمایه از کشور هستیم، افراد تحصیل‌کرده خود را نیز از دست می‌دهیم و این برای آینده کشور بسیار خطرناک است. افرادی که تصمیم به مهاجرت می‌گیرند، دلایل متفاوتی با یکدیگر دارند. برخی دلایل اقتصادی دارند، برخی دلایل اجتماعی و برخی هم دلایل سیاسی و امنیتی دارند. مردم می‌خواهند آزادانه کسب‌وکار و زندگی کنند. این انتظار زیادی نیست اما معمولاً برآورده نمی‌شود. در نتیجه افراد برای زندگی بهتر ناچار به مهاجرت می‌شوند.

در این میان مهاجرت نخبگان و ثروتمندان بیشتر از هر پدیده دیگری گویای جهت حرکت و آینده یک کشور است. وقتی چنین اقشاری از کشور خارج می‌شوند واقعاً باید صدای آژیر خطر را به صدا درآورد. سرنوشت ناراحت‌کننده نخبگانی که در کشورشان ذخایر عظیم نفت و گاز دارند و فرصت‌های بی‌شمار اقتصادی در انتظارشان است که اگر نظام حکمرانی‌شان به درستی کار کند می‌توانند ثروت بیافرینند و خود و هموطنانشان ثروتمندترین مردمان باشند، اما نااطمینانی آزارشان می‌دهد و کسب‌وکارشان گرفتار سیاست‌های نادرست شده و کشورشان به شکلی ناراحت‌کننده اداره می‌شود، تصویری بسیار ناراحت‌کننده است.

با این روند به‌زودی باید شاهد مهاجرت صنعتگران و تجار کشور هم باشیم که راه کشورهایی نظیر امارات و ترکیه را در پیش می‌گیرند چون در این کشورها نسبت به ثبات اقتصادی و نرخ ارز آسوده‌خاطر هستند و می‌توانند کسب‌وکارشان را با دردسر کمتر و ثبات بیشتر گسترش دهند.

اما ریشه اصلی مهاجرت‌ها چیست و چرا افراد کشور آباواجدادی خود را ترک می‌کنند تا در کشوری دیگر سکنی گزینند؟ بسیاری تصور می‌کنند اگر فقط فضای سیاسی باز شود، میل به مهاجرت کاهش پیدا می‌کند. برخی هم قائل به این موضوع هستند که اگر مساله اقتصاد حل شود، به تنهایی می‌تواند میل به مهاجرت را کاهش دهد. اما موضوع این است که فضای بسته سیاسی و اجتماعی و اقتصاد آشفته اگرچه به تنهایی برای مهاجرت دلایل لازم هستند اما قطعاً کافی نیستند. پژوهش‌‌های اقتصادی نشان می‌دهد جوامع توسعه‌یافته در چهار جنبه با جوامع در حال توسعه متفاوت‌اند: این کشورها دارای اقتصاد پربازده، دولت پاسخگو به شهروندان، بوروکراسی باکیفیت و حاکمیت قانون هستند. همه اینها کمک می‌کند که افراد رفاه باثبات داشته باشند و احساسی خوشایند از زندگی به آنها دست دهد، در نتیجه میل به مهاجرت در آنها کاهش پیدا می‌کند، به‌خصوص اگر چشم‌انداز زندگی خود را باثبات ببینند.

برخی پژوهش‌‌های اقتصادی نشان می‌دهند مهاجرت اثرات قابل توجهی بر توسعه اقتصادی و اجتماعی هر دو کشور مبدأ و مقصد دارد. در ادبیات این حوزه، روی عوامل موثر بر تصمیم مهاجرت افراد به‌طور گسترده کار شده است. از جنبه اقتصادی، به‌طور کلی دو نوع عوامل اثرگذار بر تصمیم مهاجرتی افراد می‌توان معرفی کرد. نوع اول مربوط به سطح خرد اقتصاد (عوامل فردی) می‌شود که شامل شغل، فرصت‌های تحصیلی، درآمد مورد انتظار، کیفیت سلامت، مزیت‌های اجتماعی بهتر یا کمبودها و محرومیت‌ها و... است. نوع دوم مربوط به عوامل کلان، شرایط اقتصادی و سیاسی یک کشور است، همچون جنگ و انقلاب، سیاست‌های مالی، کیفیت حکمرانی، نابرابری درآمدی، کیفیت ارائه خدمات عمومی و... .

با این حال در عمل و در حوزه تحقیق تجربی مدنظر قرار دادن همه این عوامل قدری دشوار است. همان‌طور که برخی اقتصاددانان در پژوهش‌های خود نشان داده‌اند، حتی با وجود تفاوت‌های ناچیز درآمدی و اقتصادی میان کشورهای مبدأ و مقصد، ممکن است افراد باز هم مهاجرت کنند. دراین‌باره برخی ویژگی‌های افراد نظیر سن، شغل، فعالیت‌ها، تجارب و... قابل مشاهده هستند اما گروهی دیگر همچون ذائقه، فرهنگ، ژنتیک و انگیزه‌ها این‌گونه نیستند. بر این اساس معیار رضایت از زندگی می‌تواند یک نماینده مناسب برای عوامل اثرگذار غیرقابل مشاهده باشد. بسیاری از نظرسنجی‌ها دربردارنده پرسش‌هایی پیرامون رضایت زندگی هستند، جایی که افراد با ارزیابی کیفیت کلی زندگی خود اطلاعات مفیدی برای ارزیابی ارائه می‌کنند.

در ادبیات این حوزه، تعداد معدودی از مطالعات به بررسی اثرگذاری معیار رضایت زندگی روی تصمیمات و فعالیت‌های افراد پرداخته‌اند. به عنوان مثال برخی از این مطالعات، رضایت شغلی را عامل پیش‌بینی‌کننده برای استعفاهای شغلی آینده می‌دانند؛ برخی دریافته‌اند افراد رضایتمند از زندگی در اجتماع فعال‌تر و موفق‌تر هستند؛ و برخی نشان داده‌اند افراد راضی از زندگی با احتمال بیشتری تصمیم به ازدواج می‌گیرند. برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند که هر دو گروه شاخص‌های ظاهری و باطنیِ کیفیت زندگی، بر تصمیم مهاجرتی افراد اثر می‌گذارد.

یافته‌های اقتصاددانان همچنین حاکی از آن است که مردمی که از زندگی خود راضی نیستند تمایل بیشتری به مهاجرت دارند. عوامل کلان اقتصادی و سیاسی کشور به‌طور مستقیم روی تصمیم‌گیری مهاجرتی افراد اثر نمی‌گذارند، بلکه اثرگذاری آنها از کانال رضایت زندگی افراد می‌گذرد. این یافته‌های تجربی نه‌تنها از اهمیت رضایت زندگی افراد به عنوان پیش‌بینی‌کننده‌ای قوی از تصمیمات مهاجرتی آنها خبر می‌دهد، بلکه از نقش واسطه‌ای آن میان عوامل اقتصادی و سیاسی و تصمیمات مهاجرتی پرده برمی‌دارد.

از سوی دیگر طبق ارزیابی‌ها، مهاجرت با سطح پایین رضایت از زندگی در کشورهایی نظیر ایران، کیفیت پایین نهادها و محیط کسب‌وکار و محدودیت‌های اجتماعی و نااطمینانی‌های سیاسی مرتبط است. بر این اساس بهبود این شرایط می‌تواند به افزایش رضایت از زندگی افراد و در نهایت منصرف‌کردن آنها از مهاجرت و کاهش جریان مهاجرتی به خارج منجر شود. 

دراین پرونده بخوانید ...