شناسه خبر : 42951 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

امکان بقای کشاورزی

تحریک تقاضای آب چه اثری بر خشکسالی دارد؟

 

 مهدی فصیحی‌هرندی / پژوهشگر حوزه سیاستگذاری و دیپلماسی آب

اجبار کشاورزان به کاشت دستوری غلات عواقب زیادی به دنبال دارد. اول باید دید کشاورز چرا به نوع مشخصی از کشت روی آورده است؟ دلیل اول آن اقتصاد است و دوم مهارت و سوم تطبیق کشت با شرایط آب‌و‌هوایی منطقه. حال باید دید دستور و بخشنامه در تقابل با کدام‌یک از سه دلیل فوق قرار می‌گیرد. اصل کلی در حکمرانی این است که با دستور، مدیریت آب قابل اجرا نیست. 

بنابراین پیامدهای آن حداقل در بعد اقتصادی، اجتماعی و فنی در کوتاه‌مدت قابل پیش‌بینی است. هر تغییری در الگوی کشت باید زنجیره ارزش تولید را مدنظر قرار دهد؛ زنجیره‌ای که در چرخه فعلی بسیار آسیب‌پذیر و شکننده است. کشاورزان که در محصولات استراتژیک (که خرید تضمینی دارد)، هم امنیت اقتصادی نداشته و با پیامدها و ریسک تغییر کاملاً بیگانه‌اند. مطمئن نیستم که این طرح به همه جوانب توجه کرده باشد. دقت کنیم اگر الگوی دستوری برای هر کشاورزی شکست بخورد این یعنی از دست رفتن یک سال درآمد که قابل جبران نیست.

تشدید فشار به منابع آب

در پاسخ به این پرسش که آیا دستور کشت که روش مورد نقدی است، به تشدید فشار به منابع آب منجر نخواهد شد؟، باید گفت، لزوماً نه! در جایی که تقریباً همه دشت‌های کشور بیلان منفی دارند و به اصطلاح سال‌هاست ممنوعه هستند، هر تغییری در الگوی کشت بر منابع آب اثرگذار است. بنابراین الگوی کشت غیردستوری اصطلاحاً ترویجی که منطبق بر شرایط آب‌و‌هوایی منطقه باشد می‌تواند به کاهش فشار بر منابع منجر شود.[تعداد دشت‌های ممنوعه کشور در سال ۱۳۴۷ پانزده دشت بوده که این عدد در سال 1398 به ۴۰۵ دشت افزایش یافت. برداشت از آب‌های زیرزمینی در وضع فعلی حدود ۵۰ میلیارد مترمکعب در سال است که ۸۹ درصد آن برداشت برای مصارف کشاورزی است. اکنون در دشت‌های ممنوعه اجازه حفر چاه جدید و تخلیه اضافه داده نمی‌شود و برداشت‌ها باید بر اساس قوانین خاص انجام شود. تا انتهای سال ۱۳۹۵ تعداد 497 هزار حلقه چاه برای مصارف مجاز دارای پروانه بهره‌برداری بوده که از این تعداد ۴۱۶ هزار حلقه برای مصارف کشاورزی (۸۵ درصد)، ۴۹ هزار حلقه برای مصارف صنعتی (10 درصد) و ۲۲ هزار حلقه برای مصارف شهری (پنج درصد) بوده است. بیشتر حوضه‌های توسعه‌یافته زیرزمینی در ایران در معرض خطرهای فرونشست زمین در اثر برداشت بیش از حد آب زیرزمینی هستند. گزارش شده است که چندین منطقه در تهران، پایتخت و یک مرکز استان در شمال مرکزی ایران با نرخ‌های مختلف فروکش کرده‌اند. تجزیه و تحلیل دکتر حق‌شناس و دکتر معتق در سال 1397، سه ناحیه متمایز نشست در تهران با نرخ بیش از 25 سانتی‌متر در سال در دشت غرب تهران، تقریباً پنج سانتی‌متر در سال در مجاورت فرودگاه بین‌المللی امام خمینی تهران و 22 سانتی‌متر در سال در دشت ورامین در جنوب شرقی تهران را شناسایی و معرفی کرد. روزنامه اعتماد /آذر 99].

اثر تشدید فشار به منابع آب و استمرار کشاورزی

اکنون بحث بقای کشاورزی است. استمرار کشاورزی تابع عوامل زیادی است که طبیعتاً یکی از آنها آب است که ربط مستقیم با نوع کشت دارد. در بخش‌های بعد مثالی از اردن خواهم گفت. اما از نظر من مساله اصلی سیاستگذاری کشاورزی الگوی کشت نیست، بلکه نبود سیاستگذاری دینامیک مطابق با تغییر مسائل است که دهه‌هاست در گرداب تغییر الگوی کشت گرفتار شده و از سایر موارد زنجیره ارزش غفلت کرده است. 

برای نمونه ما هنوز اقتصاد کشاورزی را به عنوان یک علم وارد سیاست‌ها نکرده‌ایم. عمدتاً به همین دلیل از سال ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۱ حدود ۲۵ درصد از کشاورزان مملکت این شغل را ترک کرده‌اند. از این رو کشاورزی از سال‌های قبل دچار خلل جدی بوده است. بنابراین اول باید به امکان بقای کشاورزی فکر کرد، بعد به موارد دیگر آن رسید.

تجربه دنیا در کشت دستوری

آیا این الگوی دستوری کشت کشاورزی در دنیا تجربه موفقی هم داشته است یا خیر، نیاز به بررسی جدی دارد. من تجربه ناموفقی را در اردن می‌شناسم. برای مثال تبدیل باغ‌های خرما به موز در این کشور اتفاق افتاد. انتخاب عاقلانه محصولات کشاورزی و مدیریت آب برای کشاورزی اردن بسیار مهم است. این بخش زمانی حدود ۷۰ درصد از آب کشور را مصرف می‌کرد ولی سهم نسبتاً کمی در تولید ناخالص داخلی دارد. اکنون مصرف به حدود ۵۰ درصد کاهش یافته است، نه به دلیل تغییر الگوی کشت موفق بلکه به دلیل خشک شدن رودخانه‌ها، چنین اتفاقی رخ داده است.

 بنابراین این مساله را بهتر است این‌طور مطرح کنیم که الگوی (تغییر) کشت در کشاورزی روز دنیا چگونه تعیین می‌شود؟ عملاً دستور را اقتصاد و شرایط آب‌و‌هوایی و البته درصدیِ سیاست (به معنای پولیتیک آن) تعیین می‌کند. این را با مثالی مطرح می‌کنم که تجربه زیسته من است. تقریباً ابهامات و پرسش‌های زیادی در آن است و خواهید دید که اگر اقتصاد و شرایط آب‌و‌هوایی، محور تغییر کشت قرار گیرد به اجبار و مصوبه دستوری نیازی نیست.

الگوی کشت و تغییرات اقلیمی

برای بررسی مناقشه خط انتقال آب زاینده‌رود به یزد،‌ به یزد رفته بودم. بعد از دیدار با استاندار و بحث بر سر سازوکارهای ایجاد ارزش از طرف دو استان درگیر برای تامین امنیت خط لوله، سر راه در اشکذر (شهر کوچکی چسبیده به یزد) به ملاقات دوست کشاورزم، آقای دهقانی رفتم. در مورد بی‌آبی و مباحث خط انتقال آب صحبت کردیم. پرسیدم امسال انار و پسته عمل آمده است؟ گفت: «چند سال است تغییر اقلیم اتفاق افتاده و دیگر انار در اینجا عمل نمی‌آید. حداکثر دمای هوا که قبلاً ۳۰ تا ۳۵ درجه بود، الان به ۳۵ تا ۴۰ درجه سانتی‌گراد رسیده است. اکنون شما در کرج که قبلاً که میوه‌های سردسیر بیشتر بود، می‌توانید باغ انار ببینید. در عرض‌های پایین کشور مثل یزد خرما به راحتی عمل می‌آید که قبلاً مختص جنوب کشور بود.» بعد از درس عملی تغییر اقلیم که این کشاورز موفق یزدی به من داد، در مسیر به سمت اصفهان، کمی از اصل ماموریت دور شدم! به این فکر می‌کردم که سوای الگوهای جورواجور ارائه‌شده در محیط‌های آکادمیک برای تغییر اقلیم در ایران و مصوبات متعدد و کمیته‌های سازگاری که تشکیل می‌شود، چگونه می‌توانیم تغییرات آب‌و‌هوایی را در تغییر الگوی کشت دخیل کنیم؟ 

دراین پرونده بخوانید ...