شناسه خبر : 29186 لینک کوتاه

در باب تقدیرگرایی

مشکلات اقتصادی چگونه به عصبی شدن جامعه می‌انجامد؟

این‌گونه نیست که مسائل اقتصادی و مشکلات در همه زمان‌ها افراد را از شرایط روحی و روانی نرمال خارج و به خشونت وادار کند؛ اینکه انسان نیازهای فیزیولوژیک دارد و برای مرتفع کردن نیازهایش باید اقداماتی انجام دهد. این بحث نیز مطرح است که اگر این نیازها با تنگناهای جدی روبه‌رو شود، می‌تواند موجب بروز عصبانیت در افراد شود.

سعید معیدفر/ جامعه‌شناس

این‌گونه نیست که مسائل اقتصادی و مشکلات در همه زمان‌ها افراد را از شرایط روحی و روانی نرمال خارج و به خشونت وادار کند؛ اینکه انسان نیازهای فیزیولوژیک دارد و برای مرتفع کردن نیازهایش باید اقداماتی انجام دهد. این بحث نیز مطرح است که اگر این نیازها با تنگناهای جدی روبه‌رو شود، می‌تواند موجب بروز عصبانیت در افراد شود.

فرض کنید به فردی غذا نرسد یا آن حداقل کالری مورد نیازش را دریافت نکند، از نظر روانشناسی تعادل او به هم می‌ریزد و شرایط طبیعی و جسمی و روانی فرد دستخوش تغییر می‌شود و در نتیجه فرد برای بروز خشونت، عصبانیت و مسائلی از این دست آمادگی پیدا می‌کند.

در واقع این‌طور هم نیست که ما نتیجه بگیریم آدم‌ها وقتی شرایط اقتصادی‌شان به چالش برمی‌خورد، لزوماً مستعد بروز خشونت هستند یا اینکه باعث تقویت آسیب‌های اجتماعی می‌شوند. باید در نظر داشت که پارامترهای اقتصادی در کنار پارامترهای دیگر می‌تواند تا حدی آن شرایط عصبیت و بروز خشونت را ایجاد کند.

جامعه ما امروز در حد گرسنگی و تنگناهای معیشتی که خیلی از جوامع دیگر ممکن است با آن روبه‌رو باشند، ممکن است با آن روبه‌رو نباشد و هنوز تا رسیدن به آن آستانه فاصله زیادی داریم. اگرچه با این شیوه اداره اقتصاد و اوضاع و احوالی که در کشور وجود دارد، ممکن است دیر یا زود به آن آستانه برسیم. اینکه چرا در این شرایط پیشاقحطی و گرسنگی و بروز عوارضی مثل سوءتغذیه و... یک جامعه درگیر خشونت می‌شود را باید در نگرانی‌ها و اضطراب‌ها یا ترس از آینده یا مشکلاتی که آدم‌ها را در ارتباط با یک جامعه بسامان دچار تردید می‌کند، جست‌وجو کرد. به نظر می‌رسد این حس در افراد ایجاد می‌شود که وضعیت آینده تیره و تار است و پیش‌بینی‌ها هم تا حدی به این تحلیل ذهنی، رنگ واقعیت می‌بخشد.

در واقع این نگرانی‌ها می‌تواند شرایط خشونت‌بار را ایجاد کند و وضعیت عصبی آدم‌ها را به هم بریزد و میزان خشونت را افزایش دهد. البته باید در نظر داشت همین اکنون اگر مناطقی از کشور یا جهان را با مناطقی که مدنظر ماست مقایسه کنیم ممکن است در آنجاها شرایط و تنگناهای اقتصادی بیشتر هم باشد ولی الزاماً آن اتفاقات نیفتد. برای نمونه استانی مثل سیستان و بلوچستان یکی از توسعه‌نیافته‌ترین استان‌های ایران است ولی کمترین خشونت را در میان استان‌های کشور در بسیاری از زمان‌ها دارد.

این به این معناست که آدم‌ها ارزیابی می‌کنند و گاهی اوقات هم ارزیابی بلندمدتی از موقعیت‌شان و شرایط زیست‌شان ندارند و یکی از دلایل هم این است که اساساً آگاهی‌های آنچنانی ندارند یا خیلی در جریان افکار عمومی نیستند یا سطح آگاهی و اطلاعاتشان کم است و نکته مهم‌تر این است که نوعی تفکر تقدیرگرایانه دارند بسیاری از افراد به این اعتقاد دارند که «بالاخره خداوند روزی‌رسان است» و «اوضاع این‌طور نمی‌ماند» و «خداوند کمک می‌کند!» اما در مناطقی داریم تحلیل ارائه می‌دهیم که به نظر می‌رسد هم نوع آگاهی‌ها به شدت تغییر کرده و هم سطح انتظارات بالا رفته است و هم به نوعی کدهایی وجود دارد که از طریق آن کدها خود را در وضعیتی نابسامان و به‌هم‌ریخته ببینند. اینجاست که سطح انتظارات با توجه به شرایط ممکن است در تزاحم با شرایط قبلی به وجود آید و وضعیت عصبی مردم را دچار اخلال کند.

می‌توان گفت انسان برخلاف سایر حیوانات، موجودی است که با دخالت اندیشه و ایجاد ذهنیت می‌تواند در زندگی و اتفاقات پیرامونی آن مداخله کند و در این شرایط انسان با دانش و تفکری که نسبت به شرایط زندگی‌اش دارد، تصمیماتی می‌گیرد.

اکنون به نظر می‌رسد در شرایط امروز به‌خصوص در مراکز بزرگ جمعیتی خود، ما در چنین وضعیتی هستیم. می‌توان گفت انفجار اطلاعات و آگاهی‌ای که افراد با آن سر و کار دارند و بالا رفتن سطح انتظارات و همزیستی افراد متنوع در کنار هم از افراد مرفه و ثروتمند تا افراد پایین‌تر از سطح متوسط، می‌تواند این احساس را به وجود آورد که به نظر می‌رسد هر کس در هر موقعیتی تلاش دارد گلیم خود را از آب بیرون بکشد. وقتی صحبت از تحریم و مشکلات اقتصادی می‌شود، هر کس دنبال کار و منفعت خودش است تا سرمایه و موقعیت خود را ترمیم کند که زیان نبیند. بنابراین به جای یک زیست جمعی و مبتنی بر همبستگی، نوعی گسیختگی اجتماعی هم جریان پیدا می‌کند.

بنابراین با ترکیب مولفه‌هایی مانند «تغییر در سطح انتظارات آدم‌ها، انفجار آگاهی، احساس تبعیض شدید یا تفاوت‌های عمیق معیشتی، اقتصادی و طبقاتی و تغییر و تحولات اجتماعی و فقدان انسجام اجتماعی و افزایش گسیختگی» می‌توان نتیجه گرفت جامعه به سمت واکنش‌های قهری برود و واکنش به تحولات اقتصادی را در نظام خانواده و اجتماع شدت می‌بخشد.

ما در عین حال متاسفانه نشانه‌های فراوانی از مشکلات اقتصادی در سال‌های اخیر می‌بینیم که برخی مردم به فقر شدید مبتلا شده‌اند و به‌رغم اینکه دولت در تلاش بوده فقر مطلق را ریشه‌کن کند اما تبعات این انزوا و تحمیل تحریم‌ها دارد خود را نشان می‌دهد و متاسفانه گروه‌هایی از مردم مشکلاتی دارند و نشانه‌های گسترش فقر را می‌توان در جامعه دید.

هر چه در سال‌های اخیر جلو آمدیم، تغییر و تحولات به اعماق جامعه رفته است. امروز شاید در کمتر نقطه دورافتاده‌ای از کشور بتوان جمعیتی را پیدا کرد که صرفاً با تفکر تقدیرگرایانه خودشان را با هر شرایطی وفق بدهند و با بدترین شرایط زندگی کنند و در عین حال انتقاد و اعتراضی نداشته باشند. یعنی این گروه‌ها که هیچ مسوولیت اجتماعی را متوجه خود نمی‌بینند و هر چه شرایط برای آنها سخت‌تر شود آنها آن را با چنین تفکری توجیه می‌کنند بسیار کم شده‌اند. اغلب مردم اکنون برای تغییر و تحولات در زندگی خود کاری انجام می‌دهند.

این دسته یا این گروه اجتماعی که هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند، بسیار کم هستند. این تفکر پیشامدرنی است که در جوامع بود و کارکردهای خوبی هم داشت چراکه میزان مداخله بشر در زندگی کم بود و این نوع تفکر تقدیرگرایانه کارکرد بسیاری داشت و می‌توانست افراد را در مقابل تنگناها، قحطی‌ها و خشکسالی‌ها و بیماری‌های کشنده و همه‌گیر آدم‌ها را حفظ کند و جوامع انسانی روحیه‌شان را از دست ندهند. ما وارد دنیایی شده‌ایم که انسان‌ها قدرت مداخله‌شان برای یک زندگی بهتر خیلی زیاد شده است و کم‌کم با گسترش آگاهی‌ها تا دورترین نقاط جامعه ما این جمعیت غیرفعال و غیرواکنشی را کم داریم یا در سنین کهنسالی و بی‌تاثیر بر روندهای اجتماعی هستند. امروز شما می‌بینید در هر کوی و برزن نوعی موسسه آموزشی یا دانشگاهی وجود دارد که کار تربیت مردم را بر عهده دارد و به نوعی مردم دیگر آن مردم ناآگاه و راضی به شرایط نیستند. بنابراین طبیعی است مردم نسبت به بسیاری از اتفاقات اجتماعی و فشارهای اقتصادی واکنش‌های متناسب دارند و نمی‌خواهند وضعیت زندگی خود را اینچنین تحمل کنند.

بنابراین در جاهایی برای بهبود شرایط و در جاهایی برای تخلیه روانی خود دست به اعتراض و گاه خشونت می‌زنند و این می‌تواند ناشی از نوعی آگاهی در میان مردم باشد که نسبت به کاهش کیفیت زندگی خود حساسیت به خرج می‌دهند و نمی‌خواهند شرایط تحمیلی اقتصادی را قبول کنند.

بذر آگاهی منتشر شده است. بنابراین ما کمتر مردم یا جمعیت‌های منفعل داریم که در برابر طوفان حوادث اجتماعی ساکت باشند. امروز میزان مداخله ذهنیت و احساس آدم‌ها نسبت به زندگی و تاثیر آن در واقعیت زندگی‌شان خیلی قابل توجه است.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها