شناسه خبر : 26358 لینک کوتاه

باید به تفاوت‌ها توجه کرد

آیا راه بازسازی امید از تقویت سرمایه اجتماعی می‌گذرد؟

امید اجتماعی یکی از ارکان اصلی نگهداری یک جامعه است چراکه امید در واقع ظرفیتی است که افراد یک جامعه درک و ایجاد می‌کنند تا بتوانند مسیرهایی را به سمت اهداف مطلوب ایجاد کنند. وقتی در یک جامعه امید وجود داشته باشد، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، اهداف مشخص و آینده نیز شکل می‌گیرد.

 سمیه توحیدلو / پژوهشگر جامعه‌شناسی اقتصادی

امید اجتماعی یکی از ارکان اصلی نگهداری یک جامعه است چراکه امید در واقع ظرفیتی است که افراد یک جامعه درک و ایجاد می‌کنند تا بتوانند مسیرهایی را به سمت اهداف مطلوب ایجاد کنند. وقتی در یک جامعه امید وجود داشته باشد، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، اهداف مشخص و آینده نیز شکل می‌گیرد.

یکی از ویژگی‌های امید اجتماعی در جوامع مدرن این است که کاملاً درهم‌آمیخته و درهم‌تنیده با مساله آینده است. از همین‌رو امید اجتماعی را به نوعی در تناسب و در ارتباط با امید به آینده می‌دانیم. در زمان گذشته به دلیل اهمیت در حال زندگی کردن و دم را غنیمت شمردن مساله زمان چندان مهم نبوده است. بنابراین به آینده فکر نمی‌شده است. از همین‌رو وقتی تاریخ ایرانی و خلق‌وخوهای ایرانی را مرور می‌کنیم تا حد زیادی این دم غنیمت شمردن به انحای مختلف خود را نشان می‌دهد. بنابراین اساساً در جامعه سنتی آینده شکل نمی‌گیرد. اما در جامعه‌ مدرن که هدف دارد و فقط گذران روزمره برایش مهم نیست، مساله امید به آینده و داشتن هدف و برنامه‌ریزی برای آینده جدی می‌شود. یکی از مولفه‌های بسیار مهمی که باعث افزایش امید به آینده می‌شود سرمایه اجتماعی است. امید به آینده نیز موتور محرکه‌ای است که می‌تواند حرکت جامعه‌ای را به سوی هدف تضمین کند. بنابراین نیاز به سرمایه‌های اجتماعی یک نیاز مهم است. اما منظور از سرمایه‌های اجتماعی چیست؟ در تعاریف مختلف به همبستگی‌ها، انسجام‌ها، اعتمادها و مشارکت‌هایی که ما به شکل فردی یا اجتماعی در زندگی خود کسب می‌کنیم سرمایه اجتماعی می‌گویند. هر کدام از ما صاحب سرمایه اجتماعی هستیم. انسجام، اعتماد و روابط فردی و خانوادگی ما می‌تواند برای ما سرمایه‌ای در جهت داشتن انگیزه، امید و حرکت باشد. بنابراین سرمایه اجتماعی می‌تواند انگیزه‌بخش باشد و امید به آینده و خطرپذیری برای ساختن آینده را افزایش دهد.

سرمایه اجتماعی دو سطح فردی و اجتماعی دارد و برای افزایش سرمایه اجتماعی باید به هر دو سطح توجه کرد. من به عنوان یک فرد انسانی که در یک خانواده و یک گروه کوچک زندگی می‌کنم یک سرمایه دارم و یک سرمایه هم در جامعه و بر اساس روابط اجتماعی‌ام می‌سازم. سرمایه‌ای که افراد به شکل فردی دارند و بر اساس شکل‌گیری گروه‌های خرد در جامعه شکل می‌گیرد، در جامعه ما وجود دارد و ما باید سعی کنیم آن را تقویت کنیم. این سرمایه به ما کمک می‌کند شور زندگی پیدا کنیم و اصالت را به زندگی بدهیم، کمک می‌کند ما، همراهان ما و گروه‌های اطراف ما درگیر یک سبک زندگی جدا بشویم و به منابع لذت و منابع زندگی برسیم. اتفاقاً این سرمایه در جامعه ما به وفور وجود دارد. این سرمایه اجتماعی فردی امید به زندگی و انگیزه‌های ما را برای حرکت‌های فردی بالا می‌برد، اما امید به آینده و امید اجتماعی نمی‌آفریند. چیز دیگری به اسم سرمایه اجتماعی وجود دارد که منتج از روابط اجتماعی ماست و به این بستگی دارد که ما در جامعه چقدر مشارکت و چقدر اعتماد داریم. این مشارکت و اعتماد خود در دو سطح مطرح است؛ یکی بین مردم و مردم به این معنا که من به هموطنانم چگونه نگاه می‌کنم و یکی سطح بین مردم و دولت است. اعتمادی که بین اینها وجود دارد می‌تواند یک نوع سرمایه ایجاد کند یعنی باعث افزایش سرمایه اجتماعی شود. اگر اعتماد بین مردم و دولت و مردم و حاکمیت وجود داشته باشد،‌ همبستگی افراد، توجه آنها به خواسته‌های جامعه و تلاش و انگیزه‌های اجتماعی آنها در راستای رشد و آبادانی کشور بیشتر و در نهایت به نوعی چشم‌انداز آینده و امید اجتماعی تقویت می‌شود. در مقابل اگر اعتماد مخدوش شود و افراد نتوانند به مردمی که در خیابان راه می‌روند یا مسوولانی که حرفی می‌زنند اعتماد کنند، خود به خود چشم‌انداز آنها نیز مبهم و تیره‌وتار می‌شود. نداشتن چشم‌انداز روشن نیز مخل هدفگذاری و امید و انگیزه افراد می‌شود.

یکی از نکات بسیار مهم در بررسی جامعه ما این است که باید بین امیدهای فردی و شور زندگی که افراد دارند با امید اجتماعی تمییز قائل شویم. در حال حاضر روابط همسالان و سبک‌های زندگی شور زندگی را در افراد بالا برده است. می‌بینیم که مثلاً تعداد مسافرت‌ها بالا رفته، شیوه زیست آدم‌ها به‌شدت تغییر کرده و سبک زندگی‌ها طوری است که احساس می‌کنیم گویا مردم شادی فردی دارند و به لذت‌های خود می‌پردازند، اما این شادی فردی باعث پیدایش شادی اجتماعی و امید اجتماعی در مفهوم کلان نمی‌شود. این دو از هم جداست. ما با سرمایه‌های فردی خود زندگی می‌کنیم و با روابط خانوادگی و روابط دوستی خود سرمایه می‌آفرینیم و زندگی‌مان را آن‌طور که می‌خواهیم ادامه می‌دهیم. اما اینها برای ما امید به آینده نمی‌آفریند. برای اینکه امید به آینده کاملاً در ربط وثیق بین ما با اجتماع جریان دارد. بنابراین ترمیم شکاف‌ها و بی‌اعتمادی‌هایی که بین مردم با مردم،‌ مردم با مسوولان، مردم با نخبگان و نخبگان با نخبگان وجود دارد بسیار مهم است و البته کار ساده‌ای نیست. به نظر می‌رسد حتی سرعت تخریب امیدهای اجتماعی بیشتر است، به دلیل توقعات فزاینده‌ای که ایجاد شده، وعده‌های زیادی که مطرح شده و نیازهایی که شکل گرفت و برآوردن آنها به برنامه‌ریزی نیاز دارد. همه دستگاه‌های حاکمیتی باید تلاش کنند این شکاف از بین برود. علاوه بر این هرجا دولت و مسوولان قدمی بردارند که روی سرمایه اجتماعی فردی و سبک زندگی و شور زندگی افراد تاثیر بگذارد، اوضاع بدتر می‌شود. چراکه مردم احساس می‌کنند به حوزه‌های فردی آنها تعرض می‌شود. به همین دلیل وقتی بحث فیلترینگ تلگرام یا بحثی درباره سبک‌های پوشش یا سبک‌های زندگی مطرح می‌شود، عکس‌العمل در مقابل آن وجود دارد. بنابراین اولین نگاهی که حاکمیت باید داشته باشد عدم تعرض به حریم‌های شخصی، سرمایه‌های فردی و امیدهای فردی است؛ یعنی تلاش در راستای اینکه این سرمایه‌های فردی را بهینه کنیم. ما نباید برای به دست آوردن آنچه نداریم، آن چیزی را هم که داریم و خیلی هم بارز در جامعه ایرانی وجود دارد از دست بدهیم. بخش زیادی از فرصت‌هایی که برای سفر و گردشگری و زمینه‌های هنری داریم باید مورد توجه قرار گیرد چراکه همه اینها کمک‌کننده این هستند که سبک زندگی‌های متفاوت پاس داشته شود و شور زندگی حفظ شود. پس اولین قدم عدم تعرض و عدم ورود به حوزه‌های فردی است. اگر تعرض‌های فردی را کم کنیم، در دومین قدم خود به خود مردم بیشتر به مردم اعتماد خواهند کرد. هرچه شور زندگی بالاتر برود مردم حداقل با هموطنان خودشان ارتباط بهتری خواهند داشت.

دستگاه‌های نظارتی نیز باید بر رابطه درست این گروه‌ها نظارت کنند یعنی رابطه مردم با مردم از طریق نظارت‌های قوی و قوانین قوی می‌تواند طوری شود که همه احساس نکنیم دیگری دارد سر ما کلاه می‌گذارد. اینها از زمینه‌های شکل‌گیری اعتماد و همبستگی است. بنابراین اگر قرار است دولت جایی وارد شود، آنجایی است که قوانین درست بگذارد و بر رعایت این قوانین نظارت کند.

موضوع دیگر شکافی است که بین مردم و حاکمیت وجود دارد که مساله مهمی است. ترمیم این شکاف و تقویت سرمایه اجتماعی نیز ممکن نیست مگر با مشارکت‌های گروه‌های غیردولتی. هر چه برای گروه‌های مدنی و سمن‌ها ظرفیت و امکان فعالیت در نظر گرفته شود و هرچه آزادی فعالیت افراد و آزادی بیان بیشتر شود، امکان ترمیم رابطه بین دولت و مسوولان بیشتر می‌شود و ترمیم این رابطه به نوعی ‌ترمیم سرمایه اجتماعی و ترمیم امید اجتماعی است.

البته برای ترمیم امید به آینده فقط افزایش سرمایه اجتماعی کافی نیست. بخش زیادی از امید به آینده وابسته به تصمیم‌گیری‌های کلان و سیاستگذاری‌هایی است که در جامعه دیده می‌شود. سیاستگذاری‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاست خارجی و سیاست داخلی نقش مهمی در این موضوع دارد که مردم بتوانند نسبت به آینده خود امیدوار باشند یا نباشند. اوضاع منطقه و شرایط بین‌المللی می‌تواند ما را به آینده امیدوار کند یا نکند. ثبات و پایداری مسائل اقتصادی یا ثباتی که باعث می‌شود ما بتوانیم برای فردا تصمیم‌گیری‌های اقتصادی و اجتماعی کنیم، همه اینها امید به آینده می‌آفریند. البته سرمایه اجتماعی هم یکی از عواملی است که امید به آینده را هم ترمیم و هم تثبیت می‌کند. برای ترمیم سرمایه اجتماعی نیز باید به هر دو بخش فردی و اجتماعی آن توجه کرد و این موضوع را در نظر گرفت که شکاف‌های موجود جنس‌های متفاوتی دارد و برای ترمیم هرکدام از آنها باید به تفاوت‌های آنها توجه کرد.  

دراین پرونده بخوانید ...