شناسه خبر : 5376 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

از ابرتورم تا مقابله با کسری بودجه در گفت‌وگو با جواد صالحی‌اصفهانی

عزم جهانی برای کنترل تورم

جواد صالحی‌اصفهانی در سال‌های اخیر با موضع‌گیری‌هایی که در خصوص مسائل اقتصادی کشور داشته، به یکی از مشهورترین اقتصاددان‌های ایرانی مقیم خارج تبدیل شده است.

جواد صالحی‌اصفهانی در سال‌های اخیر با موضع‌گیری‌هایی که در خصوص مسائل اقتصادی کشور داشته، به یکی از مشهورترین اقتصاددان‌های ایرانی مقیم خارج تبدیل شده است. فارغ‌التحصیل پیشین دانشگاه هاروارد و استاد فعلی دانشگاه ویرجینیا تک در سال‌های اخیر علاوه بر اینکه گزارش‌های منتشرشده از اقتصاد ایران را زیر نظر داشته، به طور مرتب نیز به کشور سفر کرده و از نزدیک خود را در جریان تغییرات اقتصاد ایران قرار داده است. این اقتصاددان ایرانی چندی پیش در وبلاگ خود نقدهای تندی به برخی از رسانه‌های آمریکایی که وقوع ابرتورم در ایران را پیش‌بینی کرده بودند، وارد کرده و گفته بود این تحلیلگران با در نظر نگرفتن برخی از موضوعات کلیدی مرتبط با موضوع، خواسته و ناخواسته در جهت افزایش احتمال درگیری ایران و آمریکا گام برمی‌دارند. جواد صالحی‌اصفهانی در این گفت‌وگو به تفاوت‌های اقتصاد ایران با کشورهای دیگر اشاره می‌کند و با توجه به همین تفاوت‌ها توضیح می‌دهد که چرا به سختی می‌توان وقوع ابرتورم در اقتصاد ایران را امکان‌پذیر دانست. این اقتصاددان شناخته‌شده ایرانی همچنین پیشنهادهایی را به مسوولان دولت جدید برای مقابله با کسری بودجه که به عنوان یکی از عوامل ایجاد تورم از آن یاد می‌شود، ارائه می‌دهد. او می‌گوید دولت ایران باید سیاست‌های انقباضی هوشمندانه‌تری را برای کنترل کسری بودجه در پیش بگیرد و به طور ویژه برخی از راهکارهای قابل اجرا در «هدفمندی یارانه‌ها» و «مسکن مهر» را برای مقابله با شکاف درآمد و هزینه دولت مطرح می‌کند. این اقتصاددان فعال در مباحث اقتصادی کشور تاکید می‌کند که دولت آینده باید به جای توزیع پول برای ایجاد برابری، «زمین بازی» را برای فعالان اقتصادی هموارتر و یکسان‌تر کند. جواد صالحی اصفهانی از ترم پاییز سال جاری به عنوان استاد میهمان در مدرسه کندی دانشگاه هاروارد، مباحثی را در خصوص «سیاست و اقتصاد گذار در خاورمیانه» ارائه خواهد کرد.


جناب دکتر شما پیش از این اشاره کرده بودید که تحلیل‌های خارجی در مورد تورم ایران برخی از بنیان‌های تورم را در نظر نمی‌گیرند و به خصوص گفته بودید پیش‌بینی وقوع ابرتورم در ایران هم به همین دلایل اشتباه بود. اگر ممکن است در مورد این موضوع قدری بیشتر توضیح بدهید.
نکته‌ای که من برای رد تزهایی که راجع به وقوع ابرتورم در ایران عنوان می‌شود مطرح کردم، بسیار ساده بود: در صورتی که دولت عرضه‌کننده اصلی ارز باشد، نیازی ندارد که برای خرید نیازهای ارزی خارجی خود مرتباً پول اضافه‌تری چاپ کند. چون دولت ایران فروشنده ارز است، نه خریدار آن. این موضوع به این دلیل است که ارتباط بین «تضعیف پول ملی» و «رشد عرضه پول» تنها به یک صورت و در یک جهت است: رشد در عرضه پول که به تضعیف ارزش پول منجر می‌شود. اما برای وقوع ابرتورم، شما به یک رابطه در جهت عکس این نیاز دارید، که زمانی رخ می‌دهد که دولت مجبور باشد ارز مورد نیاز خود را از صادرکنندگان بخش خصوصی به قیمت‌های بالاتری بخرد و نیاز به چاپ پول بیشتری برای این کار داشته باشد. در این صورت است که دولت در سیکل ویرانگری برای تامین ارز و چاپ پول می‌افتد تا بتواند تعهدات خود را اجرایی کند. اما دولت در ایران لزومی نمی‌بیند که برای تامین ارز خود ریال بیشتری را فراهم کند، چرا که منبع اصلی ارز خود دولت است. بنابراین رابطه و چرخه‌ای که در ابرتورم فعال می‌شود در اقتصاد ایران وجود ندارد. بسیاری از تحلیل‌هایی که وقوع ابرتورم در ایران را پیش‌بینی می‌کنند این موضوع ساده را نادیده می‌گیرند. در واقع دولت در کشوری مثل ایران با درآمدهای نفتی، برخلاف کشورهای غیر‌نفتی قادر است که در هنگام کاهش ارزش پول ملی، «نرخ رشد عرضه پول» را کمتر از «نرخ رشد قیمت ارز» نگه دارد و همین موضوع به دولت کمک می‌کند از انفجاری شدن عرضه پول و افزایش شدید تورم جلوگیری کند. این موضوع باعث شد که با وجود اینکه نرخ ارز در بازار آزاد سه برابر شد، دولت ضرورتی برای سه برابر کردن عرضه پول برای تامین مالی هزینه‌ها و تعهدات خود نداشته باشد. علاوه بر این دولت ایران به دلیل اینکه تامین‌کننده ارز است، در بازار ارز «قیمت‌گذار» محسوب می‌شود نه «قیمت‌پذیر»، موضوعی که باعث می‌شود دولت قابلیت بیشتری را برای مدیریت بازار ارز مثل اختصاص ارز با قیمت‌های مختلف برای مصارف متفاوت در پیش بگیرد. بنابراین، با وجود اینکه نرخ تورم در اقتصاد ایران تا حدود زیادی بالا رفت، ولی در بین تصمیم‌گیران آگاهی بیشتری نسبت به آن ایجاد شد و کاهش در رشد عرضه پول هم در چند ماه گذشته احتمالاً به دلیل همین موضوع بود. چرا که ضرورت بسیار شدیدی مثل کشورهای غیرنفتی که دچار ابرتورم شدند، در اقتصاد ایران برای دولت وجود نداشت که با افزایش نرخ ارز، به همان میزان عرضه پول داخلی را زیاد کند و در مرحله بعدی با رشد تورم و افزایش بیشتر نرخ ارز، با چاپ پول بیشتر سیکل تورم را که به ابرتورم منجر می‌شود، فعال کند.

  به برخی از ریشه‌های سیاسی مطرح کردن «افسانه وقوع ابرتورم» از سوی رسانه‌های غربی اشاره کرده بودید. تاثیر تغییر شرایط ایران در این معادلات را چگونه می‌بینید؟
جهش نرخ تورم در سال گذشته بیشتر منشاء سیاسی داشت و کمتر به دلیل وجود شرایط بد اقتصادی صرف بود. من پیش‌تر اشاره کرده بودم که پس از اینکه مشخص شد وقوع تورم در ایران در واقع افسانه ساخته برخی از اقتصاددان‌ها و رسانه‌های آمریکایی بوده، بعد از این موضوع رسانه‌ها توجه زیادی به اشتباه بودن تحلیل‌ها و افراد و گروه‌هایی که این موضوع را اعلام کرده بودند، نداشتند. در صورتی که اگر در مورد کشوری مثل چین یا روسیه چنین تحلیلی منتشر می‌شد و بعداً اشتباه در‌می‌آمد، رسانه‌ها به سراغ منابع اولیه تحلیل‌های اشتباه می‌رفتند و آنها را بازخواست می‌کردند. من فکر می‌کنم که اقتصاددانی که نخستین بار این واقعه را در بوق و کرنا کرد (فردی به نام استیو هانکه از موسسه کاتو وابسته به جناح محافظه‌کار در واشنگتن دی‌سی) و همچنین کسانی که این موضوع را بعداً به مراتب تکرار کردند، می‌خواستند آقای اوباما را در کمپین انتخابات ریاست‌جمهوری مجدد در موقعیت بحرانی و تحت فشاری بگذارند تا موضع خود را در مذاکرات هسته‌ای با ایران با وضع کردن یک خط قرمز سخت‌تر کند و در نهایت ایالات متحده را به مسیر جنگ با ایران نزدیک‌تر کند. رئیس‌جمهور آمریکا تا حد زیادی از انجام این کار امتناع کرد. با این حال برخی پیش‌شرط‌هایی که برای مذاکرات با ایران قرار داد، هم‌اکنون با شرایط جدید ایران به مشکل واقعی برخورده است. چرا که برخلاف پیش‌بینی‌ها ایران هم‌اکنون در لبه یک پرتگاه اقتصادی نیست و علاوه بر این دولت جدیدی که در ایران روی کار آمده علاقه‌مند به حل منازعات هسته‌ای است. این قضیه نشان می‌دهد چرا در حال حاضر اهمیت بسیار زیادی دارد که ایران قادر باشد نظرات خود را به طور گسترده‌ای در جهان ابراز کرده و صدای خود را به گوش همه برساند.

  بانک جهانی در رده‌بندی اخیر خود ایران را با نرخ تورم 27درصدی در سال گذشته در رتبه سوم کشورهای جهان قرار داده بود. اما آمارهای داخلی مثل بانک مرکزی ایران، برای همین بازه نرخ تورم بالاتری را نشان می‌دهد. آیا منابع آماری نهادهای خارجی می‌تواند متفاوت از نهادهای رسمی داخل باشد؟
نرخ تورمی که از سوی بانک جهانی یا صندوق بین‌المللی پول گزارش می‌شود باید بر پایه داده‌های داخلی باشد چرا که نهادهای بین‌المللی هیچ راهی برای اندازه‌گیری این شاخص در همه کشورها ندارند. پایگاه داده‌های آنها نشان می‌دهد برای سال‌های گذشته گزارش آنها با استفاده از آمارهای «بانک مرکزی ایران» تهیه شده است. اگر آنها برای سال 2013-2012 (سال 1391) از نرخ 27درصدی استفاده کرده‌اند، آنها آشکارا دچار اشتباه شده‌اند، چرا که این نرخ برای سال 1390 بوده است و در سال ۱۳۹۱ تورم بیش از ۳۰ درصد بوده است.

  بر اساس آمارهای جهانی مربوط به چند سال اخیر، تورم‌های بالا در اکثر کشورها در حال کاهش و باشگاه کشورهای با تورم دورقمی هر سال محدودتر می‌شود. آیا می‌توان این پدیده را یک روند برنامه‌ریزی‌شده محسوب کرد؟
به اعتقاد من مردم و دولت‌ها به طور جهانی نسبت به هزینه‌هایی که تورم ایجاد می‌کند، هشیار شده‌اند. بنابراین ممکن است سطح پایین‌تر تورم در کشورهای توسعه‌یافته معلول افزایش دانش نسبت به طرز کار اقتصاد باشد. این موضوع به ویژه در مورد کشورهایی مثل ایران که در آنها عدم توافق در خصوص ریشه‌ها و روش‌های مقابله با نابرابری بالاست و دولت از چاپ پول برای توزیع درآمد استفاده می‌کند، صادق است. من فکر می‌کنم افراد در سراسر دنیا دارند درک می‌کنند که این کار، یعنی چاپ پول برای توزیع آن در جامعه، راه خوبی برای ایجاد جوامعی برابرتر نیست. بلکه به جای آن آنها باید در بخش‌هایی مثل بهداشت و آموزش سرمایه‌گذاری کنند و به «یکنواخت‌سازی زمین بازی» برای همه فعالان اقتصادی بپردازند. این فهم در بعضی کشورهای آمریکای لاتین تا حدی جا افتاده است، جایی که به طور تاریخی بالاترین سطوح نابرابری را در جهان داشته و در حال حاضر نیز برخی از کشورهای آنجا سیاست‌های پوپولیستی را برای بازتوزیع درآمد استفاده می‌کنند. به عنوان مثال کشور ونزوئلا هنوز با چنین سیاستمدارهایی دست و پنجه نرم می‌کند و به همین دلیل یکی از بالاترین نرخ‌های تورم در جهان را دارد.

  فکر می‌کنید با وجود کسری بودجه شدیدی که مسوولان دولت جدید از وقوع آن در سال جاری خبر می‌دهند (گفته می‌شود تنها دوسوم منابع بودجه قابل تحقق است) می‌توان انتظار سیاست‌های انقباضی برای کنترل تورم داشت و آیا سیاست‌های انقباضی قابل توصیه است؟
پاسخ به این سوال بستگی دارد که شما چه چیزی را «انقباضی» می‌نامید. کاهش هزینه‌ها در سطحی گسترده انقباضی است اما راهی ناگوار برای کاستن از تورم است. این کار می‌تواند به معنای کاهش مخارج «آموزش» یا «اعتبارات» برای سرمایه‌گذارانی باشد که نیاز به خرید مواد جدید برای راه‌اندازی تولید دارند. چنین سیاست‌هایی می‌تواند به کاستن از تورم با هزینه‌هایی سنگین منتهی شود و باید از آن اجتناب کرد. اما سیاست‌های هوشمندانه‌تری نیز برای این کار وجود دارد که دولت می‌تواند آنها را در پیش بگیرد و افرادی که در حال حاضر بر سر کار هستند آنها را بسیار بهتر از من می‌دانند. برای مثال، برای کاهش کسری بودجه طرح هدفمندی یارانه‌ها، می‌توان از قیمت‌های کالاهایی آغاز کرد که مصرف‌کنندگان ثروتمندتر استفاده می‌کنند، مثل بنزینی که به دارندگان ماشین‌های گران‌قیمت یا مناطق ثروتمند فروخته می‌شود. هیچ منطق و توجیهی وجود ندارد که چرا بنزین باید در منطقه زعفرانیه تهران با سراوان در سیستان و بلوچستان به یک قیمت یکسان فروخته شود. قیمت چلوکباب یا گیلاس می‌تواند حتی تا پنج برابر بین این دو منطقه تفاوت داشته باشد، چرا قیمت بنزین نباید منعکس‌کننده تفاوت‌ها در هزینه مناطق زندگی باشد؟ همین موضوع در خصوص گاز طبیعی، آب و برق نیز وجود دارد و می‌توان بر اساس جغرافیای مناطق قیمت‌های مختلفی برای آنها متصور دانست. تطبیق این قیمت‌ها با مناطق، می‌تواند تا حد قابل توجهی به کاهش در کسری بودجه ساختاری منجر شود. کاستن از انتظارات تورمی، امری که دولت جدید نیز تا حدی به آن نائل شده است نیز می‌تواند به کاهش تورم منجر شود. انتظارات تورمی پایین‌تر افراد را تشویق می‌کند که پول خود را در بانک‌ها برای دوره طولانی‌تری سپرده‌گذاری کنند و از بازارهای دارایی دیگر خارج کنند، که باعث می‌شود نیاز بانک‌ها به کمک گرفتن از بانک مرکزی که به خلق اسکناس (پول پرقدرت) منجر می‌شود، کم شود.
همچنین رویکردی مشابه این موضوع با کسری بودجه نهفته در طرح «مسکن مهر» اهمیت زیادی دارد. به دلیل اینکه تکمیل واحدهای مسکونی این طرح هزینه بیشتری نسبت به چیزی که متقاضیان طبق قرارداد می‌پردازند دارد، برای اتمام این واحدها دولت باید از پول خودش استفاده کند، ولی منابع لازم را در اختیار ندارد. اقدام دولت احمدی‌نژاد در خصوص اجازه دادن به صاحبان واحدها برای اینکه بتوانند آنها را بفروشند، می‌تواند مفید باشد به شرط اینکه فروشندگان ملزم باشند ابتدا اقساط خود را به بانک‌ها بپردازند. من به یاد ندارم چیزی را در مورد چنین الزامی در اخبار خوانده باشم، اما ضروری است که صاحبانی که واحدهای خود را می‌فروشند، پول بانک را اول بپردازند. این اقدام باعث می‌شود از شدت معضل فعلی در ترازنامه بانک مسکن کاسته شود و همچنین نیاز این بانک را به خلق اسکناس از سوی بانک مرکزی برای اینکه این بانک به عملیات مالی خود ادامه دهد، کاهش خواهد داد.
در نهایت، تورم ایران تماماً از ناحیه طرف تقاضا نیست. بلکه تا حد زیادی در نتیجه شوک طرف عرضه است که تحریم‌ها و مدیریت بد اقتصادی داخلی موجب آن شده است. با این حساب هر سیاستی که تولید را تشویق کند ضدتورمی است. زمانی که شما چنین ظرفیت تولید بدون استفاده‌ای را که ایران دارد، داشته باشید، البته به جز بخش کشاورزی، می‌توانید تولید را بدون ایجاد تورم زیاد تحریک کنید و افزایش دهید.

  گفته می‌شود در کوتاه‌مدت نمی‌توان انتظار گشایش چندانی را در مبادلات و درآمدهای ارزی کشور داشت. با این حساب چه سیاست‌های اولویت‌داری را دولت جدید برای جلوگیری از بی‌ثباتی اقتصاد باید در کوتاه‌مدت در پیش بگیرد؟
موافقم که درآمد نفت نمی‌تواند در آینده نزدیک خیلی زیاد شود، ولی کاهش در تحریم‌های صلاحدیدی که در قوانین ایالات متحده یا قطعنامه‌های سازمان ملل مشخص نشده‌اند، می‌تواند با سادگی بیشتری انجام شود. خیلی از بانک‌ها یا عرضه‌کنندگان از معامله با ایران اجتناب می‌کنند، نه به دلیل اینکه این معاملات توسط یک قانون یا قطعنامه ممنوع شده است، بلکه به خاطر اینکه آنها از تعقیب قانونی و جریمه توسط گروه‌های فشار متعصب افراطی که کنگره و خزانه‌داری ایالات متحده را تحت فشار می‌گذارند، می‌ترسند. این موضوع شبیه به «حد سرعت» در بزرگراه‌های آمریکاست. همه می‌دانند که شما تا زمانی که از محدوده سرعت 10 مایل بر ساعت (معادل 17 کیلومتر بر ساعت) بیشتر از سقف تعیین‌شده در بزرگراه رانندگی نکنید، توسط پلیس متوقف نخواهید شد. ولی گاهی در محله‌هایی که پلیس آنها به پول جریمه نیاز دارد قانون را به کمال اجرا می‌کنند. ایران باید قادر باشد چنین محدودیت‌هایی را شناسایی کند و در مذاکرات از دولت ایالات متحده بخواهد که از فشار خود بر مراودات بین‌المللی مرتبط با ایران کم کند. فکر می‌کنم کاهش ترس از تنبیه از جانب شرکت‌های خارجی در معامله با ایران در وهله اول اقدام مثبتی از جانب آمریکا باشد. ثبات اقتصادی می‌تواند تا حد زیادی از چنین گشایشی در تحریم‌ها منفعت ببرد، ولی دولت می‌تواند ثبات اقتصادی را خود با تغییر جهت سیاست‌ها از بازتوزیع به افزایش تولید، تقویت کند.
این هم چیزی است که رئیس‌جمهور روحانی و گروه او هم‌اکنون روی آن تمرکز کرده و با صرف وقت زیاد در حال فرمول‌بندی آن هستند. چیزی که من می‌خواهم اینجا روی آن تاکید کنم این است که برنامه‌ریزان و سیاستگذاران ایران باید متوجه باشند که تقاضا برای عدالت اقتصادی در ایران ممکن است به دلیل تجربه تلخ پوپولیسم به طور موقت کاهش پیدا کرده باشد، اما از بین نرفته است. حتی ممکن است تا زمانی که اقتصاد احیا شود، منتظر نماند. چیزی که مورد نیاز است، تغییر این تقاضا از شیوه‌هایی مثل پرداخت نقدی پول به شیوه‌ها و سیاست‌هایی بنیادی‌تری است که «زمین بازی» را برای همه فعالان اقتصادی هم‌سطح‌تر کند، سیاست‌هایی که به قشر فقیر، شانس برابری را در بازی اقتصاد بدهد، نه اینکه به آنها پرداخت‌های جبرانی برای «بازی نکردن» انجام شود.

دراین پرونده بخوانید ...

  • دوئل بر سر ابرتورم

    آیا اقتصاد ایران در سال‌های اخیر وضعیت «ابرتورمی» را تجربه کرده است؟

    دوئل بر سر ابرتورم

  • ابرتورم به مثابه سوخت جنگ

    برخی از رسانه‌های آمریکایی با طرح «افسانه ابرتورم» به دنبال متقاعد کردن اوباما برای جنگ با ایران بودند

    ابرتورم به مثابه سوخت جنگ

  • میراث متورم

    با کنترل چهار عامل رشد تورم به نظر می‌رسد روند کاهشی تورم آغاز شده است

    میراث متورم

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها