شناسه خبر : 2420 لینک کوتاه

انتقال مشکلات نسل‌ها در نتیجه عدم دوراندیشی و سیاستگذاری نامناسب چه عواقبی داشته است؟

رقابت نزدیک بر سر شغل

سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال‌های ۱۳۶۵ و ۱۳۹۰ دارای نتایجی مهم و البته مرتبط با یکدیگر بود. سرشماری سال ۱۳۶۵ نشان می‌داد جامعه ایران با یک انفجار جمعیتی مواجه شده و ۹ میلیون کودک صفر تا ۴ سال به جمعیت کشور اضافه شده است که در مقایسه با دوره‌های قبل و بعد از آن رقم بسیار بالایی است.

مهران بهنیا / پژوهشگر اقتصادی حوزه بازار کار
سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال‌های 1365 و 1390 دارای نتایجی مهم و البته مرتبط با یکدیگر بود. سرشماری سال 1365 نشان می‌داد جامعه ایران با یک انفجار جمعیتی مواجه شده و 9 میلیون کودک صفر تا 4 سال به جمعیت کشور اضافه شده است که در مقایسه با دوره‌های قبل و بعد از آن رقم بسیار بالایی است (نمودار 1). نرخ رشد جمعیت طی این سال‌ها به آستانه چهار درصد رسید که در مقایسه با سایر کشورها رقم قابل توجهی است (نمودار 2). سرشماری سال 1390 نیز نشان می‌داد برآیند اشتغال‌زایی سال‌های 1385 تا 1390 تنها 14 هزار و 200 نفر در هر سال بوده است.1 ارتباط نتایج سرشماری سال‌های 1365 و 1390 این است که کودکان صفر تا 4‌ساله سال 1365 به جوانانی 25 تا 29‌ساله در سال 1390 تبدیل شدند و در پی یافتن شغل و استقلال از خانواده بوده‌اند. اما شرایط اقتصادی کشور و تحولات سمت تقاضای بازار کار طی دوره جوانی آنان به گونه‌ای رقم خورد که این فرصت را در اختیار بخش بزرگی از آنها قرار نداد و لذا اقتصاد ایران با افزایش جمعیت غیرفعال در فاصله سال‌های نیمه دوم دهه 80 و ابتدای دهه 90 مواجه شد.
باید توجه داشت که دو پدیده مشاهده‌شده در سال‌های 1360 تا 1365 و 1385 تا 1390 در زمان خود با هشدارهایی نسبت به آینده اقتصاد ایران همراه بوده و کارشناسان اقتصادی غافل از مشاهده و تحلیل این رخدادها نبوده‌اند. با مرور اسناد و مقالات سال‌های گذشته می‌توان به توجه کارشناسان حوزه‌های مختلف به رشد بیش از 5 /3‌درصدی جمعیت ایران طی سال‌های دهه 60 پی برد. چنان‌که در سال‌های گذشته هشدارهای کارشناسان معطوف به نیاز اقتصاد ایران به رشد و توسعه به منظور ایجاد اشتغال برای دوره جوانی متولدین دهه 60 بود. در سال‌های اخیر نیز همواره بیان می‌شد که جمعیت جوانی که طی نیمه دوم دهه 80 فرصت نکرده‌اند به بازار کار وارد شوند دیر یا زود تصمیم به ورود به بازار کار خواهند گرفت و تا دیر نشده باید شرایط اقتصاد ایران تغییرات اساسی داشته باشد تا بتوان پاسخگوی افزایش ورود به بازار کار طی سال‌های آتی بود. اما در هر دو زمینه کارنامه سیاستگذاران اقتصادی کشور کارنامه‌ای نامطلوب بود. کارنامه‌ای که نشان از ضعف جدی در ساختار تصمیم‌گیری اقتصادی کشور می‌دهد که نه‌تنها می‌توان آن را از مرور شاخص‌های بازار کار مشاهده کرد، بلکه این ضعف در سایر زمینه‌های اقتصادی کشور نیز از جمله مسائل آب، محیط زیست، قاچاق، روابط خارجی اقتصاد، نظام بانکی، تورم، رشد اقتصادی و... کاملاً مشهود است. در چنین وضعیتی از انباشت مشکلات مختلف در اقتصاد و جامعه ایران و در چنین شرایطی از ضعف در ظرفیت سیاستگذاری اقتصادی کشور، خبر ناگوار آن است که بخشی از جمعیت غیرفعال کشور -که در فاصله سال‌های 1384 تا 1393 در حدود هفت میلیون نفر افزایش یافته است- تصمیم به ورود به بازار کار و جست‌وجو برای یافتن شغل گرفته‌اند (نمودار 3).
تا پیش از فصول اخیر، جمعیت جوان ورود خود به بازار کار را به دلایل مختلف از جمله گسترش قابل توجه آموزش عالی به تعویق انداخته بود و لذا اگر شغلی هم ایجاد نمی‌شد تحولات بازار کار به صورت افزایش تعداد بیکاران و نرخ بیکاری نمایان نشده بود. طی سال‌های 1384 تا 1393 متوسط افزایش سالانه خالص اشتغال 76 هزار نفر بوده که در مقایسه با دوره 10‌ساله قبل از آن -یعنی سال‌های 1375 تا 1384 که متوسط افزایش سالانه خالص اشتغال 638 هزار نفر بود- بسیار ناچیز بوده است. اما در این دوره نرخ بیکاری به جز سال 1389 که به رقم 5 /13 درصد رسید، در محدوده 10 تا 12 درصد نوسان داشته است. لذا با وجود عدم اشتغال‌زایی در اقتصاد کشور، نرخ بیکاری با افزایش‌های قابل توجه مواجه نشد. علت این موضوع به تغییرات نرخ مشارکت برمی‌گردد؛ در این دوره علاوه بر ثابت ماندن جمعیت شاغل، جمعیت فعال نیز تقریباً ثابت بوده است. در حالی ‌که در این دوره حدود هفت میلیون نفر به جمعیت غیرفعال کشور افزوده شد. لذا نرخ مشارکت یعنی نسبت جمعیت فعال به کل جمعیت در سن کار (جمعیت فعال و غیرفعال) طی این سال‌ها روند نزولی داشته است.
در مقابل در فاصله پاییز سال 1393 تا فصل دوم سال 1395 نرخ مشارکت روندی افزایشی طی کرده است. در فاصله پاییز 1393 تا تابستان 1395 همواره جمعیت فعال نسبت به فصل مشابه سال قبل از آن روبه افزایش بوده است و در کمترین تعداد 515 هزار نفر در زمستان 94 و در بیشترین تعداد 1422 هزار نفر در زمستان 93 به جمعیت فعال اضافه شده‌اند. اما در بهترین حالت در فصل بهار 1394، 6 /86 درصد و در کمترین آن 51 درصد شاغل شده‌اند که این 51 درصد در تابستان 1395 رخ داده است. یعنی 49 درصد از 1230 هزارنفری که در تابستان 1395 به جمعیت فعال وارد شده‌اند، نتوانسته‌اند شغل پیدا کنند و در نتیجه بیکار مانده‌اند که این به معنای افزایش 600 هزارنفری تعداد بیکاران در این فصل و افزایش نرخ بیکاری تا 7 /12 است. طی دو سال منتهی به تابستان 1395 به ‌طور متوسط 1011 هزار نفر به جمعیت فعال اضافه شده‌اند که از این تعداد 704 هزار نفر به جمعیت شاغل و 308 هزار نفر به جمعیت بیکار اضافه شده‌اند. بنابراین طی این دوره با افزایش مداوم جمعیت فعال و عدم افزایش فرصت‌های شغلی متناسب با میزان ورود جمعیت جوان به بازار کار، تعداد بیکاران و نرخ بیکاری با سرعت رو به افزایش است.
نکته قابل توجه در خصوص افزایش بیش از دو میلیون نفری جمیعت فعال در دو سال گذشته این است که این افزایش تنها ناشی از ورود جمعیت متولدین دهه 60 به بازار کار نیست. بلکه متولدین دهه 70 نیز همزمان با بخشی از متولدین دهه 60 تصمیم به ورود به بازار کار گرفته‌اند. در نمودار 2 می‌توان تغییرات نرخ مشارکت متولدین دهه 70 را مشاهده کرد. در این نمودار نرخ مشارکت جمعیت 20 تا 24‌ساله در فصول تابستان سال‌های 1384 تا 1395 ترسیم شده است. جمعیت 20 تا 24‌ساله در سال 1385 متولدین نیمه اول دهه 60 هستند و جمعیت 20 تا 24‌ساله در سال 1395 متولدین نیمه اول دهه 70 هستند. در این نمودار می‌توان تغییرات نرخ مشارکت را بین متولدین دهه‌های مختلف مقایسه کرد. همان‌طور که در نمودار 4 مشخص است نرخ مشارکت جمعیت 20 تا 24‌ساله از سال 1384 تا 1393 روندی نزولی داشته و همزمان با توسعه آموزش عالی این جمعیت تمایل کمتری به ورود به بازار کار نشان می‌دادند. در مقابل میزان ورود این جمعیت به مقاطع آموزش عالی پیوسته در حال افزایش بوده است. به طوری که تعداد دانشجویان مقاطع کاردانی و کارشناسی طی سال‌های 1384 تا 1391 تقریباً 5 /2 برابر شده است. اما طی دو سال اخیر نه‌تنها روند کاهشی نرخ مشارکت گروه‌های سنی 20 تا 24 سال متوقف شده بلکه در سال 1395 نرخ مشارکت این گروه سنی رشد قابل توجهی داشته است. همان‌طور که توضیح داده شد جمعیت 20 تا 24‌ساله در سال‌های 1394 و 1395 متولدین نیمه اول دهه 70 هستند و به طور طبیعی سال‌های اخیر دوره ورود این افراد به بازار کار است. در حالی که ورود این افراد به بازار کار با ورود با تاخیر بخشی از جمعیت متولدین دهه 60 همزمان شده است.
چنانچه فرصت شغلی جدیدی در اقتصاد ایجاد می‌شود معمولاً افراد جدیدالورود به بازار کار متقاضی اصلی این شغل هستند که اگر وضعیت بازار کار ایران یک روال طبیعی را طی می‌کرد عمدتاً متولدین دهه 70 متقاضی این شغل‌ها بودند. اما در شرایط کنونی و با موج ورود به بازار کار که طی چند فصل اخیر رخ داده بخشی از متولدین دهه 70 باید به دلیل ورود افراد متولد یک دهه قبل از خود بیکار بمانند. موضوعی که لازم است بیشتر به آن پرداخته شود همین تداخلی است که بین دو نسل متفاوت بروز کرده است و عدم دوراندیشی و سیاستگذاری مناسب سبب شده مشکلات و مسائل یک نسل به نسل‌های بعدی نیز منتقل شود. انفجار جمعیتی دهه 60 از ابتدا و به دلیل همزمانی با جنگ و مشکلات اقتصادی آن دوره دشواری‌هایی برای خانواده‌ها از نظر تامین ضروریات زندگی ایجاد کرد و با بزرگ‌تر شدن این نسل مسائل آن به حوزه مدرسه و سپس دانشگاه کشیده شد. همزمانی دوره جوانی این گروه با دهه رکود اشتغال‌زایی در اقتصاد ایران (1384 تا 1393) سبب شد علاوه بر آنکه افزایش بار تکفل در خانواده‌ها مشکلاتی از جمله کاهش قدرت خرید خانوارها در نیمه دوم دهه 80 را ایجاد کند، موجب بروز مشکلات جدی برای نسل بعدی آنها در بازار کار شود. به طوری که وضع متولدین دهه 70 از نظر شاخص‌های بازار کار به مراتب بدتر از وضعیت متولدین دهه 60 در گروه‌های سنی مشابه است.
در سال 1384 که متولدین نیمه اول دهه 60 حدوداً در سنین 20 تا 24 سال قرار داشتند، نرخ بیکاری مردان و زنان این گروه سنی به ترتیب 5 /22 و 3 /37 درصد بوده است. این نرخ‌ها در سال 1394 و برای گروه سنی 20 تا 24 سال که متولدین نیمه اول دهه 70 هستند به ترتیب 23 و 4 /47 درصد است. مشاهده می‌شود نرخ بیکاری زنان گروه سنی 20 تا 24 سال برای دو نسل متفاوت بیش از 10 درصد افزایش یافته است. نرخ بیکاری افراد دارای تحصیلات دانشگاهی گروه سنی 20 تا 24‌ساله در سال 1384 (متولدین نیمه اول دهه 60) برای مردان و زنان به ترتیب 9 /31 و 4 /58 درصد بوده است که این ارقام در سال 1394 و برای متولدین نیمه اول دهه 70 به 1 /35 و 66 درصد رسیده است. بنابراین نرخ بیکاری نشان می‌دهد وضعیت یک گروه سنی در دو دهه متفاوت بدتر شده است. درحالی‌که برداشت عمومی این است که وضعیت متولدین دهه 60 از نظر بسیاری از شاخص‌ها نامطلوب‌تر از سایر نسل‌هاست، اما واقعیات آماری بازار کار نشان می‌دهد وضعیت متولدین دهه 70 نامطلوب‌تر شده است. در واقع عدم اشتغال‌زایی در فاصله سال‌های 1384 تا 1393 سبب شد بخشی از اثرات شوک جمعیتی دهه 60 طی سال‌های دهه 80 در بازار کار تخلیه نشود و این فرآیند به نیمه اول دهه 90 منتقل و این موضوع سبب تداخل مشکلات دو نسل با یکدیگر شود. به‌خصوص آنکه مشکلات بازار کار بر مسائل دیگری مانند عدم امکان تشکیل خانواده نیز اثر می‌گذارد و بررسی آمارها نشان می‌دهد از این جنبه نیز وضعیت متولدین دهه 70 بهتر از وضعیت متولدین دهه قبلی آنها نیست.
موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد افزایش نرخ مشارکت زنان است. طی دوره اخیر سرعت افزایش نرخ مشارکت زنان بیش از مردان بوده است. نرخ مشارکت زنان در فصل تابستان سال 1395 به 9 /15 درصد رسیده که بیش از سه درصد بیش از نرخ مشارکت زنان در فصل تابستان سال 1394 است. افزایش سه‌درصدی نرخ مشارکت در یک سال رقم بسیار بالایی است و ناشی از تغییر همزمان تصمیم تعداد بسیار زیادی از افراد جامعه برای اقدام به جست‌وجوی شغل است. این یک تحول جدید در بازار کار کشور است و از چند سال پیش هم احتمال بروز این شرایط می‌رفت و همان‌طور که ذکر شد هشدار داده می‌شد که دیر یا زود این اتفاق رخ خواهد داد و جمعیت غیرفعال و تحصیل‌کرده تصمیم به ورود به بازار کار خواهد گرفت. نکته قابل تامل در این خصوص افزایش نرخ مشارکت زنان در گروه سنی 20 تا 24 سال، یعنی همان متولدین نیمه اول دهه 70، است. همان‌طور که نمودار4 نشان می‌دهد نرخ مشارکت در این گروه سنی در یک سال گذشته حدود 9 درصد افزایش یافته است. یعنی اساساً سهم اصلی افزایش نرخ مشارکت زنان طی یک سال اخیر را افزایش جمعیت فعال و نرخ مشارکت در این گروه سنی ایجاد کرده است. از طرفی حدوداً 40 درصد از زنان این گروه سنی دارای تحصیلات دانشگاهی هستند که این سهم در مقایسه با زنان 20 تا 24‌ساله در سال 1384 (متولدین نیمه اول دهه 60) حدود دو برابر شده است. بنابراین انتظار می‌رود افزایش نرخ مشارکت در این گروه سنی تداوم داشته باشد و زنان بیشتری طی سال‌های آتی تصمیم به ورود به بازار کار بگیرند.
در مجموع در این نوشتار سعی شد به این نکته توجه شود که تحولات ویژه‌ای طی فصول اخیر در بازار کار کشور بروز کرده است که می‌تواند دارای آثار مهمی بر اقتصاد و جامعه ایران باشد. افزایش نرخ مشارکت و ورود به بازار کار در گروه‌های سنی جوان 20 تا 34 سال، یعنی در بین متولدین دهه 60 و 70، تحولی است که می‌توان از آن به عنوان مهم‌ترین مساله اقتصاد ایران در حال حاضر نام برد. طی سال‌های گذشته مساله بازار کار را می‌توان به آتشی در زیر خاکستر تشبیه کرد که می‌توانست با وزش بادی به آتشی تبدیل شود که مهار آن دشوار می‌نماید. اما هم‌اکنون این باد شروع به وزیدن کرده است؛ بررسی تحولات اخیر بازار کار و تجمیع آن با سایر بحران‌های کشور، تصویری نگران‌کننده از آینده ترسیم می‌کند. به‌خصوص آنکه هیچ نشانه مثبتی از ارتقای ظرفیت سیاستگذاری کشور مشاهده نمی‌شود و چگونگی مقابله با مشکلات ریشه‌دار کشور از جمله تحولات اخیر بازار ارز، مشکلات کنونی نظام بانکی، کیفیت بودجه سال 1396، آلودگی هوا و... نشان می‌دهد نمی‌توان از ساختار سیاستگذاری اقتصادی کنونی تحولی چشمگیر و در ابعاد مشکلات اقتصادی کشور را انتظار داشت. در انتها ذکر این نکته ضروری است که توجه به تجربه سایر کشورهای منطقه که نقطه شروع تحولات سیاسی آنها تحولات بازار کار آنها بود بسیار مهم است. لذا موضوع بازار کار و تحولات اخیر آن را نباید موازی با سایر مشکلات اقتصادی کشور تحلیل کرد، بلکه این مساله می‌تواند نقطه شروع نمایان‌شدن سایر مشکلات اقتصادی کشور باشد.

پی‌نوشت:
1- خوشبختانه طی سال‌های اخیر مجموعه داده‌های طرح آمارگیری از نیروی کار سبب شده است بتوان تحلیل دقیق‌تر و بهنگام‌تری از وضعیت بازار کشور ارائه کرد. داده‌های طرح آمارگیری از نیروی کار نشان می‌دهد اشتغال کل کشور نه‌تنها در فاصله سال‌های 1385 تا 1390 بلکه در یک بازه 10‌ساله یعنی در بین سال‌های 1384 تا 1393 تقریباً ثابت بوده است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها