شناسه خبر : 10805 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چگونه تنبیه جهان غرب به بازچرخش دلارهای نفتی منجر شد؟

میل مبهم شاه و جنگ حقیقی آمریکایی‌ها

نخستین شوک نفتی در سال ۱۹۷۳ میلادی به همراه چهارمین جنگ اعراب و اسرائیل روی داد. جنگی خونین در ششم اکتبر ۱۹۷۳ م(۱۴ مهر ۱۳۵۲) مصادف با یوم کیپور بزرگ‌ترین عید مذهبی یهودیان بود.

مجید یوسفی

نخستین شوک نفتی در سال 1973 میلادی به همراه چهارمین جنگ اعراب و اسرائیل روی داد. جنگی خونین در ششم اکتبر 1973 م (14 مهر 1352) مصادف با یوم کیپور بزرگ‌ترین عید مذهبی یهودیان بود. هنگامه آن زمانی آغاز شد که ارتش مصر و سوریه برای بازپس‌گیری اراضی اشغالی اسرائیل در جنگ 1967 میلادی به اسرائیل حمله‌ور شدند. جنگی که بستر سیاسی مناسبی برای کشورهای عربی تولیدکننده نفت، فراهم آورد تا از نفت به‌مثابه سلاح سیاسی علیه کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا بهره‌برداری کنند. جنگ اکتبر 1973 برای نخستین بار قدرت کارتل‌های نفتی، اعراب و شاه را به جهانیان به نمایش گذاشت و در تعیین استراتژی‌های سیاسی-اقتصادی جهان، کفه معادلات بازار عرضه نفت را جایگزین بازار مصرف کرد. به واقع، این جنگ و تحریم نفتی، معادلات سیاسی و اقتصادی جهان را به گونه‌ای ترسیم کرد که نفت از ماده‌ای تجاری به فرمولی برای معادلات بین‌المللی مبدل شد. نبرد خونین اعراب و اسرائیل اگرچه به زودی به پایان رسید اما تحریم نفتی ادامه یافت و نقشی در آینده سیاسی جهان گذاشت که از 1968 میلادی بسیاری بر این باورند که رفتار و مشی شاه ایران در این برهه از تاریخ اقتصادی، یکی از بهانه‌های بارز حملات جهان غرب علیه او بود. آنجا که اوپک بهای نفت را 400 درصد افزایش داد و صدای ایالات متحده علیه آن بلند شد. شاه ایران به عنوان مهم‌ترین عضو این سازمان، اعتراض آمریکا را نپذیرفت و پاسخ داد: «هیچ‌کس نمی‌تواند نظرش را به ما دیکته کند. هیچ‌کس نمی‌تواند انگشتش را روی ما بلند کند، چون ما هم انگشت خود را بلند خواهیم کرد.»1

خاستگاه و ریشه‌های تحریم نفتی علیه غرب
منطقه خلیج‌فارس بخش استراتژیک مهم خاورمیانه است. یعنی نقطه استراتژیکی که آسیا و آفریقا را به یکدیگر متصل می‌سازد. خلیج‌فارس این موقعیت استراتژیک را در اثر ثروت‌های سرشار نفت که تاثیر عمیقی بر اقتصاد جهان دارد به دست آورده است. این منطقه بیش از 60 درصد ذخایر نفتی و 30 درصد از منابع گازی جهان را دربر دارد. آمریکا حدود 30 درصد، اروپای غربی 60 درصد، و ژاپن 76 درصد نفت وارداتی خود را از خلیج‌فارس تامین می‌کنند. از این‌رو دستیابی به کشورهای خلیج‌فارس و خود خلیج‌فارس که در حقیقت شاهرگ حیاتی نفت وارداتی آمریکا و متحدان آن است، نهایت اهمیت را دارد. چالش‌های جدی آمریکا طی چند دهه اخیر در این منطقه به‌واقع بخش مهمی از منافع این کشور را تامین می‌سازد. سلسله جنگ‌های اعراب و اسرائیل نشانه‌های بخشی از منافع است. برد و باخت یکی از طرفین آرایش جدیدی را در منطقه و جهان غرب ایجاد می‌کند که می‌تواند موجد رویدادهای آینده باشد. این ‌رویدادها تنها پیامدهای ناگوار ندارد بلکه گاهی دستاوردهای بزرگی هم به همراه داشته است. بحران نفتی 1973 یکی از همان دستاوردهای بزرگ بود که آمریکا از چند سال پیش از آن طراحی کرده بود.
زمانی رئیس‌جمهور پیشین آمریکا در کتاب خود -رهبران- نوشته بود: «جنگ 1973 میلادی با این استراتژی صورت گرفت که عدم تعادل روانی موفقیت‌های اسرائیل را بر‌طرف کند. برای انور سادات قدرت‌نمایی در جنگ یوم کیپور گامی به سوی صلح بود. زیرا او خوب می‌دانست این حرکت درخشان را از موضع قدرت انجام دهد نه در زمانه ضعف.»2 آنچه ریچارد نیکسون در مورد جنگ سرنوشت‌ساز 1973 از دید انور سادات به رشته تحریر درآورد در حقیقت همان آموزه‌ای بود که سردبیر مجله نیوزویک از قول هنری کیسینجر به اسدالله علم گفته بود: «باید جنگی بین مصر و اسرائیل در بگیرد پیروزی‌های افتخارآمیز اولیه برای سادات فراهم آورد که سرافکندگی شکست 1967 میلادی جمال عبدالناصر را جبران کند تا او بتواند گام بعدی را برای صلح بردارد. در ادامه آن، اسرائیل با کمک آمریکا شکست خود را جبران کند و کشورهای تولیدکننده عرب با اسلحه نفت وارد جنگ شوند، آمریکا را به خاطر مقدمات پیروزی مجدد اسرائیل -که امکان سقوط دمشق و قاهره را فراهم کرد- تحریم نفتی کنند تا غلیان قیمت نفت در جهان بالا رود.»3 بعدها فاش شد که راز چهار برابر شدن قیمت نفت، نه با طراحی ایران و عربستان که از قضا ایده‌پردازان آمریکایی نظریه‌پرداز آن بودند. سه سال پیش از جنگ اکتبر و افزایش چهار برابری قیمت نفت، نیکسون طی دستورالعملی ارتباط دلار با طلا را قطع کرد. از آن پس، ارزش شناور دلار راه را برای ارتباط تنگاتنگ آن با ارزش‌گذاری بهای بین‌المللی نفت هموار کرد. پیش از آن، بر اساس موافقتنامه جهانی برتون وودز، همه کشورها متعهد شده بودند که بهای پول ملی خود را بر اساس بهای طلا تثبیت کنند.
ایده اصلی این دکترین، از آن کیسینجر وزیر خارجه وقت آمریکا بود که بر اساس آن، افزایش چهار برابری بهای نفت، به افزایش شدید تقاضا برای دلار در میان واردکنندگان نفت منجر می‌شد. متعاقباً، همین دلارها از سوی صادرکنندگان، مجدداً برای خرید کالا از جمله تسلیحات و خدمات، به بانک‌های غربی بازمی‌گشت. ایده هوشمندانه‌ای که بعدها به «بازچرخش دلارهای نفتی»4 معروف شد. آنچه به این ایده اهمیت بخشید کشف ماده نفت به عنوان یک عنصر حیاتی نوین در شکل‌گیری معادلات سیاسی جهان بود. شاید بتوان نفت را علاوه بر کالای اقتصادی ذی‌قیمت، یک شاخص موثر برای تعیین قدرت اقتصادی محسوب کرد. چه آنکه، همین چند بعدی بودن کالای نفت، بازار نفت جهان را همواره با کشمکش‌های فراوانی مواجه کرده که از مهم‌ترین آنها می‌توان به همین بحران نفتی در 1973 اشاره کرد. به گونه‌ای که وبستر گریفین گفته است: «درست مثل بحران بزرگ که به دهه 1930 ویژگی بخشید، بحران انرژی نیز به دهه 1970 ویژگی داد.» اما مساله اصلی این بود که نخبگان سیاسی و اندیشمندان معتبر جهان آن را در مسیری قرار دادند که در متن تحولات آینده، نقش اصلی را ایفا کند. مداخله خبرگان سیاسی نهادهای سیاستگذاری ایالات متحده و اروپا در سود جستن از تحریم نفتی ۱۹۷۳ اعراب، ایجاد شوک نفتی مصنوعی و افزایش ناگهانی بهای نفت، توانست به خوبی از تهدیدهای مصنوعی فرصت‌های واقعی ایجاد کند. به حدی که بعدها زکی یمانی وزیر نفت وقت سعودی و مغز متفکر سیاست‌های اقتصاد نفتی این کشور در اظهاراتی گفته بود: «من صد در صد اطمینان دارم که آمریکایی‌ها در پس پرده افزایش بهای نفت در سال ۱۹۷۳ قرار داشتند.»5

داستان اصلی و روایت تاریخی تحریم نفتی
کمبود نفت و در نتیجه افزایش تقاضا در تابستان 1352 بهای نفت را دو برابر کرد. هم ایران و هم عربستان سعودی، با کنترل تولید خود، از این وضع سود بردند، و این امر قدرت کنسرسیوم و آرامکو را تا حد زیادی کاهش داد. در این میان، قذافی در لیبی قراردادها و حقوق امتیازی همه شرکت‌هایی را که در کشورش مشغول فعالیت بودند، لغو کرد. این به معنای آن بود که حالا بهای نفت بیشتر تحت تاثیر عرضه (که اکنون تماماً در دست کشورهای تولیدکننده بود) قرار می‌گرفت تا بازار مصرف. این صف‌بندی تازه، نقطه اوج سال‌ها مبارزه بود.
منوچهر فرمانفرمائیان، مدیر فروش شرکت ملی نفت و عضو هیات‌مدیره کنسرسیوم بین‌المللی نفت، در کتاب خود «خون و نفت» نوشته است: «در آغاز، شرکت‌های نفتی به صورت شعبه‌های نیمه‌دولتی کشورهای خودشان عمل می‌کردند و خودشان را از دولت‌هایی که با آنها قرارداد بسته بودند، کنار می‌کشیدند. در نتیجه، دولت‌های میزبان مجبور بودند، هر موقع که می‌خواستند به تقسیم عادلانه درآمد و منابع دست یابند، مستقیماً به دولت‌های اروپایی و آمریکایی مراجعه کنند. اما کشورهای مصرف‌کننده کمتر به خواست‌های ما توجه داشتند و همه هم‌و‌غم‌شان این بود که عرضه نفت ارزان برای سوخت‌رسانی به اقتصادشان تضمین شود. از اواخر سال 1351 عرضه نفت در ایالات متحده چنان محدود شده بود که اصطلاح «بحران انرژی» دیگر داشت وارد فرهنگ واژگان ملی می‌شد. جالب آنکه کشورهای تولیدکننده، پس از سال‌ها تلاش، درست در موقعی ادعای حاکمیت بر نفت خود را می‌کردند که غرب تازه داشت نخستین تنگنای خفه‌کننده کمبود انرژی را حس می‌کرد.»6
با جابه‌جا شدن توازن قوای اقتصادی، توان سیاسی نیز جابه‌جا می‌شد. از آنجا که شرکت‌ها دیگر نمی‌توانستند به عنوان میانجی عمل کنند یا حائلی بین کشورهای تولیدکننده و مصرف‌کننده باشند، برخورد میان آن دو افزایش یافت. حالا شرکت‌ها مجبور بودند سیاست‌های کشورهای تولیدکننده را به کار بندند، حتی اگر این کار به معنای زیان رساندن به دولت‌های کشورهای خودشان بود (مثلاً در صورت یک تحریم) بدین ترتیب، حالا دولت‌های کشورهای مصرف‌کننده جز این راه دیگری نداشتند که فعالانه در فرآیند تهیه ذخایر کافی به قیمت‌های قابل حصول وارد شوند. فرآیندی که مستلزم ارتباط سیاسی با کشورهای تولیدکننده بود. اهمیت نفت برای اقتصاد جهان منجر به یک عقب‌نشینی شد: نفت که در آغاز یک موضوع کاملاً تجاری بود، بعداً بنابر این ضرورت سیاسی، نخست در کشورهای تولیدکننده و بعد در کشورهای مصرف‌کننده، به یک امر دولتی تبدیل شد.7
این آغاز داستان بود. اما در نخستین آزمون این توازن جدید قدرت، ملک فیصل پادشاه عربستان سعودی، در اردیبهشت 1352، مدیران آرامکو را احضار کرد و به آنها گفت که اگر واشنگتن از حمایت خود از اسرائیل نکاهد، دارایی شرکت و منافع آمریکا جداً به مخاطره خواهد افتاد.8
او چند روز بعد، طی پیام جداگانه‌ای به واشنگتن اظهار داشت: «جداً نگران‌کننده است که ایالات متحده در سیاست خود در خاورمیانه تغییری نمی‌دهد و همچنان طرفدار اسرائیل باقی مانده است. جهت‌گیری آمریکا ما را در دنیای عرب در موقعیتی غیر قابل توجیه قرار داده است و لذا چنین وضعی بر روابط ما با دوستان آمریکایی‌مان تاثیر خواهد گذاشت.»9 دولت آمریکا بدون توجه به اظهارات پادشاه عربستان سعودی، حمایت خویش را از اسرائیل تشدید کرد و یک ماه بعد جنگ اکتبر 1973 بین مصر و اسرائیل به تحریم نفتی اعراب علیه آمریکا و سایر حامیان اسرائیل منتهی شد. این امر موجب شد در اواخر ماه نوامبر و اوایل دسامبر 1973 حدود 5/4 میلیون بشکه در روز نفت خام از بازار حذف شود و یک نوع نگرانی بی‌سابقه کشورهای صنعتی را از نظر تامین نفت فرا گیرد و قیمت‌های نفت خام و فرآورده‌های نفتی به نحو بی‌سابقه‌ای در بازار آزاد افزایش یابد. ایران با توجه به دگرگونی بازار توانست مقداری نفت را به بهای بیش از 17 دلار در هر بشکه به طور مستقل به فروش رساند.
در 14 مهر 1352 (6 اکتبر 1973) مصر و سوریه عملیات نظامی علیه اسرائیل را آغاز کردند. این آغاز جنگ اکتبر بود. از قضا، بقیه هیات‌های‌ نمایندگی موافقتنامه‌های سال‌های گذشته تهران و طرابلس را، که حالا با توجه به جهش قیمت در بازار آزاد، کهنه شده بود، مورد سوال قرار دادند و خواستار آن شدند که شرکت‌ها در قیمت‌های قبلی تجدید نظر اساسی کنند تا هر دو طرف از منافع حاصله برخوردار شوند. شرکت‌ها نپذیرفتند. ناسازگاری آنها منجر به استفاده از سلاح‌های جدیدی در جنگ اکتبر شد: تحریم نفتی.
دو روز پس از شروع جنگ یعنی روز 16 مهر 1352، قرار بود جلسه‌ای با حضور وزیران کشورهای صادرکننده نفت -اوپک- و کمپانی‌های بزرگ نفتی در وین تشکیل شود. دستور این جلسه تجدید نظر کشورهای عضو اوپک در بهای جهانی نفت و تصمیم جدی آنان برای افزایش قیمت و کاهش سقف تولید نفت به عنوان راهکاری در مبارزه با دولت‌های حامی اسرائیل بود. در آن زمان بخش اعظم تولیدات اوپک روانه کشورهای صنعتی غرب می‌شد. در اجلاس وین نمایندگان کمپانی‌های نفتی غرب، خود را برای افزایش حداقل 10 درصد بر بهای نفت آماده کرده و بعضی از آنها در رایزنی‌های خود با هیات‌های نفتی اوپک اصرار داشتند که افزایش بهای نفت از 10 درصد فراتر نرود. اما این پیشنهاد با پاسخ یکپارچه اعضای اوپک رد شد. نمایندگان کمپانی‌ها در دومین جلسه مذاکرات وین،‌ با توجه به شرایط حاد جهانی پیشنهاد افزایش 15 درصد بر بهای نفت را عنوان کردند که به نظر خود آنها پیشنهاد سخاوتمندانه‌ای به نظر می‌رسید، ولی نمایندگان کشورهای صادرکننده نفت که شرایط زمانی را درک می‌کردند حاضر به قبول این پیشنهاد نیز نشدند و در میان شگفتی نمایندگان کمپانی‌ها اعلام کردند که به نظر آنها قیمت نفت باید دو برابر بشود. نمایندگان کمپانی‌ها تشکیل جلسه دیگری را برای اعلام نظرات نهایی خود خواستار شدند و سرانجام پیشنهاد اوپک را نپذیرفتند.
در اجلاس فوق‌العاده وزیران دارایی و نفت اوپک که در 29 مهر 1352 و در بحبوحه جنگ‌های اعراب و اسرائیل در کویت تشکیل شد، اوپک برای اولین بار به طور یک‌جانبه قیمت نفت را بین 70 تا 80 درصد نسبت به انواع نفت خام صادراتی افزایش داد و به موازات آن کشورهای عربی صادرکننده نفت (به استثنای عراق) صدور نفت به کشورهای حامی اسرائیل، و در راس آنها آمریکا را تحریم کردند. تولید نفت کشورهای عربی با اعلام این تحریم تا 25 درصد کاهش یافت و افزایش تولید در کشورهای دیگر صادرکننده نفت از جمله ایران، برای پر کردن جای خالی نفت صادراتی کشورهای عربی کافی نبود. در نتیجه، افزایش بی‌سابقه قیمت نفت که در آغاز به نظر می‌رسید برای کشورهای مصرف‌کننده غیرقابل‌قبول و غیرقابل‌هضم باشد، با کاهش تولید و صدور نفت «جا افتاد» و حتی در بازارهای آزاد نفت اروپا، نفت به قیمت بیشتری فروخته شد.
پذیرش اولین افزایش یک‌جانبه قیمت نفت از طرف کشورهای صادرکننده نفت، که مطبوعات و رسانه‌های خبری غرب آن را اولین «شوک نفتی» خواندند، زمینه را برای دومین شوک نفتی فراهم ساخت و در کنفرانس وزیران نفت و دارایی اوپک، که در اول دی 1352 در تهران تشکیل شد، اوپک تصمیم گرفت قیمت نفت را به حدود دو برابر بهای تعیین‌شده در ماه مهر افزایش دهد، که در مقایسه با بهای نفت در نیمه اول سال 1352 نزدیک به چهار برابر بود.
تولیدکنندگان عرب این تحریم را به‌دقت برنامه‌ریزی کرده بودند. تحریم با پنج درصد ادامه یافت تا ارتش اسرائیل را به تخلیه صحرای سینا و بلندی‌های جولان، و پذیرش استقلال فلسطین وادار سازد. در عمل وقتی عربستان سعودی شنید که آمریکا دارد اسرائیل را از نظر تسلیحاتی تامین و در بالا بردن توان رزمی او نقش بازی می‌کند، تصمیم گرفت بی‌درنگ وارد عمل شود و تولید نفت خود را از 10 درصد کاهش دهد. صدور نفت به آمریکا و هلند، که هر دو آشکارا مشغول کمک به اسرائیل بودند، کاملاً قطع شد. بعداً آفریقای جنوبی و پرتغال نیز به این فهرست اضافه شدند.
«ایرانیان در این تحریم شرکت نکردند. وقتی کاهش تولید آغاز شد، روزانه بیش از پنج میلیون بشکه از نفت به بازار کاهش یافت. ایران بلادرنگ تولید خود را افزایش داد تا این نقصان را جبران کند. شاه از صفوف همسایگان عربش گسست و به خاطر پیوندش با آمریکا به تک‌روی پرداخت. این حرکتی بود که واشنگتن هیچ‌گاه، به خاطر آن از شاه قدرشناسی نکرد.
این تحریم در آمریکا، ژاپن و اروپا سبب وحشت ساکنان این کشورها شد. صف‌های طویل جلو جایگاه‌های پمپ‌بنزین تشکیل و تابلوهای شویی که روی آنها نوشته شده بود «متاسفانه بنزین موجود نیست»، بر سردر آنها آویخته شد. ذخایری که آمریکا همیشه در گذشته برای جبران کمبود به کار می‌برد، ته کشیده بود و در نتیجه نه‌تنها هجوم برای خرید بنزین موجود گسترش یافت، بلکه قیمت‌ها نیز سیر صعودی پیدا کرد. رسوایی واترگیت، که بحران هیجان‌انگیزش تازه داشت شروع می‌شد، وضع را بدتر کرد و به بی‌اعتمادی عمومی مردم نسبت به دولت افزود.»10
جنگ اکتبر سه هفته پس از آغاز، فروکش کرد، اما تحریم ادامه یافت، چون هدف آن، یعنی بازپس‌گیری سرزمین‌های اشغالی اسرائیل، هنوز تحقق نیافته بود.
اما بسیاری از کارشناسان معتقدند تحریم‌ها اثر چندانی در بحران انرژی نگذاشته است. آنچه این بحران را عمیق‌تر کرد در واقع سیاست‌های داخلی ایالات متحده آمریکا بود که دامنه آن را به شدت افزایش داد. پرزیدنت نیکسون دو پیام به ملت آمریکا ارسال کرد. در دومین پیام مهم او در امور مربوط به مسائل نفت و انرژی بود که به اطلاع ملت آمریکا رسید و اعلام کرد با تنش‌هایی که در خاورمیانه وجود دارد آمریکا ممکن است با کمبود سوخت و فرآورده‌های نفتی مواجه شود. برای مقابله با مشکلات داخلی و خارجی تامین انرژی، سازمان اداری جدید برای امور انرژی آمریکا را با وظایف گسترده در وزارت خزانه‌داری و زیر نظر ویلیام سایمون وزیر خزانه‌داری ایجاد می‌کند.11
در 18 اکتبر، اوپک قیمت نفت را در جهان دو برابر می‌کند و عربستان سعودی کاهش صادرات به آمریکا را به 10 درصد افزایش می‌دهد و ابوظبی اعلام می‌کند صادرات نفت به آمریکا را کلاً قطع خواهد کرد. پس از تصمیم آمریکا به ارائه کمک‌های گسترده به اسرائیل و ایجاد پل هوایی برای ارسال ساز و برگ نظامی به آن کشور، در 30 اکتبر 1973 کشورهای عرب تولیدکننده در خلیج‌فارس، آمریکا را متهم به حمایت از اسرائیل برای شکست مصر می‌کنند و همگی دسته‌جمعی صدور نفت به آمریکا را تحریم می‌کنند. با تحریم نفتی آمریکا که بزرگ‌ترین مصرف‌کننده نفت در جهان است، وضع عرضه و تقاضای نفت به هم خورد و هجوم شرکت‌های نفتی آمریکا به بازارهای جهانی برای تامین نیازمندی‌های خود، قیمت نفت را در بازار روز به روز بالاتر می‌برد و کمبود عرضه را در مقابل تقاضا به وجود می‌آورد. تحریم نفتی آمریکا در بدترین زمان ممکن یعنی در اولین ماه پاییز و آغاز فصل سرما که نیاز به ذخیره‌سازی فرآورده‌های نفتی در آمریکا افزایش می‌یابد صورت می‌پذیرفت. آمریکا برای اولین بار با چنین مساله‌ای روبه‌رو شده است. مردم آمریکا که عادت کرده بودند همه‌چیز به حد وفور در اختیارشان باشد ناگهان با واقعیت تازه‌ای مواجه شدند، کمبود و حتی جیره‌بندی فرآورده‌های نفتی و در جایگاه‌های فروش بنزین صف‌های طولانی ماشین‌هایی که منتظر نوبت بودند و گاهی زد و خورد‌هایی نیز بین سرنشینان آنها صورت می‌گرفت از خبرهای داغ جهانی می‌شود. «نیکسون با وضع مقررات سهمیه‌بندی انرژی در مورد نفت و گاز، قوانین جدیدی وضع کرد که سهمیه‌بندی، مقررات دولتی، جیره‌بندی بنزین و کنترل قیمت‌ها را شامل می‌شد ولی این مقررات هرگز مانع از افزایش قیمت‌ها و نارضایتی مردم نشد و حتی به بحران‌های دیگری نیز دامن زد.
شرکت‌های آمریکایی برای خرید نفت به بازارهای جهان هجوم می‌آورند و ایران که خود را از مساله تحریم آمریکا توسط بقیه کشورهای تولیدکننده نفت حوزه خلیج‌فارس کنار کشیده و از این تحریم پیروی نکرده است بازاری استثنایی برای صادرات نفت پیدا می‌کند. کنسرسیوم نفت ایران کلیه امکان تولید و صادرات نفت در ایران از جمله استفاده کامل از ظرفیت صادراتی بندرگاه آذرپاد را به کار می‌گیرد و صدور نفت به حد بالاتر از شش میلیون بشکه در روز می‌رسد.»12

نقش و جایگاه ایران در بحران تحریم نفتی
همیشه منشاء سقوط شاه را بر این پایه استدلال کرده‌اند که وفور نقدینگی حاصل از فروش نفت خام باعث تورم لجام‌گسیخته اقتصاد ملی در ایران دهه 50 شده است که با تشدید فاصله طبقاتی، این بحران به اوج خود رسید. حقوق بشر، دیکتاتوری فردی، هرج و مرج اقتصادی، بی‌بندوباری‌های اجتماعی هر کدام دلایلی برای سقوط شاه ایران بود. کارشناسان بیش از آنکه متغیرهای خارجی این سقوط را جست‌وجو کنند، عمدتاً به معادلات داخلی اشاره می‌کنند.
تحریم نفتی و به تبع آن شوک نفتی اعراب علیه آمریکا، در ابتدای دهه 50، یکی از عمده‌ترین دلایل سقوط شاه بود که در ابتدا تصور بر این بود که اجماع اعراب، شاه و اوپک بر سر افزایش قیمت نفت و سپس تحریم آن علیه غرب در 1973 میلادی همه آن چیزی بود که شنیده می‌شد. اما واقعیت، داستان دیگری بود.
شکل‌گیری کشورهای نفتی به عنوان یک سازمان اقتصادی یکی از کوشش‌های اصلی ایران بود. نقش عمده ایران در شکل‌گیری اوپک بیش از آنکه معلول ذخایر زیرزمینی ایران باشد حاصل کوشش دیپلماتیک ایران در انسجام‌بخشی آن بود. یکی از مشکلات زیرساختی در این امر بدبینی شاه نسبت به اعراب بود. «در آغاز شاه می‌ترسید که مبادا «ابزار امپریالیسم اعراب باشد». او همچنان به بدگمانی خود در مورد اینکه شرکت‌های نفت با ایران منصفانه رفتار نمی‌کنند ادامه می‌داد. در سال‌های 1966 و 1968 کنسرسیوم را وادار کرد که نرخ تولید خود را در مورد ایران افزایش دهد. (شرکت‌های نفت بی‌میل بودند ولی در برابر فشار دولت آمریکا که می‌گفت بهتر است دشمنی شاه را برنیانگیزند تسلیم شدند.) شاه هشدار داده بود که اگر با نظریاتش موافقت نکنند مناطق نفت‌خیز را تصرف خواهد کرد.»13
آنگاه شاه تلاش خود را در این کار متمرکز کرد که ایران را عضو مسلط اوپک بکند. در سال 1971 کشورهای تولیدکننده نفت زیر فشار ایران، برای افزایش بهای نفت به میزان وسیع شرکت‌های نفت را زیر فشار گذاشتند؛ میزان وسیع البته در مقایسه با قیمت‌های قبلی نه آنچه بعدها رسید. جنگ اکتبر در سال 1973 برای نخستین بار قدرت کارتل نفت شاه را به جهانیان نشان داد.
«اعراب صدور نفت را تحریم کردند ولی شاه به‌رغم فشارهایی که بر او وارد می‌شد به ارسال نفت به آمریکا متحد اصلی اسرائیل ادامه داد. شاه با وجود دوستی که با سادات داشت، موجودیت اسرائیل را برای منطقه لازم می‌دانست. او به منظور تسکین همسایگانش خواستار عقب‌نشینی اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی در 1967 شد. وسایل پزشکی به اردن و کمک لجستیکی به عربستان فرستاد، اجازه داد هواپیماهای حامل ملزومات شوروی از فراز خاک ایران پرواز کنند.
در ماه‌های پس از جنگ اکتبر، اوپک بهای نفت را حدود 400 درصد افزایش داد. در این جریان شاه یکی از جنگجویانه‌ترین و آشکارترین نقش‌ها را ایفا کرد. ایالات متحده که وابستگی‌اش به نفت خارج هر سال افزایش می‌یافت، چنان که در 1970 واردکننده نفت شده بود، اعتراض کرد. شاه اعتراض را نپذیرفت و گفت: «هیچ‌کس نمی‌تواند نظرش را به ما دیکته کند. هیچ‌کس نمی‌تواند انگشتش را روی ما بلند کند، چون ما هم انگشت خود را بلند خواهیم کرد.»
با این همه، وقتی جنگ اکتبر آغاز شد، ایران تنها کشور تعیین‌کننده‌ای بود که شیرهای نفت خود را به روی غرب نبست و از بحران کنونی، نهایت سودمندی را کسب کرد. اگرچه قیمت نفت ایران، برای جهان غرب بسیار گران‌تر از گذشته بود اما تنها روزنه‌ امیدوارکننده بازار نفت در جنگ اکتبر محسوب می‌شد.
شاه مغرورانه خود را متحد آمریکا می‌دانست و از این حیث، اعتبار جهانی جلب می‌کرد. یک سال پیش از جنگ اکتبر، وقتی نیکسون به دیدار شاه آمد او ضمن مذاکرات تاکید کرد هر اقدامی که شاه می‌کند درست است و باید بیش از پیش از این کارها بکند. او شاه را از اینکه فرمانروایی سرسخت است ستود و از او خواست که کنترل خلیج فارس را در دست بگیرد و هیچ‌گاه مثل آن «مرد دیوانه» یعنی مصدق شیرهای نفت را نبندد. ایالات متحده به او متکی است و او تجسم دکترین نیکسون به شمار می‌رود. طی یک روایت نیکسون عملاً به شاه گفت «از من حمایت کن.»
شاه نیز همان کاری را دنبال کرد که او می‌خواست. وقتی در تحریم نفتی کشورهای تولیدکننده نفتی، جهان عرب در برابر آمریکا مقاومت کرد او تنها کشوری بود که مناسبات گذشته خود را همچنان حفظ کرد. اگرچه با جهان عرب نیز روزنه‌ای برای خود باز گذاشت و به بخشی از تعاملاتی روی آورد که در بحران منطقه‌ای و جهان نفت بتواند همچنان روابط خود را تداوم بخشد.
اردشیر زاهدی - داماد شاه و آخرین سفیر ایران در آمریکا تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی- نیز در خاطرات خود نه‌تنها به موضوع بی‌توجهی شاه به تحریم نفتی 1973 اشاره می‌کند، بلکه از تحویل سوخت مجانی به ناوگان هفتم نیروی دریایی آمریکا نیز خبر می‌دهد و می‌گوید:
«در زمان جنگ اعراب و اسرائیل، که همه کشورهای عربی از صدور نفت خود به غرب به خاطر اختلافاتی که داشتند، خودداری ورزیدند، شاه تنها کسی بود که گفت ما نمی‌توانیم مردم را از نفت محروم کنیم؛ زیرا نفت حکم نان و آب را برای مردم دارد. به‌خوبی به خاطر دارم که وقتی پرزیدنت نیکسون خواستار سوخت برای ناوگان هفتم آمریکا شد، هنگامی که تلفنی موضوع را با شاه در میان گذاشتم، فوری آن را پذیرفت. این موضوع در آن روزها خیلی محرمانه بود. ما نه فقط آنچه داشتیم در اختیار دوست بسیار خوب‌مان - ایالات متحده آمریکا- قرار دادیم، بلکه هرگز نخواستیم پول آن پرداخت شود زیرا می‌اندیشیدیم که متحد و دوست هستیم و باید چنین کاری انجام شود.» 14
در میان سیاستمداران برجسته آمریکایی دهه 70، جز هنری کیسینجر، نیکسون نیز این بذل و بخشش شاه را درک کرد. او بود که در اثر خود «جنگ حقیقی» از حمایت‌های شاه به خوبی یاد کرد. «شاه ایران علاوه بر آنکه در تحریم نفتی اعراب در سال‌های 1967 و 1973 شرکت و همکاری نکرد بلکه دولت اسرائیل را به صورت عملی به رسمیت شناخت و نسبت به تهیه و تحویل مواد سوختی مورد نیاز ناوگان آمریکایی متمرکز در مدیترانه اقدام کرد و دولت عراق را از مداخله و شرکت در جنگ کیپور با اعزام ارتش به مرزهای ایران و عراق و کمک مخفیانه به کردها مانع گردید و ارتش این کشور را از هر نوع حرکت و اقدامی بازداشت. در طول مدت این جنگ، ایران در تمام منطقه تنها کشوری بود که از پرواز هواپیماهای شوروی از فضای ایران ممانعت به عمل آورد و با سرعت هر چه تمام‌تر نفت مورد نیاز جهت حمل و نقل واحدهای ارتش آمریکا را که در اقیانوس هند مستقر بودند، تامین کرد. هنگامی که آمریکا از متحدان خود تقاضای ارسال سلاح و تجهیزات برای ارتش ویتنام جنوبی کرد و هنوز موافقتنامه پاریس، ممنوعیتی را برقرار نکرده بود، تنها دولت ایران هواپیماهای اف-5 خود را منحصراً به منظور کمک و تشریک‌مساعی با آمریکا به این منطقه گسیل داشت.»15
با این همه، شاید ایران، تنها کشوری بود که بیش از دیگر کشورهای نفتی از آثار این تحریم و مهم‌تر از آن افزایش چهار برابری قیمت نفت خسارت دید. به نوشته ویلیام شوکراس «از سرازیر شدن پول نفت به ایران هیچ‌کس بیشتر از فروشندگان اسلحه در غرب استفاده نکرد. اینان قبلاً در اثر تصمیم مه 1972 نیکسون-کیسینجر مبنی بر اینکه هرچه شاه می‌خواهد به او بدهند افسارگسیخته شده بودند. پس از چند بار افزایش بهای نفت، شاه اکنون خیلی بیشتر از سابق اسلحه می‌خواست و می‌توانست داشته باشد. روسای سابق سیا در ایران، روسای سابق گروه کمک نظامی و مستشاران آمریکایی و 10، 12 تن از مقامات سابق مبدل به دلالان اسلحه شدند تا از این معاملات پرسود سهمی ببرند.»16
به واقع، «جنگ حقیقی» آنچنان که نیکسون نام کتاب خود را بر آن نهاد، نه آن نبردی بود که جهان اعراب در نبرد با اسرائیل در پی تحقق آن بودند بلکه نزاع اصلی، چرخه تولید و اقتصاد تسلیحاتی جهان غرب بود که نیاز به افزایش چند برابری قیمت نفت داشت و تحریم نفتی و نبرد خونین اعراب و اسرائیل به کمک
آن آمد.

پی‌نوشت‌ها:
1- شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، نشر پیکان، تهران، ص215
2- فخیمی، قباد، 30 سال نفت ایران، نشر مهراندیش، ص532
3- فخیمی، قباد، 30 سال نفت ایران، نشر مهراندیش، ص532
4- هندی، شهریار، اقتصاد آمریکا مقروض است. روزنامه ایران، سال 1391
5- هندی، شهریار، اقتصاد آمریکا مقروض است. روزنامه ایران، سال 1391
6- فرمانفرمائیان، منوچهر، خون و نفت، نشرققنوس ، ص 472
7- همان‌جا، 472
8- همان‌جا، 473
9- همان‌جا، ص474
10- همان‌جا، ص474
11- فخیمی، قباد، 30 سال نفت ایران، نشر مهراندیش، ص 538
12- همانجا
13- شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، نشر پیکان، تهران،
ص 215
14- زاهدی، اردشیر، خاطرات و رازهای ناگفته سلسله پهلوی، نشر مهتاب
15- نیکسون، ریچارد، ب. ثقه الاسلامی، جنگ حقیقی، نوین زبان
16- شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، نشر پیکان، تهران،
ص 222

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها