شناسه خبر : 30575 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اسباب شرمندگی

آیا جامعه ایران فیلم‌های مبتذل را ترجیح می‌دهد؟

«مشاهده اسم فیلم «غلامرضا تختی» در انتهای جدول فروش فیلم‌های اکران نوروز برایم بسیار تعجب‌برانگیز و از طرفی خوفناک است... این میزان تماشاگر برای چنین فیلمی در جامعه شرم‌آور است. یک شرم اجتماعی... اسباب شرمندگی است. من که شرمم آمد. کسانی که فیلم را ندیده‌اند نمی‌دانم.»

فاطمه شیرزادی: «مشاهده اسم فیلم «غلامرضا تختی» در انتهای جدول فروش فیلم‌های اکران نوروز برایم بسیار تعجب‌برانگیز و از طرفی خوفناک است... این میزان تماشاگر برای چنین فیلمی در جامعه شرم‌آور است. یک شرم اجتماعی... اسباب شرمندگی است. من که شرمم آمد. کسانی که فیلم را ندیده‌اند نمی‌دانم.» این جملاتی از یادداشتی است که هوشنگ گلمکانی،‌ منتقد مشهور سینما و سردبیر ماهنامه فیلم، در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است. فروش فیلم «غلامرضا تختی» تا 23 فروردین پس از 27 روز اکران به یک میلیارد تومان هم نرسید، در حالی‌ که فیلمی با عنوان «رحمان 1400» با همین زمان اکران، بیشتر از 20 برابر «غلامرضا تختی» فروش داشت. اکران «رحمان 1400» در آخرین هفته فروردین به اتهام نمایش نسخه تاییدنشده (سانسورنشده) متوقف شد، ولی فروش قابل توجه این فیلم که بسیاری از منتقدان، خبرنگاران و مخاطبان سینما آن را سطحی و متضمن کم‌سابقه‌ترین شوخی‌های سخیف و مبتذل ارزیابی می‌کنند،‌ انتقادات بسیاری را از سلیقه مردم و سیاست‌های فرهنگی کشور به دنبال داشته است. آیا سیاست‌های فرهنگی به صورت هدفمند یا تصادفی مردم را به سوی انتخاب کمدی‌های بی‌ارزش و آثار مبتذل سوق داده است؟ آیا میل مردم به تماشای فیلم‌های خنده‌دار به این معناست که آنها حاضرند برای هر فیلم کمدی با هر سطحی پول بدهند؟ میزان فروش یک فیلم می‌تواند نشان‌دهنده میزان رضایت مردم از آن باشد؟

به هر حال فروش بالای «رحمان 1400» و فروش ناچیز «غلامرضا تختی» در کلام منتقدان و اهل فرهنگ به نشانه‌ای از ترجیح ابتذال و سطحی‌نگری بر تعمق و زیبایی‌شناسی تبدیل شد. البته تقریباً همزمان با فروش بالا و پایین این دو فیلم بحث‌برانگیز، «متری شیش‌ونیم» به عنوان یک اثر جدی به فروش خوبی دست یافت و فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» به عنوان یک فیلم اجتماعی ستایش‌شده نیز خوب فروخت. استقبال مردم از این دو اثر نشان می‌دهد که مخاطبان سینما آنقدرها هم سطحی‌پسند نیستند ولی این موضوع سوال درباره علت پایین بودن فروش فیلم «غلامرضا تختی» را از زاویه‌ای دیگر به رخ می‌کشد؛ چرا مردم دوست نداشتند این فیلم سیاه و سفید را تماشا کنند؟ با وجود سیاه و سفید بودن، بی‌ستاره بودن، سانس‌های محدودتر و تبلیغات ضعیف باز هم انتظار می‌رفت فیلمی که نام بلند تختی را با خود یدک می‌کشد طیف گسترده‌ای از مردم را به سینماها بکشاند، اما این اتفاق رخ نداد شاید به این سبب که به قول گلمکانی، «غلامرضا تختی» به انتظارهای عامه تماشاگران از زندگی یک اسطوره معاصر اجتماعی پاسخ مطلوبی نمی‌دهد. اما انتظار عامه تماشاگران چیست؟ محمدعلی کشاورز که در زمان ساخت فیلم «جهان پهلوان تختی» قرار بود نقش مربی تختی را بازی کند، 12 سال قبل در مصاحبه‌ای با ایسنا گفت: «سر آن کار به علی اصرار کردم تختی را نساز تا همان اسطوره‌ای که هست بماند، چون همه مسائل تختی را نمی‌توان مطرح کرد.» آیا بهرام توکلی هم نباید درباره تختی فیلم می‌ساخت؟ نزدیک شدن به این اسطوره اجتماعی چه ملزوماتی دارد که فیلم بهرام توکلی فاقد آن است؟ به طور کلی جامعه ایران از اسطوره تختی چه می‌خواهد؟

دراین پرونده بخوانید ...