شناسه خبر : 13133 لینک کوتاه

دنیا در مقابله با اشرار مسلح چه می‌کند؟

قلدرهای مسلح جهان

خشونت مسلحانه یکی از آسیب‌بارترین پدیده‌هایی است که یک جامعه می‌تواند با آن روبه‌رو شود. در بسیاری از کشورهای جهان - ‌ حتی در جوامع توسعه‌یافته - موارد متعددی از خشونت مسلحانه مشاهده می‌شود که مسببان بیشتر آنها قاچاقچیان مواد مخدر و گروه‌های اشرار(گنگ‌ها) هستند.

مولود پاکروان
خشونت مسلحانه یکی از آسیب‌بارترین پدیده‌هایی است که یک جامعه می‌تواند با آن روبه‌رو شود. در بسیاری از کشورهای جهان -‌ حتی در جوامع توسعه‌یافته- موارد متعددی از خشونت مسلحانه مشاهده می‌شود که مسببان بیشتر آنها قاچاقچیان مواد مخدر و گروه‌های اشرار (گنگ‌ها) هستند. «خشونت» یکی از فرآیندهای استاندارد رفتاری در میان اشرار و اراذل و اوباش است و زمانی شدت می‌گیرد که با سلاح، به ویژه سلاح گرم همراه شود. به نظر می‌رسد خشونت اشرار ناشی از تمایل آنان به کسب پول و طمع و اشتیاق برای کسب کنترل بر تسهیلات و منافع عمومی است. پیامدهای رفتارهای خشونت‌آمیز در جامعه به ویژه در مواردی که با تهدید یا قتل توسط سلاح گرم همراه باشد به‌قدری است که سیاستمداران، جامعه‌شناسان و پژوهشگران بسیاری را نگران کرده و به چاره‌اندیشی واداشته است.
خشونت اشرار و گنگسترها در گذشته دستمایه بسیاری از تولیدات رسانه‌ای جهان قرار داشت. گنگسترهایی نظیر آل‌کاپون، فیلم‌های سینمایی گنگستر آمریکایی، صورت زخمی و پدرخوانده همگی به جای آنکه چهره سیاه خشونت‌های اشرار را به تصویر بکشند سبب شهرت و محبوبیت گنگسترها شدند و همین امر در کنار عوامل متعدد بسیاری سبب شد جوانان، افراد خلافکار و به عبارتی لات‌ها و اراذل نیز با الگوبرداری از این چهره‌های محبوب! دست به رفتارهای خشونت‌آمیزی بزنند که دسترسی به سلاح گرم آن را وخیم‌تر و خطرناک‌تر کرده است. اغلب این افراد ابتدا به صورت فردی از رفتارهای نابهنجار اجتماعی آغاز می‌کنند و کم‌کم گروه‌های دو یا چندنفره تشکیل می‌دهند. در بسیاری از کشورها از جمله ایتالیا که در شکل‌گیری گروه‌های مافیایی قدمتی دیرینه دارد، امکان بزرگ‌تر شدن گنگ‌ها و سوق پیدا کردن رفتارهای خشونت‌آمیز به جرائم سازمان‌یافته بسیار زیاد است. گروه اشرار یا گنگ می‌تواند به اعضای خود حس حمایت و تعلق اعطا کند. جوانان و بزرگسالانی که از فقر و بدبختی صدمه دیده‌اند اغلب به گروه‌های اشرار پناه می‌برند زیرا گنگ‌ها می‌توانند به آنها اعتماد به نفس بدهند و برای درآوردن پول راه‌های مجرمانه زیادی پیش پایشان بگذارند. جوانانی که جویای قهرمان و الگوهای نقش هستند به راحتی با اسلحه به دست گرفتن و عضویت در گنگ‌ها به آرزوی خود می‌رسند. بسیاری به گنگ‌های مسلح می‌پیوندند چون در زندگی کس دیگری را ندارند که بتواند چنین فرصت‌هایی برایشان فراهم کند. در کشوری نظیر آمریکا، فرهنگ‌های غیربومی و خارجیان غالباً اقلیت و غیرطبیعی محسوب و سرکوب می‌شوند. گنگ‌ها اغلب شکل می‌گیرند تا از خود در برابر این تصویر حقارت‌آمیز حفاظت کنند. بغض، خشم و ناراحتی‌ای که در گروه‌های سرکوب‌شده وجود دارد به منبع و مسبب اصلی شکل‌گیری گنگ‌های مجرمانه و اعمال خشونت تبدیل می‌شود. در آمریکا سیاهپوستان و اسپانیایی‌تبارها غالباً به نژادهای خشن و تبهکار شناخته می‌شوند.
در هر کشوری خشونت اشرار مسلح یک معضل بزرگ اجتماعی به شمار می‌رود چرا که افراد زیادی از این رفتارهای نابهنجار صدمه می‌بینند. بسیاری و به دلیل اعمال مجرمانه زندانی می‌شوند. خشونت‌ها چه مسلحانه چه غیرمسلحانه زندان‌ها را پر می‌کند و دولت‌ها را وا‌می‌دارد منابع بیشتری را به زندان‌ها اختصاص دهند. کشورها نه‌تنها ناگزیر می‌شوند پول بیشتری را برای حفاظت از این مجرمان خطرناک در زندان‌ها بپردازند بلکه هزینه گسترش نیروهای پلیس نیز افزایش می‌یابد و وقت، انرژی و پول بیشتری باید صرف تدابیر و اقدامات لازم برای ممانعت از رفتارهای خشونت‌آمیز و توقیف اسلحه‌های غیرمجاز شود. از سوی دیگر جامعه نیز آسیب‌های جدی خواهد دید چرا که به دلیل تهدید دائمی اشرار، آرامش از زندگی روزمره مردم سلب می‌شود. آنها به دلیل ترس از سرقت، قتل یا جراحت در نزاع با افراد خشن یا خلافکار، از تردد در شهر به ویژه در مناطق پرخطر می‌ترسند. در کشورهایی که امکان خریداری یا دسترسی به سلاح گرم آسان است این شرایط وخیم‌تر و ترس شهروندان بیشتر است. متاسفانه در دنیا روز‌به‌روز بر تعداد افرادی که زندگی و کسب و کار روزمره آنان به نحو ناخوشایندی تحت تاثیر رفتارهای مجرمان و اشرار قرار می‌گیرد، افزوده می‌شود.

ایتالیا؛ پدرخوانده اشرار مسلح
در ایتالیا جرائم و خشونت‌های مسلحانه غالباً از سوی گروه‌های سازمان‌یافته نظیر مافیا صورت می‌گیرد. در این کشور اشرار و خلافکاران اغلب با تشکیل گروه‌های مافیایی اقدام به اعمال مجرمانه می‌کنند، گرچه مانند سایر کشورهای غربی دسترسی آسان به اسلحه سبب شده تبهکاران و مجرمان به صورت فردی نیز به ضرب و زور سلاح گرم، مخل آرامش و امنیت مردم شوند. گروه‌ها یا گنگ‌های مسلح در ایتالیا غالباً از خشونت مسلحانه برای مقاصد «اقتصادی» استفاده می‌کنند و قتل و آدم‌کشی معمولاً آخرین راهکاری است که بدان متوسل می‌شوند. گروه کامورا که یکی از معروف‌ترین گروه‌های مافیایی در ایتالیاست در فاصله سال‌های 1992 تا 2010 مسوول بیش از 48 درصد از آدم‌کشی‌های این کشور شناخته شده است. هرقدر بر تعداد سلاح‌های گرم در منطقه ناپل افزوده شده است میزان جرائم مسلحانه نیز در آن شدت گرفته است.
اشرار و گروه‌های مافیایی در این کشور اغلب سلاح‌های خود را با سرقت از فروشگاه‌های اسلحه، دزدی از نظامیان، پلیس و برخی شهروندان یا در مبادله با مواد مخدر یا کالاهای غیرمجاز تهیه می‌کنند. علاوه بر این، مجرمان یوگسلاوی سابق، آلبانی و کشورهای شرق اروپا همچنان منابع کلیدی تهیه اسلحه برای خلافکاران ایتالیایی به شمار می‌روند. جالب آنکه قتل و آدم‌کشی در این کشور از سال 2007 تا 2010 حدود 43 درصد کاهش پیدا کرده است. تحلیلگران بر این باورند که اشرار و گروه‌های جرائم سازمان‌یافته وارد مرحله «پنهانی» شده‌اند. به عبارتی فعالیت خود را به سمت حوزه‌ها و بازارهای «قانونی» سوق داده‌اند که در آن استفاده از خشونت و سلاح گرم به ضرر منافع و اقدامات تجاری آنان خواهد بود. به علاوه اشرار مسلح اگر عضو گروه‌های مافیایی باشند معمولاً در استفاده از اسلحه از قوانین خاص گروه پیروی می‌کنند تا با قانون درگیر نشوند. با وجود این، روزنامه‌های محلی ایتالیا مملو از گزارش‌هایی است که از خشونت و درگیری‌های مسلحانه اشرار در فروشگاه‌ها، شرکت‌ها، ادارات دولتی و حتی با رهگذران و مردم عادی خبر می‌دهند. به دلیل رعب و وحشتی که در جامعه ایجاد شده است، مردم و فعالان سیاسی و اجتماعی اغلب کمپین‌هایی به راه می‌اندازند تا سیاستمداران را وادارند امنیت و آرامش جامعه را تضمین کنند و علیه خشونت‌های مسلحانه اقدامی جدی صورت دهند.

آمریکای لاتین؛ بهشت خلافکاران مسلح
در منطقه آمریکای لاتین جرم و خشونت سال‌هاست زندگی میلیون‌ها انسان را در معرض تهدید قرار داده است. برخی معتقدند نابرابری‌های اجتماعی یکی از مهم‌ترین عواملی است که سبب افزایش خشونت در این منطقه شده است تا حدی که دولت‌ها در جلوگیری از جرم و جنایت با شکست روبه‌رو می‌شوند و گروه‌های اشرار و عاملان جرائم سازمان‌یافته در مناطقی که دولت قادر نیست به داد جامعه برسد، کنترل امور را در دست می‌گیرند. علاوه بر هزینه‌های انسانی، افزایش خشونت‌های مسلحانه در این مناطق هزینه‌های اجتماعی بسیاری را به این کشورها تحمیل کرده و فرآیند رشد اقتصادی، توسعه اجتماعی، دموکراسی و اتحاد منطقه‌ای در آمریکای لاتین را با دشواری‌های بسیاری روبه‌رو ساخته است. بنا بر گزارش‌های بانک جهانی و دفتر جرائم و مواد مخدر سازمان ملل متحد، نرخ بالای جرم به ویژه جرائم مسلحانه در آمریکای لاتین رشد را با تاخیر روبه‌رو ساخته، آسایش و رفاه مردم را در معرض تهدید قرار داده و توسعه اجتماعی را به تعویق انداخته است. به نظر می‌رسد خشونت‌های مسلحانه بیشتر در مواردی مشاهده می‌شود که قوانین ضعیف، فرصت‌های اقتصادی کمیاب و آموزش ناکافی است. در کلمبیا در هر 10 دقیقه یک نفر به قتل می‌رسد. نرخ آدم‌ربایی در این کشور در سال 2006، 10برابر نرخ سرانه آن در آمریکای لاتین بود. اعمال خشونت، آدم‌ربایی و گروگانگیری آن هم با سلاح‌های غیرقانونی در جاده‌های برون‌شهری شهرهای بزرگ یکی از مهم‌ترین خطراتی است که مردم و توریست‌ها را در کلمبیا تهدید می‌کند. در مکزیک اشرار مسلح که اغلب فروشندگان مواد مخدر هستند پیوسته با مردم عادی و با دیگر گنگ‌ها درگیر می‌شوند. گفته می‌شود در برخی مناطق ریودوژانیرو اشرار مسلح کنترل شهر را بر عهده دارند. سائوپائولو از این منظر یکی از شهرهای پرخطر منطقه است. میزان جرائم مسلحانه همچنین در السالوادر، گواتمالا و ونزوئلا بسیار بالاست. به رغم سرمایه‌گذاری‌های فراوان در امنیت عمومی و افزایش چشمگیر تعداد زندانیان در منطقه، نرخ جرائم مسلحانه به جای کاهش افزایش پیدا کرده است. میزان بالای نابرابری‌های اجتماعی، جنگ‌های داخلی و نزاع‌های مسلحانه، نرخ پایین رشد اقتصادی، نرخ بالای بیکاری، رشد سریع شهرهای بزرگ و مناطق ابرشهری، نبود یا کمبود زیرساخت‌های شهری و خدمات اجتماعی اولیه در حاشیه شهرها، وفور و دسترسی آسان به اسلحه و مواد مخدر، رشد جرائم سازمان‌یافته، رواج فرهنگ خشونت، پایین بودن کارایی پلیس و دیگر نهادهای درگیر در امر عدالت و دادگستری، ضعف نظام آموزشی و... از جمله عواملی هستند که در افزایش جرائم به ویژه خشونت‌های مسلحانه در این منطقه موثرند.

قلدری مسلحانه در آمریکا
سال گذشته در گزارشی که نیویورک‌تایمز منتشر کرد آمریکا به عنوان کشوری با بالاترین نرخ قتل و بالاترین سرانه مالکیت اسلحه معرفی شد: 8/88 قبضه سلاح به ازای هر 100 نفر. مطالعات مختلفی که روی مالکیت اسلحه در ایالات متحده انجام شده است نشان می‌دهد بسیاری از جوانان و نوجوانان در این کشور به راحتی می‌توانند به سلاح گرم دسترسی پیدا کنند و اغلب آنها مدعی هستند به منظور دفاع از خود اسلحه حمل می‌کنند. مطالعه دیگری که روی مجرمان زندانی انجام شده نیز نشان می‌دهد در مقایسه با مردم عادی، درصد بیشتری از زندانیان سلاح گرم داشته‌اند و احتمال آنکه با سلاح گرم کشته یا مجروح شوند بسیار بیشتر است. در آمریکا جوانان بین 15 تا 24 سال بیش از سایرین در معرض خطر خشونت مسلحانه قرار دارند. آمارها نشان می‌دهد از سال 1976 تا 2005 در این کشور 77 درصد از قربانیان خشونت مسلحانه بین 15 تا 17 سال سن داشته‌اند. بنا بر پژوهش مرکز ملی قربانیان جرائم، تنها در سال 2011 میلادی بیش از 467 هزار نفر در جرائم مسلحانه در این کشور به قتل رسیده‌اند. در همین سال داده‌های گردآوری‌شده از سوی FBI نشان می‌دهد اسلحه گرم در 68 درصد از موارد قتل، 41 درصد از سرقت‌ها و 21 درصد از حملات خشونت‌آمیز در سراسر این کشور به کار رفته است. اغلب کشتارها در ایالات متحده توسط سلاح گرم به ویژه اسلحه کمری صورت می‌گیرد. آدم‌کشی با اسلحه در میان گروه‌های اشرار و به ویژه در طول ماموریت‌ها و فعالیت‌های مجرمانه و جنایی بسیار رایج است. در سال 2011 موارد تعداد جرائم مسلحانه غیرمرگبار بیش از 414 هزار مورد گزارش شده است.

مقابله با خشونت مسلحانه در آمریکا
دولت فدرال ایالات متحده پس از رویارویی با اپیدمی خشونت مسلحانه در دهه 1980 و تداوم آن در دهه بعدی، اقدامات جدیدی صورت داد تا به مقامات محلی در حل معضل خشونت‌های مسلحانه یاری رساند. شهرهای متعددی در سراسر این کشور همکاری خود را با پژوهشگران انستیتوی ملی دادگستری (NIJ) و سایر همکاران فدرال، ایالتی و محلی آن آغاز کردند و به سمت اجرای برنامه‌هایی رفتند تا سلاح‌های گرم غیرقانونی را از خیابان‌ها جمع‌آوری کنند و از دسترس جوانان در شهرها دور نگه دارند. در آغاز کار، برنامه‌های مداخله‌ای و پژوهش‌ها در این حوزه یا بر کاهش تقاضا برای خرید سلاح‌های قانونی متمرکز بود یا بر کاهش عرضه آن. اجرای این برنامه‌های مداخله‌ای پس از 20 سال متمادی نشان داد این رهیافت تک‌بعدی به تنهایی کارایی ندارد. پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که به منظور کاهش خشونت‌های مسلحانه به برنامه‌های پیوسته و متداومی نیاز است که عرضه و تقاضا، هر دو را کاهش دهد. در نهایت برنامه‌های مداخله‌ای تدوین شد که به طور همزمان عواملی نظیر اعمال قوانین ملی-‌محلی، مشارکت اجتماعی، تاکتیک‌های مداخله‌ای هدفمند و ارزیابی مستمر برنامه‌ها را به همراه داشته باشد. چند دهه اجرای برنامه‌های مداخله‌ای مبارزه با خشونت مسلحانه در این کشور یک یافته کلیدی داشته است: مشارکت و همکاری ملی‌-‌منطقه‌ای پایدار سبب پیشبرد تلاش‌ها و کاهش خشونت‌های مسلحانه در یک شهر یا منطقه خواهد شد. در همین راستا برنامه ملی کاهش خشونت مسلحانه که از سوی وزارت دادگستری آمریکا و با عنوان پروژه همسایگان امن به اجرا درآمد به مشارکت و همکاری مقامات محلی در توسعه برنامه مذکور کمک کرد و سبب بهبود استراتژی‌های موثر در این راستا شد.
دو دهه تحقیق و برنامه‌ریزی در این حوزه در ایالات متحده نشان داده است استراتژی‌های زیر -‌‌اگر به درستی به کار گرفته شوند- قادر خواهند بود از اعمال خشونت با سلاح گرم در جامعه ممانعت کنند. برخی از این استراتژی‌ها و برنامه‌های مداخله‌ای عبارتند از:
- عملیات آتش‌بس: این برنامه که در سال 1995 و در پی بحران کشتار و قتل‌های پی در پی از سوی یک گنگ از جوانان در بوستون به اجرا درآمد توانست تا 68 درصد از وقوع جرائم مسلحانه بکاهد. دو رکن اساسی این برنامه عبارت بودند از: 1- مبارزه مستقیم با قاچاقچیان و سوداگران اسلحه و 2- مجموعه‌ای از اقدامات مداخله‌ای که سبب ارعاب گنگ‌ها شده و تاثیر بازدارنده روی آنها داشته باشد. بدین ترتیب پلیس فشار بسیار زیاد و هدفمندی را روی اعضای گروه‌های اشرار و مجرم وارد کرد تا حمل اسلحه را متوقف سازد. محققان این استراتژی را «زهرچشم گیری» نامیدند.
- گشت هدفمند پلیس: گشت هدفمند پلیس برای نخستین بار در اوایل دهه 90 و در کانزاس‌سیتی، به اجرا درآمد. پلیس‌ها گشت خود را در حومه شهر که میزان جرائم مسلحانه در آن بسیار بالا بود، افزایش دادند و این اقدام به کاهش 50‌درصدی جرائم مبتنی بر اسلحه گرم منجر شد. رکن اصلی این برنامه آن بود که افسران ویژه گشت نبایست منتظر تماس با مرکز فوریت‌های پلیسی می‌ماندند، ضمن آنکه برای تعامل و مواجهه با شهروندان و توقیف اسلحه آموزش‌های خاصی می‌دیدند. معمولاً تردد خودروها یا حتی افراد پیاده به منظور بازرسی ساده یا در پی مشاهده موارد مشکوک متوقف می‌شد و پلیس گشت خود را آغاز می‌کرد. در این برنامه پلیس از نزدیک با جامعه در تعامل و تماس است تا از شهروندان در برابر خطرات احتمالی حمایت و حفاظت کند. افسران پلیس آموزش می‌بینند که با احترام با مردم برخورد کنند و علت توقف آنها و عملیات گشت را توضیح دهند. به همین دلیل تا‌کنون در این برنامه شکایت یا اعتراضی از سوی شهروندان دریافت نشده است.
- رویکردهای استراتژیک به اقدامات امنیتی اجتماعی (‌SACSI): ساکسی برنامه‌ای ملی بود که به تثبیت ارزش و جایگاه همکاری‌های بین سازمانی و مشارکت‌های ملی- محلی نهادها در مواجهه با جرائم مسلحانه کمک کرد. بخشی از این برنامه توقف یا کاهش آدم‌کشی، خشونت در میان جوانان و خشونت با سلاح گرم را مورد هدف قرار داده بود. محور اصلی این استراتژی که به کاهش 50‌درصدی خشونت‌های مسلحانه منجر شد، نقش رهبری اداره پلیس محلی همراه با همکاری نزدیک بین سازمانی، حضور پژوهشگران در برنامه‌ریزی و اجرای استراتژی‌های مداخله‌ای و طراحی و اجرای برنامه‌هایی بود که به تاکتیک‌های موثر در کاهش حمل و استفاده غیرقانونی از اسلحه کمک کرد.
طرح امنیت در حومه شهرها: پروژه مذکور یکی دیگر از برنامه‌های کاهش خشونت مسلحانه در ایالات متحده آمریکاست. ارزیابی کارایی این برنامه چندساله بین سازمانی نشان داد این برنامه در تمامی شهرهای آمریکا به کاهش جرائم مسلحانه منجر شده و میزان کاهش جرم در شهرهایی که تعقیبات قانونی دولت فدرال در سطح بالایی قرار داشته بیش از سایر شهرها بوده است.
- بازداشت متمرکز: عملیات آتش‌بس بوستون و مداخله‌های بعدی نشان داد تمرکز بر افراد خشن یا به عبارتی اشرار در مناطق پرخطر و پرخشونت می‌تواند تا حد زیادی به کاهش خشونت‌های مسلحانه کمک کند. پژوهشگران این استراتژی را «بازداشت متمرکز» نامیدند. در این استراتژی اعضای گروه‌های مجرمانه به صرف حمل غیرمجاز اسلحه، یا استفاده از آن با مجازات‌های بسیار شدید دولت فدرال مواجه می‌شوند و امکان آزادی به قید سند و وثیقه نیز برای آنان وجود نخواهد داشت.
در کنار این برنامه‌ها اتخاذ استراتژی‌هایی نظیر حل مساله، همکاری ملی-محلی، تحقیقات میدانی، شناسایی مناطق پرخطر و... نیز در موفقیت اقدامات مبارزه با خشونت مسلحانه در این کشور موثر بوده‌اند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها