شناسه خبر : 46902 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آرمان‌شهر فناوری

اگر فناوری تمام مشکلات را حل کند؟

در رمان «شهر جایگشت» (Permutation City) نوشته گرگ ایگان شخصیت اصلی داستان که پیر (Peer) نام دارد در یک واقعیت مجازی به نامیرایی رسیده است. او که کنترل کامل را در دست دارد به شدت کسل‌ شده است، بنابراین خودش را به گونه‌ای مهندسی‌ می‌کند که علایق جدیدی داشته باشد. او در یک زمان مرزهای ریاضیات پیشرفته را جابه‌جا می‌کند و در زمانی دیگر اپرا می‌نویسد. او حتی یک‌بار به زندگی پس از مرگ علاقه‌مند شد اما آن را کنار گذاشت و به سراغ پایه‌های میز رفت. بی‌قراری پیر در این داستان ما را به نکته‌ای عمیق می‌رساند: وقتی فناوری‌ها عمیق‌ترین مشکلات بشریت را حل کردند چه کاری برای انسان‌ها باقی می‌ماند؟ این پرسش در کتاب تازه نیک بوستروم فیلسوف دانشگاه آکسفورد مطرح می‌شود. او در این کتاب چنین استدلال می‌کند که به خاطر توسعه اشکال خطرناک هوش مصنوعی بشریت با احتمال یک به شش ظرف 100 سال از صفحه روزگار محو خواهد شد. با این حال او در تازه‌ترین کتابش با عنوان «آرمان‌شهر عمیق» به دستاوردی نسبتاً متفاوت می‌اندیشد: اینکه اگر همه چیز به طرز خارق‌العاده‌ای خوب پیش برود چه اتفاقی خواهد افتاد. در این سناریوی آقای بوستروم فناوری تا حدی پیشرفت می‌کند که می‌تواند تمام کارهای ارزشمند اقتصادی را با هزینه‌ای نزدیک به صفر انجام دهد. در سناریوی تندروانه‌تر، حتی وظایفی مانند تربیت فرزندان که مختص انسان‌ها فرض می‌شوند از سوی هوش مصنوعی به شکلی بهتر انجام می‌‌گیرند. چنین اندیشه‌ای بیشتر به خراب‌آباد می‌ماند تا آرمان‌شهر اما آقای بوستروم نظری متفاوت دارد. بحث را با سناریوی نخست آغاز می‌کنیم که آقای بوستروم آن را آرمان‌شهر «پساکمیابی» می‌نامد. در چنین جهانی نیازی به کار کردن نیست. جان مینارد کینز در حدود یک قرن قبل مقاله‌ای با عنوان «امکانات اقتصادی برای نوه‌هایمان» را به نگارش درآورد و پیش‌بینی کرد که در 100 سال بعد نوادگان ثروتمندش فقط 15 ساعت در هفته کار خواهند کرد. آن پیش‌بینی به‌طور کامل محقق نشده است اما ساعات کاری به میزان زیادی کاهش یافته‌اند. میانگین ساعات کاری هفتگی در جهان ثروتمند از بیش از 60 ساعت در اواخر قرن 19 به کمتر از 40 ساعت در زمان حال رسیده است. یک فرد عادی آمریکایی یک‌سوم ساعات بیداری‌اش را به تفریح و ورزش می‌گذراند. ممکن است آنها در آینده بخواهند زمانشان را برای چیزهایی فراتر از درک کنونی بشریت بگذرانند. به نوشته آقای بوستروم، «به کمک فناوری‌های قدرتمند فضای تجربیات امکان‌پذیر برای ما بسیار بیشتر از آن چیزی خواهد بود که در ذهن بهینه‌نشده کنونی ما می‌گنجد».  با این حال عبارت آرمان‌شهر پساکمیابی ممکن است اندکی گمراه‌کننده باشد. انقلاب اقتصادی حاصل از ابرهوش‌ها به خاطر منابع فیزیکی به ویژه زمین محدود خواهد شد. ممکن است کاوش‌های فضایی به طرز چشمگیری فضای ساخت‌وساز را برای ما افزایش دهند اما باز هم این فضا بی‌نهایت نیست. همچنین فضاهایی میانی وجود خواهند داشت که انسان‌ها در آن اشکال قدرتمند جدیدی از هوش را توسعه می‌دهند، اما باز هم فضایی خلق نمی‌شود. در چنین جهانی ثروت فراوان است اما اکثر آن به خانه‌ها اختصاص می‌یابد، درست همانند وضعیتی که هم‌اکنون در جهان ثروتمند شاهد آن هستیم.  کالاهای موقعیتی (Positional goods) که جایگاه مالکان خود را تقویت می‌کنند باارزش و به خاطر ماهیتشان کمیاب باقی می‌مانند. حتی اگر هوش مصنوعی در هنر، استعداد، موسیقی و ورزش از بشریت جلو بزند انسان‌ها باز هم ارزش را در آن می‌بینند که از همنوعان‌شان جلو بیفتند. اقتصاددانی به نام فرد هرش (Fred Hirsch) در کتاب «محدودیت‌های اجتماعی رشد» چنین استدلال می‌کند که با افزایش ثروت بخش بزرگی از تمایلات بشری به سمت کالاهای موقعیتی کشیده می‌شود. زمانی که برای رقابت صرف می‌شود افزایش می‌یابد، بهای کالاهای موقعیتی بالا می‌رود و سهم این کالاها از تولید ناخالص داخلی بیشتر می‌شود. چنین الگویی در یک آرمان‌شهر هوش مصنوعی ادامه می‌یابد.  آقای بوستروم عقیده دارد که برخی از رقابت‌ها محصول ناهماهنگی هستند. اگر همگان بپذیرند که دست از رقابت بردارند برای دیگر فعالیت‌های بهتر زمان خواهند داشت. فعالیت‌هایی که می‌توانند به تقویت رشد بینجامند. با وجود این، برخی از رقابت‌ها از جمله رقابت‌های ورزشی ارزش ذاتی دارند و باید آنها را حفظ کرد (شاید هم انسان‌ها کار بهتری برای انجام دادن نداشته باشند). از زمانی که نرم‌افزار «آبی عمیق» شرکت IBM در سال 1997 موفق شد گری کاسپاروف قهرمان جهانی شطرنج را شکست دهد، علاقه‌مندی‌ها به این ورزش افزایش یافته است. صنعت کاملی نیز در حوزه ورزش الکترونیکی شکل گرفت که در آن کامپیوترها به راحتی انسان‌ها را شکست می‌دهند. انتظار می‌رود درآمد این صنعت در دهه آینده هر سال 20 درصد رشد کند و تا سال 2032 به حدود 11 میلیارد دلار برسد. این روزها چندین گروه در جامعه وجود دارند که می‌توانند به ما بگویند انسان‌‌های آینده اوقاتشان را چگونه خواهند گذراند. اشراف‌زادگان و کولی‌ها از هنر لذت می‌برند. راهبان در کنج عزلت خود زندگی می‌کنند. ورزشکاران زمان خود را به ورزش می‌گذرانند و بازنشستگان هم با انواع فعالیت‌ها سرگرم خواهند شد. 

آیا وظایفی همچون تربیت فرزندان همچنان مختص انسان‌ها خواهند بود؟ بوستروم از این بابت مطمئن نیست. به عقیده او در پس جهان پساکمیابی یک جهان «پساابزاری» وجود دارد که در آن هوش مصنوعی در زمینه مراقبت از کودکان از انسان‌ها پیشی می‌گیرد. کینز می‌نویسد که «به عقیده من هیچ کشور و هیچ فردی وجود ندارد که در مورد عصر سرگرمی و فراوانی نگران نباشد چراکه ما مدت‌های طولانی برای تلاش کردن آموزش دیده‌ایم، نه لذت بردن. اگر بخواهیم با توجه به رفتار و دستاوردهای طبقه ثروتمند امروز در گوشه‌و‌کنار جهان قضاوت کنیم چشم‌انداز پیش‌رو دلسردکننده خواهد بود». انجیل این موضوع را به شکل خلاصه چنین بیان می‌کند: «دستان بیکار کارگاه شیطان هستند.» این پویایی‌ها ما را به «معمای پیشرفت» می‌رسانند. اکثر انسان‌ها خواهان جهانی بهتر هستند اما اگر فناوری بیش از حد پیشرفت کند انسان‌‌ها هدفشان را گم می‌کنند. بوستروم عقیده دارد که اکثر مردم هنوز از فعالیت‌هایی مانند صرف غذای خوشمزه که ارزش ذاتی دارند لذت می‌برند. ساکنان آرمان‌شهر که زندگی را بسیار آسان می‌بینند ممکن است تصمیم بگیرند که خود را به چالش بکشند. شاید آنها یک سیاره جدید را مستعمره و تلاش کنند تمدن را از صفر بازمهندسی کنند. اما حتی این ماجراجویی‌ها هم در نقطه‌ای بی‌ارزش می‌شوند. این سوال باقی می‌ماند که انسان‌ها تا چه اندازه می‌‌توانند از تغییر علاقه‌مندی‌ها لذت ببرند و همانند شخصیت پیر در رمان شهر جایگشت زندگی کنند. اقتصاددانان از دیرباز بر این باور بوده‌اند که انسان‌ها خواسته‌ها و تمایلات نامحدود دارند. بدان معنا که چیزهایی که انسان‌ها دوست دارند مصرف کنند اشکالی بی‌پایان دارند. پیدایش یک آرمان‌شهر هوش مصنوعی چنین باوری را در بوته آزمایش می‌گذارد. نتایج این آزمایش عواقب بسیار زیادی به همراه دارد. 

دراین پرونده بخوانید ...