چرخههای افول
جامعه رو به افول با چه مشکلاتی مواجه است؟
موضوع اصلی تمرکز کتاب «چه شد؟» همچنان که از نام آن برمیآید افول اجتماع است. از این روی در بهکارگیری این مفهوم و مفاهیم و مضامین مشابه مانند «افول جامعه» و «افول اجتماعی» باید دقت زیادی به خرج داد. پیام اصلی این کتاب این است که پیوندهای مبتنی بر اعتماد در اجتماع ایرانیان به تدریج ضعیف شده و در مسیر پرمخاطره حرکت از انسجام اجتماعی به گسیختگی اجتماعی هستیم. کتاب «چه شد؟» یک پدیده مهم در پژوهشهای انجامشده در حوزه اجتماعی ایران بهشمار میرود و اهمیت این کتاب و پیامهایی که برای نخبگان و سیاستگذاران اقتصادی و اجتماعی دربر دارد (همانند گزارشی که اسدی و طهرانیان از تحولات زیرپوستی جامعه ایران در نیمه دوم دهه 1350 ارائه دادند) در آینده بیشتر از امروز مورد توجه قرار میگیرد. امروز به نظر میرسد یک بگومگوی بلند و پرهیجان در جامعه در جریان است که ممکن است پژوهشهای علمی و هشدارهای کارشناسی در این بگومگو گم شود اما در آینده نزدیک و وقتی این هیجانها فروکش کند اهمیت و ارزش پیامهای این کتاب نمایان خواهد شد. مهمترین پیام این کتاب این است که اعتماد به عنوان یک مولفه بسیار مهم و بنیادین در شکلگیری و انسجام اجتماع در حال افول است. این افول از ابتدای دهه 60 آغاز شده و متاسفانه در سالهای اخیر به وضعیت پرمخاطرهای رسیده است. این افول با سنجش مستقیم شاخص اعتماد و با شاخصها و معیارهای غیرمستقیمی که سرمایه اجتماعی را مورد سنجش قرار میدهند به روشنی در کتاب نشان داده شده است. اعتماد بر اساس پاسخهایی که بهطور مستقیم شهروندان ایرانی به پرسشهای پیمایشهای رسمی ارائه دادهاند (هم اعتماد بین مردم و هم اعتماد مردم به دولت و هم اعتماد به صاحبان حرف و اصناف متفاوت) در سراشیبی کاهش قرار گرفته است. گرچه میزان کاهش در همه اصناف یکسان نیست و اگرچه در دورههای مختلف در چهار دهه گذشته روند کاهش اعتماد با آهنگ یکسانی نبوده اما نتیجه نهایی این است که درصدی از مردم که بالاترین سطح اعتماد را ابراز داشتهاند از حدود 75 درصد از ابتدای دهه 60 به حدود 25 درصد در سال 1400 کاهش پیدا کرده و تقریباً به یکسوم رسیده است. نرخ جرائم و بزهکاریهای اجتماعی شامل سرقت، کلاهبرداری، نسبت طلاق به ازدواج و نسبت زندانیان به جمعیت با شیب تندی در حال افزایش بوده است. اینها شاخصهای غیرمستقیم سرمایه اجتماعی است. فعالیتها و مشارکتهای انجمنی در ایران که دربرگیرنده مشارکت سازمانیافته و داوطلبانه مردم در نهادهای مدنی، صنفی، رستهای، محلی یا سیاسی و اجتماعی است به شدت کاهش پیدا کرده، مشارکت مردم در امور خیریه نیز با افول جدی مواجه بوده و همینطور انجام مناسک دینی به عنوان یک عامل پیونددهنده و انسجامآفرین نیز رو به کاهش است.
آنچه از موضع مطالعات توسعه اهمیت دارد این است که سرمایه اجتماعی به عنوان قاعده هرم سرمایه در نظام اقتصاد اجتماعی بهشمار میرود. یعنی هم انباشت سرمایه اقتصادی در راس این هرم و هم انباشت سرمایه انسانی و سرمایه خلاق در میانه این هرم کاملاً وابسته به سرمایه اجتماعی است و افول سرمایه اجتماعی به مهاجرت یا سرخوردگی سرمایه انسانی منجر میشود. طبیعی است که در این فرار، فرار سرمایه خلاق و نوآور با سرعت بیشتری افزایش پیدا میکند. این همان وضعیتی است که بهطور واقعی در سالهای گذشته و با ابعاد نگرانکنندهای ایران در حال تجربه آن است. مطالعات معتبر بینالمللی (ازجمله مطالعات ریچارد فلوریدا) حاکی از این است که سرمایه خلاق به عنوان بخش پیشرو و پیشتاز سرمایه انسانی که عامل اصلی پویایی توسعه و تحولات فناورانه در دنیای امروز بهشمار میرود جایی را به عنوان مقصد و محل استقرار خود انتخاب میکند که از سطح بالاتری از تحمل و مدارا برخوردار باشد یا به بیان بهتر جایی که از سرمایه اجتماعی بالاتری برخوردار باشد. به همین دلیل جذب سرمایه خلاق امروز موضوع اصلی رقابت بین کشورهاست و آنها که سرمایه اجتماعی بالاتری دارند توفیق بیشتری در جذب و انباشت سرمایه خلاق داشتند و در پی آن کاهش سرمایه اجتماعی علاوه بر فرار سرمایه انسانی و خلاق به فرار سرمایه اقتصادی نیز منجر میشود. این وضعیتی است که ما در دو دهه گذشته با آن مواجه بودیم و بر اساس دادههای رسمی در دهه گذشته دستکم حدود 200 میلیارد دلار سرمایه مالی از ایران فرار کرده است و به سایر کشورها رفته است. علاوه بر آن در مقایسه با گذشته خود و در مقایسه با سایر کشورها در جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی شکست خوردهایم و نتیجه آن کاهش نرخ تشکیل سرمایه به سطحی پایینتر از استهلاک و نیز روند کاهنده و نگرانکننده بهرهوری و در نتیجه همه اینها رشد اقتصادی نزدیک به صفر و درجا زدن اقتصادی است. در واقع ایران به کانون سرمایهفرستی و مهاجرفرستی در سطح منطقه و جهانی تبدیل شده است. در سالهای اخیر این موضوع ابعاد جدی گرفته و به روشنی میتوان نشان داد که به هر اندازه افول اجتماعی جدیتر شده و شتاب گرفته فرار سرمایه مالی و انسانی نیز بیشتر شده است. به اینها باید افزایش هزینه مبادلاتی را نیز اضافه کرد. سرمایه اجتماعی یک مولفه مهم و تعیینکننده برای هزینه مبادلاتی است و هزینه مبادلاتی بخش مهم و تعیینکننده در جذب و انباشت و بازدهی سرمایه است. هزینه مبادلاتی که در دو دهه گذشته در ایران به شدت افزایش پیدا کرده عموماً ناشی از افزایش فساد و ناکارآمدی دولت و عدم پایبندی کارگزاران اقتصادی در بخش خصوصی به تعهدات خود بوده است. البته بخشی از عدم تعهد کارگزاران خصوصی ناشی از فساد عمومی و بیثباتی اقتصاد کلان و رکود تورمی بوده است. این وضعیت نابهنجار سبب شده کارگزاران اقتصادی خوشنام نیز توان انجام تعهدات خود را نداشته باشند. در این میان فساد و ناکارآمدی دولت یک عامل بسیار مهم در افزایش هزینههای مبادلاتی است و هر دو اینها انعکاس کاهش سرمایه اجتماعی در جامعه است. متاسفانه ما از اواسط دهه 80 و از پایان دولت اصلاحات به اینسو با سقوط آزاد در رتبه فساد و در شاخص مهار فساد، شاخص محیط عمومی کسبوکار و شاخص رقابتپذیری اقتصادی مواجه شدهایم. بهطور مثال در سال پایانی دولت آقای خاتمی که به نظر من دوره درخشان عملکرد نهادی و ثبات اقتصاد کلان در نیمقرن اخیر بهشمار میرود، رتبه ما در فساد از 77 به 144 سقوط کرده و نمره ایران در مهار فساد از 50 (از 100) به 15 در سال 1400 رسیده است. رتبه ما در محیط عمومی کسبوکار از 88 تا 152 سقوط کرد و با بهبودهایی که در دولتهای یازدهم و دوازدهم ایجاد شد به 128 رسید که باز هم رتبه پایینی است. ریسک اعتباری ایران در دو دهه گذشته مستمراً افزایش پیدا کرده و هزینههای رشد اقتصادی نیز به تدریج افزایش پیدا کرده و در واقع نتیجه این تضعیف کیفیت نهادی و حکمرانی، فروماندگی دولت از انجام ماموریتهای خود و درماندگی مردم در کسبوکار و زندگی روزمره و از میان رفتن امید بوده است. پیشبینی آینده هم این است که با تداوم این افول اجتماع و کاهش سرمایه اجتماعی و به زبان من افول کیفیت حکمرانی و عملکرد نهادی، آنچه امروز به عنوان شاخص توسعه انسانی میشناسیم نتیجه عملکرد و سرمایهای است که در گذشته انباشته شده اما با تداوم این افول اجتماع تنزل ایران در نردبان رقابتپذیری اقتصادی و توسعه بلندمدت از آنچه امروز هست بیشتر میشود و فرصتهایی که در گذشته برای توسعه داشتیم در آینده نخواهیم داشت.