شناسه خبر : 45093 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

خطر ول کردن به حال خود

چرا جوانان چین سرخورده شده‌اند؟

جمعیت از دیدن جرج مایکل و اندرو ریجلی چندان هیجان‌زده نشدند. زمانی که گروه پاپ Wham! به عنوان اولین گروه موسیقی غربی اجازه یافت تا در چین کمونیست اجرا کند از حاضران خواسته شد تا در صندلی‌هایشان بنشینند. آن سال 1989 بود و جوانان حاضر برخلاف چهره ظاهری کاملاً ذوق‌زده بودند. کشورشان به هیچ عنوان آزاد نبود اما اولین اصلاحات را برای باز کردن درها آغاز کرده بود. در سه دهه پس از آن اقتصاد به سرعت رشد کرد و فرصت‌های جدیدی پدید آورد. شمار فزاینده‌ای از چینی‌ها به خارج سفر و در آنجا تحصیل کردند. حتی حزب کمونیست هم نشانه‌هایی از تسهیل و مدارا نشان داد. افرادی که در آن روزگار بزرگ می‌شدند امیدهای زیادی برای آینده داشتند. 

اما امروز واقعیت‌ها مطابق انتظارات پیش نمی‌روند. ابرهای تیره بر سر چینی‌های متولد دهه‌های 1990 و 2000 سایه افکنده‌اند. از زمان به قدرت رسیدن شی جین پینگ در سال 2012 دولت سرکوب‌کننده‌تر شده و جامعه پویایی خود را از دست داده است. سانسورها اینترنت را به فضایی تاریک و نومیدکننده تبدیل کرد و سکوهای گفت‌وگوی دولتی بر طبل ملی‌گرایی می‌کوبند. دانشجویان دانشگاه‌ها باید از ایدئولوژی شخصی آقای شی پیروی کنند. از همه بدتر آنکه اقتصاد رو به رکود می‌رود. نرخ بیکاری افراد 16 تا 24ساله در شهرها به بیش از 21 درصد رسیده است. این رقم آنقدر ناامیدکننده است که دولت این ماه انتشار داده‌ها را متوقف کرد.  نشریه اکونومیست با تعدادی از مردان و زنان جوان چینی درباره احساساتشان گفت‌وگو کرد. تعداد زیادی از آنان هنوز به حزب باور دارند و از خواسته آقای شی برای قدرتمندکردن چین حمایت می‌کنند. اما بسیاری هم احساس خشم دارند. کمبود شغل و قیمت سرسام‌آور املاک امید به خانه‌دار شدن و تشکیل خانواده را از بین می‌برد. بررسی رسانه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که نومیدی رو به افزایش است. جوانان سرخورده از معادل چینی عبارات «تخت دراز کشیدن» و «بذار بپوسد» استفاده می‌کنند تا نشان دهند که بریده‌اند. چین تنها کشوری نیست که جوانانی افسرده دارد. تقریباً نیمی از آمریکایی‌های 18 تا 34ساله می‌گویند اطمینانی به آینده ندارند. وقتی چینی‌ها «تخت دراز می‌کشند»، آمریکایی‌ها «بدون سروصدا دست می‌کشند». شاید نسل زد (Z) و نسل هزاره در سرتاسر جهان تمایل به افسردگی پیدا کرده باشد اما در چین که در آن 360 میلیون نفر 16 تا 35ساله زندگی می‌کنند اتفاق جدی‌تری در حال رخ دادن است. نردبان صعود به زندگی بهتر برداشته شده است. بسیاری در واکنش به این وضعیت از مسابقه دست کشیده و درون‌گرا شده‌اند. در کشوری که با وعده آقای شی قرار است تا اواسط قرن به یک قدرت بزرگ تبدیل شود چنین احساسی پرسش‌هایی عمیق را برمی‌انگیزد.  یک پرسش آن است که آیا این ناخوشی خطرات سیاسی به همراه دارد؟ جوانان ناامید چینی در گذشته غوغا به‌ پا کردند و به ویژه در سال 1989 دانشجویان به میدان تیان‌آن‌‌من آمدند تا آزادی بیشتر و فساد کمتر را مطالبه کنند. سال گذشته هم جوانانی که از کنترل‌های شدید دولت به خاطر کووید 19 خسته شده بودند در شهرهای بزرگ چین گردهم آمدند. برخی از آنها از آقای شی و حزبش خواستند تا از قدرت کناره بگیرد.  هیچ‌کس احتمال ناآرامی بیشتر را انکار نمی‌کند اما اعتراضات سال گذشته کوچک بودند و گزارش‌ها حاکی از آن‌اند که جوانان چینی دیگر شور انقلابی ندارند. آنها با یک اینترنت محصور در میان دیوار آتشین بزرگ شده‌اند که دسترسی آنها به اخبار و اطلاعات سانسورنشده را محدود می‌کرد. بسیاری از آنها که در میان تبلیغات مربوط به دستاوردهای حزب بزرگ شده‌اند با خلوص نیت از آن حمایت می‌کنند. حتی جوانان دگراندیش شهرنشین عقیده دارند که دولت باید جلوی برخی آزادی‌ها را بگیرد. 

پرسش واقعی پیش‌روی حزب آشکارتر است و به تهدید انقلاب برنمی‌گردد، بلکه به انکار بی‌سروصدای آرزوها و بلندپروازی‌ها مربوط می‌شود. آقای شی برای تحقق هدف بازگرداندن عظمت چین به جوانانی نیاز دارد که ازدواج کنند، بچه‌دار شوند و روند نزول جمعیتی کشور را معکوس کنند. برای تمرکز دوباره اقتصاد بر تولید و دور شدن از فناوری‌ اینترنت مصرفی، او از جوانان می‌خواهد که علوم سخت را مطالعه کنند، به جای آنکه در رویای طراحی بازی‌های ویدئویی به سر برند. او می‌خواهد جوانان بیشتری در کارخانه‌ها کار کنند به ویژه کارخانه‌هایی که برای ارتش رو به رشد چین سلاح می‌سازند. آقای شی به جوانان می‌‌گوید سختی‌ها را تحمل کنید و تلخی‌ها را بچشید. اما بسیاری از جوانان نمی‌دانند چرا باید چنین کاری بکنند. حزب کمونیست از این سرخوردگی آگاه است. سیاستمداران با امید کاهش قیمت‌ها گام‌هایی را برای مهار سفته‌بازی در بازار مسکن برداشته‌اند. به بنگاه‌ها فشار آورده‌اند تا با کارمندان جوان سخت‌کوش بهتر برخورد کنند. آقای شی با شعار «شکوفایی مشترک» قصد دارد پویایی اجتماعی را افزایش و نابرابری‌ها را کاهش دهد. اما بسیاری از تلاش‌هایش نتیجه معکوس داشته‌اند. او با سرکوب سازندگان مسکن، بنگاه‌های فناوری و صنعت آموزش به مهم‌ترین کارفرمایان فارغ‌التحصیلان جدید آسیب زده است. این بحث ما را به بزرگ‌ترین پرسش می‌رساند. رهبران چینی علاقه‌مندند حکومت تک‌حزبی خود را با آنچه غرب ناقص و بدون کارکرد می‌خوانند در تقابل قرار دهند. رسانه‌های رسمی چنین دیدگاهی را تبلیغ می‌کنند. اما احساس ناخرسندی جوانان نقاط ضعف و قوت هر نظامی را آشکار می‌کند و این تقابل به نفع چین تمام نمی‌شود. جوانانی که در آمریکا تحصیل را کنار می‌گذارند راه‌های جایگزین دارند. کشورشان مسیرهای زیادی را برای رسیدن به یک زندگی خوب فراهم می‌کند. حتی تعدادی از این افراد موفق شده‌اند نارضایتی خود را مهار کنند و هنر، موسیقی یا شرکت‌های چند میلیارددلاری بیافرینند. آقای شی هم از جوانان انتظار دارد با سخت‌کوشی به شکوفایی برسند اما نه از نوع غربی آن. پیشرفت صرفاً از طریق حزب کمونیست به دست می‌آید. هنرمندان چینی به رسالت حزب گره خورده‌اند. کارآفرینان عرصه فناوری که رقبای حزب محسوب می‌شوند مورد تحقیر و سرکوب قرار می‌گیرند.  به نظر می‌رسد گروهی کوچک اما روبه‌ رشد از جوانان تحصیل‌کرده و بااستعداد چین در حال ترک کشور هستند. سیاستمداران آمریکا و غرب اغلب می‌گویند حامی مردم عادی چین هستند. آنها برای اثبات این ادعا می‌توانند اطمینان دهند که دانشگاه‌ها و اقتصادهای غرب جوانانی را می‌پذیرند که احساس می‌کنند در کشور خودشان فرصت‌های اندکی دارند. اما بسیاری از جوانان چین در کشورشان می‌مانند. وقتی آقای شی آرزوهای فردی آنها را به نفع منافع جمعی مصادره می‌کند به افسردگی آنها دامن می‌زند. او همچنین از نقش آرزوها و رویاهای صدها میلیون چینی در تحقق چهار دهه رشد غافل مانده است. حزب باید به جوانان سرخورده راه‌های جدیدی را به سوی شکوفایی آرامش‌بخش ارائه دهد. هر اقدام دیگر، از جمله دامن زدن به ملی‌گرایی نظامی و خشم‌آلود تهدیدی برای چین و جهان خواهد بود.

دراین پرونده بخوانید ...