گفتند برو اورانیوم بخر!

یک روز صبح اکبر اعتماد به من تلفن کرد که فوری بیا کارت دارم. وقتی به اداره او رسیدم گفت من الان از سن موریتس می‌آیم دیروز رفتم سوئیس و مذاکره خودم با تو را به شاه گفتم. تعجب کرد و گفت تو مطمئن هستی نیازمند حاضر است با تو کار کند. گفتم، بله دیروز با هم صحبت کردیم. شاه خیلی استقبال کرد و گفت فوری از او استفاده کن که از او بهتر گیرت نمی‌آید. حالا دیگر معطل نشو. برو یک شرکت درست کن و قرارداد با سازمان انرژی اتمی را هم بنویس و بیاور تا امضا کنم. (دلیل اینکه دکتر اعتماد رفت و از شاه اجازه گرفت این بود که ریاست عالیه سازمان انرژی اتمی طبق قانون تاسیس آن سازمان با خود شاه بود و شاه فرمانی هم در این باره برای خودش صادر کرده بود و خود را سرپرست عالیه سازمان انرژی کرده بود.) من اساسنامه و شرکت‌نامه را نوشته بودم، فوری از دکتر امامی مشاور حقوقی مس سرچشمه خواهش کردم آن را به ثبت برساند و قرارداد با سازمان انرژی را هم تهیه کند.
فردای آن روز قرار‌داد را به اعتماد دادم. او هم آن را خواند و امضا کرد و من صاحب یک شرکت و یک قرارداد شدم. حالا باید یک آپارتمان اجاره کنم و میز و صندلی و ماشین تحریر بخرم و اقلاً یک منشی داشته باشم. حسن ابریشمی رئیس امور مالی شرکت مس را صدا کردم که برای من یک تقاضای تنخواه‌گردان علی‌الحساب بنویسد. او هزینه سه ماه من را تخمین زد و من از سازمان انرژی تقاضای علی‌الحساب کردم. که پرداخت شد. بعد دکتر اعتماد منشی خودش را صدا کرد و 50 پرونده آوردند به من دادند. گفت اینها تمام تولیدکنندگان اورانیوم در دنیا هستند ما با آنها مکاتبه کرده‌ایم حتی یک کیلو اورانیوم ندارند که بفروشند. تو قبل از هر کار باید بروی و اورانیوم مورد احتیاج ما را بخری. و در این مورد هم اختیار تام داری. این دیگر خوب خبری نبود... من بیچاره در آن موقع اصلاً نمی‌دانستم اورانیوم چیست و چه شکلی دارد. سازمان انرژی اتمی هم با همه تولیدکنندگان تماس گرفته بود و همه گفته بودند ما اورانیوم نداریم. تمام محصولات خود را پیش‌فروش کرده‌ایم. حالا من کجا بروم؟! .... چه غلطی کرده‌ام. من نزدیک 40 سال قبل دروسی درباره معدن خوانده بودم ولی آن موقع اورانیوم مطرح نبود -نه دیده بودم نه خوانده بودم- حالا می‌گویند دولت علیه ایران نتوانسته اورانیوم بخرد تو برو بخر!