شناسه خبر : 6473 لینک کوتاه

آیا رفتارهای خشونت‌آمیز در جامعه زیاد شده؟

جامعه‌شناسی خشم

خشونت همیشه در جامعه وجود داشته است. نباید تصور کرد اکنون خشونت بیشتر شده و پیش از این ما با مصادیق خشونت در جامعه مواجه نبودیم. شاید در گذشته اشکال بروز خشونت متفاوت بود و اکنون بارزتر شده ‌است، اما این تصور غلطی است که می‌گوییم جامعه امروز نسبت به گذشته خشن‌تر شده ‌است. مصادیق رایجی در جامعه وجود دارد که همیشه با آن روبه‌رو هستیم که ناشی از خشونت موجود در جامعه است، مصادیقی مانند تابلوهای پارک مساوی با پنچری که امروزه در هر کوچه و خیابان قابل مشاهده است.

افسر افشارنادری / جامعه‌شناس
خشونت همیشه در جامعه وجود داشته است. نباید تصور کرد اکنون خشونت بیشتر شده و پیش از این ما با مصادیق خشونت در جامعه مواجه نبودیم. شاید در گذشته اشکال بروز خشونت متفاوت بود و اکنون بارزتر شده ‌است، اما این تصور غلطی است که می‌گوییم جامعه امروز نسبت به گذشته خشن‌تر شده ‌است. مصادیق رایجی در جامعه وجود دارد که همیشه با آن روبه‌رو هستیم که ناشی از خشونت موجود در جامعه است، مصادیقی مانند تابلوهای پارک مساوی با پنچری که امروزه در هر کوچه و خیابان قابل مشاهده است. چه خشونتی از این بارزتر است که هر کس اجازه دارد خودش قانون را با هر شیوه‌ای که بخواهد اعمال کند. گاهی شما حتی جلوی پارکینگ کسی پارک نکردید بلکه پشت دیوار خانه‌ای پارک می‌کنید اما صاحب خانه به شما اجازه نمی‌دهد که از محل پارک موجود در کوچه استفاده کنید. یعنی کوچه و خیابان را هم ملک شخصی خود می‌دانند. چه کسی به اینها اجازه می‌دهد که قانون را به این صورت بشکنند و تهدید هم می‌کنند که اگر شما اعتراضی کنید با شما برخورد می‌شود.
یا وقتی در صبح جمعه با فریاد دستفروش دوره‌گرد از خواب بیدار می‌شویم، نمونه دیگری از خشونت در جامعه را تجربه می‌کنیم و کسی با آنها برخوردی نمی‌کند. به نظر می‌رسد این مصادیق خشونت کاملاً در جامعه جا افتاده و برای همه عادی شده ‌است، حالا اما رفتارهای خشونت‌آمیز در جامعه به جایی رسیده که یک فرد ترجیح می‌دهد برای تسویه حساب اسلحه دست بگیرد و خودش وارد عمل شود. علت این قبیل رفتارها کاملاً مشخص است؛ قانون را اصلی‌ترین دلیل بروز تسویه‌حساب‌های فردی باید دانست.
افراد جامعه آزادی و اختیارات خود را به قانون می‌دهند که قانون از آنها حمایت کند، بسیاری از حقوق خود را به قانون می‌سپارند که قانون را در جامعه نهادینه کنند و بعد در جایی که به اعمال آن نیاز دارند اگر قانون یا قانونگذار حمایتی از این افراد نکند، بدون شک افراد ترجیح می‌دهند آزادی‌های خود را پس بگیرند و به شکل فردی اعمال قانون کنند. در چنین مواردی باید علت را از قوانین و قانونگذار سوال کرد. چرا بعضی پرونده‌های قضایی گاهی 10 سال طول می‌کشد که به فرجام برسد؟ در این مدت قطعاً افراد به قدری خسته می‌شوند که مراحل قانون را رها می‌کنند و حق خود را پیگیری نمی‌کنند. برخی از مجرمان شهری وقتی به دادسرا می‌روند با تعهد به دستگاه قضایی که برای کسب رضایت شاکی اقدام می‌کنند، آزاد می‌شوند. آزادی این افراد تبعات بدتری خواهد داشت و نظم جامعه را برهم می‌زند. به نظر می‌رسد قوانین از حقوق مردم جامعه به موقع و گاه به طور کامل حمایت نمی‌کند. این موارد باعث می‌شود مردم سعی کنند امری فراتر از قانون را برای خود تعریف کنند و با روش‌های دیگر حق‌شان را از کسی که فکر می‌کنند حق آنها را ضایع کرده، بگیرند.
باید بپذیریم رفتارهای خشونت‌آمیز شبیه اتفاقی که در شهر اراک افتاد در کشور در حال وقوع است و روز‌به‌روز بیشتر خواهد شد. مسوولان کشور سعی کنند آن دسته از عواملی را که باعث بروز این قبیل رفتارها می‌شود شناسایی کنند و از بین ببرند؛ عواملی را که باعث می‌شود افراد دست به اجرای قانون یا انتقام بزنند باید برطرف کرد. باید در نظر بگیریم که درمان‌های سطحی در این موارد نتیجه‌بخش نخواهد بود و نمی‌تواند تاثیرات بلند‌مدت داشته ‌باشد. در نظر داشته باشیم اگر قانون در کشور مسیر اصولی خود را طی نکند و دادگاه برای احقاق حقوق مردم کارهایی را که وظیفه‌اش است، سریع و به موقع انجام ندهد، خشونت در جامعه سطوح بالاتری خواهد یافت. با غیر قابل انتظار دانستن مصادیق خشونت راه به جایی نمی‌بریم، هر مردم‌شناس و رفتار‌شناس و جامعه‌شناسی می‌تواند پیش‌بینی کند که جامعه‌ای که اعمال قانون در آن نادیده گرفته ‌شود به خشونت روی می‌آورد. بنابراین باید انتظار داشته باشیم که در صورت عدم ایجاد نظم در اجرای قوانین این قبیل خشونت‌ها هم ادامه پیدا کند و نمی‌توان اعتراضی داشت. این درحالی است که باید مسوولان کشور به گسترش و نظم ساختار قوانین در جامعه تاکید کنند تا جایی که هر مشکلی در کشور ایجاد می‌شود از طریق قانون و دادگستری حل و فصل شود و افراد در آن دخالتی نداشته باشند.
رواج رفتارهایی مثل برهم زدن نظم شهر و عدم رعایت حقوق شهروندی نشانگر رواج خشونت در جامعه است. اگر این رفتارها با برخورد قانونی مواجه نشود، خشونت تبدیل به یکی از مولفه‌های فرهنگی جامعه می‌شود. مجوز اعمال رفتارهای خشونت‌آمیز را در جامعه خودمان هم صادر کرده‌ایم. یکی از تبعات این امر هم همین است که افراد هنگام عصبانیت مجبور نیستند خود را کنترل کنند زیرا این تصور وجود دارد که مجازاتی در انتظار آنها نیست.
به ویژه در مسائل خانوادگی وضعیت به همین صورت است، زمانی که افراد احساس کنند چیزی مخالف میلشان است از کوره در می‌روند و دست به اعمال رفتارهای خشونت‌آمیز می‌زنند. این مسائل در همه جای کشور و به ویژه در برخی استان‌ها بیشتر رایج است. البته در کلانشهرها هم این خشونت‌ها وجود دارد اما به دلیل ابزارهای قانونی بیشتر امکان برخورد جدی‌تر با این خشونت‌های خانوادگی وجود دارد. در حالی که در شهرستان‌ها به دلیل وجود تعصبات خانوادگی رفتارهای خشونت‌آمیز هنوز هم زیاد است.
سیاست‌های کوتاه‌مدت قانون و سیاست‌های بلند‌مدت رسانه و آموزش و پرورش در تغییر دیدگاه و فرهنگ تاثیرگذاری زیادی دارند، اگر در کوتاه‌مدت قانون به سرعت با خشونت و بی‌قانونی‌ها برخورد کند، می‌توان آمارهای قتل و جنایت را در جامعه کاهش داد. رسانه‌ها و سایر نهادهای مرتبط نیز در بلند‌مدت روی اخلاق عمومی و راه‌های کنترل خشونت کار کنند تا در آینده کمتر شاهد بروز رفتارهای خشونت‌آمیز در بین مردم باشیم. رسانه‌های عمومی مثل تلویزیون به دلیل گستره‌ای که دارد و افراد در تمام مناطق کشور به آن دسترسی دارند، تأثیر بیشتری در این زمینه ایفا می‌کنند.
از طرف دیگر برای ایجاد سلامت روانی در جامعه، باید فشار ساختاری از روی مردم برداشته شود. فشار ساختاری یعنی از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، بر مردم فشاری نباشد و با رفتارهای‌مان نباید افراد را در زمینه‌های مختلف، دچار سرخوردگی کنیم. به عنوان نمونه سرکوفت زدن خانواده به فرزند چنانچه در مورد حادثه قتل شهر اراک ذکر شده، سلامت روان فرد را به مخاطره انداخته و فشار روحی او را چند برابر کرده ‌است. فرد سرخورده وقتی تحت فشارهای مختلف قرار گیرد قطعاً از لحاظ روحی واکنش‌های روانی متفاوتی از خود بروز می‌دهد که منجر به خشونت خواهد شد.
زمانی که ما بر عاملی مانند «امنیت» دست می‌گذاریم، منظورمان چیزی است که سلامت روان جامعه را در پی دارد. لذا اگر این عامل به درستی و کمال وجود نداشته باشد، خواه‌ناخواه افراد سالمی در جامعه نخواهیم داشت و به تبع آن جامعه سالمی هم نخواهیم داشت. موردی که درباره آن بحث شد نشان‌دهنده فقدان احساس امنیت در فرد است و افراد به خاطر احساس ناامنی، ممکن است دست به انجام کارهایی بزنند که منافع آنها را تامین کند و این موضوع اولویت یابد. مسلم این است که بی‌اعتمادی، سلامت جامعه را به خطر می‌اندازد. فرض کنید در جامعه، افراد به یکدیگر بی‌اعتماد هستند. در این جامعه فرد دیگر نمی‌تواند به پزشک معالجش و دستوراتی که می‌دهد، اعتماد کند. باید به چند پزشک مراجعه کند تا مطمئن شود که حقیقت به او گفته شده است. وقتی فرد به هواپیما بی‌اعتماد ‌شود، دیگر با هواپیما سفر نخواهد کرد. اگر بخواهد ازدواج کند، به خود می‌گوید: «چطور می‌توانم شریک زندگی‌ام را انتخاب کنم، درحالی‌که همه در حال دروغ گفتن هستند.» در این وضع، زن و شوهر نیز به هم اعتماد نخواهند داشت؛ و پدر و مادر نسبت به فرزندان بی‌اعتماد می‌شوند. اعتماد نداشتن به خانواده، همکاران، همسایه‌ها و درنهایت به کل جامعه، علائم فقدان امنیت و اعتماد است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها