شناسه خبر : 14326 لینک کوتاه

گفت‌وگو با علی نصیریان بازیگر نقش «بزرگ‌آقا» در سریال «شهرزاد»

به رونق بخش خصوصی امیدوارم

حافظه مخاطب فیلم و سریال و حتی نمایش در ایران، بازیگرانی را به خاطر سپرده که در عینیت‌بخشی به شخصیت‌های تاریخی، پیشگام بوده‌اند. علی نصیریان بی‌شک یکی از بهترین‌های این حوزه است. حالا این بازیگر پیشکسوت و صاحب سبک ایران، به شبکه نمایش خانگی آمده و شخصیت «بزرگ آقا» را در مجموعه شهرزاد، بازی می‌کند. او در گفت‌وگو با تجارت فردا با اشاره به تفاوت نقش‌ها در مجموعه‌های تاریخی، به تکنیک‌های بازیگری این عرصه اشاره کرده و نکاتی را نیز درباره تفاوت‌های شبکه نمایش خانگی با تلویزیون بیان کرد.

دنیا عیوضی - امیلی امرایی

حافظه مخاطب فیلم و سریال و حتی نمایش در ایران، بازیگرانی را به خاطر سپرده که در عینیت‌بخشی به شخصیت‌های تاریخی، پیشگام بوده‌اند. علی نصیریان بی‌شک یکی از بهترین‌های این حوزه است. حالا این بازیگر پیشکسوت و صاحب سبک ایران، به شبکه نمایش خانگی آمده و شخصیت «بزرگ آقا» را در مجموعه شهرزاد، بازی می‌کند. او در گفت‌وگو با تجارت فردا با اشاره به تفاوت نقش‌ها در مجموعه‌های تاریخی، به تکنیک‌های بازیگری این عرصه اشاره کرده و نکاتی را نیز درباره تفاوت‌های شبکه نمایش خانگی با تلویزیون بیان کرد.



شما در نقش‌های تاریخی زیادی بازی کرده‌اید از ابوالفتح در هزاردستان تا شیخ بهایی و قاضی شارح در سربداران که در یاد همه ایرانی‌ها مانده است. نقش «بزرگ آقا» در شهرزاد هم ابعاد تاریخی دارد. فکر می‌کنید بحث تاریخی سریال و نقش شما در جذابیتی که برای مردم ایجاد می‌کند چه تاثیری دارد؟
از آن دوره تاریخی چند نسل گذشته است، برای کسانی که در آن دوره مثل من حضور داشتند، قصه در کنار این بستر تاریخی جذاب است چون این اتفاقات روایت یادبودها و خاطرات آنهاست. اما برای جوانان و نسل‌های بعدی از این نظر جذابیت دارد که قصه آنها را با تاریخ معاصر آشنا می‌کند و از این راه با 28 مردادی آشنا می‌شوند که تا به حال در کتاب‌ها و گفته‌ها شنیده‌اند. هر چند یک سریال یا مجموعه نمی‌تواند تمام ابعاد آن مقطع تاریخی را بیان کند اما وقتی اشاراتی به آن رویداد می‌شود، قطعاً گوشه‌هایی از تاریخ برای بیننده باز شود. مثلاً آنها که سریال را دیده‌اند با قسمت‌های اول آن متوجه شدند افرادی که ظهر روز کودتا به خیابان آمدند و گفتند «جاوید شاه» چه کسانی بودند. چون از ساعت 11 صبح آن روز شعار «یا مرگ یا مصدق» به شعار «جاوید شاه» تبدیل شد. حالا می‌توان با این سریال درک کرد که چطور این اتفاق افتاد و این افرادی که به خیابان‌ها ریختند چه کسانی بودند، به هر حال غیر از نظامی‌ها و کودتاچیان، بخشی از مردم هم بسیج شده بودند و در خیابان‌ها بودند. سریال شهرزاد نشان می‌دهد چه کسی این افراد را بسیج کرده بود، چه کسی پشت پرده بود. یکی از این افراد همین کاراکتر بزرگ آقا بود که من نقش او را بازی می‌کنم. او با باندهایی ارتباط داشت که به دستور دیگران برای آن روز بسیج شده بودند. افرادی که از عوامل این کودتا به شمار می‌آیند به آن روز تاریخی می‌گویند، قیام ملی 28 مرداد. استفاده از این تعبیر به دلیل ابعاد حضور مردم در خیابان‌ها بود. حالا باید دید آیا این مردم واقعی بودند یا عده‌ای لات و لوت و عوامل دست‌نشانده بودند. عواملی که برای این خریداری شده بودند که به خیابان‌ها بریزند و آن کودتا را از حالت نظامی خارج کنند تا یک قیام ملی تلقی شود و به‌زعم مردم و نسل بعد به گونه‌ای جلوه داده شود که مردم بودند که در روز 28 مرداد قیام کردند تا مصدق سرنگون شود به نظرم این موضوعات و مضامین برای نسل جوان جالب است.

وقتی به سیر تاریخی کارنامه بازیگری شما نگاه می‌کنیم شبیه یک تاریخ شفاهی است. حضوری که در این سال‌ها در سریال‌ها و مقاطع تاریخی مختلف داشته‌اید. زمانی در سریال هزاردستان بازی کردید که بخشی از تاریخ ایران بود و مخاطب خود را داشت. حالا زمانه عوض شده و الان در سریال تاریخی دیگری بازی می‌کنید که دوباره یک مقطع تاریخی مهم ایران را روایت می‌کند. شما که در هر دو سریال حضور داشتید، تفاوت‌های نقش‌ها را در چه می‌بینید؟
تفاوت در زمان و شخصیت‌های سریال‌هاست. نقشی که در هزاردستان داشتم نقش یکی از سوسیال‌دموکرات‌های ناحیه قفقاز بود که یک تروریست بود و تحت پوشش فردی که صحافی می‌کند و سازنده کتاب است، عمل می‌کرد. هدف او ترور و تشویق به ترور بود. کمیته‌ای افرادی را که فکر می‌کردند به مملکت خیانت می‌کنند، مجازات می‌کرد. آن دوره فکر می‌کردند چاره‌ای جز این ندارند، کاری نمی‌توانند بکنند و به قانون نمی‌توانند متوسل شوند. آن دوره نه حزب و نه مبارزه سیاسی داشتند. برای همین فشارها و تنگناها این افراد را وادار کرده بود که به ترور برسند. اما در سریال شهرزاد بزرگ آقایی که می‌بینیم، سرکرده یک باند است که با خیلی آدم‌های دربار، ارتش و شهربانی ارتباط دارد و پشت پرده رژیم را حمایت می‌کند و البته ممکن است خیلی کارهای خلافی هم کرده باشد که از امتیازات رژیم برخوردار شده است. کما اینکه خدم و حشم خود را دارد. حالا این شخصیت با قصه همراه می‌شود و با آن جلو می‌رود. قصه، عنصری است که هر اثر نمایشی به آن نیاز دارد. قصه گامی است که با آن می‌توان جلو رفت. این دو کاراکتر در بستر زمانه متفاوتی که قصه در آن اتفاق می‌افتد، تفاوت‌های خاص خود را دارند.

فکر می‌کنید اگر شهرزاد در دهه 60 یعنی همان دورانی که هزاردستان ساخته شد، تولید می‌شد، باز هم عنصر قصه بر تاریخ سایه می‌انداخت یا لازمه مقطع زمانی ما این است که به عنصر درام بیشتر توجه شود؟
هر کارگردان و هر فیلمنامه‌نویسی محصول زمانه خود است. مسلماً اثری که در این دوره ساخته می‌شود با توجه به خاصیت‌های اکنون ساخته شده و با دوره‌های قبل متفاوت است. مثلاً مرحوم علی حاتمی که سریال هزاردستان را در دهه 60 ساخته بود، نیاز مخاطب آن روز را به آن شکل می‌دید و حالا آقای فتحی و خانم نغمه ثمینی این نیاز را به این شکل که سریال ساخته شد، دیدند. هر کدام از این کارگردان‌ها از نسلی متفاوت می‌آیند و نگاه آنها با هم فرق دارد البته دوره‌های زمانی مختلف روی نگاه سازنده یک اثر هنری تاثیر می‌گذارد و اتفاقاً این یکی از محاسن آثار نمایشی است، چون باعث می‌شود آثار هر دوره با دوره‌های بعد و قبل خود فرق کند و تنوع ایجاد شود.

این دو کارگردان از دو نسل مختلف هستند و قطعاً در پرداختن به سوژه نگاه خاص خود را دارند، اما شما بازیگری هستید که در سریال‌های تاریخی ادوار مختلفی بازی کرده‌اید، که هر نقش با نقش قبلی از لحاظ زمان ساختش متفاوت است. شما چگونه این تفاوت‌ها را در کار خود نشان می‌دهید؟
این موضوع به حیطه بازیگری بر‌می‌گردد، هر بازیگر با توجه به متن و آن رویداد تاریخی ایفای نقش می‌کند. مثلاً هزاردستان براساس آن دوره تاریخی که این اتفاق‌ها افتاده بود، نوشته شده بود. اینکه سوسیال‌دموکرات‌ها از قفقاز آمده بودند و مساله ترور و کمیته مجازات رخ داده بود. این کار به نگاه بازیگر بر‌می‌گردد، بازیگر می‌تواند این نکات متن را در کتاب‌های دیگر بخواند و بشنود. همچنین به کار کارگردان هم برمی‌گردد که این شخصیت را چگونه می‌بیند و از او چه می‌خواهد. البته کارگردان نمی‌تواند بازیگری ‌کند، این خود بازیگر است که خلق شخصیت می‌کند. یعنی کارگردان به بازیگر نمی‌گوید چه کند. کارگردان میزانسن و باقی موارد کار را برای بازیگر ترسیم می‌کند. حالا بازیگر است که این نقش را خلق می‌کند. بازیگر براساس خصوصیات متن و آن دوره تاریخی، با کمک گرفتن از سناریو و کارگردان و نویسنده نقش را در‌می‌آورد. مثلاً زبان آن دوره و باقی خصوصیات آن مقطع را تحلیل می‌کنند. نوع تجسم بخشیدن به همه این موارد به کار بازیگر برمی‌گردد.

این نقش‌ها را برای دغدغه‌های تاریخی که دارید می‌پذیرید یا برای این است که توانایی بازی در این قبیل شخصیت‌ها را دارید؟
هر بازیگری خصوصیات خاص خود را دارد. بعضی بازیگران چندان دنبال تاریخ نیستند. البته پس‌زمینه فرهنگی و تاریخی هر بازیگر در گرایش‌های کاری‌اش اثر دارد. بخشی به نوع نگاه بازیگر برمی‌گردد و بخشی هم به استعدادی که او دارد. نگاهی که من در کار دارم به این شکل است که همیشه خودم را در کلاس اول می‌بینم. وقتی با یک نقش جدید رو‌به‌رو می‌شوم انگار سر کلاس اول آمده‌ام، برای همین با تمام اطلاعاتی که از تاریخ و پس‌زمینه فرهنگی که درباره آن مقطع تاریخی دارم، به شخصیت نگاه می‌کنم و دیالوگ‌ها را می‌خوانم. سعی می‌کنم آرام‌آرام نقش را کشف کنم. البته همه اینها در کنار تمرین اتفاق می‌افتد. تمرین‌هایی که شامل کار کردن با خود، دورخوانی و تمرین مقابل دوربین می‌شود. نظری که کارگردان درباره ریتم کار دارد هم در حس بازیگر اثر دارد. باید بازیگر و کارگردان با تمرین‌های مختلف به این ریتم دست پیدا کنند و سر آن توافق کنند. اینها به حیطه بازیگری مربوط می‌شود و نوع کاری که بازیگر روی نقش انجام می‌دهد.

همان‌طور که گفتید بزرگ آقا برای شما جذاب بود چون پیچیدگی‌های شخصیتی داشت. برای باورپذیرتر شدن نقش از مشابهات بیرونی هم استفاده کردید؟
نمونه‌ای نداشتم. نه برادران رشیدیان را دیده بودم و نه با این تیپ آدم‌ها سروکار داشتم. من اعتقادی به داشتن نمونه چه در ایران و چه در فرنگ ندارم. من معتقد به آن واقعیتی هستم که در روبه‌رو دارم، یعنی متنی که قرار است آن را بازی کنیم و حرف‌ها و تحلیل‌هایی که کارگردان درباره کار بیان می‌کند. مجموعه اینها را گوش می‌کنم و می‌بینم و بعد با خود فکر می‌کنم که این نقش را باید چگونه بازی کنم. مثلاً این نقش دارای ویژگی اقتدار است. برای دستیابی به این ویژگی فضاسازی فیلم به من کمک کرد و آرام‌آرام با آن اخت شدم و آن را فهمیدم. یکی از ویژگی‌هایی که کاراکتر هزاردستان داشت تودار بودن او بود. همه چیز را مخفی می‌کرد، خیلی تودار و کم‌حرف بود. خصوصیات این کاراکتر به این دلیل بود که اساساً او کارهای سری و پنهانی می‌کرد، پس باید این ویژگی‌های شخصیتی را دارا بود. بنابراین احساسات و روانشناسی رفتار و کردار هر کدام از این شخصیت‌ها متفاوت بود.

مخاطبان سریال شهرزاد می‌گویند علی نصیریان یک بار دیگر نقشی را بازی کرد که جذاب و دوست‌داشتنی است. با وجود اینکه بزرگ آقا شخصیت مقتدری دارد که به نظر بیننده باید سیاه باشد اما انگار مردم این شخصیت را دوست دارند و او را خاکستری می‌بینند. این اتفاق چگونه رخ داد؟
بله، این شخصیت در مقایسه با خیلی از شخصیت‌های سریال پیچیدگی‌های زیادی دارد که نقش او را جذاب کرده است. متاسفانه ما همیشه خوب را بد می‌کنیم و قهرمان را ضد قهرمان. به هر حال آدم است و خصوصیات انسانی و شیطانی‌ای را مثل هر آدم دیگری دارد، حالا باید دید هر کدام از این خصوصیات در چه موقعیتی خود را نمایان می‌کند و بر شخصیت غلبه می‌کند. مثلاً یکی از خصوصیاتی که در این آدم وجود دارد این است که مطلقاً بد نیست. اصولاً بعضی کاراکترهای منفی به دلیل حضور یک بازیگر خاص یا نوع نگاه مردم، خیلی محبوب می‌شوند. مثلاً مارلون براندو در پدرخوانده که عضو یک باند مافیا بود اتفاقاً خیلی دوست‌داشتنی به نظر می‌رسید. این موضوع به خاطر خود براندو و نقش جذاب او بود. باید بپذیریم که انسان خیلی زیر و بم دارد و یکدست نیست. در یک تصادف همه خانواده بزرگ آقا از دست می‌روند و فقط یک دختر برای او باقی مانده است، تصادفی که یک ترور بوده و ماشینش دستکاری شده بود، با اینکه به گوشش رسیده بود چه کسی ماشین او را دستکاری کرده اما تردید داشت، انتقام نمی‌گیرد، چون نمی‌خواهد خون بی‌گناهی را بریزد. برای همین معطل می‌شود و صبر می‌کند تا به او ثابت شود بعد انتقام می‌گیرد. او دو سال حاضر نیست در این باره کاری کند. یا در مورد خیلی از کارهایی که بعدتر در سریال انجام می‌دهد و درباره حرف‌هایی که با شهرزاد می‌زند، خیلی با منطق و انسانی جلو می‌رود که البته نتیجه کار او نتیجه چندان درخشان و انسانی‌ای نیست. نکات زیادی در مورد درآوردن یک نقش وجود دارد. شاید اگر بازیگر دیگری بزرگ آقا را بازی می‌کرد به شکل دیگری از آب در می‌آمد، نه که بد شود فقط با کار من متفاوت می‌شد. مثلاً در قاضی شارح به من می‌گفتند چرا آنقدر اغراق‌آمیز بازی می‌کنید. دلیل من این بود که می‌خواستم خصوصیات نقش را نشان دهم چون او واعظ بود و نصیحت می‌کرد و فردی که واعظ است و نصیحت می‌کند، آدم‌ خیلی چرب‌زبانی است و خیلی تظاهرات بیرونی می‌کند.

«بزرگ آقا» را آدم بدجنسی می‌دانید؟
نه، البته براساس منافع خودش کار می‌کند اما به هیچ‌وجه آدم بدجنسی نیست. هر آدمی ممکن است خطا و اشتباه بکند کما اینکا آخر سر می‌فهمد که اشتباه کرده است. اصولاً آدم بدجنسی نیست، کار و زندگی‌اش به این شکل است. من که در این نقش بازی می‌کنم فکر نمی‌کنم آدم بدجنسی هستم.

نگران کلیشه‌ای شدن نقش نیستید؟
باور کردن نقش برای بازیگر مهم است. اگر من کاری را که می‌کنم باور کنم و در آن صادق باشم می‌توانم با تماشاگر هم با صداقت رو به رو شوم و این بر مبنای آن نگاهی است که من به شخصیت دارم و حسی است که منتقل می‌کنم. دنبال الگو، سبک و نمونه بیرونی نمی‌روم. آن واقعیتی که متن و گفت‌وگو با کارگردان به من منتقل می‌کند، به صورت صادقانه سراغ آن می‌روم و سعی می‌کنم خودم آن را باور کنم. از اتللو برایتان مثال می‌زنم، من قرار بود نقش یاگو را در اتللو بازی کنم. یاگو آدمی است که آن بلاها را سر اتللو می‌آورد. نه به این خاطر که شرور است. من وقتی درباره نقش فکر می‌کردم، فهمیدم او حق دارد. چون اتللو به او ظلم کرده، یاگو سال‌ها به اتللو خدمت کرده، نوکری‌اش را کرده و او را از مرگ نجات داده اما اتللو وقتی می‌خواهد معاون انتخاب کند می‌رود یک جوان دانشجوی آکادمی‌دیده مثل کاسیو را انتخاب می‌کند. این باعث رنجیدگی و فروریختگی درونی این شخصیت می‌شود و حالا که من می‌خواهم این نقش را بازی کنم باید این حس او را باور کنم که من حق دارم این کارها را انجام دهم، من حق دارم انتقامم را بگیرم. من که این همه کار برای این آدم انجام دادم اما او این معامله را با من کرد. در نتیجه دست به آن شرارت‌ها می‌زند و آن اتفاقات پیش می‌آید. من درونیات یاگو را باور کردم و نمی‌گویم که عجب آدم شروری بود که این کارها را کرد. آن وقت می‌توانم صادقانه با موضوع مواجه شوم و شخصیت را برای بیننده هم باورپذیر کنم. اگر من نقش را باور کنم تماشاگر هم من را باور می‌کند. اگر من باور نکنم و به صورت سطحی و نمایشی بخواهم چیزی را دریافت کنم تماشاگر هم این حس را می‌فهمد. تماشاگر نه‌تنها از طریق گوش و چشم بلکه از طریق یک رابطه نهانی خصوصیات نقش را دریافت می‌کند. در تئاتر این رابطه عمیق‌تر است چون افراد به صورت زنده مقابل یکدیگر هستند و این خیلی زیباست. در سینما هم آنچه دیده می‌شود روی تماشاگر تاثیر جدی دارد که اگر بازیگر در رفتار و حرکاتش صادق باشد، برای بیننده باورپذیر می‌شود.

شما همچنان برای انتخاب نقش‌ها وسواس دارید؟
خیلی زیاد. الان سه تا فیلمنامه در خانه من است که وقتی مطالعه کردم دیدم نمی‌توانم با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنم. نمی‌خواهم بگویم کار خوب یا بدی بود، اما من نتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم.

کار برای شبکه خانگی با بقیه رسانه‌هایی که تا به حال کرده‌اید، متفاوت بود؟
برای من تفاوتی نمی‌کند برای چه نوع رسانه‌ای کار می‌کنم؛ رسانه خانگی باشد، سینما یا تلویزیون. وقتی با یک کاراکتر مواجه می‌شوم، در تجسم شخصیت راه خودم را با همکاری کارگردان می‌روم. بازی در سریال شهرزاد برای من تفاوتی با بقیه آثار تصویری نمی‌کرد. همه این آثار را مردم می‌بینند حالا فرقی نمی‌کند از طریق چه رسانه‌ای منتشر شود.

فکر می‌کنید امکان ساخته ‌شدن شهرزاد در تلویزیون وجود داشت؟
خیر، قطعاً در شبکه خانگی نسبت به تلویزیون راحت‌تر کار کردیم. تلویزیون مسائل زیادی دارد و برخی اشکال‌تراشی‌ها صورت می‌گیرد. مثلاً در سریال میوه ممنوعه چون پخش سریال با فیلمبرداری همزمان بود، تهیه‌کننده و کارگردان خیلی اذیت شدند چون مرتب به آنها ایراد گرفته می‌شد.

شهرزاد سریالی برای سینمای خانگی است. اصلی‌ترین انگیزه شما برای قبول این فیلمنامه با توجه به نوع رسانه -شبکه نمایش خانگی- چه بود؟
انگیزه اول من، نام کارگردان کار بود. پیش از این با آقای فتحی در چند اثر تجربه همکاری داشتم. این همکاری‌ها باعث شد شناخت خوبی از کار ایشان پیدا کنم. فتحی جزو کارگردان‌های فرهیخته، مطلع و مسلط به کار است. همچنین با خواندن چند قسمت اول سریال شهرزاد، قصه را جذاب دیدم. قصه‌ای که در بستر تاریخ معاصر پیش می‌رود و من آن را در نوجوانی دیده بودم. کودتای 28 مرداد، افتادن مصدق و آمدن دوباره ارتش، همه اینها را دیده بودم، همین است که قصه برای من جالب آمد. کاراکتری هم که به من پیشنهاد شد برای بازیگر جذابیت دارد. شخصیت «بزرگ آقا» پیچیدگی‌هایی دارد، یکدست نیست و با کارهای قبلی‌ام متفاوت است. همه این انگیزه‌ها باعث شد پیشنهاد بازی در نقش بزرگ آقا را با رغبت تمام بپذیرم.

به نظر شما بخش خصوصی چقدر می‌تواند در ارتقای سطح تولید آثار هنری تاثیر داشته باشد؟
بخش خصوصی اگر بتواند سر پای خودش بایستد، اتفاق خوبی است که از این یک‌جانبه بودن سریال‌ها که فقط تلویزیون دولتی این کار را انجام می‌دهد، کاسته شود. کارها باید تنوع داشته باشد و بخش خصوصی راه بیفتد. ساخت سریال و فیلم کار دولت نیست. دولت فقط باید بسترسازی کند. من واقعاً علاقه‌مند هستم که این کار راه بیفتد. بخش خصوصی بهترین گزینه برای این کار است. این اتفاق فرصت و فرجه بیشتری برای انتخاب نقش به بازیگرها می‌دهد. بعضی از فیلمنامه‌های تلویزیون ایران نه‌تنها عقبگرد است که خیلی هم عقبگرد است. چرا باید دوباره بعضی کارهایی که قبلاً ساخته و دیده شده، تکرار شود. سوژه‌های بی‌ربط و تکراری چرا باید ساخته شود. چرا این همه پول و انرژی برای این کارها می‌گذارند؟ ظرفیت علاقه‌های مردم بیش از خروجی‌های هنری است. خروجی‌ها ضعیف است. ما در تمام زمینه‌های هنری آدم‌های خلاقی داریم. من نسبت به فعالیت و رونق بخش خصوصی امیدوار هستم. امیدوار به اینکه فرصتی شود تا از این یک‌سویه بودن خارج شویم.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها