شناسه خبر : 23723 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

برنامه داشتن کافی نیست

توصیه‌هایی برای سیاستگذاری کارآمد در بورس

«اگر همین امروز زمینه‌های تقویت بازار اولیه را فراهم کنیم می‌توان امیدوار بود که در فاصله کوتاهی بازار [بازار سرمایه] به سمت رونق و رشد حرکت کند»؛ «بازار سرمایه بهترین و مهم‌ترین محل برای دارایی‌های مردم است»؛ «‌در حال حاضر قیمت انواع سهام در کف قیمتی خود قرار دارد»؛ اینها جملاتی هستند که از جانب وزرای امور اقتصادی و دارایی وقت در خصوص بازار سرمایه مطرح شده است.

«اگر همین امروز زمینه‌های تقویت بازار اولیه را فراهم کنیم می‌توان امیدوار بود که در فاصله کوتاهی بازار [بازار سرمایه] به سمت رونق و رشد حرکت کند»؛ «بازار سرمایه بهترین و مهم‌ترین محل برای دارایی‌های مردم است»؛ «‌در حال حاضر قیمت انواع سهام در کف قیمتی خود قرار دارد»؛ اینها جملاتی هستند که از جانب وزرای امور اقتصادی و دارایی وقت در خصوص بازار سرمایه مطرح شده است. اصولاً سرمایه‌گذاری در بورس اوراق بهادار، یک سرمایه‌گذاری با ریسک بالا تلقی می‌شود به همین دلیل نیز بخش قابل ملاحظه توده مردم نیز ترجیح می‌دهند پس‌اندازهای خود را در حوزه‌های کم‌ریسک نظیر بانک سرمایه‌گذاری کنند. یا اینکه در نظر بگیرید سرمایه‌گذاری با شنیدن در کف بودن قیمت بازار سهام آن هم از زبان رئیس شورای عالی بورس، با خیال راحت مبادرت به خرید سهم کند و باز هم قیمت‌ها کاهش یابد. واقعیت این است که گفتارهایی از این قبیل گرچه با توجه به برداشت کارشناس و در کمال حسن نیت و امیدبخشی به فعالان جهت رونق شرایط بازار گفته شده، لیکن حاکی از شناخت ناکافی از سازوکارهای حاکم بر بازار سرمایه است. بررسی برنامه‌های وزرای امور اقتصادی و دارایی نیز هنگام اخذ رای اعتماد از مجلس نشان می‌دهد نه‌تنها عموماً بازار سرمایه در اولویت‌های اصلی آنها قرار ندارد بلکه به نظر می‌رسد شناخت جامع از آسیب‌‌ها و ناهنجاری‌های بازار، پشت این برنامه‌ها وجود ندارد. 

شاید بازار سرمایه برای آنها به مثابه یک جعبه سیاه است که به مرور زمان و طی دوران تصدی وزارت متوجه می‌شوند چه سازوکارهایی بر آن حاکم است.

با توجه به اینکه وزرای اقتصادی عموماً دانش‌آموخته رشته اقتصاد هستند طبیعی است که اطلاعات تخصصی آنها از بازار سرمایه در حد بالایی قرار ندارد مگر اینکه سوابق تجربی آنها بتواند این کاستی را بر‌طرف کند. 

با عنایت به توضیحات فوق در نظر بگیرید که رئیس شورای عالی بورس به عنوان رئیس بالاترین مرجع تصمیم‌گیری در بازار سرمایه، به طور دائم در معرض سیاستگذاری و تصمیم‌گیری‌های تاثیرگذار بر بازار سرمایه است. از «اتخاذ تدابیر لازم جهت ساماندهی و توسعه بازار اوراق بهادار و اعمال نظارت عالیه بر اجرای قانون بورس اوراق بهادار» گرفته تا «تعیین سیاست‌ها و خط‌مشی بازار اوراق بهادار»، «نظارت بر فعالیت سازمان» و...؛ همه و همه بر عهده شورای عالی بورس اوراق بهادار است. منافع اشخاص حقیقی و حقوقی بسیاری در این بازار یا به مفهوم دقیق‌تر بورس‌های اوراق بهادار و کالایی، درگیر است که هر فراز و فرودی در آنها می‌تواند منافع عده‌ای را به خطر انداخته  و موجب انتقاد جدی شده و افکار عمومی را به سمت خود جلب کند. بعضاً شاهد بوده‌ایم که ظاهراً تحت تاثیر فشار افکار عمومی در بازار سرمایه تصمیم‌گیری‌هایی شده که نه فقط صرفه و صلاح بازار در بلندمدت لحاظ نشده بلکه در تضاد با اهداف و برنامه‌های استراتژیکی است که پیشرفت آنها طی یک برنامه پنج‌ساله اعلام شده است. 

بررسی شرایط گذشته نشان می‌دهد که وزرای اقتصادی سعی می‌کنند در بدو امور مسائل و تحولات بازار سرمایه را از طریق فرد متخصص، معتمد و نزدیک به خود مورد واکاوی و بررسی قرار دهند. گرچه این گام خود یک اقدام شایسته و حرکت رو به جلو برای شناخت بازار سرمایه است لیکن این امکان وجود دارد که چنانچه فقط از منظر یک پنجره به بازار نگاه شود، خود می‌تواند تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌ها را تورش کند. سپس از طریق تضارب آرا در شورای عالی بورس سعی می‌شود آگاهی بالاتری نسبت به مسائل مطروحه کسب شود. البته در صورت عدم تسلط احتمالی بر مطالب مطروحه ممکن است سیاست‌های مصوب نیز از کارآمدی لازم برخوردار نباشند. 

اما برای فائق آمدن بر این مشکلات چه باید کرد؟

اولین قدم آن است که بدون تعارف وزیر امور اقتصادی و دارایی در بدو تصدی خود یک دوره آموزشی با هدف شناخت بازار سرمایه طی کند. اشراف بر قانون اوراق بهادار، وظایف و کارکردهای سازمان بورس، شناخت مختصات بورس‌های اوراق بهادار، فرابورس، کالا و انرژی و شرکت سپرده‌گذاری مرکزی و نیز سایر نهادهای مالی از جمله مواردی است که در برنامه این دوره آموزشی قرار می‌گیرد. نگارنده این سطور به یاد دارد در زمان بحران افزایش قیمت در بازارهای کالایی هنگامی که کارکردهای بورس کالا برای رئیس شورای عالی بورس در جلسه شورا تبیین شد، ایشان یکی از مبلغان موثر کارکردهای بورس کالا در سطوح دولت و مجلس شدند. شاید اگر شناخت این کارکردها زودتر انجام می‌شد می‌توانست عمق تاثیرگذاری بازار را بیش از پیش افزایش دهد. به هر روی، انتظار می‌رود رئیس شورای عالی بورس در همان بدو تصدی مسوولیت خود، شناخت کافی و دقیقی از حوزه بازارهای اوراق بهادار داشته باشد. پاسخ سوالاتی نظیر نحوه محاسبه شاخص‌های بورس اوراق بهادار چگونه است؟ آیا شاخص به فرموده می‌تواند تغییر کند؟ ارزش معاملات در سطح کلان و در سطح سهام شرکت‌ها در چه دامنه‌ای قرار دارد؟ ترکیب معاملات روزانه هر بورس چگونه تعیین می‌شود؟ آیا به عنوان مثال بورسی که در آن روزانه 200 میلیارد تومان معامله می‌شود می‌تواند نماینده و آیینه اقتصاد ملی تلقی شود؟ استانداردهای منطقه‌ای و بین‌المللی در این خصوص چیست؟ آیا قابلیت دستکاری در قیمت سهام وجود دارد؟ مسوولیت متولیان بازار سرمایه در قبال تغییرات شاخص چگونه تعریف می‌شود؟ کدهای معاملاتی صادره در هر بورس چه تعداد است و در این میان چه تعداد آنها کد فعال است؟ حجم معاملات قراردادهای آتی و اختیار معامله در بورس چه میزان و ترکیب آن برای هر بورس چگونه است؟ 

سازوکارهای نظارتی و اجرایی در بازار سرمایه به چه ترتیبی تعریف و تعیین شده است؟ قیمت‌های پایه و اصولاً قیمت کالاها در بورس کالا و انرژی چگونه تعریف می‌شود؟ سهم بازار بومی در بورس‌ها چه مقدار است و ترکیب آن چیست؟ نقش صندوق‌های سرمایه‌گذاری در فرآیند توسعه بازار سرمایه چگونه تعریف می‌شود؟ فرآیند سرمایه‌گذاری خارجی در بورس‌ها چگونه است و عملکرد هر یک از آنها چیست؟ دانستن پاسخ سوالاتی از این قبیل می‌تواند کارآمدی تصمیم‌گیری رئیس شورای عالی بورس را برای بازار سرمایه بهبود بخشد. 

دومین قدم در این مسیر، تعامل فعالانه رئیس شورای عالی بورس با سایر ارکان و نهادهای مالی بازار سرمایه است. با توجه به اینکه نهادهای مالی و ارکان بازار سرمایه تقریباً برای انجام همه امور خود نیاز به اخذ مجوزهای گوناگون دارند و هر چالشی در این زمینه می‌تواند فضای کسب‌وکار آنها را به‌شدت تحت تاثیر قرار دهد، در مقام ابراز نقد به کاستی‌ها و ضعف‌های موجود در بازار سرمایه محتاطانه عمل می‌کنند. به عبارت دیگر از یک‌سو نقدهایی که به طور سیستماتیک می‌بایست مطرح شود و به رئیس شورای عالی بورس انتقال یابد، انجام نمی‌شود و از سوی دیگر رئیس شورا نیز به دلیل دامنه گسترده فعالیت وزارتخانه و نیز مطالب پیش‌گفته، تصویر شفافی از تهدیدهای بالفعل و بالقوه بازار نمی‌تواند ترسیم کند. از این‌رو لازم می‌نماید رئیس شورای عالی بورس نقش فعال‌تری در این زمینه ایفا کند. رئیس شورا از طریق دبیرخانه یا کارگروهی تحت نظر مستقیم خود، باید بتواند همه مسائل و مشکلات بازار سرمایه را رصد و بررسی کند و طرف مشورت همه فعالان بازار بدون هرگونه بوروکراسی اداری قرار گیرد. بدیهی است این کارگروه نباید در حوزه فعالیت ارکان و نهادهای مالی دخالت کند و فقط نقش اطلاع‌رسانی درست و بهنگام تحولات بازار سرمایه را به رئیس شورا بر عهده گیرد تا از این طریق رئیس شورا دچار عدم تقارن اطلاعاتی با سایر فعالان و متولیان بازار سرمایه نشود. 

قدم سوم در این مسیر، برنامه‌پذیر کردن ارکان بازار سرمایه است. اصولاً هرچه مجموعه بازار سرمایه برنامه‌پذیرتر باشند زبان مشترک بیشتری میان آنها و شورای عالی بورس برقرار است. لزوم تدوین برنامه‌های عملیاتی،‌ ملموس و واقع‌گرایانه و پرهیز از واژه‌ها و عناوین پرطمطراق و برنامه‌های مفصل که امکان اجرا، نظارت و ارزیابی برای آنها دشوار باشد. صرف داشتن یک برنامه کافی نیست بلکه باید اعتقاد حرفه‌ای و عملیاتی به برنامه و اجرای آن وجود داشته باشد. وجود برنامه‌های بلندمدت و پایه‌گذاری و ترسیم اهدافی که بتواند عمق بازار سرمایه را در اقتصاد ملی افزایش دهد، بیش از پیش احساس می‌شود. در این راستا نقش نظارتی شورای عالی بورس و توجه آن به اهداف بلندمدت و تقویت زیرساخت‌های بازار سرمایه بسیار مهم و موثر تلقی می‌شود. 

با عنایت به مراتب فوق انتظار می‌رود چرخه اطلاعات در نظام بازار سرمایه بتواند مسیر هموارتری داشته باشد تا از این طریق به اتخاذ تصمیم و سیاستگذاری کارآمدی بینجامد.  

 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها