شناسه خبر : 2859 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بابک حیدری از تاثیرات انقلاب چهارم بر کسب‌وکارها، اقتصاد و سیاست می‌گوید

چشم‌انداز یک انقلاب

انقلاب چهارم چیست؟ اقتصاد، جامعه و سیاست چگونه از آن متاثر خواهند شد؟ کسب و کارها چه تغییراتی را شاهد خواهند بود؟ این سوالات و ده‌ها سوال از این دست، موضوع مهم اجلاس امسال داووس بودند و ما نیز برای پاسخ به آنها به سراغ دکتر بابک حیدری رفتیم؛ عضو هیات علمی مدرسه مدیریت سیستم‌ها و سازمان‌ها در موسسه تکنولوژی استیونس در نیویورک و محقق در زمینه سیستم‌های شبکه‌ای اجتماعی - ‌فنی. مشروح مصاحبه تجارت فردا را با او در ادامه می‌خوانید.

انقلاب چهارم چیست؟ اقتصاد، جامعه و سیاست چگونه از آن متاثر خواهند شد؟ کسب و کارها چه تغییراتی را شاهد خواهند بود؟ این سوالات و ده‌ها سوال از این دست، موضوع مهم اجلاس امسال داووس بودند و ما نیز برای پاسخ به آنها به سراغ دکتر بابک حیدری رفتیم؛ عضو هیات علمی مدرسه مدیریت سیستم‌ها و سازمان‌ها در موسسه تکنولوژی استیونس در نیویورک و محقق در زمینه سیستم‌های شبکه‌ای اجتماعی-‌فنی. مشروح مصاحبه تجارت فردا را با او در ادامه می‌خوانید.
ابعاد تحولات فناوری چقدر می‌تواند فراگیر باشد که بتوان از انقلاب چهارمی در این حوزه علاوه بر انقلاب سوم یاد کرد و نه صرفاً تداوم انقلاب سوم؟
در مورد اینکه این تحولات بنیادی آیا از انقلاب سوم جداست یا نه، نظرهای متفاوتی وجود دارد. من اعتقاد دارم آنچه امروز از آن صحبت می‌شود، در واقع حاصل هم‌افزایی رسته‌های مختلفی از فناوری است که عموماً کم و بیش از همان انقلاب اطلاعاتی‌، دیجیتالی نشات گرفته‌اند و در واقع حرکتی که چند دهه پیش شروع شد، در حال رسیدن به ظرفیت‌های تغییر‌دهی است که در همان دوران ابتدایی ایجاد فناوری الکترونیک و کامپیوتر، زمانی که حتی هنوز کامپیوترهای شخصی هم وجود نداشتند، در چشم‌انداز پیشگامان هوش مصنوعی مثل هربرت سایمون یا ماروین مینسکی (که همین چند هفته پیش از دنیا رفت) وجود داشت. اینکه فیلم‌ها یا کتاب‌های علمی - تخیلی دهه‌های گذشته بسیاری از آنچه را که امروز در حال محقق شدن است با برون‌یابی روندهای تکنولوژی به تصویر و تحریر کشیده بودند نشانه دیگری است از اینکه ما هنوز در استمرار انقلاب پیشین حرکت می‌کنیم. اما در کنار این استمراری که در لایه زیرین این تحولات وجود دارد، یک تغییر بنیادی در شکل استفاده و نگاه به ظرفیت‌های این لایه نیز در جریان است و این دومی است که سال‌های اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته و به عنوان انقلاب جدید مطرح شده است. این بخش هم تا حدود زیادی خصوصیت پاسخ دو‌مرحله‌ای جامعه و صنعت به بروز بسیاری از تکنولوژی‌های جدید است. به این ترتیب که تکنولوژی‌های جدید در فاز اول بیشتر در جهت بهبود صنایع و محصولات موجود استفاده می‌شوند و مدتی می‌گذرد که ظرفیت‌های تکنولوژی شکل‌های اساساً جدید و متفاوتی از محصولات و صنایع به وجود بیاورند. به عنوان مثال شما اگر ظاهر نسل اول اتومبیل‌ها را نگاه کنید، شباهت زیادی به درشکه دارند و مدتی طول می‌کشد که ظاهر اتومبیل از این میراث درشکه‌ای فاصله بگیرد و هویت مستقل و نو پیدا کند. همین مساله در مورد فناوری اطلاعات به معنای گسترده آن هم صادق است. من فکر می‌کنم ما در حال فاصله گرفتن از فاز اولی هستیم که سعی داشت میراث پیش از خود، چیزهایی مانند تلفن، روزنامه، تلویزیون و غیره را در بر بگیرد و آنها را صرفاً کاراتر کند. حدوداً یک دهه است که وارد فازی شدیم که سعی دارد صنایع، محصولات و خدماتی بر اساس هویت مستقل این فناوری‌ها به وجود آورد. آنچه به نظر صدای انقلابی جدید می‌آید‌، در واقع صدای اوراق شدن درشکه‌هایی است که دیگر نیاز چندانی به آنها نداریم.

ابعاد اقتصادی و اجتماعی انقلاب سوم و انقلاب چهارم از نظر شما چیست؟
بحث در مورد جنبه‌های اقتصادی و اجتماعی این تحولات‌، به خصوص پاسخ به این سوال مهم که برندگان و بازندگان احتمالی این انقلاب چه کسانی هستند این روزها بسیار مورد توجه قرار گرفته است، به خصوص که به‌طور همزمان و در چند سال اخیر بحث در مورد شکاف درآمدی و نابرابری اقتصادی از یک بحث روشنفکری در محافل عموماً چپ به متن جامعه راه پیدا کرده و نشانه‌هایش را در هر زمینه‌ای از فروش غیر‌منتظره کتاب پیکتی تا محبوبیت دور از انتظار برنی سندرز در مقدماتی انتخابات اخیر آمریکا می‌توان دید. در اجلاس امسال داووس زمان زیادی هم صرف بحث‌هایی از این دست شد.
می‌شود ادعا کرد بیشتر صاحب‌نظران روی دو نکته اتقاق نظر دارند. اول اینکه این تحولات، به دلیل بالابردن بهره‌وری در فعالیت‌های مختلف صنعتی و خدماتی، باعث به وجود آمدن بیش از پیش مازاد ثروت می‌شود، و دوم اینکه توسعه ماشین‌های هوشمند بسیاری از حرفه‌های موجود را از دور خارج خواهند کرد و البته گستره این حرفه‌های مورد تهدید بسیاری از مشاغل با تخصص بالا همچون برخی شاخه‌های پزشکی مانند رادیولوژی، وکالت و مشاوره مالی را هم در بر خواهد گرفت. اما آنچه کمتر مورد توافق است، پاسخ به سوالاتی است که به صورت طبیعی پس از این دو نکته مطرح می‌شوند. در مورد نکته اول سوال مهم این است که این مازاد ثروت به دست چه کسانی و به چه میزان خواهد رسید و احیاناً بازندگان این بازی جدید چه کسانی هستند. در مورد نکته دوم‌، یعنی جایگزین شدن انسان با ماشین‌های هوشمند در بسیاری از مشاغل و اثرات دراز‌مدت آن نیز بحث‌های زیادی انجام گرفته و البته بخشی از این مساله و نگرانی و واکنش به آن به هیچ وجه جدید نیست و بارها تکرار شده. مثلاً پس از اختراع چرخ ریسندگی که از نماد‌های انقلاب صنعتی اول بود جنبش لودیت‌ها در بریتانیا شکل گرفت که هدفش نابود کردن تکنولوژی جدید بود و در نیمه اول قرن نوزده به یک شورش جدی در سطح کشور بدل شد و با دخالت ارتش کنترل شد. معمولاً این‌طور استدلال می‌شود که بروز تکنولوژی‌های جدید اثر دوسویه دارند و به موازات از بین بردن فرصت‌های شغلی پیشین، به خلق صنایع و به تبع آن فرصت‌های شغلی جدید هم منجر می‌شوند. مثال معروفش تغییر سهم نیروی کار شاغل در کشاورزی در کشورهای توسعه‌یافته است که از حدود ۸۰ درصد (در مورد آمریکا) در اوایل قرن 19 به کمی بیش از یک درصد در سال‌های اخیر رسیده و این تغییر بدون ایجاد یک بحران بیکاری دراز‌مدت اتفاق افتاده است. یا شاید مثال بهتر و اخیرتر در مورد شکل‌گیری صنایع جدید، ایجاد صنعت تولید آپ برای تلفن‌های هوشمند است که عمری حدوداً هفت‌ساله دارد و در همین مدت با حجم حدود ۱۰۰ میلیارد دلار از صنعت پر‌طمطراقی مثل هالیوود پیشی گرفته است.
خب‌، اگر این‌طور است پس نگرانی از کجاست؟‌ در کنار این خوش‌بینی که از برخی جنبه‌ها درست هم هست چند نکته نگران‌کننده وجود دارد. نکته اول که در واقع یک نگرانی میان‌مدت است ناشی از این است که سرعت این تحولات و تغییرات ساختاری عموماً از سرعت تطبیق‌پذیری نیروی کار بیشتر است و ممکن است پروسه تطبیق تا به سرانجام برسد قربانیان زیادی داشته باشد، به خصوص که خیلی از راه حل‌های پیشین، مثل تربیت دوباره نیروی کار به علت تخصصی بودن عموم شغل‌هایی که طی این پروسه ایجاد می‌شوند از نظر زمان و هزینه به‌صرفه یا اصولاً میسر نباشد. نگرانی دوم که بلندمدت‌تر هم هست به این باز می‌گردد که صنایع و فرصت‌های جدید به دلیل بهره‌وری بسیار بالایی که در واقع نیروی محرکه این تحولات است اصولاً به تعداد به مراتب کمتری نیروی انسانی نیاز دارند و با آنکه صنایع به وجود آمده از نظر حجم مالی قابل مقایسه یا بزرگ‌تر از صنایع از بین رفته‌اند، اما نرخ ایجاد فرصت‌های شغلی‌شان بسیار کمتر از سابق است و در درازمدت تعداد فرصت‌های شغلی به‌طور مطلق کاهش چشمگیر خواهد داشت.
تا چه حد این نگرانی‌ها جدی است و چه می‌توان کرد؟‌ من فکر می‌کنم در مورد نگرانی دومی، یعنی اثرات مخرب شغلی در دراز‌مدت، بزرگنمایی شده. نگاه به تحولات بزرگ تاریخی به ما یادآوری می‌کند که در دراز‌مدت جوامع انسانی به شکل‌های گوناگون و عموماً با سازوکارهای پیچیده با شرایط حاصل از پیشرفت‌های فناوری تطبیق یافته و حاصل کار هم عموماً به بهبود سطح رفاه زندگی منجر شده است. اینکه آینده دورتر با چه ترفندی با این تحولات تطبیق می‌یابد برای ما به‌طور دقیق روشن نیست‌، اما می‌توان گفت که این انطباق در دراز‌مدت‌، به علت شگرف بودن تحولات مورد بحث، مجموعه‌ای پیچیده از تغییرات ساختارهای اقتصادی، سیاسی دموگرافیک و همین‌طور بروز چارچوب‌های ارزشی-‌اخلاقی جدید خواهد بود. بعضی از این تغییرات را با درجات مختلف همین امروز هم می‌توان مشاهده کرد‌، در مورد سمت و سوی آینده آنها به گمانه‌زنی پرداخت و در جایگاه سیاستگذار برخی از آنها را تسهیل کرد، اما پیش‌بینی دقیق صورت‌بندی مجموعه حاصل از این تغییرات راه به خطا خواهد برد. نگرانی اول اما به نظر من نگرانی بجایی است و باید هوشمندانه فکری به حال قربانیان احتمالی این تغییرات ساختاری کرد. در واقع صورت مساله پیدا کردن جوابی برای همان سوالی است که پیشتر مطرح شد، اینکه این مازاد ثروت حاصل از این تحولات به چه شکل می‌تواند از تعداد قربانیان احتمالی و گزندگی تغییرات برای آنها بکاهد. یک راه‌حل این است که دولت‌ها‌، به خصوص در جوامع توسعه‌یافته که در نوک پیکان این تغییرات قرار دارند با تنظیم نظام مالیاتی خود حداقلی از سطح رفاه را برای شهروندان خود تامین کنند. اگر ما بپذیریم که تحولات مورد بحث صورت‌بندی بسیاری از نهادهای پذیرفته‌شده در جوامع را تغییر می‌دهد، دلیلی ندارد که همچنان به نظام مالیاتی موجود و استدلال‌های مرسوم در مورد پارامترهای تصمیم‌گیری آن وفادار بمانیم و ممکن است سوالات جدیدی از خود بپرسیم. مثلاً اگر بسیاری از شرکت‌های عصر آینده -‌ مثل فیس‌بوک یا گوگل‌- ارزش و سودمندی‌شان نتیجه مشارکت فعالانه تعداد زیادی از شهروندان است که برخلاف مدل‌های سابق صرفاً به عنوان مشتری محصول عمل نمی‌کنند، بلکه خود بخشی از محصول هستند، سوالی که مطرح می‌شود این است که شکل مالیاتی چنین شرکت‌هایی چگونه باید باشد و آیا صرف ارائه خدمات ارزان‌قیمت یا رایگان در قبال این مشارکت کافی است یا می‌توان از این شرکت‌ها انتظار نقش بیشتری در مشارکت برای ایجاد سطح حداقلی رفاه برای همان شهروندان داشت. همچنین توجه داشته باشیم که عموماً تامین این حداقل‌ها در کشورهای توسعه‌یافته، به‌طور غیرمستقیم به سود کشورهای درحال توسعه هم خواهد بود چرا که بخشی از فعالیت‌های اقتصادی با دستمزدهای کمتر را به این کشورها منتقل خواهد کرد.

انقلاب فناوری در حوزه روابط اجتماعی افراد، عملکرد دولت‌ها و مسائل سیاسی هم ممکن است تاثیراتی داشته باشد. در این حوزه‌ها چه تحولاتی قابل انتظار هستند؟
گستره تاثیر این تحولات بر روابط اجتماعی و سیاسی و حتی مفهوم دولت و حکومت بسیار وسیع است. ولی اجازه بدهید که من به چند موردی اشاره کنم که در نگاه اول شاید چندان واضح نباشند و در واقع بیشتر به لفظ انقلاب که برای این تحولات استفاده کردیم مربوط است. مورد اول تاثیر عمیقی است که این تحولات در پایه‌های خودانگاری فرد دارد، اینکه فرد از خودش چه سودمندی‌ای متصور است و فکر می‌کند قرار است به چه کار دنیا و جامعه بیاید. در جامعه پیش‌مدرن فرد عموماً با نقش و سودمندی که در مناسبات خویشاوندی، محلی، قبیله‌ای و از این دست داشت به این سوال پاسخ می‌داد. اما انقلاب صنعتی اول و جوامع مدرنی که از درون آن زاده شد پاسخ این سوال را تا حد زیادی تغییر داد و سودبخشی در دایره حرفه و شغل را به عنوان شکل عمومی، پذیرفته‌شده و حتی اخلاقی نقش فرد در جامعه قرار داد. من فکر می‌کنم تحولاتی که اشاره کردیم‌، به خصوص جایگزین شدن ماشین‌های هوشمند در بسیاری از مشاغل حتی تخصصی، در سال‌ها و دهه‌های پیش‌رو این پاسخ عموماً پذیرفته‌شده را به چالش جدی خواهد کشید و می‌توانیم انتظار داشته باشیم که جریان‌ها و نظریه‌های متعدد و متناقضی برای پاسخ به سوال منشأ سودمندی فرد و جایگزینی پاسخ کنونی بروز کنند و به بحث گذاشته شوند و بعضاً در تقابل جدی با یکدیگر قرار بگیرند. اگر کلاه خوش‌بینی به سر بگذارم، دوست دارم پیش‌بینی کنم که یک جریان جدی و تاثیرگذار در مواجهه با این چالش‌، پرداختن و توانمندسازی بازندگان این انقلاب صنعتی را به عنوان پاسخ به سوال سودمندی فردی برخواهد گزید و از اثرات منفی انسانی این تحولات خواهد کاست.
پیشرفت‌های فناوری تنها به ایجاد ماشین‌های هوشمند خودمختار منجر نمی‌شود، بلکه به‌طور موازی ابزارهایی را ایجاد می‌کند که ظرفیت‌های شناختی انسان را تقویت می‌کند و به شکلی نقش دوپینگ ذهنی را بازی می‌کنند.

مورد دومی که به نظرم به شکل بالقوه‌، به معنای واقعی انقلابی است مساله تحول مفهوم دولت و حکومت است. در مورد چگونگی استفاده بهینه دولت‌ها از این تکنولوژی‌ها، مثلاً در توسعه شهرهای هوشمند، یا کاربردهایی از قبیل تاثیر این تکنولوژی‌ها در انتخابات و پروسه‌های سیاسی زیاد صحبت شده است، اما به نظر من مساله جالب توجه ظرفیتی است که این تحولات برای فروریختن تصور غالب از مفهوم دولت-ملت (‌nation state‌) دارد. این مفهوم‌، به عقیده بسیاری‌، مانند استیون وبر از دانشگاه برکلی، زاییده تحولات عموماً فناوری قرن ۱۵ و پس از آن بود و مثل هر اختراع دیگر بشر مستعد تغییر و تحول است. به نظر می‌رسد تغییرات فناوری می‌تواند بسیاری از نقش‌های بلامنازعه دولت در چارچوب دولت-ملت مانند تامین امنیت و انحصار ایجاد و کنترل پول به عنوان دو حوزه بنیادی را دچار تحول کند. در زمینه تامین امنیت در سال‌های اخیر دو تحول مهم اتفاق افتاده که در سال‌های آینده بیشتر از آنها خواهیم شنید. اول اینکه به موازات گسترش فناوری اطلاعات و وابستگی وسیع بخش‌های مختلف جامعه به آن‌، تهدیدات فضای مجازی (سایبری) به سرعت در حال هم‌وزن شدن با تهدیدات نظامی است و به نظر می‌رسد هم در سمت تهاجم و هم در تکنولوژی‌های مقابله، بر خلاف آمایش نظامی که در انحصار دولت است، بسیاری از دولت‌ها نقش تطبیق‌گر و واکنشی دارند. از سوی دیگر حتی در حوزه تهدیدات نظامی کلاسیک، گسترش فناوری اطلاعات و شبکه‌های اجتماعی باعث بروز گروه‌های متخاصم غیر‌متمرکزی همچون داعش شده که در چارچوب‌های دولت-ملت قرار نمی‌گیرند و مقابله با آنها نیز با شیوه‌های مرسوم قرن بیستمی میسر نیست. علاوه بر لرزان شدن انحصار تامین امنیت، تولید و گردش پول هم با معرفی و گسترش تکنولوژی Blockchain که در بیت کوین (‌BitCoin‌) هم استفاده شده نیز از انحصار دولت خارج شده و در واقع پول را به یک مفهوم غیر‌متمرکز تبدیل کرده است. اگر بخواهیم از یک شاخص برای ثبت تاریخی این تحولات به عنوان یک انقلاب ژرف و همه‌جانبه نام ببریم، شاید همین تغییر بنیادین مفهوم دولت-ملت کاندیدای مناسبی است.

اگر بپذیریم که ایران کمتر از برخی کشورها در متن تحولات فناوری قرار دارد، چه توصیه‌هایی برای سیاستگذاری و مدیریت اقتصاد در حوزه فناوری می‌توانید داشته باشید؟
برای پاسخ به این سوال بیایید به بعضی از محورهای اصلی این انقلاب نگاه کنیم. یک محور عمده تغییر مفهوم کار و فعالیت اقتصادی، از سمت فعالیت‌های تکراری و الگوریتم‌پذیر، به سمت فعالیت‌هایی است که در آنها خلاقیت، قضاوت صحیح و تصمیم‌گیری با وجود فاکتورهای ناشناخته و غیر‌مطمئن حرف اول را می‌زند. این تغییر در مفهوم کار و ارزش فعالیت فردی با کمی تاخیر زمانی و شاید با مقیاسی محدودتر به ایران هم خواهد رسید و سوال این است که ما زیرساخت‌های لازم برای جذب این تحول را چگونه فراهم کنیم. یک سمت مساله تحول نظام آموزشی است. نظام آموزشی ما هنوز بیشتر بر فراگیری مهارت‌های تکرارپذیر و الگوریتمی تاکید دارد و اگر این شیوه تغییر نکند‌، نتیجه این می‌شود که ما ابزارهای دیروز حل مساله را به نیروی کار فردا آموزش خواهیم داد. نیروی کاری که نیاز دارد استقلال فکری، به چالش کشیدن چارچوب‌های موجود حل مساله، توانایی مواجهه با شرایط مبهم و عدم قطعیت و تصمیم‌گیری در این شرایط را بیاموزد.
جنبه دیگر سیاستگذاری زمانی روشن‌تر می‌شود که به طبیعت رقابت انسان با ماشین‌های هوشمند بیشتر دقت کنیم. پیشرفت‌های فناوری تنها به ایجاد ماشین‌های هوشمند خودمختار منجر نمی‌شود، بلکه به‌طور موازی ابزارهایی را ایجاد می‌کند که ظرفیت‌های شناختی انسان را تقویت می‌کند و به شکلی نقش دوپینگ ذهنی را بازی می‌کنند. این ابزارها، که بخشی از واقعیت امروز هستند و به سرعت نیز در حال گسترش‌اند-‌در همه قسمت‌های چرخه شناختی‌-‌دریافت و احساس، تشخیص، محاسبه و تصمیم‌گیری - نقش کلیدی بازی می‌کنند و در واقع انسان دهه‌های آینده یک‌تنه و بی‌سلاح به رقابت با ماشین‌های هوشمند نمی‌رود و دسترسی آسان به ابزار این دوپینگ ذهنی یکی از عواملی است که برندگان و بازندگان این رقابت را در سطح ملی و جهانی تعیین خواهد کرد و طبیعتاً سیاستگذار وظیفه دارد که در ایجاد و تسهیل دسترسی همگانی و عادلانه به این ابزارها فعالانه نقش‌آفرینی کند. دسترسی همگانی به اینترنت پرسرعت با استانداردهای روز جهان، ایجاد زیرساخت‌ها و مشوق‌های تولید، استانداردسازی و دسترسی گسترده به داده‌های گوناگون و فراهم آوردن الزامات پایه‌ای آموزش سواد دیجیتالی‌، مثل اصول کدنویسی و کار با داده‌ها از نمونه‌های این نقش‌آفرینی است.
وجه دیگر سیاستگذاری کمک به ایجاد چرخه تحقیق و توسعه است‌، هم در قالب مشوق‌های مالیاتی برای صنعت‌، هم در رابطه با ایجاد مشوق برای کنار هم آوردن صنایع و دانشگاه‌ها و هم در قالب اعطای بودجه‌های تحقیقاتی به دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی. البته تاکید می‌کنم ایجاد پروسه دقیق و بر اساس شایسته‌سالاری در این فعالیت‌ها به اندازه خود اختصاص بودجه اهمیت دارد و به راحتی می‌تواند از نظر دور بیفتد و صرفاً باعث ایجاد رانتی جدید شود. ایرانی‌های موفق و کار‌آفرین خارج از کشور هم می‌توانند در تامین سرمایه موثر باشند، هم در ارزیابی ایده‌های تجاری و هم در راهنمایی و مربیگری برای کارآفرینان داخل کشور. ایرانیان خارج از کشور‌، به خصوص دانشگاهیان، همچنین می‌توانند در توسعه ساز و کارها و مشوق‌های توسعه و تحقیق و همین‌طور فرآیندهای ارزیابی پروژه‌ها و طرح‌های پژوهشی نیز به خدمت گرفته شوند. بنابراین سیاستگذار می‌تواند با تدوین چارچوب‌های انگیزشی احساس امنیت این گروه را برای تاثیرگذاری در تامین سرمایه و نقش‌های هدایتی در تحقیق و توسعه‌، چه از طریق مهاجرت معکوس‌، چه از طریق ارتباط از راه دور فراهم کند. شاید یک چیزی شبیه همین کاری که مجله تجارت فردا با دانشگاهیان خارج از کشور شروع کرده و تبدیل به یک نمونه موفق شده، البته در مقیاسی خیلی وسیع‌تر.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها