شناسه خبر : 36434 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

فرصت‌های ازدست‌رفته

چگونه از مزیت‌های تجارت آزاد بهره‌مند شویم؟

 
 
محمدمهدی بهکیش/ اقتصاددان و عضو شورای سیاستگذاری تجارت فردا

در دوران پس از جنگ جهانی دوم تحولات بزرگ در اقتصاد جهان از جمله در اقتصاد کشورهای خاورمیانه رخ داد که بخشی به ‌خاطر تغییر نگرش در اداره اقتصادها بود که به اقتصاد بازار روی آوردند و بخش دیگر تحولات سیاسی به‌خصوص در منطقه خاورمیانه بود که آن هم منجر به تغییر الگوهای رفتار اقتصادی شد. این تغییرات در اقتصاد ایران تاثیری قابل توجه گذاشت که بخشی از آنها را که برای اقتصاد ایران مهم‌تر تلقی می‌شوند مرور کوتاه می‌کنیم.

اولین تغییر، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 بود که 16 کشور مستقل در آسیای مرکزی و قفقاز به وجود آورد که همه آنان به‌خصوص روسیه نیاز به دسترسی به اقیانوس‌ها برای جابه‌جایی کالا و انرژی داشتند و ایران بزرگ‌ترین امتیاز را داشت. در ارزیابی سریع می‌توان گفت ایران نتوانست از این پتانسیل در جهت توسعه مبادلات تجاری استفاده کند و راه ترانزیتی برای این کشورها به وجود آورد و حتی خطوط لوله نفت و گاز آن کشورها حتی‌المقدور از ایران عبور نکرده‌اند.

دومین تحول در چین اتفاق افتاد. چین همزمان با انقلاب ایران درهای کشور را به روی کالا، خدمات و سرمایه خارجی باز کرد و تحولی بسیار بزرگ در اقتصاد کشورش به وجود آورد که امروز هم‌ردیف و رقیب اقتصاد آمریکا حرکت می‌کند. مهم‌ترین اقدام چین در منطقه ما، طراحی و ساخت جاده ابریشم جدید است و مصداق آن در بندر گوادر در پاکستان رخ داد که 65 میلیارد دلار برای ساخت بندر، جاده، راه‌آهن و... برای اتصال بندر گوادر به بیشکک هزینه می‌شود. بندر گوادر ضمن امکان‌پذیر کردن حضور دریایی چین در اقیانوس هند، امکان سرکشی آن کشور به خلیج‌فارس برای تامین انرژی را نیز به وجود می‌آورد و علاوه بر آن نیاز مبرم کشورهای آسیای مرکزی ازجمله مغولستان، قرقیزستان، قزاقستان و... به راه ترانزیت ایران برای اتصال به خلیج‌فارس را کاهش می‌دهد. ولی از طرف دیگر به نظر می‌رسد خلیج‌فارس در آینده محل رقابت شرق و غرب خواهد بود.

سومین تغییر در منطقه، تغییر اساسی در پیمان سنتو است که در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم تحت عنوان پیمان بغداد با حضور کشورهای ایران، عراق، پاکستان، ترکیه و انگلیس به وجود آمد تا سدی در مقابل اتحاد جماهیر شوروی باشد. ولی با کودتای عبدالکریم قاسم در سال 1958 پیمان لغو و عراق از آن خارج شد زیرا گرایش آن کشور به شوروی رو به افزایش گذاشت. پیمان جایگزین سنتو (CENTO) بود که سه کشور ایران، ترکیه و پاکستان در آن فعال بودند ولی پس از انقلاب ایران به اکو (ECO) تبدیل شد و فعالیت‌های سیاسی از آن حذف شده و فقط فعالیت‌های اقتصادی مورد توجه قرار گرفت. کشورهای دیگری نیز به آن پیوستند؛ ولی فعالیت اقتصادی این مجموعه طی 40 سال گذشته عملاً ناچیز و نزدیک به صفر بوده است و از آن بابت نفعی نصیب ایران و کشورهای عضو نشده است.

تحول دیگر در شرق ایران، حمله شوروی به افغانستان در سال 1975 بود که پس از نزدیک به 10 سال مجبور به ترک آن کشور شد و بعدها نیروهای بین‌المللی به‌خصوص آمریکایی‌ها در آن کشور مستقر شدند و هنوز در مورد خروج آنها از افغانستان بحث و مذاکره است و دولت افغانستان علاقه‌ای به کاهش نیروهای آمریکایی در افغانستان ندارد و مذاکرات با طالبان همچنان ادامه می‌یابد. روابط اقتصادی ایران با افغانستان و پاکستان محدود مانده است و بیشتر به شرایط سیاسی در ایران و آن کشورها بستگی دارد.

تحول مهم دیگر جنگ تحمیلی ایران و عراق بوده است که هشت سال طول کشید و تلفات گسترده‌ای برای دو کشور به وجود آورد. گفته می‌شود عراق حدود 85 درصد از اسلحه خود را در طی جنگ از شوروی تامین کرده است. ولی اشتباه بزرگ عراق حمله به کویت بود که بهانه برای حمله به آن کشور توسط نیروهای آمریکایی به وجود آورد و آن کشور در سال 2003 میلادی اشغال شد و هنوز عراق در اشغال آمریکایی‌هاست.

تحول مهم دیگر نفوذ ناتو (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) در منطقه است و امروز علاوه بر ترکیه، آذربایجان نیز عضو ناتو است.

آخرین تحول حضور اسرائیل در جنوب خلیج‌فارس است. با تغییر رویه کشورهای عربی، اسرائیل امکان یافت که در امارات متحده عربی و بحرین مستقر شود و در نتیجه دوبی به‌عنوان هاب مالی برای ایران به تدریج از دسترس بازرگانان ایران خارج شود.

در جمع‌بندی ساده می‌توان نتیجه گرفت که ایران توسط نیروهای آمریکایی و هم‌پیمانان او در محاصره است و تنها منطقه برای ارتباط بازرگانی که ریسک سیاسی کمتری داشته باشد در شرق و شمال شرقی کشور قرار گرفته است که اقتصاد آنان بیشتر تحت‌ تاثیر فعالیت‌های اقتصادی هندوستان و چین است.

با توجه به موارد بالا؛ به نظر می‌رسد ایران در سال‌های آتی درگیر مبادلات سیاسی به جای مبادلات اقتصادی در عراق و کشورهای جنوب خلیج‌فارس خواهد شد و رفت‌وآمدهای اقتصادی جدی با این کشورها به تدریج کاهش خواهد یافت مگر آنکه در ایجاد ارتباط با غرب به‌خصوص آمریکا اتفاقات جدیدی رخ دهد؛ ولی برای تسهیل امر می‌توان سرتاسر مرز عراق را به منطقه آزاد تبدیل کرد تا اقتصادهای منطقه‌ای مردمی شکل گیرند و مردم در دو طرف مرز قادر به مبادله با یکدیگر شوند و به این ترتیب نقش دولت کاهش یابد.

دومین راه برای گشایش در فعالیت‌های منطقه‌ای کشور، ایجاد راه ترانزیت برای کشورهای روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، ترکمنستان و... است به ترتیبی که آنها را به منطقه مکران متصل کند. چنین طرحی قابل ‌اجراست و اکثر کشورهای منطقه از آن استقبال می‌کنند. البته در طراحی این راه ترانزیت باید احتیاط لازم صورت گیرد تا از تسلط سیاسی یک کشور یا دیگری بر مقتضیات آن راه ترانزیت جلوگیری شود.

امکان سوم و شاید مهم‌تر گسترش ارتباط با هندوستان است. در مقاله‌هایی در اردیبهشت 1391 و آبان 1392 در دنیای اقتصاد و تجارت فردا مفصل مزایای ارتباطی گسترده با هند و منافعی را که برای هر دو طرف دارد تشریح کرده‌ام. متاسفانه در آن زمان به این مهم توجه کافی نشد ولی امروز نیز می‌توان گذشته را جبران کرد. اگر مذاکرات با هند شروع شود، امکانات صدور انرژی و ورود کالا و خدمات و تکنولوژی به کشور فراهم می‌آید. هندوستان در حال پیشرفت سریع است و به‌زودی سومین اقتصاد جهان خواهد شد. و البته این کشور به تامین انرژی مطمئن نیازمند خواهد بود. ایران بهترین راه برای تامین انرژی و تسهیل در توسعه هندوستان است.

مجموعه راهکارهای فوق عملی نخواهد شد اگر جابه‌جایی کالا و خدمات و به‌خصوص منابع مالی ایران در سطح جهان امکان‌پذیر نشود. ایران راهی جز پیوستن به FATF ندارد زیرا توسعه کشور نیازمند جلب اعتماد سیستم بانکی جهان است تا بتواند مبادلات خود را انجام دهد.

نکته بعدی که باید مورد توجه سیاستگذاران قرار گیرد، چگونگی ایجاد کار و درآمد برای مردم کشور است. قبلاً هم استدلال کرده‌ام که تجارت مزیت نسبی کشور است و از این مسیر است که می‌توانیم تقاضا برای تولید کالا و خدمات در کشور فراهم آوریم. بدون حضور در بازارهای صادراتی، انگیزه رشد و توسعه غیرممکن می‌شود و اقتصاد هر روز کوچک‌تر از گذشته خود می‌شود.

باید توجه داشت که صادرات مواد نفتی و پتروشیمی در صورت بهبود شرایط برای دولت ایجاد درآمد می‌کند تا بتواند هزینه‌های عمومی را تامین کند؛ ولی آنچه برای مردم اشتغال و درآمد ایجاد می‌کند تولید کالا و خدمات است که باید ابتدا بازاری بر آن پیدا کرد تا درآمدی از محل صادرات حاصل شود و سپس برای تامین نیازهای مردم کالا و خدمات تولید شود. بسیاری از کشورهایی که نفت و گاز نداشتند و خواهان توسعه بودند، کالای تولیدی در کشورشان را مصرف نمی‌کردند تا صادر شود و درآمد برایشان به وجود آورد.

کشور ما چون در صد سال گذشته از برکت نفت و گاز برخوردار بود، هیچ‌گاه مسیر طبیعی توسعه را نپیموده است و حتی کارشناسان اقتصادی کشور فراموش کرده‌اند که ممکن است ایران دیگر آنقدر منابع از نفت و گاز نداشته باشد که اول برای مصرف داخلی تولید کند و بعد به صادرات بپردازد. در غیاب نفت و گاز اقتصاد کشور باید اول برای صادرات تولید کند تا منابع لازم را به دست آورد و سپس برای مصرف داخلی به تولید کالا و خدمات بپردازد. اگر به اقتصاد بدون نفت فکر می‌کنیم، نیاز به روابط بین‌الملل روال اصلی غیرقابل انکار خواهد شد. بحث فوق نفی‌کننده بازارهای چین، اروپا و... نیست که آنان همچنان حضور خواهند داشت ولی باید توجه داشته باشیم که صادرات ما به این مناطق یا کالاهای نفت و گاز بوده یا کالاهایی که حضور نفت و گاز در آنان پررنگ است، البته با تغییراتی که در اطراف کشور ما طی چند دهه اخیر به وجود آمده پتانسیل‌های جدیدی ایجاد شده، ضمن آنکه محدودیت‌های تازه‌ای نیز به وجود آمده است. بنابراین همان‌قدر که به فکر مذاکره با 1+5 در برجام هستیم، خوب است مقداری هم به شرایط حاکم بر جغرافیای سیاسی-اقتصادی کشور فکر کنیم و سناریوهای پیش‌روی را مورد مطالعه قرار دهیم تا تصویری روشن از امکانات داشته باشیم. سرانجام روزی می‌آید که کشور به نیازهای توسعه و زندگی عادی مردم جدی‌تر فکر کند و خبرهای سیاسی کم‌اهمیت می‌شوند و در آن زمان ذهن جامعه درگیر ضرورت‌های رشد و توسعه کشور خواهد شد. اگر اندیشمندانه این مسیر را تصویر نکنیم و بستر آن را فراهم نیاوریم، جبر روزگار ما را مجبور خواهد کرد که با هزینه گزاف واقعیت‌ها را بپذیریم.

دراین پرونده بخوانید ...