شناسه خبر : 36423 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

روند پیچیده توافق

مذاکرات در دوره حسن روحانی شروع می‌شود؟

 
 
مهدی مطهرنیا/ آینده‌پژوه

مذاکره میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا همواره وجود داشته است اما تعریفی که از مذاکره وجود دارد، در دو سوی جبهه داخلی متفاوت است. آن‌که مذاکره می‌کند حسن روحانی یا رئیس‌جمهور بعدی نیست، کل سیستم در باب مذاکره و چگونگی انجام آن و مواضع موجود در این رابطه بحث می‌کند و در نهایت به دستگاه سیاست خارجی و سیستم پیچیده تصمیم‌گیری که در نهایت به تصمیم‌گیرنده نهایی در جمهوری اسلامی ایران ختم می‌شود، ارجاع داده می‌شود. پس اینکه بگوییم مذاکره انجام می‌شود یا نه، یا اینکه مذاکره به رئیس‌جمهور فعلی یا بعدی ارتباط دارد، یک امر ضمنی است، نه یک امر عینی؛ به این معنا که از منظر واقعیت، مذاکرات از سوی رئیس‌جمهور، چه اصولگرا، چه اصلاح‌طلب و چه اعتدالی صورت نمی‌گیرد، بلکه آنها هماهنگ‌کننده بوده و انجام‌دهنده آن رئیس‌جمهور است. همان‌گونه که در مذاکرات قبلی که منتهی به امضای توافق‌نامه برجام شد، رئیس‌جمهور وقت حتی هماهنگ‌کننده امور هم نبود. پس آنچه اکنون مسجل است و به عنوان یک امر واقعِ منطبق با این واقعیت وجود دارد، این است که مذاکره در جمهوری اسلامی ایران وابسته به دولت نیست. دولت قوه مجریه است و در واقع تنها در بخش اجرا و دیپلماسی در مقام یک انتقال‌دهنده مواضع نظام جمهوری اسلامی ایران عمل می‌کند؛ وگرنه حتی مذاکره‌کنندگان ارشد، در هنگامه مذاکره برای ایجاد یک فضای مطلوب در جهت چالش‌برانگیزی در مذاکرات و تغییر و تحول در مواضع، تصمیم‌گیرنده نیستند. از این‌رو باید گفت این پرسش یا پرسش‌هایی از این دست، پرسش‌هایی حاشیه‌ای بر اصل موضوع محسوب می‌شوند. تهران مذاکره را فرصتی برای اعلام مواضع خود می‌داند. حال اگر این مذاکره با حضور در سازمان‌های بین‌المللی باشد یا پشت میز مذاکره با هر کشوری، بالطبع ایران با جهت‌گیری ایدئولوژیک خود، مذاکره را در چارچوب اعلام مواضع جست‌وجو می‌کند؛ مگر آنکه در یک وضعیت نامتعادل و تحت فشارهای جانبی از طریق مسائل عمده بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی، زمینه‌هایی پیش بیاید که از مواضع خود برای مدتی عدول کند تا بتواند زمینه‌های رسیدن به وضعیت تعادلی را کسب کند. معنای مذاکره در نظام جمهوری اسلامی ایران در چهار دهه اخیر بر این مبنا و بر اساس یک نظام تصمیم‌گیرنده معین شکل می‌گیرد. از زمان حرکت مک فارلین تا اکنون که شاهد مذاکرات غیررسمی در فضای مجازی در ارتباط با مساله رابطه ایران و آمریکا هستیم، این معنا به خوبی قابل ردیابی است.

یکی از بحث‌هایی که مطرح است این است که مخالفان برجام در یک دولت اصولگرا در برابر توافق با آمریکا کمتر جبهه می‌گیرند. این موضوع تا حدودی قابل قبول است اما در عمل مذاکره‌کننده اصولگرا باید جوابگوی جناح‌های حامی و شعارهای برآمده از منطق اصولگرایی در ارتباط با آمریکا باشد. انقلاب اسلامی یک انقلاب هویت‌محور ضدامپریالیستی است که آمریکا را به عنوان نماد اصلی امپریالیسم با ادبیات چپ ولی با ایدئولوژی اسلامی معرفی می‌کند. پس اگر بر اساس این کنش به مذاکره با آمریکا دست بزند، همان‌طور که یکی از اصولگرایان بنام اعلام کرده است «مذاکره با آمریکا می‌تواند روابط ما را با دوستان استراتژیکمان مثل چین و روسیه و هند، مخدوش کند»، این مذاکرات می‌تواند ارتباط آنها را با بدنه خود هم دچار خدشه سازد. اگر بدنه حامیان نتوانند پاسخگوی نقد کسانی باشند که در 40 سال اخیر به روند آنها انتقاد داشته و می‌خواستند با نشستن بر سر میز مذاکره بتوانند مسائل را حل کنند، به هر تقدیر از درون دچار ریزش انتقادی و فقدان پاسخگویی از منظر تاریخی به نسل‌های متفاوتی خواهند بود که تحریم‌های ناشی از ایستادگی آمریکا در برابر آنها را پذیرفته‌اند و می‌بینند اکنون اصولگرایان هستند که می‌خواهند پای میز مذاکره موضوع را حل‌و‌فصل کنند. پس این موضوع بیشتر منفعت‌محوری، خودمحوری، تمامیت‌خواهی، فرصت‌طلبی و... را در افکار عمومی بر‌خواهد ساخت. همان‌گونه که امروز مجلس چنین می‌کند. با وجود اینکه مجلس قبلی با مواضع خود در برابر برجام وارد عمل شد، به صورت نمادین آن را به آتش کشید و در نهایت با شعارهای خود در جهت خروج از پروتکل الحاقی وارد عمل شد و سخن از استیضاح رئیس‌جمهوری به میان آورد. اما اکنون شاهد عقب‌نشینی از همه این مواضع هستیم و شعارهایی مبنی بر دادن اخطارهایی متفاوت در جهت القای سیاست جدید به افکار عمومی می‌شنویم. با توجه به این موارد باید بپذیریم که رئیس‌جمهور دولت اصولگرای بعدی در این زمینه بسیار مساله‌دار خواهد بود؛ مگر آنکه حسن روحانی بار دیگر این حرکت را آغاز و نتیجه آن را به دولت اصولگرا بسپارد و در دولت اصولگرا این معنا به دولت روحانی ارجاع داده شود، خوبی‌های ناشی از آن را محصول دولت بعدی دانسته و نقدهای حاصل از آن به دولت فعلی حواله شود. از طرفی دولت روحانی مولفه‌هایی در حوزه دیپلماسی دارد و این اهمیت فنی را نباید نادیده گرفت. تخصص و فن مذاکره و همچنین استفاده از ارتباط بین نخبگان سیاسی کشورها برای رسیدن به منافع تعریف‌شده ملی کشورها یک امر پذیرفته‌شده و عقلانی در موضوعات سیاسی است. اما موضوع اصلی در مساله ایران و آمریکا این است که آیا تهران خواهان حل‌و‌فصل مشکلات ایران و آمریکاست یا خیر. تحریم‌ها در قالب رابطه ایران و آمریکا شکل می‌گیرد و رقبای آمریکا در نظام بین‌الملل اگرچه همواره تحریم‌ها را محکوم کرده‌اند اما در عین حال با آن همراهی نسبی داشته‌اند و توانستند از آب گل‌آلود رابطه ایران و ایالات متحده آمریکا ماهی‌های خود را از کف خلیج‌فارس صید کنند. باید بر این امر اذعان داشته باشیم که آنچه امروز در باب مذاکره ایران و ایالات متحده آمریکا می‌گوییم، مجموعه پیچیده‌ای از منافع جناح‌های کشورهای رقیب درون‌منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است که از یک‌سو با ایران دچار چالش هستند و از سوی دیگر با آمریکا و حل مساله ایران و ایالات متحده آمریکا را به نفع خود نمی‌دانند. طنز تاریخی این است که این کشورها با وجود اختلاف نگرش‌ها و حتی گفتمان‌ها و حتی تفاوت بارز منطق ایدئولوژیک خدامحورانه و مادی‌گرایانه در این زمینه خاص بایکدیگر در یک توافق بسیار مطلوب قرار می‌گیرند. مسائلی که طرف‌هایی مانند چین، روسیه، عربستان سعودی، اسرائیل و... حتی از زمان مک فارلین تا به امروز انجام داده‌اند، در این معنا می‌گنجد.

از سوی دیگر جو بایدن هم به دنبال منافع و امنیت ایالات متحده آمریکاست. آمریکا به دنبال آن است که ایران در نظام بین‌الملل مستحیل شود و به عنوان یک کشور تجزیه‌طلب در نظام استیلای بین‌المللی نباشد. آمریکا می‌خواهد در منطق مغناطیسی نظام بین‌الملل که همگی با هم هم‌راستا و در یک امتداد هستند، ایران سعی نکند میدان مغناطیسی جدیدی را در نظام بین‌الملل برسازد و راستای این میدان را متوجه مرکزیت خود کند. پس بایدن نیز ایران را به صورت مشروط به برجام فراخواهد خواند و با ایجاد یک فضای دیپلماتیک مناسب‌تر، زمینه‌های فشارهای بیشتر را از طریق استمرار تحریم‌های موجود همراه با عقب‌نشینی‌های تاکتیکی و ایجاد فشارهای هوشمندانه، دنبال خواهد کرد. به این ترتیب با وجود امکان بازگشت بایدن به برجام، او خواهد توانست از فشارهای موجود در قطعنامه‌های سازمان ملل متحد به ویژه 2231 و همچنین آنچه در برجام آمده بهره‌برداری کرده و همان‌گونه که شاهد هستیم همگرایی دو سوی اقیانوس را علیه ایران بیشتر فراهم کند. وزیر امور خارجه احتمالی مطرح‌شده از سوی بایدن به روشنی اعلام کرده بازگشت آمریکا به برجام مشروط و در چارچوب مذاکره در باب همه مسائل صورت خواهد پذیرفت. پس ادبیات آنها آرام‌تر است ولی در عمل تلاش برای همگرایی به منظور فشار به تهران را بیشتر خواهند کرد. در آن سوی اقیانوس هم تروئیکای اروپا هم‌اکنون موضعی نزدیک به ایالات متحده آمریکا نشان داده‌اند که در زمان دونالد ترامپ دور از دسترس بود.

دراین پرونده بخوانید ...