شناسه خبر : 35987 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جدایی

چگونه فاصله سیاستگذار از اقتصاددان بیشتر و بیشتر شد؟

   رضا طهماسبی: دهم شهریورماه سال جاری، مسعود نیلی و علی ابراهیم‌نژاد در مقاله‌ای که در روزنامه دنیای اقتصاد چاپ شد، به بررسی طرح پیش‌فروش نفت و الزامات آن پرداختند. فارغ از اینکه اصل محتوای مقاله چه بود، فراز پایانی آن اشاره قابل توجهی به گزاره «دوری سیاستگذار از اقتصاددان» داشت، آن هم از زبان کسی که خود، به عنوان دستیار ارشد اقتصادی رئیس‌جمهور، حداقل پنج سالی برای اصلاح فرآیند سیاستگذاری تلاش کرده بود و بعد از دولت خارج شد. نیلی و ابراهیم‌نژاد می‌نویسند: «واقعیت تلخ این است: در شرایطی که اقتصاد کشور در نزدیک‌ترین نقطه تاریخی نسبت به شرایط سخت قرار دارد، سیاستمداران ما در دورترین نقطه نسبت به علم اقتصاد و کاربردهای آن، به دنبال راه‌حل می‌گردند.»

جدایی سیاستگذار از اقتصاددان اما چگونه رقم خورد؟ آن هم در زمانی که دولت یازدهم در شروع خود با یک تیم شناخته‌شده و قوی از اقتصاددانان شاخص و کارشناسان برجسته اقتصادی کار را شروع کرد، به نحوی که حتی صرف حضور این نام‌ها در دولت، خوش‌بینی عمومی و امیدواری به آینده اقتصاد را تقویت کرد و در کوتاه‌مدت تمام نوسان‌ها و التهابات بازار را خواباند. رابطه‌ای که البته دوام چندانی نداشت و مشخص شد سیاستگذار صرفاً از بدحادثه به دامان اقتصاددان پناه برده است و گرنه مساله همان است که بود و سیاستگذاری که جیبش از دلارهای نفتی پر است یا انتظار این را دارد که به‌زودی پر شود، نیازی به اقتصاددانی که دائم او را از سیاست‌های پوپولیستی برحذر دارد و در مورد هزینه‌کرد به او هشدار دهد، ندارد. علاوه بر این تفوق ایدئولوژی بر علم و تخصص نیز مساله‌ای جدی است که حتی اجازه نمی‌دهد برخی تصمیمات اخذشده به اجرا درآیند و به نتیجه برسند چون مروجان ایدئولوژی آن را مخالف می‌دانند، هرچند مبتنی بر علم و عقل باشد. خودعالِم‌پنداری و خودکارشناس‌دانی هم البته عارضه دیگر و معلول تفکر تاریخی رواج‌داشته در نظام حکمرانی کشور است که باعث می‌شود چه در زمان رونق و چه در زمان بحران، سیاستگذار را به دوری‌گزینی از اقتصاددانان تشویق کند. از دهه 1350 که درآمدهای نفتی جهش کرد و سیاستمدار را به داشته‌های مادی‌اش، و نه فکری‌اش، غره کرد این جدایی کلید خورد. همان‌طور که اختلاف شاه پهلوی با علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد، به جایی رسید که از او با عنوان «دراز احمق» یاد می‌کرد. در دوران متاخیر نیز می‌توان به مناظره‌های انتخابات ریاست‌جمهوری 88 اشاره کرد که محمود احمدی‌نژاد در پاسخ به این انتقاد که به سخن کارشناسان توجهی ندارد تاکید داشت که رئیس‌جمهور (خودش) باید کارشناس ارشد باشد و به جد چنین اعتقادی در مورد خودش داشت.

نمونه بارزتر آن هم سخنان حسن روحانی، رئیس‌جمهور، در آبان‌ماه 97 است که در میانه نقد اقتصاددانان از سیاست‌ها و تصمیمات دولت گفت: «اقتصاد دانش بسیار پیچیده‌ای است و کتاب نیست. بعضی فکر می‌کنند اقتصاد کتاب است و فرمول‌هایی خوانده‌اند و امتحان داده‌اند و نمره گرفته‌اند. اقتصاد خیلی فراز و نشیب دارد. همه علم اقتصاد در دانشگاه‌ها نیست.» چنین رویکردی بود که باعث شد دولت یازدهم با آن طلیعه، در سال پایانی خود به وضعیتی دچار آید که برای یافتن یک اقتصاددان در آن باید فانوس به دست گرفت.

دراین پرونده بخوانید ...