شناسه خبر : 31659 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

هفت‌خوان رستم

سیاستگذار چگونه راه را برای فرار مالیاتی باز می‌کند؟

فرار مالیاتی در حالت کلی به انجام اقدامات غیرقانونی از قبیل حساب‌سازی، عدم ارائه دفاتر رسمی، انجام فعالیت‌های اقتصادی زیرزمینی و... به منظور فرار از پرداخت مالیات اشاره می‌کند. در این راستا و برای رسیدن به این هدف، درآمدی که مشمول پرداخت مالیات می‌شود، سودی که به آن مالیات تعلق می‌گیرد، میزان یا منبع درآمدهای مخفی یا اقداماتی که سبب تخفیف مالیاتی می‌شود، به طور کلی بالاتر از میزان واقعی بیان می‌شوند.

احمد چهرقانی/ دکترای اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز، حسابرس ارشد مالیاتی

فرار مالیاتی در حالت کلی به انجام اقدامات غیرقانونی از قبیل حساب‌سازی، عدم ارائه دفاتر رسمی، انجام فعالیت‌های اقتصادی زیرزمینی و... به منظور فرار از پرداخت مالیات اشاره می‌کند. در این راستا و برای رسیدن به این هدف، درآمدی که مشمول پرداخت مالیات می‌شود، سودی که به آن مالیات تعلق می‌گیرد، میزان یا منبع درآمدهای مخفی یا اقداماتی که سبب تخفیف مالیاتی می‌شود، به طور کلی بالاتر از میزان واقعی بیان می‌شوند. مطالعات مختلف در گرایش افراد به فرار مالیاتی، عوامل مختلف نهادی و اقتصادی را ذکر کرده‌اند. در این نوشتار تلاش می‌شود به ایجاد و اجرای قوانین پیچیده توسط سیاستگذاران که منجر به فرار مالیاتی می‌شود پرداخته شود. به همین منظور، آوردن یک مثال خالی از لطف نیست.

خانواده‌ای را تصور کنید که دارای چند فرزند است. پدر خانواده دغدغه سالم بودن فرزندان خود را دارد تا در مسیر صحیح حرکت کنند و برای رسیدن به اهداف عالی خانواده تلاش کنند. پدر نگران است که مبادا فرزندانش به راه خلاف کشیده شوند و تمامی زحماتی که خانواده برای رشد و تعلیم و تربیت آنان متحمل شده است بر باد رود. به‌عنوان مثال مبادا فرزند با رفقای ناباب دوست شود؛ دچار افت تحصیلی شود؛ گرایش به اعتیاد پیدا کند؛ به رفتارهای غیرمنطقی و غیرمحترمانه با خویشاوندان روی آورد؛ گرایش به الگوهای مصرفی اشتباه پیدا کند؛... و فرزند ناخلف خانواده شود. اگر این اتفاق بیفتد، علاوه بر اینکه آرامش خانواده به معنای تک‌تک اعضای آن به ویژه والدین به هم می‌خورد، فضای گرم خانواده متشنج می‌شود و آبروی خانواده نزد خویشاوندان خدشه‌دار خواهد شد. عواقب انحراف فرزندان برای خانواده و جامعه بر کسی پوشیده نیست و همگان می‌دانند که انحراف فرزند، مثلاً عدم احترام به والدین و عکس آنچه آنان می‌خواهند انجام دادن، تا چه حد می‌تواند یک خانواده را دچار آسیب کند. بر همین اساس پدر خانواده نگران حال و آینده فرزندان است. این نگرانی موجب می‌شود قوانین و قواعدی در خانواده برای فرزندان تعریف کند؛ مانند زمان ورود و خروج به و از خانه، نحوه انتخاب دوستان، مراجع القاکننده هنجارها و ارزش‌ها، چگونگی استفاده از رسانه‌های جمعی و شبکه‌های اجتماعی و... . اما گاهی اوقات پیش می‌آید که نگرانی از آینده فرزندان، منجر به تعریف قواعد، قوانین، الگوها، ارزش‌ها و رفتارهای سختگیرانه‌ای می‌شود که نتیجه آن، تظاهر فرزندان به حرکت در مسیر مورد نظر والدین است. اینجاست که فرزند از ترس اینکه مبادا مورد سرزنش والدین قرار گیرد یا زیر تیغ نصیحت‌ها و نکوهش‌های مکرر و حتی تنبیه برود، با وجود اینکه به طور متوسط و معمول و با توجه به اقتضائات زمانه و نسل خود در مسیر زندگی قرار دارد، این‌گونه تظاهر می‌کند که دقیقاً آنچه والدین از او می‌خواهند، او همان را انجام می‌دهد و هیچ حرکتی خارج از قواعد تعریف‌شده در خانواده از وی سر نمی‌زند، حتی اگر قوانین مطلوب خانواده در واقع اشتباه باشد. تا اینکه به مرور زمان این تظاهر برای فرزند عادی شده و قبح آن را از دست می‌دهد. حتی به مرحله‌ای می‌رسد که هم والدین و هم فرزندان می‌دانند که رفتارشان بر اساس تظاهر است ولی آن را می‌پذیرند! یا اگر قوانین خانواده برای فرزندان آنقدر دشوار و غیرقابل تحمل باشد، ممکن است از خانه فراری شوند و عطای حضور در خانواده را به لقای آن ببخشند!

فرار از قوانین سخت

موضوع فرار مالیاتی مودیان بر اثر برخی رفتارهای سیاستگذاران را می‌توان با مثال فوق تطبیق داد. خانواده همان جامعه است، مودیان مالیاتی فرزندان خانواده هستند و سیاستگذاران اقتصادی والدین خانواده‌اند. سیاستگذار اقتصادی با توجه به اهداف اخذ مالیات (مانند ایجاد یا افزایش درآمد برای دولت، بازتوزیع درآمد و برقراری عدالت اجتماعی و...) اقدام به تعریف و اجرای قوانین مالیاتی می‌کند (در اینجا منظور از سیاستگذار، اعم از قانونگذار و مجری قانون است). مودیان مالیاتی بر اساس وظیفه‌ای که در اجرای قانون دارند، باید تکالیف مالیاتی خود را انجام دهند، در غیر این صورت مشمول جریمه می‌شوند. به‌عنوان مثال مودی مالیاتی بر حسب حقیقی یا حقوقی بودن، یا قرار گرفتن در هر یک از گروه‌های درآمدی، موظف است هر سال در خرداد یا تیرماه اظهارنامه مالیاتی خود را ارائه دهد، اگر این وظیفه خود را انجام ندهد مشمول جریمه عدم ارائه اظهارنامه خواهد شد. برخی مودیان هستند که در طول سال، وظیفه‌شان فقط ارائه اظهارنامه عملکرد است، مانند مودیان گروه سوم ماده 95 قانون مالیات‌های مستقیم که مشمول قانون مالیات بر ارزش‌افزوده نیستند، اینها وظایف سختی بر دوش ندارند. اما از بین همین گروه سومی‌ها مودیانی هستند که وظایف بیشتری دارند. اینان باید سالی یک‌بار اظهارنامه عملکرد بدهند، هر سه ماه یک‌بار اظهارنامه مالیات بر ارزش‌افزوده بدهند و هر سه ماه یک‌بار صورت معاملات فصلی ماده 169 قانون را ثبت کنند. واقعاً آیا یک مودی مالیاتی با سطح سواد متوسط یا حتی بالا، قادر است به همه این تکالیف قانونی اشراف یافته و به طور دقیق و مطلوب آن را انجام دهد؟ واقعیت این است که حتی برخی از کارمندان مالیاتی بر تمامی جزئیات این وظایف به طور دقیق مسلط نیستند، که البته این طبیعی است. طوری که بعضاً پیش می‌آید کارمند مالیاتی با سابقه سه چهار سال، که کار روزانه‌اش انجام امور مالیاتی است، خود بر همه این قوانین به صورت تئوری و فنی مسلط نیست، چه برسد به مودی مالیاتی که تخصص و کارش این نیست!

در مورد اشخاص حقوقی وضعیت به مراتب سخت‌تر است. شخص حقوقی از زمانی که تصمیم به ثبت شرکت می‌گیرد تا زمانی که به مسائل مالیاتی تسلط یابد و کمتر جریمه شود و به اصطلاح روی غلتک بیفتد باید هفت‌خوان رستم را بگذراند. تکالیف مودیان حقوقی بسیار بیشتر، دشوارتر و موازی‌تر است. به‌عنوان مثال نوشتن دفاتر سود و زیان یا درآمد و هزینه‌ای که مورد تایید اداره مالیاتی باشد، بسیار دشوار است، به طوری که حتی حسابداران باسابقه نیز با رد دفاتر و پرداخت جریمه آن مواجه می‌شوند. شخصیت حقوقی وظایف زیادی دارد؛ او باید اظهارنامه سالانه بدهد، دفاتر پلمب و ارائه کند، صورت معاملات فصلی رد کند، اظهارنامه ارزش‌افزوده رد کند، لیست کارگران را ثبت کند و... که هر کدام از اینها را اگر ناقص انجام دهد مشمول جریمه مالیاتی مختص خود بر اساس قانون خواهد شد.

انگیزه‌های فرار مالیاتی

به نظر شما آیا ممکن نیست که شخص در چنین شرایطی، به تظاهر و دروغ متوسل شود و از ارائه آمار دقیق و انجام دقیق تکالیف خودداری کند؟ یا در مجموع بی‌خیال اخذ مجوز کسب‌وکار و تشکیل پرونده مالیاتی و ثبت‌نام کد اقتصادی شود؟ مانند فرزندی که با قواعد و هنجارهای سخت و متعدد خانواده روبه‌رو شده و آن را دشوار و ملال‌آور و غیرقابل تحمل دانسته و رو به تظاهر به انجام رفتار درست و دروغ گفتن به والدین می‌آورد، یا اینکه از خانه فرار می‌کند!

اینجاست که وجود قوانین و مقررات پیچیده و گاه غیرقابل انجام، موجب بروز انگیزه فرار مالیاتی برای مودیان می‌شود. طوری که در بسیاری از مطالعات، اندازه دولت و شدت قوانین و مقررات از علل اصلی گرایش به اقتصاد زیرزمینی و اقتصاد سایه‌ای عنوان شده است. افزایش در شدت و موازات مقررات عامل مهمی در ایجاد انگیزه افراد برای ورود به اقتصاد غیررسمی بوده و منجر به فرار مالیاتی می‌شود. به‌عنوان مثال اشنایدر و سواسان (2007) نشان داده‌اند که افزایش در شدت مقررات عامل اصلی در ایجاد انگیزه برای ورود به اقتصاد زیرزمینی در ترکیه و کشورهای همسایه است. از سوی دیگر واقعیت حضور و دخالت دولت و سیاستمداران و نظام بوروکراسی در عرصه‌های اقتصادی موجب شده است تا دولت به‌عنوان رابط برای افزایش اقتصاد زیرزمینی عمل کند. با افزایش مداخله دولت به شکل سیاستگذاری در قالب مقررات دشوار، پیچیده و موازی، از میزان آزادی عمل مودیان کاسته می‌شود و انگیزه فرار مالیاتی بیشتر می‌شود، بنابراین افراد ترجیح می‌دهند در بخش زیرزمینی فعالیت کنند. البته این منحصر به قوانین مالیاتی نیست؛ قوانین دیگر مانند قوانین بازار کار، حداقل دستمزد، هزینه‌های بیمه، موانع تجاری و تعرفه‌های بالا، استانداردهای محیط کار، مراحل طولانی اخذ مجوز و ثبت شرکت و بحران‌های اقتصادی از جمله عواملی هستند که وابسته به دولت بوده و انگیزه فرار مالیاتی و ورود به اقتصاد غیررسمی را افزایش می‌دهد.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها