شناسه خبر : 26740 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

عاقبت دولتی‌سازی بازار کتاب

محمود آموزگار از معضلات کتاب‌فروشان می‌گوید

محمود آموزگار می‌گوید: باغ کتاب ظرفیت فروش کتاب‌فروشان را کاهش داده و آنها را دچار مشکل کرده است. زیرا تا زمانی که نیاز به کتاب و کتابخوانی را افزایش نداده‌ایم، هر نوع افزایش ظرفیت فروش به معنی کاستن از درآمد و فروش فروشندگان سابق است.

عاقبت دولتی‌سازی بازار کتاب

اخیراً با معضلی در کشور مواجه شده‌ایم و آن هم تعطیلی برخی کتاب‌فروشان و بازار کساد این عرضه‌کنندگان فرهنگ و توسعه است. کتاب که روزگاری یار مهربان مردمان این مرز و بوم شناخته می‌شد، اکنون مورد بی‌مهری شهروندان قرار گرفته است. در این راستا و در خصوص دلایل بروز چنین معضلی و راهکارهای مقابله با آن گفت‌وگویی با محمود آموزگار، رئیس اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان داشتیم. به عقیده وی ناشران در نمایشگاه‌های بین‌المللی تخفیفاتی در فروش کتاب قائل می‌شوند که کتاب‌فروشان مستقل به دلیل هزینه‌ها و محدودیت‌هایی که دارند نمی‌توانند آن میزان تخفیف را اعمال کنند، به همین خاطر مردم هم برای خرید کتاب از این فرصت‌ها استفاده می‌کنند. آموزگار تاکید می‌کند که ناشران باید این موضوع را در نظر داشته باشند که اگرچه سود زیادی از این طریق عاید آنها می‌شود اما موقتی است و آنها برای منافع خودشان هم که شده همواره باید ارتباط خود را با کتاب‌فروشان حفظ کنند. او معتقد است که وجود کتاب‌فروشی در شهر به کاهش جرم و جنایت و لطافت فضا کمک شایانی می‌کند.

♦♦♦

‌ کتاب‌فروشان مستقل در کشور وضعیت مساعدی ندارند و بسیاری از آنها در آستانه ورشکستگی هستند، از منظر شما علت این مساله چیست؟

ابتدا باید متذکر شوم که در شرایط فعلی این وضعیت برای کتاب‌فروشی‌های کوچک و مستقل رخ می‌دهد زیرا در راسته‌های سنتی فروش کتاب، از جمله خیابان انقلاب و کریمخان با کاهش فروش کتاب مواجه شده‌ایم اما در مجتمع‌های تجاری و شهر کتاب‌ها شاهد افزایش فروش کتاب هستیم. لذا باید گفت اماکنی مانند شهر کتاب‌ها، کتاب‌فروشی‌های داخل مجتمع‌های تجاری و باغ کتاب، کسب‌وکار کتاب‌فروشی‌های مستقل و کوچک را مورد مخاطره قرار می‌دهند. در واکاوی این مساله باید گفت که از یک‌سو نحوه اداره و برخورد سنتی کتاب‌فروشان در این حوزه مطرح است که مستلزم توجهی از سوی اتحادیه است تا سازوکار استفاده از ابزارهای نوین و تکنولوژی‌های روز را در اختیار این افراد قرار دهد تا آنها از طریق این شیوه‌ها کتاب‌فروشی و کتاب‌هایشان را بهتر معرفی کنند. از سوی دیگر تناقض شدیدی میان درآمد کتاب‌فروشی‌ها و هزینه‌های آنها، خصوصاً در کتاب‌فروشی‌های مستقل و کوچک وجود دارد. در این راستا به خاطر مسوولیتی که در اتحادیه در قبال این همکاران داریم، تلاش بسیاری در جهت کاهش هزینه‌های کتاب‌فروشان از جمله قائل شدن معافیت‌های مالیاتی، کوشش برای گرفتن تعرفه‌های فرهنگی برای قبوض آب، برق، گاز و‌... از وزارتخانه‌های مربوطه برای این اماکن صورت گرفت و کماکان نیز ادامه دارد.

اما به طور کلی یک نکته مهم در رابطه با کتاب‌فروشی‌ها مطرح است که از سال 1366 که نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران برای نخستین بار شروع به کار کرد، اتفاق افتاد. درواقع از سال 1367 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر اساس قانون اهداف و وظایف وزارتخانه که در سال 1366 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید، صدور پروانه نشر را آغاز کرد؛ میزان پروانه‌های صادره از مرز 15 هزار پروانه گذشته و برابر آمار خانه کتاب چیزی حدود 11 هزار دارنده پروانه نشر حتی یک کتاب هم در سال منتشر نمی‌کنند. اما همان تعداد باقی‌مانده که عمدتاً ناشران کوچک هستند، به دلیل ضعف سیستم توزیع و محدودیت‌هایی که این سیستم از آن رنج می‌برد، امکان ورود به این حوزه را پیدا نمی‌کنند و نمی‌توانند از خدمات پخش‌کننده‌ها و توزیع‌کنندگان استفاده کنند. بنابراین به سمت نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران متمایل می‌شوند و از آن به عنوان سکویی برای رشد استفاده می‌کنند. اما مساله‌ای که وجود دارد این است که امکان فروش در نمایشگاه بین‌المللی و استانی یک خروجی مشخص و قطعی دارد و آن، حذف کتاب‌فروشی‌ها از چرخه نشر است. در حقیقت ناشران از طریق ارتباط مستقیم با خریداران و با تخفیفاتی که ارائه می‌دهند، در کوتاه‌مدت منفعت زیادی کسب می‌کنند اما در عین حال زیان‌های بسیاری را به کتاب‌فروشی‌ها وارد می‌آورند زیرا یارانه‌ای که دولت در نمایشگاه‌ها تزریق می‌کند، باعث می‌شود که کتاب‌ها در نمایشگاه با تخفیف قابل توجهی به فروش رسد، اما کتاب‌فروشی‌ها به‌هیچ‌وجه قادر نیستند تخفیفی در آن حد و اندازه را در فروش خود به مشتریان اعمال کنند. بنابراین رقابت نابرابری ایجاد می‌شود و خریداران را به سمت خرید کتاب‌های مورد نیاز از نمایشگاه سوق می‌دهد. اگرچه بودجه دولت محدودیت‌های خاص خود را دارد اما دولت باید در نظر داشته باشد که هر بخش کارکرد منحصر به خودش را دارد. حرفه کتاب‌فروشان کتاب فروختن است و باید در این جهت کوشید.

‌ با توجه به فرمایشات خودتان مردم تمایل به خرید کتاب به طریقی ارزان‌تر دارند و این مساله حکایت از قیمت بالای کتاب دارد. به نظر شما نباید در این خصوص تجدید نظری از سوی مسوولان شود تا کتاب تبدیل به یک کالای لوکس در سبد خانوار نشود؟

در تمام دنیا اعم از توسعه‌یافته، در حال توسعه یا توسعه‌نیافته غیر از کشورهای کمونیستی، کتاب کالای ارزانی نیست. اگرچه میان قیمت کتاب‌ها با محتواهای گوناگون تفاوت است. به عنوان مثال در آمریکا، کانادا و اروپا کتاب‌های کاغذی یا عمومی، قیمتی به مراتب پایین‌تر از کتاب‌های درسی و دانشگاهی، پژوهشی و مرجع دارند. لذا این سطح از کتاب‌ها به علت قیمت بالای آنها، عموماً توسط دانشجویان و محققان خریداری نمی‌شود و برای برطرف کردن نیازشان به کتابخانه دانشگاه یا کتابخانه عمومی مراجعه کرده و کتاب مورد نظر را به امانت می‌گیرند. به عبارت دیگر در کشورهای دیگر مساله گرانی کتاب و عدم دسترسی همگان به آن را از طریق تجهیز و توسعه کتابخانه‌ها برطرف می‌کنند و شهروندان با پرداخت هزینه کمی به عنوان حق عضویت می‌توانند از امکانات کتابخانه برای برطرف کردن نیازهایشان استفاده کنند.

‌ در راستای صحبت‌های خودتان، وضعیت کتابخانه‌های ایران به چه صورت است؟

وضعیت کتابخانه‌های ایران نامناسب است. طبق آمار، 200 شهر بزرگ در ایران هنوز کتابخانه عمومی ندارند، چه برسد به کتاب‌فروشی! این نشان می‌دهد که دولت باید برای رفع نیازهای سایر مناطق کشور توجه جدی‌تری داشته باشد و فاصله بین پایتخت و سایر مناطق را کاهش دهد. لذا یک سیاست اقتصادی صحیح می‌تواند این باشد که تاسیس کتاب‌فروشی‌های کوچک در مناطق مختلف به ویژه مناطق محروم یا تاسیس و تجهیز کتابخانه‌های عمومی را امکان‌پذیر کنیم تا زمینه‌های دسترسی به کتاب برای همگان فراهم شود. در همین راستا باید به سمت توسعه و تجهیز کتابخانه‌های عمومی حرکت کنیم، بودجه لازم و کافی را در اختیار کتابخانه‌های عمومی قرار دهیم و کتابخانه‌های دانشگاهی مواد مورد نیاز دانشجویان را فراهم کنند. با فرض تحقق این موارد، شهروندان از خرید کتاب بی‌نیاز می‌شوند و می‌توانند با استفاده از امکانات کتابخانه نیازهای خود را برطرف کنند.

‌ با این توصیفات آیا به نظر شما کمک به سرپا نگه داشتن کتاب‌فروشی‌های مستقل منطقی است؟

قطعاً منطقی و واجب است زیرا کتاب‌فروشی‌ها سلول‌های حیاتی جامعه هستند. به عبارت دیگر در جایی که کتاب‌فروشی است، تخلف، جرم و جنایت کمتری رخ می‌دهد و فضا تلطیف می‌شود. در واقع کمک به این قشر از جامعه، به معنای سرمایه‌گذاری دولت برای عدم مواجهه با هزینه‌های سرسام‌آور در حوزه‌های دیگر است که اثربخشی این رویه در همه جای دنیا اثبات شده است. در کشورهای اروپایی به ویژه آلمان و فرانسه، دولت در مقابله با سایت آمازون و در جهت حمایت و مراقبت معیشت کتاب‌فروشی‌های کوچک، قوانینی را تصویب می‌کند. یکی از مواردی که در این خصوص می‌توان به آن اشاره کرد قانون «قیمت ثابت کتاب» است. در واقع مطابق این قانون، هر کتابی باید به قیمت پشت جلد فروخته شود و این قیمت به مکان کتاب‌فروشی بستگی ندارد به این معنا که قیمت کتاب در پایتخت و کلانشهرها، با قیمت آن در شهرهای کوچک و روستاهای دورافتاده برابر است و کتاب‌فروشان مرکزی این اختیار را ندارند که به لحاظ امکانات بیشتر تخفیفاتی در فروش‌شان قائل شوند و کسب‌وکار کتاب‌فروشان کوچک را دچار بحران و کسادی کنند. درواقع از منظر آلمانی‌ها و فرانسوی‌ها این پدیده صرفاً یک مساله اقتصادی نیست زیرا یک کتاب‌فروشی مجموعه‌ای از کارکردهای اجتماعی، فرهنگی، روانی و اخلاقی را با خود یدک می‌کشد. به همین جهت حمایت از بقای کتاب‌فروشی‌ها را امری ضروری و مهم ارزیابی می‌کنند.

‌ متاسفانه اخیراً باخبر شدیم که یک کتاب‌فروشی در منطقه سعادت‌آباد بسته شد، کتاب‌فروشی‌های خیابان انقلاب و کریمخان از رونق افتاده‌اند و بازارشان کساد است. به نظر شما چه راهکارهایی برای احیای دوباره این کتاب‌فروشی‌ها و مقابله با این بحران وجود دارد؟

راه‌حل‌های متعددی وجود دارد، اما مهم‌ترین اقدامی‌که در وهله نخست باید صورت پذیرد این است که به رقابت نابرابر فروش کتاب در نمایشگاه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها پایان داده شود. زیرا پی آمد این رقابت، رقابت ناشران و کتاب‌فروشان است. ناشران باید به این موضوع توجه داشته باشند که امکان توزیع مستمر و دائمی کتاب‌هایشان در کتاب‌فروشی‌ها وجود دارد و فروش کتاب در نمایشگاه مقطعی و کوتاه‌مدت بوده و از جمله امکاناتی است که با اما و اگر روبه‌رو است. بنابراین اگرچه نمایشگاه در کوتاه‌مدت منافعی برای ناشران به همراه دارد اما حذف کتاب‌فروشان از چرخه نشر به ضرر آنها هم تمام خواهد شد.

‌ رقابت میان بخش خصوصی و عمومی در این صنف را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ نظر شما در رابطه با تاسیس و راه‌اندازی مکان‌هایی چون باغ کتاب چیست؟

به عقیده من بخش عمومی و دولتی نباید با بخش خصوصی رقابت کند، گرچه مجموعه امکاناتی که در اختیار بخش عمومی قرار می‌گیرد رقابت نابرابر را دامن می‌زند. اما باید گفت برخی از کتاب‌فروشی‌های دولتی به صورت تخصصی عمل می‌کنند. به عنوان مثال کتاب‌فروشی‌های شرکت چاپ و نشر بازرگانی کتاب‌هایی چاپ می‌کنند که عموماً کتاب‌فروشی‌های مستقل به دنبال این عناوین و موضوعات نمی‌روند. اما مکانی مانند باغ کتاب ظرفیت فروش کتاب‌فروشان را کاهش داده و آنها را دچار مشکل کرده است. زیرا باغ کتاب که به عنوان بزرگ‌ترین کتاب‌فروشی جهان در کتاب رکوردهای گینس به ثبت رسیده است؛ 15 هزار متر فضای نمایشگاهی در اختیار دو شرکت خصوصی (بخش کودک و نوجوان) و یک شرکت عمومی وابسته به شهرداری (بخش بزرگسال) است. همان کتاب‌هایی که در کتاب‌فروشی‌های مستقل و کوچک عرضه می‌شود، در این مکان هم با جاذبه‌های جنبی بسیار زیاد (فضای مسقف با کلی رستوران، کافی‌شاپ، سالن‌های سینما و تئاتر) و عوارضی که از طریق شهروندان پرداخت شده، عرضه می‌شود. مشکل اینجاست که وقتی تقاضای کتاب و تعداد کتابخوان‌ها افزایش پیدا نکرده است، اضافه کردن چنین مکانی به سیستم فروش منجر به کاهش سهم سایر فروشندگان کتاب می‌شود. حتی شهر کتاب مرکزی هم اعلام کرده است که در اثر فعالیت باغ کتاب، فروش شهر کتاب‌ها هم کاهش پیدا کرده است. از این‌رو تا زمانی که نیاز به کتاب و کتابخوانی را افزایش نداده‌ایم، هر نوع افزایش ظرفیت فروش به معنی کاستن از درآمد و فروش فروشندگان سابق است.

‌ با توجه به پایین بودن سرانه مطالعه در ایران که رقمی بین 12 تا 15 دقیقه است، به نظر شما چرا میل به کتابخوانی و مطالعه در ایران کم شده است؟

به عقیده من بخشی از این موضوع متوجه سیاست‌های دولت است که باید در جهت اصلاح آنها قدم بردارد. بخش دیگر آن مرتبط با حوزه تولید کتاب، یعنی نویسندگی و چاپ کتاب است. درواقع اثری که نویسنده تولید می‌کند باید بتواند زبان مشترکی با مخاطب و توده مردم پیدا کند، تا از این طریق مخاطب حداکثری را جذب کند. به عنوان مثال در دیگر حوزه‌های فرهنگ مانند سینما مصداق این موضوع وجود دارد، امروزه شاهد تولید فیلم‌هایی هستیم که از مخاطب عامی گرفته تا شخص فرهیخته و مخاطب خاص با آن ارتباط برقرار کردند. یا در حوزه کتابخوانی هم می‌توان این مورد را ذکر کرد، در گذشته مرحوم دکتر‌عبدالحسین زرین‌کوب آثار برجسته‌ای چون «سرِ نی» و «بحر در کوزه» در شرح و تفسیر مثنوی خلق کردند که بسیار هم ارزشمند هستند. اثر بعدی استاد کتاب «پله‌پله تا ملاقات خدا» بود که در مقدمه آن آمده است، که این کتاب را بعد از دریافت نامه‌ای از یک معلم بازنشسته خیابان قلمستان تهران نوشتم، زیرا در نامه آمده بود که «ما هم علاقه‌مندیم که آثار شما را مطالعه کنیم اما به دلیل سنگین بودن متن، باید از ده‌ها کتاب دیگر برای فهم آن کمک بگیریم». از این جهت دکتر زرین‌کوب کتابی با بار معنایی زیاد و ارزشمند را به گونه‌ای ساده و روان که درک آن برای همه نوع مخاطبی میسر باشد، نگاشته‌اند. در همین راستا اگر مقایسه‌ای میان فروش این کتاب و آثار پیشین انجام دهید، متوجه می‌شوید که فروش کتاب «پله‌پله تا ملاقات خدا» حدوداً سه برابر بیشتر از دو کتاب قبلی، یعنی حدود 200 هزار نسخه فروش داشته است. از این‌رو این رویکرد که در گذشته در آثار نویسندگان برجسته وجود داشته و در سینما هم دنبال می‌شود، باید به حوزه تولید کتاب اعم از نویسندگی و ترجمه تسری پیدا کند. علاوه بر این مساله طراحی جلد و جلوه‌های بصری کتاب هم حائز اهمیت است و ناشر باید به گونه‌ای کتاب را منتشر کند که جاذبه‌های لازم را برای جذب مخاطب داشته باشد.

‌ در تکمیل این بحث، به نظر شما فضای مجازی چه اثری در فروش کتاب و کتابخوانی مردم داشته است؟

کشورهایی که پیشگام در استفاده از فضای مجازی بوده‌اند، به‌ویژه ایالات متحده آمریکا، کتاب‌های متعددی را در تجزیه و تحلیل فضای مجازی به رشته تحریر درآورده‌اند. این واقعیت وجود دارد که فضای مجازی مخاطبانش را به سمت خلاصه‌خوانی، مینی‌مال‌نویسی و سطحی‌نگری سوق می‌دهد. زیرا تجربه ثابت کرده مطلبی که از روی کاغذ خوانده و نگاشته می‌شود ماندگاری و تاثیر بیشتری روی ذهن دارد تا حالتی که در فضای مجازی انجام شود. به عنوان مثال بنده موضوعی را در یکی از شبکه‌های اجتماعی خوانده بودم که خیلی هم از نظرم جالب بود، اما هر بار که می‌خواستم آن را در جایی مطرح کنم، مطلب از انسجام و پیوستگی کافی در ذهنم برخوردار نبود که بتوانم آن را بازگو کنم؛ اما بعد از اینکه این مطلب را روی کاغذ پیاده کردم، در ذهنم ثبت شد. با این حال لازم به ذکر است که فضای مجازی امکانات خوب و زیادی را برای تحقیق و پژوهش فراهم کرده است و این قابلیت‌ها هنگام مطالعه کتاب کاغذی بسیار کمتر است. از این‌رو باید هر کدام از این ابزارها را امتحان کرد و بعد از گرفتن بازخورد، هر کدام را در جایگاه مناسب قرار داده و استفاده صحیح کنیم، به این معنا که از ای‌بوک و ای‌ژورنال در کنار کتاب‌های کاغذی بهره ببریم.

‌ به عنوان سوال آخر هم کمی در مورد افست‌ها بفرمایید، به نظر شما بازچاپ و نشر غیرقانونی کتاب‌ها بدون اجازه صاحب اثر، چه تاثیری روی فروش کتاب‌فروشی‌ها و بازار ناشران رسمی داشته‌اند؟ و چه راهکاری برای مقابله با آن وجود دارد؟

در ابتدا باید بگویم افست یک نوع چاپ است، که این چاپخانه را همایون صنعتی تاسیس کرد. اصطلاح افست هم از دهه 60 به بعد در ایران باب شد، در مورد کتاب‌های درسی خارجی که بدون اجازه صاحب اثر به صورت افست چاپ می‌شد. اما در اینجا منظور کتاب‌هایی است که به صورت غیرقانونی و بدون اجازه صاحب اثر از سوی افراد سودجو، بازچاپ می‌شوند. این موضوع تاثیر بسیار مخربی در بازار کتاب‌فروشان و ناشران دارد. اگرچه پیش‌بینی‌های لازم در مورد این موضوع در برنامه‌های دولت نشده است، اما بعد از بروز و ظهور آن، موضوعی است که در دستور کار قرار گرفته است و اتحادیه جلسات متعددی را با قوه قضائیه، نیروی انتظامی، شهرداری‌ها و وزارت ارشاد داشته است تا بتواند راهکاری برای این ماجرای خانمان‌سوز ارائه دهد.

دراین پرونده بخوانید ...