شناسه خبر : 6342 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پلیس با مهارت‌های مردمی

فرهنگ پلیسی

در یک آگهی استخدامی پلیس که همانند صحنه‌های فیلم سریع و خشن هفت است پلیس‌های تا به دندان مسلحی دیده می‌شوند که در میان نوای گیتار الکتریکی تفنگ‌های بزرگ حمل می‌کنند، اتومبیل‌های زره‌پوش می‌رانند و اسلحه خود را به سمت جنایتکاران می‌گیرند.

در یک آگهی استخدامی پلیس که همانند صحنه‌های فیلم سریع و خشن هفت است پلیس‌های تا به دندان مسلحی دیده می‌شوند که در میان نوای گیتار الکتریکی تفنگ‌های بزرگ حمل می‌کنند، اتومبیل‌های زره‌پوش می‌رانند و اسلحه خود را به سمت جنایتکاران می‌گیرند. همزمان گوینده آگهی این سوال را مطرح می‌کند: آیا صلاحیت پیوستن به نیروی پلیس را دارید؟ این تبلیغ به منظور جذب پلیس در شهر 127 هزارنفری گینس ویل در کالیفرنیا ساخته شده است.
اما مشتاقان حرفه پلیسی که این آگهی را جدی می‌گیرند به زودی مایوس می‌شوند. به گفته یک افسر پلیس در حقیقت این شغل آنقدرها جذاب نیست. مردم از ما انتظار دارند با همسایه‌ای که ساعت سه صبح چمن‌زنی می‌کند برخورد کنیم، کودک گستاخ‌شان را ادب کنیم یا فرد دیوانه‌ای را که در خیابان فریاد می‌زند بازداشت کنیم. با کاهش میزان جرم و جنایت در سراسر آمریکا از دهه 1990، کار پلیس بیشتر به سمت و سوی خدمات اجتماعی کشیده شده است اما فرهنگ پلیس نتوانست خود را با این تغییر منطبق سازد.
این شکاف فرهنگی توضیح می‌دهد چرا پلیس آمریکا اینقدر درگیری دارد. آخرین اتفاق مرگ فردی گری (Freddie Gray) مرد 25‌ساله‌ای از بالتیمور بود که پس از دستگیری در 19 آوریل کشته شد. شش افسر به این خاطر تعلیق شدند. قبل از آن در چهارم آوریل در کارولینای جنوبی مرد 50‌ساله‌ای به نام والتر اسکات در حالی که تلاش می‌کرد از اتومبیل پلیس فرار کند از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد. پس از انتشار ویدئوی این اتفاق، افسر پلیس به اتهام قتل بازداشت شد. در یک مورد دیگر در دوم آوریل یک افسر 73‌ساله ذخیره پلیس به طور تصادفی شلیک کرد و مردی را کشت. در هر سه مورد قربانیان سیاهپوست بودند.
هیچ‌کس نمی‌داند چند نفر توسط نیروهای 18 هزارنفری اعمال قانون در آمریکا کشته می‌شوند. اف‌بی‌آی گزارش‌های خود را منتشر می‌کند اما نیروهای پلیس ملزم نیستند آمار و داده‌ها را تحویل ‌دهند. همین آمار ناقص اف‌بی‌آی نشان می‌دهد در سال 2013 حداقل 461 نفر در «قتل‌های توجیه‌پذیر» قربانی شدند که از سال 2005 حدود 33 درصد افزایش داشته است. ارقام دیگر حاکی از آن است که تعداد واقعی قربانیان ممکن است دو برابر این مقدار باشد. در مقابل در سال 2012 در بریتانیا هیچ‌کس به دست پلیس کشته نشد.
شاید به این دلیل که پلیس آمریکا خشونت بیشتری می‌بیند خود به خشونت روی می‌آورد. رئیس پلیس ایندیانا می‌گوید، «هیچ‌گاه به اندازه الان ملتی تا این اندازه مسلح نداشته‌ایم». در سال 2013، 26 افسر پلیس هنگام اجرای وظیفه با شلیک گلوله کشته شدند. این مقدار از هر کشور توسعه‌یافته دیگر بیشتر است. به گفته یک افسر پلیس بازنشسته «وقتی شما به دانشکده پلیس می‌روید اولین چیزی که به شما گفته می‌شود آن است که این کار خطرناک است و شما ممکن است جان خود را از دست بدهید».
در مقایسه با گذشته تلفات نیروی پلیس کاهش زیادی داشته و مقدار افرادی که مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرند از تلفات سوانح رانندگی کمتر است. در طول زمان تکرار هشدارها نسبت به احتمال کشته شدن در نیروی پلیس باعث شد آنها به این باور برسند که استفاده سریع از زور می‌تواند پلیس را ایمن نگه دارد. این باور در بدترین حالت می‌تواند به یک فرهنگ تدافعی خشونت‌آمیز منجر شود. به عنوان مثال سال گذشته بیش از 100 پلیس در سیاتل از وزارت دادگستری به خاطر بازبینی مقررات استفاده از زور شکایت کردند و گفتند این کار نیروی پلیس را به خطر می‌اندازد (این شکایات که مورد حمایت اتحادیه پلیس قرار گرفته بود، بعدها رد شد).
افسر پلیسی که درباره مرگ اریک گارنر سیگارفروش در سال گذشته در نیویورک صحبت می‌کرد عقیده دارد نباید پلیس را مقصر دانست. او مرتب با افسر پلیس مبارزه می‌کرد. چه چیز واقعاً باعث مرگ او شد؟ این پلیس می‌گوید افسران مجبورند به زور مجرمان را به تسلیم وادارند در غیر این صورت آنها هر کاری که بخواهند انجام می‌دهند. مشکل آنجاست که اکثر افراد پلیس برای استفاده ایمن از زور آموزش ندیده‌اند بنابراین به خشونت و بدتر از آن به اسلحه روی می‌آورند.
به عقیده یک گروهبان پلیس «باید به مردم آموزش‌های بهتر و بیشتری داده شود. نباید پلیس با تغییر روحیه خود ایمنی نیروهایش را کمتر کند». اما در اغلب مواقع از زور برای تسلیم کردن مجرمان کوچکی مثل گارنر استفاده می‌شود، نه جنایتکاران خطرناک. علاوه بر این استفاده از نیروهای پلیس مسلح برای حل همه مشکلات منطقی نیست. گزارش انجمن ملی کلانترها و مرکز درمان نشان می‌دهد حداقل نیمی از آمریکاییانی که سالانه به دست پلیس کشته می‌شوند به بیماری‌های روحی مبتلا هستند. بخشی از زمان پلیس نیز برای مقابله با معتادان به مواد مخدر، مشاجرات خانوادگی و اعمال جریمه‌های شهروندی علیه کسانی که جریمه اتومبیل را نمی‌پردازند یا در مراقبت از کودک سهل‌انگاری می‌کنند، صرف می‌شود. این افراد زورگیر یا متجاوز به عنف نیستند اما پلیس‌ها هنوز آنها را یک تهدید قلمداد می‌کنند.
راه‌حل چیست؟ بسیاری از افراد پلیس بدبین هستند. آنها خود را قربانی مشکلات و منتقدان را بدون منطق می‌دانند. اما بهبودهایی نیز حاصل شده است. رئیس دانشکده پلیس واشنگتن می‌گوید باید به پلیس یک بار دیگر آموزش داد چگونه با مردم صحبت کند. به گفته او «اگر شما همانند پلیس آهنین به وضعیتی نگاه کنید خالق خشونتی خواهید بود که قبلاً وجود نداشت». از سال 2002 آموزش‌های دانشکده دولتی پلیس بر این تاکید داشته است که به جای اجبار کردن می‌توان مردم را به پیروی از قانون ترغیب کرد. سبک‌های نظامی‌گرایانه دیگر کاربردی ندارند. خانم باهر رئیس دانشکده پلیس واشنگتن هم‌اکنون برای گروه پلیس اجرایی کار می‌کند که توسط باراک اوباما تشکیل شده و هدف آن گسترش این‌گونه دیدگاه‌هاست.
اما متاسفانه همان‌گونه که ویدئوی خشونت پلیس نشان می‌دهد هنوز تعدادی از آنها نتوانسته‌اند خود را با شرایط وفق دهند. به گفته خانم باهر اگر در آگهی استخدام به داوطلبان گفته شود برای کار خدمات اجتماعی استخدام می‌شوند هیچ‌کس برای پلیس ثبت‌نام نمی‌کند. بخشی از جذابیت کار پلیس آن است که به آنها وعده داده می‌شود که این فرصت را خواهند داشت تا علیه افراد بد از زور استفاده کنند؛ کاری که مردم عادی فقط در بازی‌های ویدئویی می‌توانند انجام دهند.
منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها