شناسه خبر : 20214 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چرا باید از ایده‌های جدید دفاع کرد؟

وقت خداحافظی با پول‌های کاغذی

من می‌خواهم در مورد موضوعی صحبت کنم که در مورد آن بسیار جدی هستم. به نظر من در دنیای آکادمیک وقتی نظریه‌ای مطرح می‌شود که تازگی دارد و ایده‌آل است اغلب شنیده می‌شود که این نظریه احمقانه است ولی با گذشت زمان و افزایش سطح مطالعات در زمینه آن مساله به تدریج نظریه مذکور به عنوان نظریه‌ای منطقی و قابل درک معرفی می‌شود. موضوع اصلی سخنرانی من؛ تفکر دوباره در مورد پول‌های کاغذی و مطالعه در مورد کنار گذاشتن آنها؛ است زیرا معتقدم عصر پول‌های کاغذی در دنیا پایان یافته است.

متن پیش رو ترجمه سخنرانی کنث راگوف در کنفرانس اقتصادی مونیخ است.
کنث راگوف / ترجمه: مونا مشهدی‌رجبی
من می‌خواهم در مورد موضوعی صحبت کنم که در مورد آن بسیار جدی هستم. به نظر من در دنیای آکادمیک وقتی نظریه‌ای مطرح می‌شود که تازگی دارد و ایده‌آل است اغلب شنیده می‌شود که این نظریه احمقانه است ولی با گذشت زمان و افزایش سطح مطالعات در زمینه آن مساله به تدریج نظریه مذکور به عنوان نظریه‌ای منطقی و قابل درک معرفی می‌شود. موضوع اصلی سخنرانی من؛ تفکر دوباره در مورد پول‌های کاغذی و مطالعه در مورد کنار گذاشتن آنها؛ است زیرا معتقدم عصر پول‌های کاغذی در دنیا پایان یافته است. من بر این باور هستم که باید به تدریج پول کاغذی دستوری به پول الکترونیکی دستوری تبدیل شود. از این نظر پول دستوری می‌نامم که دولت‌ها به این پول‌های کاغذی ارزش داده‌اند و اگر این ارزش‌گذاری صوری انجام نشود، جز کاغذ چیز دیگری نیست. اما سوال اینجاست که چرا تبدیل پول‌های کاغذی به پول‌های الکترونیک اینقدر اهمیت دارد؟ چرا عصر پول‌های کاغذی به اتمام رسیده است؟

چالش بانک‌های مرکزی بعد از رکود
بعد از رکود اقتصادی سال ۲۰۰۸ بانک‌های مرکزی با چالش بسیار بزرگی مواجه شدند و آن بازگرداندن رونق به اقتصاد و تقویت نرخ رشد اقتصادی و صنعتی در کشورها به خصوص کشورهای صنعتی بود. در راه رسیدن به این هدف از ابزار نرخ بهره استفاده شد و هم‌اکنون در شمار زیادی از کشورهای دنیا نرخ بهره بانکی در حد صفر درصد است. ولی با وجود اینکه این نرخ در سطح صفر درصد قرار دارد هنوز شمار زیادی از کشورهای دنیا نتوانسته‌اند خروج از رکود اقتصادی را تجربه کنند و ورود به رونق را شاهد باشند. حال که نرخ بهره بانکی در برخی از کشورها از قبیل آلمان و کشورهای اسکاندیناوی و آمریکا و... در سطح صفر درصد قرار دارد ولی هنوز نشانه‌های اصلاح اقتصادی مشاهده نشده است. در این شرایط بسیاری از اقتصاددانان در مورد ضرورت منفی‌شدن نرخ بهره بانکی صحبت می‌کنند که هنوز این سیاست مورد تایید بانک‌های مرکزی نیست. البته در سال‌های اخیر برخی از کشورها این سیاست را اجرا کردند و نرخ بهره بانکی را تا منفی 1 /0 درصد تقلیل دادند ولی کاهش بیشتر نرخ بهره بانکی و رساندن به مرز منفی یک تا منفی دو درصد خارج از چارچوب فعالیت‌های تعریف‌شده بانکی است و در مقابل آن مقاومت می‌شود. اما دلیل تمایل بانک‌های مرکزی به منفی کردن نرخ بهره بانکی چیست؟ بانک‌های مرکزی به منظور تقویت میزان مصرف و تشویق به سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های اقتصادی و تولیدی تمایل به کاهش نرخ بهره بانکی دارند و برای تشویق مردم برای خارج کردن پول از بانک و سرمایه‌گذاری در بخش‌های دیگر اقتصاد سیاست منفی شدن نرخ بهره را پیشنهاد می‌دهند. ولی به دلیل مقاومتی که در برابر افت نرخ بهره بانکی به زیر مرز صفر درصد وجود دارد تاکنون نتوانستند از ابزار منفی شدن نرخ بهره بانکی استفاده کنند.

دلیل مقاومت بانک‌ها در برابر منفی شدن نرخ بهره
مطالعاتی که من در سال‌های اخیر انجام دادم نشان داد دلیل مقاومت بانک‌های مرکزی در مقابل منفی شدن نرخ بهره بانکی تنها وجود پول‌های کاغذی است. پول‌های کاغذی امکان کاهش نرخ بهره بانکی زیر صفر را از بین می‌برد. طبق اصول اقتصادی با نرخ بهره مثبت ساختار عملکرد اقتصاد روشن است و در ازای پس‌انداز در بانک یا مبادله وام بهره‌ای پرداخت می‌شود. ولی وقتی نرخ بهره بانکی منفی یک تا دو درصد باشد دیگر تصویری از عملکرد نظام بانکی در کشور وجود ندارد. در زمان منفی بودن نرخ بهره، ارزش پول در دوره‌های مشخص زمان از بین می‌رود به این معنا که مردم پول خود را در بانک پس‌انداز می‌کنند ولی در دوره‌های متوالی زمانی ارزش آن تقلیل پیدا می‌کند و به همین دلیل تمایلی برای پس‌انداز در بانک وجود ندارد و بانک هم از این فعالیت اقتصادی منتفع نمی‌شود.
زمانی که بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ ایجاد شد، بانک‌های مرکزی به اصلی‌ترین ابزاری که در دست داشتند فکر کردند و نرخ بهره را کاهش دادند تا نزدیک به صفر درصد رسید. ولی تداوم رکود اقتصادی سبب شد تا مشکل منفی شدن نرخ بهره بانکی هم مطرح شود. در این شرایط بود که من به فکر یافتن راه دیگری برای حل این بحران اقتصادی افتادم. در تمامی مطالعاتم به دنبال یافتن پاسخ این سوال بودم که آیا راه‌حل دیگری برای حل مشکل اقتصادی دنیا وجود دارد یا خیر؟ همیشه به این موضوع فکر می‌کردم که آیا ابزاری غیر از پول کاغذی در دست فعالان اقتصادی هست که امکان عمل بیشتری به سیاستگذاران اقتصادی بدهد و ضمن تسهیل فعالیت‌های اقتصادی، موانع پول‌های کاغذی را هم نداشته باشد؟ این اولین دلیل مهم برای مطرح کردن نظریه ضرورت تجدیدنظر در مورد استفاده از پول‌های کاغذی و جایگزینی تدریجی آن با پول‌های الکترونیکی بود.
دومین دلیل مهم برای اینکه در مورد ضرورت تبدیل پول‌های کاغذی به پول‌های الکترونیک صحبت می‌کنم این است که حجم پول‌های کاغذی موجود در بازار بسیار زیاد است. حجم بالای پول‌های کاغذی نه‌تنها در بانک‌های مرکزی کشورهای بزرگ بلکه در تمامی دنیا دیده می‌شود و بخش زیادی از این پول‌ها در جریان عادی اقتصاد وارد نمی‌شود بلکه در بخش غیرقانونی اقتصاد استفاده می‌شود. استفاده از این پول‌ها در اقتصاد زیرزمینی برای امتناع از پرداخت مالیات یا امتناع از انجام وظایف عادی و قانونی در اقتصاد است که اغلب نه‌تنها منفعتی در اقتصاد ایجاد نمی‌کند بلکه باعث زیان به اجتماع و اقتصاد می‌شود. بخش زیادی از این پول‌های کاغذی که در فعالیت‌های غیرقانونی ازجمله مواد مخدر یا سلاح صرف می‌شود و حذف پول‌های کاغذی می‌تواند مشکلات زیادی در این بخش‌ها ایجاد کند به نفع اقتصاد کشورهاست. بنابراین تبدیل کردن پول‌های کاغذی به پول‌های الکترونیک می‌تواند بار بزرگی از دوش اقتصاد بردارد و این کاری است که در بسیاری از بانک‌ها انجام می‌شود. عملاً در سال‌های اخیر فعالیت‌های بین بانک‌های مرکزی و بانک‌های تجاری و حتی بین بانک‌های کشورهای مختلف به صورت الکترونیک است و اصلاح انتقال فیزیکی پول نقد صورت نمی‌گیرد. این می‌تواند نقطه آغاز توسعه استفاده از پول‌های الکترونیک در دنیا باشد. مثلاً وقتی شما پولی در نظام بانکی انتقال می‌دهید این انتقال به صورت الکترونیکی انجام می‌شود و پول کاغذی در این رابطه استفاده نمی‌شود و از ابتدای تاسیس بانکداری مدرن هم وضعیت به همین منوال بوده است. به نظر من این پول‌های الکترونیک باید به طور گسترده در اقتصاد استفاده شود زیرا می‌تواند زمینه را برای بازگشت رونق به اقتصاد و منفی شدن نرخ بهره بانکی در شرایط ضروری فراهم کند.
25 سال قبل من مقاله‌ای در زمینه فاینانس عمومی نوشتم که ساختار نظام مالی عمومی در دنیا بسیار پیچیده است و همین پیچیدگی محصول وارد شدن پول‌های کاغذی است. بنابراین اگر عامل این پیچیدگی از نظام مالیه عمومی حذف شود ما شاهد تسهیل فعالیت‌های اقتصادی در دنیا خواهیم بود. به نظر من به دلیل مشکلاتی که استفاده از پول‌های کاغذی ایجاد کرده است می‌توان در مورد پایان عصر استفاده از پول‌های کاغذی با جدیت صحبت کرد. ما در آینده‌ای نه‌چندان دور شاهد جایگزینی پول‌های الکترونیک با پول‌های کاغذی خواهیم بود. به نظر من این اتفاق تا کمتر از 50 سال آینده می‌افتد و در آن زمان دیگر پول کاغذی در تعاملات اقتصادی و تجاری دنیا کاربردی نخواهد داشت.

پول کاغذی و تورم
افزایش حجم پول‌های کاغذی در دنیا باعث افزایش تورم می‌شود. این تجربه از قرن‌ها قبل در دنیا وجود داشته است و در سال‌های اخیر هم شاهد این بودیم که افزایش انتشار پول از سوی بانک مرکزی برای تامین منابع مالی مورد نیاز دولتی باعث شد تا تورم در آن کشور رشد کند. این رابطه در مدل‌های اقتصادی هم مورد تایید قرار گرفته است و همیشه در مورد آن بحث می‌شود.
چین اولین کشوری بود که این مشکل را تجربه کرد. چینی‌ها اولین کشور دنیا بودند که پول کاغذی را ابداع کردند و اولین کشوری که شاهد تورم فزاینده بودند. مطالعات من نشان می‌دهد هزار سال پیش پول کاغذی وارد اقتصاد چین شد و به دنبال آن تورم فزاینده در اقتصاد این کشور ایجاد شد. بعد از استفاده از پول کاغذی و ایجاد تورم فزاینده شمار زیادی از مردم چین اعدام و زندانی شدند زیرا حاکمان وقت چین از وارد شدن پول کاغذی و مشکلات اقتصادی ناشی از آن در کشور ناراضی بودند. اما سردمداران این کشور به جای اصلاح مشکلات‌شان تنها و تنها به پاک کردن آن فکر کردند و استفاده از پول کاغذی را ممنوع کردند و بعد از اینکه تمامی دنیا پول کاغذی را مورد استفاده قرار دادند، دوباره چین به جرگه مصرف‌کنندگان پول کاغذی پیوست. در آلمان هم بعد از جنگ جهانی تورم فزاینده‌ای در کشور ایجاد شد و مشکلات زیادی را برای مردم ایجاد کرد. اغلب اقتصاددانان بر این باور هستند بدون وجود پول‌های کاغذی تورم فزاینده در اقتصاد دنیا ایجاد نمی‌شد و تبعات منفی اقتصادی ناشی از تورم فزاینده هم دامنگیر دولت‌ها و فعالان اقتصادی نمی‌شد. مطالعات ما نشان می‌دهد در قرن گذشته برزیل شاهد دو موج تورم فزاینده بود و کنگو بالغ ‌بر سه دوره تورم فزاینده را تجربه کرد و ارزش پول در این کشورها کاهش زیادی پیدا کرد. همین مساله فعالیت‌های اقتصادی را دشوار کرد.
حال چرا باید به تورم اینقدر توجه کرد؟ آیا نمی‌توان تورم را با ابزارهای دیگری کاهش داد و از پول کاغذی استفاده کرد؟
مطالعات اقتصادی و نظری نشان می‌دهد تورم چیزی نیست که به سادگی از بین برود و ممکن است سال‌ها در اقتصاد باقی بماند. ممکن است با استفاده از ابزارهای مالی زمینه را برای کاهشی شدن روند تورم فراهم کرد ولی تا رسیدن تورم به سطح نرمال سال‌ها زمان صرف می‌شود. در کشورهای در حال توسعه دنیا نرخ تورم در سطح بسیار بالایی قرار دارد و این مساله زندگی مردم را در این کشورها سخت‌تر کرده است. به عنوان مثال صندوق بین‌المللی پول در گزارش اخیر خود اعلام کرد نرخ تورم در ونزوئلا برابر با 5 /66 درصد است و انتظار می‌رود این نرخ افزایش یابد. در برزیل هم اوضاع اقتصادی چندان بهتر از ونزوئلا نیست و مشکلات اقتصادی باعث افزایش تورم و بحران‌های ناشی از آن در کشور شده است. کشورهای آرژانتین، روسیه، هند و ترکیه و ویتنام هم تورم دورقمی دارند. این نرخ‌های بالای تورم در شرایطی ایجاد شده است که اقتصاددانان کشورهای مذکور از ابزارهای مختلف برای کنترل تورم استفاده کرده‌اند و در کشوری مانند ترکیه بالغ‌بر دو دهه است که این سیاست‌ها در کشور اجرا شده است. بنابراین نرخ تورم بالا باعث نگرانی اقتصاددانان است. حال شاید این مساله مطرح شود که در سال‌های اخیر مشکل اصلی کشورهای صنعتی دنیا تورم پایین بوده است و حتی بانک‌های مرکزی تلاش کردند تا با روش‌هایی زمینه را برای افزایش نرخ تورم فراهم کنند. بنابراین دلیلی ندارد نگران تورم بالا باشیم و به دلیل تورم بالا اقدام به تغییر سیاست‌های اقتصادی و ابزارهای مالی در کشور کنیم. در پاسخ به این مساله می‌توان گفت: درست است که هم‌اکنون تورم در کشورهای صنعتی وجود ندارد ولی دلیلی ندارد که این مشکل ایجاد نشود. در اقتصادهای مدرن غربی به دلیل سیاست‌های اقتصادی و مالی اجرا‌شده در کشورها، مشکلات اقتصادی ناشی از استفاده از پول کاغذی به سرعت ایجاد نخواهد شد ولی نمی‌توان احتمال وقوع آن را نادیده گرفت. به نظر من ساده‌انگارانه است که فکر کنیم سیستمی در اقتصادهای مدرن طراحی و اجرا شده است که احتمال وقوع تورم فزاینده در آن بسیار کم است زیرا در سال‌های قبل ما شاهد این بحران در شمار زیادی از اقتصادهای صنعتی بوده‌ایم. ضمن اینکه همه شرایط اقتصادی قابل پیش‌بینی نیست و گاهی به دلیل یک عامل غیرقابل پیش‌بینی ممکن است بحرانی بزرگ و جدی در اقتصاد ایجاد شود. در مقاله اخیر که با همکاری کارمن رینهارت نوشتم، بیان کردیم که اقتصادهای صنعتی با اقتصادهای در حال گذار تفاوت‌هایی دارند ولی این تفاوت‌ها خیلی زیاد نیست. در برخی رسانه‌ها و حتی در میان فعالان اقتصادی تفاوت اقتصاد کشورهای صنعتی با کشورهای در حال توسعه بسیار بزرگ ارزیابی می‌شود ولی در واقع این تفاوت‌ها چشمگیر نیست و هر مشکلی که در اقتصادهای در حال توسعه ایجاد شود، امکان وقوع در اقتصادهای صنعتی را هم دارد.

چرا کشورهای دارای تورم پایین هم باید به این مشکل توجه کنند
در ماه‌های اخیر ما شاهد کاهش تورم در اروپا تا سطح نیم درصد بودیم و همین وضعیت در ژاپن هم مشاهده شد. بانک‌های مرکزی کشورهای اروپایی و دیگر کشورهای صنعتی به منظور ارتقای نرخ تورم و رساندن آن به سطح دو درصد اقدام به کاهش نرخ بهره بانکی کردند و تزریق به اقتصاد -با عنوان طرح تسهیل کمی پول- را در دستور کار خود قرار دادند.
همان‌طور که قبلاً گفته شد ممکن است سران اقتصادی کشورهای غربی و اروپایی این سوال را مطرح کنند که ما هم‌اکنون با مشکل تورم بسیار پایین مواجه هستیم و از پول‌های کاغذی هم استفاده می‌کنیم. پس چرا باید نگران استفاده از این پول‌ها و تورم فزاینده ناشی از آن باشیم؟ در پاسخ به این سوال باید به چند مساله توجه کنیم؛ اول اینکه ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که بدهی‌های دولتی و خصوصی در سطح بالایی قرار دارد و این سطح بالای بدهی‌ها به اقتصاد آسیب وارد می‌کند. زمانی که نرخ تورم پایین است و به طور غیرمنتظره روند نزولی دارد، بازپرداخت این بدهی‌ها سخت‌تر می‌شود و ارزش واقعی بدهی‌ها افزایش پیدا می‌کند. در این دوره میزان دستمزد و نرخ بهره‌های بانکی هم کاهش می‌یابد و دریافتی افراد صاحبان اعتبار کمتر می‌شود. به همین دلیل بازپرداخت بدهی‌ها پرهزینه‌تر می‌شود و برای اقتصاد خوب نیست. بنابراین تورم پایین می‌تواند مضراتی برای اقتصاد داشته باشد و عدم استفاده از پول‌های کاغذی این مشکل را هم برطرف خواهد کرد و امکان یکسان‌سازی ارزش پول در سطح جهان را فراهم می‌کند.
از طرف دیگر در زمان تورم بالا، ارزش واقعی بدهی‌ها در طول زمان کم و بازپرداخت آنها ساده‌تر می‌شود. بنابراین نرخ پایین تورم باعث می‌شود تا چرخه معکوس نرخ رشد پایین اقتصادی و افزایش سطح بدهی تقویت شود که به ضرر اقتصاد است. بنابراین با استناد به نرخ پایین تورم نمی‌توان اصلاح سیاست‌ها و ابزارهای اقتصادی را نادیده گرفت بلکه باید همواره به دنبال اصلاح مشکلات بود تا هر روز بیشتر از روز قبل به اقتصادی با‌ثبات و پایدار در جهان نزدیک شویم. مساله دوم این است که در اقتصادهای مدرن غالباً دستمزدها کاهش پیدا نمی‌کند و اگر تورم بسیار اندک باشد یا حتی تورم منفی وجود داشته باشد باز هم کاهش دستمزدها معنا ندارد. حتی اگر کشور یا شرکتی دستمزدها را کاهش دهد بسیار مورد انتقاد قرار می‌گیرد و مردم و اتحادیه‌های کارگری این سیاست را بر‌خلاف سیاست‌های حمایت از مردم می‌دانند. ولی در زمانی که تورم وجود دارد نرخ رشد دستمزدها کمتر از نرخ رشد تورم است که به نفع اقتصاد است و کسی زیاد به این سیاست منتقد نیست. در این شرایط شاید چند مذاکره و مباحثه انجام شود ولی در نهایت نرخ افزایش دستمزد از نرخ حقیقی تورم کمتر خواهد بود.
بنابراین از نظر جامعه‌شناسی و اقتصاد پیش‌بینی افزایش نرخ تورم می‌تواند بسیار مفید باشد و حتی در تعیین نرخ دستمزدهای سال‌های آتی هم اثرگذار است. حال سوال اینجاست که نرخ بهینه تورم چقدر است؟ آیا بانک‌های مرکزی توانسته‌اند نرخ بهینه تورم را تعیین کنند یا اینکه هنوز در مورد این نرخ بهینه اطلاعات درستی در دست نیست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که من نمی‌خواهم در مورد نرخ بهینه تورم در این جلسه صحبت کنم زیرا موضوعی مفصل و بسیار پیچیده است ولی بدون شک نرخ بهینه تورم از سطح دودرصدی که بانک مرکزی اروپا اعلام کرده و آن را به عنوان نرخ هدف در نظر گرفته، بیشتر است.
با توجه به تمامی شرایطی که تشریح شد به نظر من دلایل کافی برای تبدیل پول‌های کاغذی به پول‌های الکترونیکی وجود دارد و اگر در این مساله با دقت مطالعه شود می‌توان به این نتیجه رسید که ایده استفاده از پول‌های الکترونیکی که در بانک‌های مرکزی هم کاربرد دارد یک ایده بسیار ابتدایی و ساده است و باید هرچه سریع‌تر در مورد تبدیل پول‌های کاغذی به پول‌های الکترونیکی در اقتصاد اقدام شود زیرا امکان کاهش نرخ بهره بانکی در مرز منفی را فراهم می‌کند. این مساله‌ای است که مقامات بانک‌های مرکزی به آن توجه دارند. زمانی که از مقامات بانک‌های مرکزی در مورد نگرانی اصلی آنها هنگام کاهش نرخ بهره بانکی سوال می‌شود تلویحاً این مساله را بیان می‌کنند که نگران هستند با کاهش نرخ بهره بانکی، کامیون‌های بزرگ از طرف بانک‌های تجاری جلوی بانک مرکزی صف ببندند تا میلیاردها دلار وام از بانک مرکزی دریافت کنند. این توصیفی عامیانه از مشکلی است که می‌توان در هنگام منفی شدن نرخ بهره بانکی شاهد آن بود.

ایده اولیه حذف پول‌های کاغذی چه زمانی مطرح شد
ایده اولیه ایجاد پول‌های الکترونیک در سال ۲۰۰۰ میلادی از سوی ماروین گودفرند که در فدرال‌رزرو ریچموند کار می‌کرد مطرح شد. او در آن سال مقاله‌ای نوشت و ایده جایگزینی پول الکترونیکی با پول کاغذی را به صورت کاملاً خام و اولیه مطرح کرد. او در مقاله خود نوشت چرا روی پول‌های کاغذی یک نوار الکترونیکی قرار ندهیم و از این نوار الکترونیکی برای دریافت مالیات و تعیین میزان مالیات استفاده نکنیم. استفاده از این نوار الکترونیکی می‌تواند گام اولیه در جهت الکترونیکی شدن بازار پول در کشور باشد. او ادامه داد: این مالیات تنها زمانی که پول وارد بانک می‌شود باید پرداخت شود و میزان مالیات هم ‌بستگی به مدت زمان خروج پول از نظام بانکی دارد. بر اساس این مطالعه بر مبنای مدت زمانی که این پول خارج از بانک است مالیات تعیین می‌شود بنابراین اگر بالغ‌بر یک سال این پول خارج از بانک باشد در مقایسه با حالتی که چند ماه خارج از بانک باشد، باید مالیات بیشتری پرداخت شود و این نوار الکترونیکی منحصربه‌فرد امکان شناسایی مدت خارج بودن پول از نظام بانکی را فراهم می‌کند.
این روش می‌تواند ملاکی برای دریافت مالیات به وجود آورد. بسیاری از اقتصاددانان از این سیستم مالیاتی به عنوان مالیات استامپ نام می‌برند و فکر اولیه آن در مقالات اقتصادی دهه ۱۹۶۰ میلادی به وسیله ساویو گازل عنوان شد. گازل در این مقاله که در زمان انتشار با انتقادهای زیادی هم همراه بود بیان کرد باید هر سال یا هر شش ماه یک بار پول‌ها وارد بانک شود و مهری روی آنها زده شود. مهر زدن روی پول‌ها در دوره‌های زمانی متوالی به این معناست که تا تاریخ مهر زدن مالیات پرداخت شده است و از آن پس باید محاسبه مالیات جدید آغاز شود. این طرح در سال‌های رکود بزرگ اقتصادی آمریکا هم استفاده شده بود و ویلین بادر هم در این زمینه زیاد صحبت کرده بود.
گرگ مانکیو یکی از اقتصاددانان و استادان اقتصاد آمریکا در مقاله‌ای که در سال ۲۰۰۹ در روزنامه نیویورک‌تایمز نوشت پیشنهادهایی را مطرح کرد که بسیار مورد توجه اقتصاددانان و فعالان اقتصادی قرار گرفت. او در این مقاله نوشت: چرا به جای پول اوراق بخت‌آزمایی (لاتاری) را نگهداری نکنیم. در صورت استفاده از اوراق لاتاری اگر عدد روی این اوراق، عدد برنده نباشد این اوراق بی‌ارزش می‌شود و کاربردی نخواهد داشت و اگر عدد آن برنده شود فرد می‌تواند مبلغی را که از قبل مشخص است دریافت کند. این راهی برای ایجاد و استفاده از نرخ بهره بانکی منفی است که می‌تواند در اقتصاد تعریف شود و در برخی از اقتصادها مورد استفاده قرار گیرد. البته آرژانتین در سال‌هایی این کار را انجام داد و من مطمئن نیستم که گرگ در مورد سیاست‌های اجرا‌شده از سوی آرژانتین در این سال‌ها اطلاعاتی داشت یا خیر. اما نکته مهم اینجاست که این اقتصاددان به دلیل معرفی یک ایده تازه اقتصادی که با ساختارهای معمول اقتصادی تفاوت داشت بسیار مورد انتقاد قرار گرفت. او که یکی از برجسته‌ترین اقتصاددانان دنیاست و پرفروش‌ترین کتاب‌های اقتصادی سال‌های اول و دوم را دارد می‌گوید بعد از انتشار این مقاله نامه‌هایی دریافت کرده که از او خواسته شد از سمتش در دانشگاه هاروارد کناره‌گیری کند و حتی بسیاری از منتقدان از او خواستند که از فعالیت اقتصادی کنار برود زیرا این کار برای او مناسب نیست. اما از آنجا که مطالعات اقتصادی هیچ پایانی ندارد، در سال‌های اخیر و بعد از رکود اقتصادی مطالعات زیادی در زمینه تعیین نرخ بهینه مالیات انجام شد. مایلز کیمبل که یکی از اقتصاددانان متخصص در زمینه کلان است مطالعاتی در زمینه بهترین روش‌های پرداخت بهره به پول و نرخ مناسب بهره انجام داد. او در این مورد می‌گوید: طبق نظریه‌های ماروین گودفرند زمانی که شما با دلار معامله می‌کنید نمی‌دانید که ارزش دلار چقدر است و تا چه زمانی این واحد پولی در دنیا ارزشمند است. ارزش واحدهای پولی در دنیا را میزان مبادله با آن واحد تعیین می‌کند اگرچه مولفه‌های دیگری از قبیل شرایط اقتصادی کشور و میزان تبادلات تجاری آن با دیگر کشورهای دنیا هم مطرح است. او در بخش نتیجه‌گیری مقاله خود نوشت بهترین راه این است که استفاده از این پول‌های کاغذی با ارزش متغیر و بی‌ثبات متوقف شود و پول‌های الکترونیکی جایگزین آن شود. در این حالت ثبات اقتصادی بیشتر می‌شود و از فشار ناشی از نوسان در بازارهای مالی جلوگیری خواهد شد.

فایده-هزینه تبدیل پول کاغذی به پول الکترونیکی
برخی از اقتصاددانان می‌گویند که آیا مشکل کنونی اقتصاد دنیا اینقدر جدی است که نیاز به این تغییر بزرگ در اقتصاد وجود دارد یا می‌توان با همین ابزارهای کنونی و با اندکی تغییرات به فعالیت عادی اقتصاد ادامه داد؟
در پاسخ به این افراد باید ابتدا بیان کنم ما واقعاً نمی‌دانیم که مشکل تا چه اندازه بزرگ است. برخی می‌گویند شرایط اقتصادی بسیار بد است و برخی وضعیت کنونی را با شرایط آخر دنیا مقایسه می‌کنند. مقالات علمی زیادی است که از این نظریه‌های منفی در مورد وضعیت اقتصادی حمایت می‌کند و در شماری از مقالات علمی هم با این نظریه مقابله می‌شود. به نظر من مشکل کنونی موجود در اقتصاد دنیا، یک مشکل بسیار بزرگ است و بانک‌های مرکزی هم ابزاری برای اصلاح اقتصاد ندارند. در این سال‌ها مقالات علمی زیادی نوشته شد که بیان می‌کرد در شرایط بحرانی اقتصاد در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ میلادی بانک‌های مرکزی خواستار کاهش نرخ بهره بانکی تا سقف چهار درصد بودند تا از این طریق اقتصاد را اصلاح کنند. اقتصاددانان این مراکز بیان کردند تنها از طریق کاهش معنادار نرخ بهره بانکی می‌توان بحران اقتصادی دنیا را کنترل کرد و از تشدید بحران جلوگیری کرد و در تایید این نظریه خود هم به کاهش 5 /0درصدی و یک‌درصدی نرخ بهره در سال‌های اخیر و تاثیر اندک آن در اقتصاد اشاره می‌کنند. آنها بر این باور هستند که اگر امکان کاهش چهار‌درصدی نرخ بهره بانکی وجود داشت، بحران اقتصادی دنیا با سرعت بیشتری کنترل می‌شد و شاید کشورهای در حال توسعه درگیر این معضل نمی‌شدند. اما چرا با وجود واقف بودن مسوولان بانک‌های مرکزی به این مساله، اقدامات لازم برای کاهش معنادار نرخ بهره انجام نشد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که منفی شدن نرخ بهره بانکی سیاست تایید‌شده‌ای در نظام بانکی دنیا نیست و هنوز سازوکار اقتصادی مناسبی برای منفی شدن نرخ بهره بانکی وجود ندارد. با کاهش چهار‌درصدی نرخ بهره بانکی احتمال رسیدن نرخ بهره به منفی 5 /1 درصد و حتی منفی دو درصد وجود داشت که نه‌تنها از طرف بانک‌های مرکزی بلکه از طرف مردم هم قابل قبول نبود و به همین دلیل هم اجرا نشد. برخی از اقتصاددانان پا را فراتر نهادند و تاکید کردند برای کنترل شرایط اقتصادی نرخ بهره بانکی باید پنج درصد تنزل پیدا می‌کرد تا مشکلات اقتصادی برطرف می‌شد. اما چرا منفی شدن نرخ بهره اینقدر با مخالفت روبه‌رو شده است؟ به نظر من منفی شدن نرخ بهره بانکی را می‌توان از بین بردن بخش زیادی از پول‌های کشور دانست که شاید در نگاه اول غیرمنطقی و نادرست باشد. به این معنی که پول موجود در بانک‌ها به تدریج ارزش خود را از دست می‌دهد و بانک‌های مرکزی با آن مخالف هستند. حال سوال این است که مزیت این کار چیست و چگونه استفاده از این سیاست می‌تواند مشکلات اقتصادی ناشی از بحران اقتصادی را برطرف کند؟ در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی اولین مقالات در این زمینه از سوی اقتصاددانان فدرال‌رزرو آمریکا نوشته شد. در این مقالات مطرح شد که رکود شدید اقتصادی به احتمال خیلی کم اتفاق می‌افتد و به همین دلیل ارزش ندارد که ساختار اقتصادی کشور و سیاست‌های مالی و پولی را تغییر دهیم. ولی هم‌اکنون این دیدگاه تغییر کرده است و در مورد ضرورت اصلاحات در ساختار مالی دنیا صحبت می‌شود زیرا دنیا تجربه رکود سال ۲۰۰۸ میلادی را دارد و اروپا سال‌های زیادی در بحران قرار داشت.
دلیل این تغییر دیدگاه را می‌توان این طور بیان کرد: اول شوک‌های اقتصادی بزرگ‌تر از پیش‌بینی‌های قدیمی هستند و به همین دلیل شدت اثرگذاری آنها بیش از انتظار بود. دوم نرخ بهره حقیقی در سال‌های اخیر با شدت زیادی کاهش یافت و عوامل زیادی باعث کاهش نرخ بهره بانکی حقیقی شد. ما نمی‌دانیم این نرخ‌های بهره تا چه زمانی دوام دارد ولی می‌دانیم مشکلی بزرگ‌تر از آنچه را تصور می‌کردیم ایجاد خواهد کرد و به همین دلیل اصلاحات اقتصادی و تغییر سیاست‌ها امری ضروری است.

بانک‌های مرکزی چگونه می‌توانند مشکلات‌شان را حل کنند
در شرایط فعلی بانک‌های مرکزی به عنوان ارگان اصلی اقتصادی در کشور بیشترین فشار را تحمل می‌کنند و باید راهی برای حل این مشکل داشته باشند. به نظر من بهترین راهی که با استفاده از آن بانک‌های مرکزی می‌توانند مشکلاتشان را برطرف کنند اصلاح دیدگاه‌ها و نظریه‌های اقتصادی است. اولیور بلانچارد یکی از اقتصاددانان صندوق بین‌المللی پول در مقاله‌ای که در سال ۲۰۱۰ میلادی تالیف کرد، نوشت: شاید بهتر باشد به جای هدف‌گذاری برای نرخ تورم دودرصدی، هدف را رسیدن به نرخ تورم چهار‌درصدی قرار دهیم. او بر این باور است اگر نرخ تورم بالاتر باشد، بانک‌های مرکزی دنیا هم نرخ بهره بالاتری را تعیین می‌کنند و هنگام مواجهه با بحران اقتصادی امکان بیشتری برای کاهش نرخ بهره و اثرگذاری از این طریق روی بازارهای مالی و اقتصادی هدف خواهند داشت. من هم در مقاله‌ای دقیقاً به همین مساله اشاره کرده‌ام و این مقاله که در مورد نرخ بهره بانکی در اتحادیه اروپاست تاکید می‌کند که باید نرخ تورم در سطح بالاتر از دو درصد باشد. این مساله در اروپا اهمیت بیشتری دارد زیرا اتحادیه اروپا شامل کشورهای مختلف با ساختارهای اقتصادی و پولی مختلفی است. زیرا اروپا شامل کشورهای مختلفی است که ساختار اقتصادی و بانکی متمایزی دارند و تعیین هدف تورمی بالاتر و به دنبال آن نرخ بالاتر بهره بانکی سبب می‌شود تا امکان بیشتری برای اثرگذاری روی اقتصاد از طریق کاهش نرخ بهره وجود داشته باشد. در تمامی مقالات ما در مورد بهترین وضعیت در شرایطی که اقتصاد از پول‌های کاغذی استفاده کند و پول‌های الکترونیک را جایگزین نکند صحبت کردیم ولی به دلیل محدودیت‌هایی که استفاده از پول‌های کاغذی ایجاد می‌کند، هیچ‌گاه از نظریه‌ای مبنی بر اینکه نرخ بهره بانکی می‌تواند منفی باشد صحبتی به میان نیامد. پل کروگمن هم در سال ۱۹۹۸ میلادی مقاله‌ای بر مبنای شرایط اقتصادی ژاپن نوشت و تاکید کرد ساختار نظام بهره بانکی در این کشور باید تغییر کند تا بتوانند با مشکلات اقتصادی و رکود مقابله کنند. او در سال ۲۰۱۴ میلادی هم این مقاله را تکمیل کرد و بر مبنای اطلاعات جدید اقتصادی آن را اصلاح کرد. ایده دیگری که مطرح می‌شود، ایده استفاده از سیاست‌های مالی است و ده‌ها مقاله در این زمینه تالیف شده است. مشکل اصلی در مورد افزایش نرخ تورم هدف این است که با از بین بردن محدودیت افزایش تورم، مشکلات اقتصادی در زمان اجرای این سیاست بیشتر می‌شود زیرا در دوره‌های زمانی نزدیک به هم قیمت نسبی کالاها تغییرات زیادی می‌کند و باعث بی‌ثباتی در اقتصاد می‌شود. ولی به نظر من این تغییر هدف‌گذاری نمی‌تواند مشکلات اقتصادی دنیا را برطرف کند زیرا سال‌هاست که بر نظریه‌های خود در مورد نرخ تورم مناسب تاکید می‌کنند. به نظر من مشکل اصلی این است که بانک‌های مرکزی دنیا برای بالغ‌بر دو دهه همواره اعلام کردند نرخ تورم باید در سطح دو درصد باشد. آنها تاکید کردند نرخ تورم دودرصدی نرخ تورم نرمال است و دلیلش را این طور بیان می‌کنند که نرخ واقعی تورم کمتر از نرخ محاسباتی تورم است و قیمت‌ها صریح و قابل اعتماد هستند. حال تصور کنید جنت یلن رئیس فدرال‌رزرو آمریکا و ماریو دراگی رئیس بانک مرکزی اتحادیه اروپا یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک تشکیل دهند و اعلام کنند که ما بالغ‌بر دو دهه می‌گفتیم نرخ تورم مناسب برای اقتصاد دو درصد است ولی ما اشتباه می‌کردیم و نرخ مناسب تورم در کشورها باید بالغ‌بر چهار درصد باشد. در این شرایط چه اتفاقی در اقتصاد دنیا می‌افتد؟ فعالان اقتصادی چگونه می‌توانند برای سرمایه‌گذاری‌های خود تصمیم‌گیری کنند؟ به نظر من اگر این اتفاق بیفتد زمینه برای ایجاد بحرانی دیگر در اقتصاد دنیا ایجاد می‌شود زیرا نشان می‌دهد برجسته‌ترین مقامات اقتصادی دنیا هم دیدگاه درستی در مورد اوضاع اقتصادی ندارند و حتی نمی‌دانند که نرخ بهینه تورم و بهره بانکی چقدر است. در این شرایط مردم فکر می‌کنند روسای اقتصادی و صنعتی دنیا چه فکری کردند و چگونه توانستند بعد از مطالعات زیاد و فعالیت‌های تحقیقاتی گسترده یک اشتباه را برای دو دهه تکرار کنند؟ این مساله باعث بی‌اعتماد شدن مردم به اوضاع اقتصادی می‌شود و بحران و بی‌ثباتی اقتصادی را به همراه می‌آورد. در صورت اظهارنظر سران اقتصادی جهان در مورد نادرست بودن تصمیمی که دو دهه بر آن تاکید داشتند و بر مبنای آن تمامی سیاست‌های دیگر اقتصادی را تدوین و اجرا می‌کردند، مردم این نگرانی را خواهند داشت که سران اقتصادی دنیا چند روز دیگر نرخ تورم هدف را پنج درصد اعلام کنند یا در بازه زمانی چندساله و چندماهه نرخ تورم را به سه درصد تقلیل دهند. این مساله باعث ایجاد بی‌اعتمادی و بی‌ثباتی اقتصادی خواهد شد و مشکلات زیرساختی در اقتصاد ایجاد می‌کند. به نظر من در صورتی که بانک‌های مرکزی نرخ تورم هدف را افزایش دهند بی‌ثباتی اقتصادی زیادی در کشورها ایجاد می‌شود و هزینه‌های زیادی به اقتصاد دنیا تحمیل می‌شود. به نظر من یکی از ابزارهایی که می‌تواند برای حل مشکل اقتصادی دنیا استفاده شود انگیزه‌های مالی است ولی اجرای این سیاست کار دشواری است. به نظر من برای حل مشکلات باید انگیزه‌های مالی به طور موقتی و دوره‌ای اجرا شود و در مرحله دوم نرخ تورم هدف برای دوره‌ای کوتاه رشد کند یا این رشد برای مناطق خاصی از دنیا باشد.

ابزارهای مالی هم مناسب است
اقتصاددانان، میلیون‌ها دلیل برای استفاده از سیاست تزریق مالی به اقتصاد در زمان رکود بیان و حتی اعلام می‌کنند این سیاست می‌تواند از شدت رکود اقتصادی بکاهد ولی نکته مهم این است که اجرای این سیاست بسیار پیچیده است و می‌تواند در میان‌مدت و درازمدت مشکلات زیادی به همراه بیاورد. به نظر من این سیاست تنها زمانی می‌تواند اثر مثبت داشته باشد که به طور موقتی اجرا شود نه این که در دوره‌ای طولانی به کار برود. استفاده موقتی از این طرح سبب می‌شود تا از منافع اقتصادی ناشی از اجرای این طرح استفاده شود و زیان‌های ناشی از آن به حداقل برسد. ولی با توجه به اینکه سیاست تزریق مالی به اقتصاد از سوی دولت‌ها اجرا می‌شود احتمال اینکه به طور موقتی اجرا شود بسیار کم است. در کشورهای صنعتی و اغلب کشورهای در حال توسعه تزریق مالی از طریق افزایش هزینه‌های دولتی طی ده‌ها سال صورت می‌گیرد. مطالعه بازار اروپا تایید‌کننده همین مساله است و بررسی بدهی‌های دولتی در اروپا از زمان ایجاد اتحادیه هم نشان می‌دهد که سالانه بالغ‌بر ۱۰ درصد به متوسط بدهی‌های دولتی این اتحادیه اضافه شده است. به نظر من یکی از مهم‌ترین راه‌ها برای حل این مشکل جهانی کاهش هزینه‌های دولتی است. بر اساس نمودارهای ارائه‌شده از سوی صندوق بین‌المللی پول هزینه‌های دولتی در کشورهای صنعتی از سال ۱۹۶۰ میلادی تا سال ۲۰۱۳ با شدت زیادی رشد کرده است و این رشد هزینه‌های دولتی به تعبیری همان تزریق‌های مالی به اقتصاد است که به عنوان ابزار از آن یاد می‌شود. بررسی این آمارها تایید می‌کند که این سیاست به‌رغم تاکید اقتصاددانان به طور موقتی و دوره‌ای اجرا نشده است بلکه برای سال‌های متمادی در کشورهای صنعتی اجرا شده است. به نظر من یکی از راه‌های مهم و کارآمد استفاده از پول‌های الکترونیک به جای پول‌های کاغذی است. با جایگزین شدن پول‌های الکترونیک در زمان عادی و در مواقع رشد اقتصادی، نرخ بهره بانکی مثبت می‌شود و در سال‌های بحرانی و در هنگام مواجهه با مشکلات اقتصادی استفاده از نرخ بهره بانکی منفی هم امکان‌پذیر است. حال سوال اینجاست که این همه پول نقد از کجا می‌آید و در کجا استفاده می‌شود؟ مطالعات نشان می‌دهد حجم پول نقد در دنیا بسیار زیاد است و این حجم بالای پول نقد مشکلات زیادی را در اقتصاد جهانی ایجاد کرده است. در اتحادیه اروپا حجم پول نقد دو برابر آمریکاست زیرا در این منطقه اقتصاد زیرزمینی بزرگ‌تر و فرار مالیاتی هم بیشتر است. حتی در ژاپن حجم پول نقد در اقتصاد و بزرگی اقتصاد زیرزمینی بیشتر از اتحادیه اروپاست و شدت بحران اقتصادی در این کشور بیشتر از دیگر کشورهای دنیاست. از طرف دیگر در کشورهای ژاپن و اتحادیه اروپا از اسکناس‌های با ارزش بالاتر استفاده می‌شود. مثلاً در آمریکا اسکناس‌ها و سکه‌های با ارزش کمتر از ۱۰ دلار بالغ‌بر ۱۵ درصد از حجم پول در گردش در کشور را تشکیل می‌دهد. در اروپا هم وضعیت تقریباً همین‌طور است و از اسکناس‌های درشت‌تر به طور گسترده استفاده نمی‌شود. مطالعات بانک‌های مرکزی نشان می‌دهد بخش زیادی از اسکناس‌های درشت‌تر در اقتصادهای زیرزمینی و در کارهای غیرقانونی استفاده می‌شود و این بخشی از اقتصاد است که نه در پرداخت مالیات فعال است و نه به قوانین اقتصادی و مالی پایبند هستند. بانک مرکزی اتحادیه اروپا گزارش تحقیقی جامعی ارائه داد و از مردم پرسید که چه مقدار پول نقد در کیف شما وجود دارد. تقریباً تمامی افراد گفتند که کمتر از ۱۰۰ یورو پول نقد همراه دارند و این مبلغی است که به صورت عادی هر فردی همراه خود دارد و بقیه پول مورد استفاده از سوی افراد در کارت‌های بدهی یا کارت‌های اعتباری وجود دارد. این در حالی است که افراد فعال در بخش‌های غیرقانونی و اقتصادهای زیرزمینی هر یک بالغ‌بر ده‌ها هزار یورو پول نقد در دسترس دارند. نکته مهم این است که ارزش مالی فعالیت‌های اقتصادی زیرزمینی بسیار زیاد است. به تعبیر بهتر اقتصاد زیرزمینی در کشورهای اروپایی و آمریکایی بزرگ است بنابراین اگر دو تا سه درصد از اقتصاد زیرزمینی از بین برود، بخش زیادی از زیان‌های مالی دولتی و بدهی‌های بانکی جبران می‌شود. البته در برخی از کشورها از قبیل کلمبیا و مکزیک اقتصاد زیرزمینی نقش بزرگی در عملکرد اقتصاد رسمی دارد و شاید تمایل جدی برای مقابله با آن وجود نداشته باشد ولی در دیگر کشورها مقابله با فعالیت‌های غیرقانونی اقتصاد که پرداخت‌های مالیاتی هم ندارند با شدت بیشتری انجام می‌شود. در روند حذف پول کاغذی و استفاده از پول‌های الکترونیکی، در اولین مرحله باید اسکناس‌های با ارزش بالا از بین برود و به جای آنها از انواع مختلف پول الکترونیکی استفاده شود. از این طریق ابتدا سهم اقتصادهای زیرزمینی در کشورها از بین می‌رود و اقتصاد عملکرد شفافی خواهد داشت. در مرحله بعد باید کارت‌های بدهی جهانی معرفی شود که در تمامی دنیا قابل استفاده باشد و برای خانوارهای کم‌درآمد یارانه‌های مالی در این کارت‌ها لحاظ شود تا به نظام توزیع درآمد در دنیا کمک شود. ممکن است تکمیل این روند بالغ‌بر ۲۰ سال طول بکشد ولی به هر حال باید روند تغییر پول مصرفی در اقتصاد آغاز شود.

نتیجه‌گیری
اجازه بدهید نتیجه‌گیری این سخنرانی را با چند ایده مطرح‌شده از طرف افرادی که منتقد سیاست تبدیل پول‌های کاغذی به پول‌های الکترونیکی هستند شروع کنم. اولین انتقاد این است که اگر بحرانی طبیعی مانند توفان کاترینا ایجاد شد و پول‌های کاغذی در اقتصاد دنیا وجود نداشت، چه اتفاقی می‌افتاد؟ در پاسخ به این افراد باید گفت در زمان وقوع کاترینا برای مدت‌ها سیستم‌های الکترونیکی قطع بود و تنها پول نقد بود که زمینه را برای تامین نیازهای مردم فراهم می‌کرد ولی از نظر من این حرف بسیار نادرستی است زیرا چنین بحران‌های بزرگ و غیرقابل پیش‌بینی چند بار بیشتر در طول زندگی هر انسان اتفاق نمی‌افتد و نمی‌توان سیستم اقتصادی یک کشور را بر مبنای این احتمالات تغییر داد. اصلاح نظام پولی در دنیا برای این است که فعالیت‌های اقتصادی شفاف‌تر انجام شود و نمی‌توان فقط به دلیل چند بحران طبیعی و غیرقابل پیش‌بینی دست از اجرای اصلاحات برداشت. دومین انتقاد این است که در برخی از ایالت‌های آمریکا یا برخی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا قوانین خاصی وجود دارد. به عنوان مثال در برخی از ایالت‌های آمریکا قوانین تصویب و اجرا‌شده با قوانین فدرال تفاوت دارد و همین مساله تبادلات مالی بین ایالت‌ها را با سختی مواجه کرده است. مثلاً در ایالت کلرادو فروش ماری‌جوانا آزاد است و شرکت‌های زیادی در این صنعت فعالیت می‌کنند ولی بانک‌های این ایالت که تحت قوانین فدرال کار می‌کنند، نمی‌توانند پول‌های این شرکت‌ها را بپذیرند یا به ایالت‌های دیگر انتقال دهند و همین مساله سبب شده تا شرکت‌های فعال در این حوزه بخش زیادی از درآمدشان را به صورت پول نقد نگهداری کنند. این شرکت‌ها که بر طبق قوانین کلرادو فعالیت‌های کاملاً قانونی دارند از طریق قایق و کشتی پول‌های نقد را بین شرکت‌ها مبادله می‌کنند یا برای خرید کالاهای مصرفی با قایق یا کامیون به ایالت‌های دیگر فرستاده می‌شوند. این در واقع به دلیل اختلاف بین قوانین فدرالی و ایالتی در آمریکاست و برای این بخش از اقتصاد وجود اسکناس‌های با ارزش بالا کاربرد زیادی دارد. حال سوال اینجاست که در اولین گام جایگزینی پول‌های الکترونیک به جای پول‌های کاغذی چگونه انجام می‌شود؟ به نظر من شرکت‌های خصوصی باید در اولین گام در جهت استفاده از این پول‌های الکترونیک اقدام کنند. هم‌اکنون انواع مختلفی از این پول‌ها وجود دارد از قبیل بیت کوین‌ها که در بازار وجود دارد و مورد مبادله قرار می‌گیرد ولی به دلیل اینکه قوانین درستی در مورد بیت کوین‌ها وجود ندارد هنوز استفاده از آن با احتیاط زیادی انجام می‌شود. اصلاح قوانین مرتبط با استفاده از پول‌های غیر‌کاغذی موجود در بازار و پیشقدمی شرکت‌های خصوصی در این بخش می‌تواند نقش بسزایی در این عرصه داشته باشد. حال این سوال پیش می‌آید که استقلال بانک مرکزی در این شرایط تازه اقتصادی چه شکلی خواهد داشت؟ آیا در این شرایط اقتصادی باز هم استقلال بانک مرکزی معنا دارد یا خیر؟ اگر یک قدم به عقب برگردیم و بانک‌های مرکزی دیگر نتوانند از طریق چاپ اسکناس تامین مالی اقتصاد زیرزمینی و گروه‌های اقتصادی غیررسمی را بر عهده گیرند چگونه می‌توانند کسب درآمد کنند؟ به نظر من برای اینکه بانک‌ها استقلال خود را حفظ کنند باید از ابزارها و روش‌های دیگری استفاده کنند از قبیل ایجاد شفافیت در نظام بانکی و تاثیرگذاری روی اقتصاد از طریق نرخ بهره بانکی که می‌تواند باعث افزایش اعتماد به ساختار اقتصادی کشورها شود.
در ساختار اقتصادی کنونی نقل و انتقال پول نقد زمینه‌ساز فرار مالیاتی و توسعه اقتصادهای زیرزمینی شده است و بر این باور هستم که تنها راه مبارزه با این مشکل استفاده از پول‌های الکترونیک است. پول‌های الکترونیک می‌توانند فرصت فرار مالیاتی را کمتر کنند و باعث کاهش دسترسی اقتصادهای زیرزمینی به منابع مالی شوند. از طرف دیگر ما با مشکلات بحران بهره بانکی روبه‌رو هستیم. در سال‌های اخیر نرخ بهره بانکی در شمار زیادی از کشورهای دنیا تا سطح صفر درصد پایین آمده است و به همین دلیل، ابزار اصلی بانک‌های مرکزی برای اثرگذاری روی اقتصاد از بین رفته است. اگر پول‌های الکترونیکی جایگزین پول‌های کاغذی شود بانک‌های مرکزی می‌توانند به عنوان یک ارگان تصمیم‌گیر اقتصادی در مورد منفی شدن نرخ بهره بانکی تصمیم‌گیری کنند که مساله بسیار مهمی برای اقتصاد است. ممنون که در این کنفرانس حضور داشتید و در این بحث کاملاً علمی و اقتصادی همراه بودید. امیدوارم مطالعاتم بتواند غذای فکری خوبی برای مطالعات آتی اقتصادی باشد و تحولی بزرگ در اقتصاد دنیا ایجاد کند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها