شناسه خبر : 38509 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ریشه‌های توسعه‌ای مناقشه‌آبی

آیا بحران آبی خوزستان، به شهرهای دیگر سرایت خواهد کرد؟

 

حسن شهرکی/ استادیار و مدیر گروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه زابل

نخست- توسعه و تاریخ آن

گفته‌می‌شود بنا نهادن نخستین طرح‌ها برای ایجاد سیستم فاضلاب در شهر لندن در قرن هفدهم و سپس توسعه و تکمیل آن در دوران موسوم به «تعفن بزرگ» در اواسط قرن نوزدهم، سنگ‌بنای مدرنیزاسیون در این کشور و در زادگاه انقلاب صنعتی بوده است. از این حیث، رفع نیازهای بدیهی و اساسیِ اجتماعات انسانی، همزمان با سرآغاز چیزی بوده که با عنوان نوگرایی از آن یاد می‌شود. در همین رابطه، باید اضافه کرد که ماهاتما گاندی -رهبر استقلال هند- مجموعه یادداشت‌ها و مقالات متعددی در این خصوص دارد که بهره‌گیری از سیفون یا فلاش‌تَنک، یعنی وابستگی مستقیم به دولت استعماریِ انگلیس و از این‌رو هندوها را از این کار بر حذر می‌داشت. نتیجه‌ای که از این دو مثال گرفته می‌شود این است که توسعه زیربناها به‌ویژه سیستم فاضلاب شهری، آب شرب، آب کشاورزی و به‌طور کل مساله آب و مدیریت آن، نخستین مرحله از مراحل تاریخی مدرنیزاسیون و وجهه همت دولت‌ها بوده است. مساله کنترل منابع آبی به‌ویژه در آسیا و در فلات ایران آنقدر مهم بوده که اندیشمندی همچون کارل ویتفوگل‌ را برآن داشت تا تمرکز اصلی مطالعاتی و پژوهشی خود را در طول حیات شخصی و حرفه‌ای‌اش، صرف تبیین و تحلیل این موضوع کند.

 

دوم- استبداد شرقی و مساله مالکیت بر منابع آب

ویتفوگل در همان ابتدای کتاب معروف خود با نام «استبداد شرقی: مطالعه‌ای تطبیقی در قدرتِ تامه»‌، عنوان می‌دارد که ممالک شرقْ مشتمل بر آسیای مرکزی و شرقی، هند و چین، از حیث تملک مطلق دولت بر منابع آبی و سیستم‌های آبیاری یگانه بوده‌اند. ویتفوگل، میانِ آبیاریِ کوچک‌مقیاسِ فردی‌، و بزرگ‌مقیاسِ دولتی‌ فرق می‌گذارد.

چنین تحلیلی بدین معناست که «فرآیند توسعه» آنچنان که آگوست کُنت‌ بنیانگذار جامعه‌شناسی و از نخستین نظریه‌پردازان پیشرفت می‌پنداشته تک‌خطی و مترقی نبوده بلکه بنا بر بستر فرهنگی و تاریخی می‌تواند شکل‌های گوناگون گرفته و بدفرجام باشد. جامعه‌شناس آلمانی کارل مارکس‌، نیز از زمره متفکرانی است که بر تناقض‌ها و پیچیدگی‌های مسیر توسعه و تکامل انگشت گذاشته و تاکید کرده است.

 از دید مارکس، توسعه چیزی نیست جز، «رابطه‌ای» میان صاحبان تولید (سرمایه‌داران)، شیوه تولید، و آنها که به ابزار تولید دسترسی ندارند (کارگران). از این حیث، توسعه به‌طور عام و توسعه در مشرق‌زمین در همبستگی‌اش با مساله آب به‌طور اخص، ارتباطی مستقیم با ساختار سیاسی کشور، مناسبات اقتصاد چیره به شکل سرمایه‌دارانه و اقتصاد سیاسی دارد. توسعه می‌تواند به چیزی منجر شود که از آن با نام «توسعه‌نیافتگی»‌ و «بدتوسعه‌ای»‌ یاد کرده‌اند. فرآیندی که میزان آب، کیفیت آب، دسترسی به آب و چرخه توزیع آن، یا به‌طور کلی مدیریت منابع آبی را با مشکل مواجه می‌سازد.

 

سوم- نواقص جریان اصلی توسعه

توسعه در بدو پیدایش، به‌ویژه در دوران پس از جنگ دوم جهانی، غالباً با پیشرفت‌ و رشد اقتصادی هم‌ارز و معادل در نظر گرفته می‌شد. در ابتدای کار بر گرده دولت‌ها بود، سپس بر دوش شرکت‌های خصوصی نهاده شد و در روزگار کنونی در جهان الکترونیک و مجازی، این شرکت‌های فراملیتی هستند که کارگزار اصلیِ جریان اصلی محسوب می‌شوند؛ در عین حال و در حاشیه اقتصاد جهانی، بنگاه‌های خُرد و متوسطِ خانگی و خانوادگی نیز نفسی می‌کِشند. جریان اصلی توسعه چه با کارگزاری دولت و چه بخش خصوصی، از نواقصی اساسی رنج می‌بَرَد که از آن جمله می‌توان به شکاف اقتصادی و اختلاف طبقاتی هم میان دول و هم درون یک دولت-ملتِ واحد، غربی‌شدنِ افراطیِ فرهنگ، و این اواخر بحران‌های زیست‌محیطی اشاره کرد. چنین تناقض‌ها و ضعف‌هایی سبب شده تا توسعه صفات متعددی به خود بگیرد از توسعه درون‌زاد و بومی گرفته تا توسعه روستایی، عادلانه و پایدار؛ که همگی‌شان را می‌توان ذیل چتر مفهومیِ «پساتوسعه»‌ یکجا گرد آورد.

 

چهارم- پساتوسعه: راهی برای برون‌رفت از مناقشه‌های آبی در ایران

فرآیند توسعه در ایران از برنامه نخستِ هفت‌ساله (1334-1327) تاکنون، ذیل چتر چند مکتب جهانی عمل کرده است. پیش از انقلاب، و متاثر از ایده‌های مطرح‌شده در گروه مشاوران هاروارد، سیاستگذارانِ توسعه‌ای بیشتر بر مکتب نوگرایی با اهدافی همچون آزادسازیِ تجاری، افزایش سطح زیرکشت، صنعتی شدن و تولید انبوه برای بازار لیکن در چارچوب اقتصاد دولتی تاکید داشتند و پس از انقلاب اسلامی، ایدئولوژی توسعه، نوسانی را شاهد بوده میان مکتب وابستگی‌ (در سال‌های نخستِ پس از انقلاب)، سیاست‌های نوگرایی با تاکید بر خصوصی‌سازیِ بی‌قاعده، ناقص و پرابهام (دوران ریاست‌جمهوری رفسنجانی، خاتمی و روحانی) و مکتب ضدتوسعه (دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد). لیکن تولید نهاییِ توسعه در تمامی این دوران، رشدِ نامتوازنی بوده که ثمره‌اش اختلاف طبقاتی سرسام‌آور هم درون استان‌ها (از حیث تفکیک فضایی شهر میان فقیر و غنی؛ و رشد حاشیه‌نشینی) و هم میان مراکز (اصفهان، شیراز، مشهد، تهران و تبریز از یک‌سو، و شهرستان‌های درجه دو و تمامی روستاها از دیگرسو) بوده است. توسعه به مرور زمان از وجوهِ فرهنگی و ارزشیِ خود تهی شده و در چنبره اقتصاد گرفتار شده است. رخنه اقتصادِ درهای چرخان‌، در سطوح بالا به ایجاد یک اُلیگارشی مالی متنفذ دامن زده که تفکیک ماهیت دولتی یا خصوصی آن چندان آسان نیست ولی ثمره‌اش بیشترْ رانت‌خواری و فساد بوده است. در این میان، تخصیص نامتوازن بودجه و هزینه‌های بالای نظامی، و نیز عدم توازن میان سیاست‌های خارجی و داخلی سبب شده تا همزمان با گرمایش جهانی، معضل جدیدی بر تبعات منفی پیشین فرآیند توسعه در ایران افزوده شود که همانا مناقشه‌های آبی و زیست‌محیطی است. راهکار این نوشتار کوتاه برای برون‌رفت از این بن‌بست توسعه‌ای، طرح و اجرای مفهوم و روال «پساتوسعه» است. از دهه 90 میلادی بدین‌سو همزمان با طرح نقدهای انسان‌شناختی بر توسعه، مفهوم پساتوسعه مطرح شد که نوعی بازبینی فرهنگیِ توسعه محسوب می‌شود. در انتهای این یادداشت، تلاش می‌شود به دلالت‌های مهم پساتوسعه به‌خصوص با در نظر داشتن ناآرامی‌ها و مناقشه‌های آبیِ اخیر در کشور فهرست‌وار اشاره شود:

1- در پساتوسعه به طبیعت همچون یک فضیلت نگریسته می‌شود. فرآیند توسعه در ایران به صنعتی شدن ناقص و تمرکزگرا محدود شده و از اهمیت طبیعت به‌نحوی که مثلاً در آمریکای لاتین و در مفهوم به‌زیستی‌ مدنظر است غفلت شده است. پساتوسعه متضمن برخورداری از گونه‌ای حق سرزمینی‌ است و انسان و طبیعت را از هم جدا نمی‌پندارد. چنین حقی در ایران به‌ویژه در استان‌هایی از ساکنان ستانده شده یا در آن اختلال ایجاد شده که هویت سرزمینی در اعلی درجه خویش است؛ استان‌هایی همچون خوزستان و سیستان‌وبلوچستان.

2- پساتوسعه نویددهنده مکان‌سازی و آگاهی محیطی است. مکان‌سازی‌ فرآیندی است که ساکنینْ ضمن شراکت در ساخت مکان، فضا و چشم‌انداز، از آن کسب هویت نیز می‌کنند. چنین مقوله‌ای بی‌ارتباط با مفهوم نوظهور فدرالیسم قومی یا اتنیکی نیست. پساتوسعه از این حیث، جذب اقوام و اقلیت‌ها را در فرآیند توسعه بر بستری از فدرالیسم در نظر دارد و نه طرد آنها از مدار توسعه را. بدین اعتبار، و در تلفیق موارد یک و دو، آب از این جهت که هم سکونت و کار بر روی طبیعت را سبب می‌شود هم موجب به‌زیستی است و هم مکان‌ساز و هویت‌بخش است؛ ماده‌ای اساسی در فرآیند پساتوسعه به حساب می‌آید.

3- پساتوسعه آزادی‌بخش و تساوی‌ساز است. پساتوسعه قائل به فاعلیت‌ مردم است، نه قربانی‌پنداریِ آنها. چنین مفهومی از اساس با مرکزگراییِ سیاسی، سیاستی و توسعه‌ای در ایران در تضاد است. طی چهار دهه اخیر، این مرکزگرایی هم از سوی بدنه دولت و هم خصولتی‌ها دنبال شده است. فاعلیتِ آبیِ‌ ساکنان در استان‌های مرزی که به‌ویژه بر کشاورزی و دامداری متمرکزند‌ از آنها گرفته شده و اکنون این حاکمیت سیاسی است که عندالاقتضا «آب را رها می‌کند یا نمی‌کند». تساوی‌سازیِ فرآیند توسعه نیز این روزها به‌شدت مغفول مانده است. خصلت اُلیگارشیک اقتصاد، بر اختلاف طبقاتی دامن زده و هرچه از مرکز به پیرامون می‌رویم، از نرخ مشارکت اقتصادی کاسته می‌شود. اقتصاد، در انتزاع از دیگر ساحت‌های زندگی، سرشتی ویرانگر می‌یابد و فاعلیت افراد را از آنها می‌ستاند.

4- پساتوسعه نگاهی عمیق و موشکافانه به مفهوم قدرت دارد. کاربرد قوه قهریه در مواجهه با یک مساله ریشه‌دار و عمیق، از اساس با روال‌های پساتوسعه در تضاد است. قدرت، در شراکت و تعامل میان حاکمان و مردم معنا می‌شود، و می‌تواند توانابخش و تساوی‌ساز باشد نه واجد خصلت‌های خشن، انحصاری و مطرودساز.

 

پنجم- آیا مناقشه آبی «مسری» است؟

سرایت توسعه‌نیافتگی گرچه طی تاریخ صورت می‌گیرد، لیکن با اضافه شدن مولفه آبی و زیست‌محیطی، که عنصری فراگیر و همه‌جا‌حاضر است، هرچه بیشتر بر سرعت آن افزوده می‌شود. امروزه، همه استان‌های ایران کمابیش با این مسائل روبه‌رو هستند: جابه‌جایی‌های آبیِ کلانِ بی‌ثمر، سدسازی‌های بی‌رویه، تعلل در حل مناقشه‌های مربوط به آب‌های مرزی، عدم نظارت بر استحصال بی‌رویه از منابع آبیِ زیرزمینیِ تجدیدناپذیر، قطع ارتباطِ میان کشاورزان و نهادهای علمیِ مرتبط، عدم یک الگوی کشت بهینه و پایدار برای استان‌های متکی به کشاورزی، قطعه‌قطعه بودن بیش از حد اراضی، سودهای هنگفت و فساد اقتصادی در بخش واسطه‌گری کشاورزی، گسترش صنایع ناکارآمدِ آب‌بَر، و... .

چنین وضعیتی، توسعه‌نیافتگی را حتی با نرخی بیشتر از کرونا به پیش خواهد برد. وقایع و ناآرامی‌های تاسف‌بار خوزستان باید تلنگری باشد تا حاکمیت سیاسی در ایران مساله «بازگشت به مدار توسعه» (توسعه‌ای محلی، بومی، عادلانه و درون‌زاد) را جدی بگیرد. هیچ هدف والا و آرمان‌گرایانه‌ و هیچ ایدئولوژی‌ای نمی‌تواند بی‌توجهی هم به توسعه و هم به محیط زیست را توجیه کند. احترام به فرهنگ بومی و محلی، احترام به حق سرزمینی و محیط زیست، تمرکززدایی از فرآیند توسعه، رفع محرومیت از استان‌های مرزی با سرمایه‌گذاری‌های عظیم دولتی، مبارزه با اُلیگارشی‌ها و انحصارهای غول‌آسای مالی و پولی، تنش‌زدایی در عرصه بین‌المللی و تحلیل طبقاتی از پیامدهای توسعه ناموزون و در یک کلام مفهوم‌پردازی پیرامون پساتوسعه و اتخاذ روال‌های آن، راه برون‌رفت از وضعیت کنونی است. طی چند روز گذشته، ویدئوهای زیادی از وقایع خوزستان در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده. بسیاری با لحنی سوزناک و دردآلود رو به دوربین، حرف خود را صریح و شفاف گفته‌اند، از این‌رو پی‌بردن به آنچه مردم می‌خواهند برای مسوولان کار چندان سختی نیست. در روزگاری که کرونا زندگی در ایران را به مرز فاجعه رسانده، بحران آب از حد تاب‌آوری مردم خارج است. اشاره به مفهوم توسعه در سفرهای اخیر مسوولان به استان خوزستان، نشان از آگاهی آنها از ریشه ناآرامی‌ها دارد. اما این سفرها و اشاراتِ دیرهنگام، نوشداروی پس از مرگ سهراب خواهد بود اگر سیاستمداران کار خویش را بر پساتوسعه بنا ننهند. از سیستان‌وبلوچستان در شرق تا خوزستان در غرب، همه‌جا مشکل اساسی فقدان دیدی عمیق به توسعه است.

منابع:

1- Wittfugel, K. (1957) Oriental Despotism: A comparative Study of Total Power, US: Yale University Press.

2- شهرکی، ح. (1399). از توسعه، به پساتوسعه و کامیابی: یک نقد مفهومی بر توسعه و کارآفرینی روستایی با بهره‌گیری از آرای آرام ضیایی پیرامون پساتوسعه نقّاد. کارآفرینی در کشاورزی، 1: 52-37.

3- نگاهی به شبکه فاضلاب لندن. شماره روزنامه 2835، شماره خبر 528393، تاریخ نشر 27 /10 /1391. قابل دسترس از:

 https: / /donya-e-eqtesad.com

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها