شناسه خبر : 30158 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

کابوسِ تنهایی

چرا نباید اجازه دهیم زندگی ما را تنهاتر کند؟

به نظر شما روزبه‌روز در حال «تنهاتر شدن» هستیم؟ بگذارید سکانسی از فیلم «خجالت نکش» را برای شروعِ بحث انتخاب کنیم. فیلم خجالت نکش در ارتباط با تصمیم یک مرد روستایی برای بچه‌دار شدن یا نشدنش با توجه به سیاست‌های کلی دولت‌هاست. در اواسط فیلم، سکانسی با این داستان وجود دارد. بچه‌های مرد روستایی که برای تحصیل و زندگی به شهر مهاجرت کرده‌اند، به خاطر حال مادرشان به روستا برمی‌گردند.

حامد زرندی/ پژوهشگر اقتصاد رفتاری

به نظر شما روزبه‌روز در حال «تنهاتر شدن» هستیم؟ بگذارید سکانسی از فیلم «خجالت نکش» را برای شروعِ بحث انتخاب کنیم. فیلم خجالت نکش در ارتباط با تصمیم یک مرد روستایی برای بچه‌دار شدن یا نشدنش با توجه به سیاست‌های کلی دولت‌هاست. در اواسط فیلم، سکانسی با این داستان وجود دارد. بچه‌های مرد روستایی که برای تحصیل و زندگی به شهر مهاجرت کرده‌اند، به خاطر حال مادرشان به روستا برمی‌گردند. دو تا از فرزندان ازدواج کرده‌اند و فرزند سوم همچنان مجرد است، و هیچ‌کدام از فرزندان تاکنون بچه‌دار نشده‌اند. در این سکانس از فرزند مجرد پرسیده می‌شود: «تو چرا زن نمی‌گیری؟» او پاسخ می‌دهد: « اگه زن بگیرم، فردا می‌پرسید که بچه‌ات کو، من حوصله ندارم.» سپس به آنها گفته می‌شود: «شما چرا از بچه‌دار شدن فراری هستید؟ شما که امکانات، پول، تحصیلات دارید.» فرزندان در پاسخ می‌گویند: «وقتش رو نداریم و حوصله‌اش رو.»

اگر بر دو مفهوم «وقت» و «حوصله» عمیق‌تر شویم، متوجه می‌شویم که زندگی مدرن نه‌تنها باعث شده است که افراد از زندگی اجتماعی دورتر شوند بلکه باعث شده افرادی که قبلاً ازدواج کرده‌اند و رابطه عاطفی داشته‌اند نیز امروزه تنهایی را احساس کنند. اگر بخواهیم خلاصه بگوییم، به نظر می‌رسد تمام افراد به نوعی در حال تنهاتر شدن هستند. در این مقاله قصد داریم به این مطلب بپردازیم که چطور انسان‌ها تنهاتر می‌شوند؟

تاثیر تکنولوژی بر تنهایی

احتمالاً نام سریال «آیینه سیاه» یا Black Mirror را شنیده‌اید. تمام قسمت‌های این سریال در مورد آینده تکنولوژی و تاثیری آن بر روی زندگی انسان است. در یکی از قسمت‌های این سریال، افراد برای هر چیزی به یکدیگر امتیاز می‌دهند. مثلاً در سکانسی شخصیت اصلی داستان به کافه می‌رود و یک قهوه سفارش می‌دهد. در این لحظه همه به یکدیگر می‌توانند امتیاز بدهند. شخصیت اصلی سریال می‌تواند به خدمتکار امتیاز دهد و آن خدمتکار می‌تواند به شخصی که قهوه را سفارش می‌دهد امتیاز دهد. بر اساس همین امتیازات افراد نمره می‌گیرند و رتبه‌بندی می‌شوند. به عنوان مثال در سریال می‌بینید که فردی به سختی ورزش می‌کند تا اندام زیبایی داشته باشد تا از دیگران امتیاز بالایی بگیرد. زمانی که به سریال فکر می‌کنید، متوجه می‌شوید افراد برای آنکه امتیاز بیشتری بگیرند، سعی می‌کنند بهترین رفتار ممکن را از خودشان نشان بدهند. خیلی از رفتارها ارتباطی با شخصیت واقعی‌شان ندارد. آنها فقط به دنبال امتیاز بیشتر هستند.

نیازی نیست راه دوری بروید. اگر در اینستاگرام عضو باشید و فعالیت داشته باشید، نشانه‌هایی از این رفتار را در مردم مشاهده می‌کنید. افرادی که هر روز میز صبحانه فوق‌العاده‌ای می‌چینند تا لایک بیشتری بگیرند. حتی به نظر می‌رسد عقاید مردم نیز تحت تاثیر لایک‌ها رفته‌رفته در حال تغییر است.

اخیراً فیلمی را در سینما دیدم و کاملاً احساس کردم کارگردان این فیلم تحت تاثیر اکانت اینستاگرامش است. این کارگردان در ابتدا چند فیلم خوش‌ساخت را کارگردانی کرده بود. اما از سال گذشته فعالیت نسبتاً زیادی در اینستاگرام آغاز کرد. زمانی که به فیلم خوب دقت کردم، حدس زدم که این کارگردان بسیار زیاد تحت تاثیر اکانت اینستاگرامش در سال اخیر قرار داشته است. این مثال را گفتم تا بتوانیم تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر افکار و عقاید مردم را مشاهده کنیم. حال همین موضوع را برای مسائل روتین زندگی‌مان تصور کنید. امروزه مردم لحظاتشان را در زندگی با دیگران به اشتراک می‌گذارند. به نظر شما این مساله می‌تواند ایرادی داشته باشد؟ به نظر شما تفاوت کسی که از نزدیک با شما گفت‌وگو می‌کند، با فردی که حرف شما را از پشت صفحه چت می‌خواند چیست؟

اگر بخواهیم اساسی‌تر این موضوع را بحث کنیم، باید یک مثال ساده‌تر را بررسی کنیم. حدود یک ماه قبل، فردی از پروفسور آریلی (Dan Ariely) سوال جالبی پرسیده بود. او پرسیده بود که چرا زمانی که هنگام رانندگی با تلفن همراه صحبت کنیم، خطری ما را تهدید می‌کند، اما زمانی که هنگام رانندگی با بغل‌دستی‌مان صحبت می‌کنیم، دیگر خطری ما را تهدید نمی‌کند؟ دن آریلی جواب جالبی به این سوال داده بود. دن آریلی توضیح داد فرد بغل‌دستی که در ماشین نشسته است می‌تواند خودش را با اتفاقات جاده همگام (adjust) ‌کند. به این صورت که اگر ماشین ناگهان ترمز کند، فرد بغل‌دستی ناگهان هنگام صحبت کردن، همان کلمات را با صدای بلندتر می‌گوید و باعث می‌شود که ما حواسمان را جمع کنیم. اما فردی که از پشت تلفن با شما صحبت می‌کند، نمی‌تواند خودش را با خطرها وفق دهد.

این مساله فلسفه اصلی آن است که افراد از پشت صفحات گوشی‌شان فردی متفاوت می‌شوند. اگر کسی در صفحه چت از ما سوالی بپرسد، بدون آنکه صورتش را ببینیم و صدایش را بشنویم، نمی‌توانیم تمام احساس او را از صحبت‌هایش متوجه شویم. این مساله نشان می‌دهد افراد نمی‌توانند به اندازه کافی از پشت گوشی تلفن‌شان درک شوند. از آنجا که بخش زیادی از تعاملات ما به گوشی‌هایمان محدود شده است، طبیعی است که نتوانیم آنقدر که نیاز داریم از نظر عاطفی توسط دیگران تامین شویم.

به‌طور کلی، تکنولوژی باعث شده است که سبک زندگی مردم تغییر کند. اگر در گذشته عادت داشتیم برای خوردن غذا سوار ماشین شویم و به رستوران‌ها و فست‌فودها نگاه کنیم و بر اساس مشورت با یکدیگر یکی از آنها را انتخاب کنیم، امروزه خیلی سریع بر روی یکی از اپلیکیشن‌های گوشی‌مان بهترین رستوران را پیدا می‌کنیم یا از ارسال رایگانش استفاده می‌کنیم یا از قبل یک میز در آن رستوران رزرو می‌کنیم. فراموش کرده‌ایم که در یک فرآیند شام خوردن، مسائل زیادی باعث لذت می‌شوند و بخش کوچکی از آن مرتبط با کیفیت غذا و رستوران است. فراموش کرده‌ایم همان پروسه انتخاب رستوران بخش زیادی از روابطمان را تشکیل می‌داده است.

انسان‌های امروزی بسیار بیشتر از انسان‌هایی که در گذشته زندگی می‌کرده‌اند، گزینه برای انتخاب دارند. این گزینه‌های زیاد در کنار فواید زیادی که به ارمغان آورده است، معایب زیادی هم دارد. بگذارید در ابتدا آزمایشی از شینا یینگار (Sheena Iyengar) را مطرح کنم. پروفسور یینگار آزمایشی را طراحی می‌کند که در آن مردم به دو دسته تقسیم می‌شوند. عده‌ای در یک هایپرمارکت با 24 عدد مربا برای تست کردن روبه‌رو می‌شوند و گروه دیگر با شش مربا برای تست کردن روبه‌رو می‌شوند. به نظر شما کدام دسته از این افراد ترجیح می‌دهند مربا خریداری کنند؟ نتایج نشان می‌دهند آن دسته از افراد که با شش مربا روبه‌رو شده بودند، مربای بیشتری نیز خریداری کرده‌اند. پروفسور شوارتز (Barry Schwartz) روانشناس معروف آمریکایی، در کتاب دشواری انتخابش (The Paradox of Choice) می‌گوید که مردم زمانی که با گزینه‌های زیادی روبه‌رو می‌شوند ترجیح می‌دهند تصمیم‌گیری را به تاخیر بیندازند. امروزه مردم در هر مساله‌ای با گزینه‌های زیادی روبه‌رو هستند. به عنوان مثال برای انتخاب همسر، گزینه‌های بسیار بیشتری نسبت به گذشته داریم، در نتیجه برای شروع یک رابطه عاطفی ترجیح می‌دهیم گزینه‌های زیادی را بررسی کنیم و تصمیم‌گیری را به تاخیر بیندازیم.

پس تا به این جای مقاله سه مساله در ارتباط با تاثیر تکنولوژی بر تنهایی را بررسی کردیم. در ابتدا گفتیم تغییر روابط اجتماعی از گفت‌وگوی حضوری به گفت‌وگو در صفحات گوشی همراه چه عواقبی را می‌تواند به همراه داشته باشد. سپس گفتیم امتیازدهی در شبکه‌های اجتماعی باعث شده است که مردم رفتارهای متفاوتی با واقعیت‌شان از خود نشان دهند که این رفتار متفاوت و گاهی اوقات متناقض باعث می‌شود رفته‌رفته عقاید افراد تغییر کند. سومین عیبی که در مورد تاثیر تکنولوژی بحث کردیم، تعدد انتخاب بود. اینکه افراد برای انتخاب دوست و همسر امروزه انتخاب‌های زیادی دارند و این مساله باعث می‌شود که افراد تصمیم‌گیری را به تاخیر بیندازند. اما چهارمین مساله‌ای که قصد داریم در ارتباط با تکنولوژی و تاثیر آن بر روابط انسان‌ها بررسی کنیم، مساله فاصله گرفتن از حالت زندگی کردن در لحظه است. امروزه انسان‌ها کمتر در لحظه زندگی می‌کنند. این مساله باعث شده است حتی اگر در جمع هم باشیم باز احساس تنهایی داشته باشیم. امروزه اگر چند نفر دوست قدیمی هم دور هم جمع بشوند، بخش مهمی از زمانشان را به گوشی‌هایشان اختصاص دهند. همچنین یک زن و شوهر در خانه را در نظر بگیرید. امروزه این افراد زمان زیادی را مشغول استفاده از شبکه‌های اجتماعی و وب‌گردی هستند. اگر به اینفلوئنسرهای شبکه‌های اجتماعی نگاهی بیندازید، بخش زیادی از اینفلوئنسرها کسانی هستند که سبک زندگی‌شان را نشان می‌دهند. خیلی از اوقات افراد به‌جای آنکه سبک زندگی خودشان را بهبود دهند و روابط اجتماعی‌شان را رسیدگی کنند، ترجیح می‌دهند عکس‌های سبک زندگی و روابط عاطفی دیگران را در شبکه‌های اجتماعی لایک کنند.

مدیریت روابط اجتماعی

در قسمت قبل چند مورد از تاثیر منفی تکنولوژی بر روابط افراد صحبت کردیم. در این قسمت اما قصد داریم نقش خود افراد را در تنهاتر شدن‌شان مورد بحث قرار دهیم. سندهیل  مولایهایتان (Sendhil Mullainathan) که از اقتصاددانان رفتاری معروف به حساب می‌آید، آزمایش جالبی را مطرح می‌کند. در پژوهشی آنها دو دسته افراد را مورد بررسی قرار دادند. دسته اول افراد تنها بودند و دسته دوم کسانی که از نظر اجتماعی تنها محسوب نمی‌شوند. به این دو گروه تصاویر چهره‌هایی برای یک ثانیه نشان داده می‌شده است و از آنها می‌خواسته‌اند که احساس تصاویر را به زبان بیاورند. هدف از این آزمایش توانایی فهم احساس دیگران بوده است. شاید در ابتدا فکر کنید که افرادِ تنها جواب‌های بدتری داده‌اند. اما آزمایش نشان می‌دهد افراد تنها در پاسخ به سوالات بهتر عمل کرده‌اند.

تصور عموم مردم این است که فرد تنها به خاطر بی‌عرضگی اجتماعی نتوانسته رابطه‌های اجتماعی داشته باشد. اما این آزمایش نشان می‌دهد که اتفاقاً انسان‌های تنها در فهم احساسات دیگران بهتر عمل می‌کنند. اما مشکل آنها این است که این افراد در توانایی مدیریت روابط اجتماعی‌شان مشکل دارند. اگر دیالوگ ابتدایی مقاله در ارتباط با فیلم خجالت نکش را به خاطر بیاورید، افراد می‌گویند که وقت و حوصله نداریم. ناتوانی در مدیریت زمان نه‌تنها راندمان کاری افراد را دچار مشکل کرده است، بلکه روابط اجتماعی‌شان را تخریب کرده است. اگر افراد برای روابط اجتماعی‌شان زمان کافی را در نظر بگیرند، احتمالاً روابط اجتماعی موثر باعث کاهش تنهایی‌شان می‌شود.

یکی دیگر از عواملی که باعث تنهایی افراد شده است، تغییر نگاه افراد به روابط اجتماعی‌شان است. امروزه روابط زیادی را می‌بینیم که در مدت کوتاهی از بین می‌روند. به نظر می‌رسد افراد، نگاه پیش‌فرض‌شان به روابط بلندمدت و همیشگی تغییر کرده است. با خودتان فرض کنید کسی که با نیت یک دوستی همیشگی با دیگران ارتباط برقرار می‌کند، رفتار متفاوتی با اطرافیانش برقرار می‌کند. به‌طور مثال، او هر حرفی را نمی‌زند و احتمالاً راحت‌تر اشتباهاتش را قبول می‌کند. به همین ترتیب سعی می‌کند از هرگونه عملی که باعث رنجش اطرافیانش شود دوری کند. این فرد احتمالاً بازخورد مشابهی از اطرافیانش می‌گیرد در نتیجه کمتر احتمال دارد تنهایی زیادی را احساس کند.

یکی دیگر از علت‌هایی که مدیریت روابط اجتماعی امروزه پیچیده‌تر شده است، بحث رفتارهای رقابتی و رفتارهای تعاملی است. سرعت بسیار زیاد زندگی و همچنین چالش‌هایی که با آن روبه‌رو می‌شویم باعث شده است که بخشی از رفتارهای انسان‌ها تبدیل به رفتار رقابتی شود. افراد زیادی را می‌بینیم که امروزه در تمام بخش‌های زندگی‌شان وارد رقابت می‌شوند. این افراد به سختی می‌توانند یک رفتار تعاملی سالم از خودشان نشان دهند.

از دیگر علت‌هایی که به نظر می‌رسد تنهایی بر افراد تاثیر بیشتری گذاشته باشد، بحث سکوت و حریم شخصی است. با خودتان بیندیشید که چقدر برای خودتان حریم شخصی دارید؟ چقدر زمان‌هایی دارید که تمام زندگی‌تان را خودتان کنترل می‌کنید؟ بیایید یک مثال ملموس را در نظر بگیریم. صبح که از خواب بیدار می‌شوید احتمالاً باید پاسخ ای‌میل‌ها و تلگرام‌هایتان را بدهید. سپس سر کار می‌روید. تا عصر یا حتی غروب مشغول کار هستید. به محض آنکه به خانه برگردید دوباره مشغول چک کردن تلگرام می‌شوید. امروزه دیگر پاسخ دادن کارمندان در ساعت 10 و 11 شب به رئیس‌شان تبدیل به عرف شده است. زمانی که عمیق به مساله نگاه می‌کنیم، خیلی از روزها هیچ زمانی را برای خودمان نداشته‌ایم. احتمال دارد اگر زمانی را برای خودمان داشته باشیم، بهتر بتوانیم روابط اجتماعی‌مان را مدیریت کنیم.

برای آنکه بتوانیم روابط اجتماعی‌مان را بهتر مدیریت کنیم، باید حتماً بخشی از زمانی را که سر‌حال هستیم به این مساله اختصاص دهیم. امروزه بحث انحطاط خود یا Ego depletion به وضوح در زندگی‌های مردم دیده می‌شود. همان‌طور که چندبار گفته‌ایم، اراده در مغز مانند یک منبع انرژی است که روزانه به پایان می‌رسد و با خوردن غذا و خوابیدن مجدداً شارژ می‌شود. افراد، اغلب مدیریت روابط اجتماعی و رسیدگی به مسائل شخصی‌شان را به اواخر روز اختصاص می‌دهند. بررسی‌های زیادی نشان می‌دهد که در این مواقع، مغز شرایط خوبی برای تصمیم‌گیری و مدیریت مسائل ندارد. اگر می‌خواهید در عمل ببینید، به احتمال زیاد صبح‌ها توانایی بیشتری در کنترل کردن خودتان برای مسائل مختلف دارید. اما عصرها و بعد از زمان کاری، به اصطلاح وارد مرحله خستگی تصمیم می‌شویم. یعنی آنقدر در طول روز تصمیم گرفته‌ایم که دیگر مغزمان خسته شده است. در این شرایط مغز به راحتی دچار حواس‌پرتی می‌شود و نسبت به هر مساله‌ای که پاداش داشته باشد راحت‌تر تصمیم می‌گیرد. اگر تصمیم‌گیری در ارتباط با روابط اجتماعی‌تان را در زمان‌های خستگی مغزتان انجام دهید، به احتمال فراوان بیشتر عصبانی می‌شوید، راحت‌تر پرخاش می‌کنید، راحت‌تر قضاوت می‌کنید و در برابر دلایل اطرافیانتان برای رفتارهایشان کمتر تفکر می‌کنید.

تنهایی هدفمند یا ...؟

برخی از افراد برای تنهایی‌شان دلایلی دارند. مثلاً می‌گویند آنقدر سرمان با کار کردن شلوغ شده است که فرصت نمی‌کنیم روابط اجتماعی‌مان را مدیریت کنیم. شاید اولین مساله‌ای که باید در این مورد مشخص کنیم، این است که خودمان انتخاب کرده‌ایم تنها باشیم یا اینکه شرایط طوری رقم خورده است که تنها شده‌ایم. افرادی هستند که برای مدتی به صورت هدفمند تنهایی را انتخاب می‌کنند ولی اغلب مردم در حالی که علاقه‌ای به‌تنهایی ندارند، تنهایی به سراغ‌شان می‌آید و در عمل انجام‌شده قرار می‌گیرند. برای برطرف کردن این چالش باید در ابتدا در مفهوم تنهایی انتخاب‌شده یا تنهایی بدون کنترل عمیق شویم. نکته بعدی آن است که باید بررسی کنیم چطور در تمام تعاملات روزمره‌مان هیچ رابطه‌ای پیدا نکرده‌ایم که دچار تنهایی نشویم. به عنوان مثال، فردی که عاشق کارش باشد، احتمالاً در محل کارش افرادی را می‌بیند که مانند او علاقه زیادی به آن کار دارند. در نتیجه این فصل مشترک میان آنها می‌تواند باعث یک رابطه هدفمند و دوست‌داشتنی شود. اما معمولاً بخشی از تنهایی به دلیل آن است که افراد در مکان‌هایی حاضر نمی‌شوند که افرادی را با سلایق مشترک ببینند. در نتیجه روتین روزمره، روزهای آنها را جلو می‌برد در حالی که تنهاتر می‌شوند.

تنهایی و حال بهتری که از دست می‌دهیم

آزمایش‌های زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد افرادِ تنها، رضایت کمتری از زندگی‌شان احساس می‌کنند. به عنوان مثال از افرادی در سنین بالا پرسیده شده که چه حسرتی در زندگی‌شان داشته‌اند. مجموع برآیند جواب آنها این بوده است که افراد مهم‌ترین حسرت زندگی‌شان داشتن روابط بهتر بوده است. یا در آزمایش دیگری افراد را به دو گروه تقسیم کرده بودند. به هر دو گروه مبلغ یکسانی داده و از یک گروه خواسته شد پولشان را برای خودشان خرج کنند و از گروه دیگر خواسته شده است که پولشان را برای دیگران خرج کنند. بعد از آزمایش میزان شادی این افراد را اندازه گرفته‌اند و متوجه شده‌اند که به طرز معناداری افرادی که پولشان را برای دیگران خرج کرده‌اند احساس شادی بیشتری دارند.

در پایان، با توجه به تمام مطالبی که گفتیم باید بدانیم که برای یک زندگی شادتر و همچنین زندگی که در آن به دنبال احساس رضایت هستیم، نیاز داریم روابط اجتماعی درستی را مدیریت کنیم. باید در نظر داشته باشیم تکنولوژی در کنار راحتی و کنترلی که از زندگی به ما می‌دهد، اگر مدیریت نشود، تبعات منفی در پی خواهد داشت.

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها