شناسه خبر : 16673 لینک کوتاه

گفت‌وگو با علی‌اصغر سعیدی در باب ریشه‌های جامعه‌شناختی چشم و هم‌چشمی

خرید و فروش منزلت اجتماعی

علی‌اصغر سعیدی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، پاسخ این پرسش را در یک جمله خلاصه می‌کند و می‌گوید: «افراد می‌خواهند با همه قدرت، طبقه بالاتر از خود را سرمشق قرار دهند.»

پدیده چشم و هم‌چشمی که در گذشته چندان رایج نبوده به چه دلیل اکنون در چنین ابعادی در جامعه ظاهر می‌شود؟ علی‌اصغر سعیدی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، پاسخ این پرسش را در یک جمله خلاصه می‌کند و می‌گوید: «افراد می‌خواهند با همه قدرت، طبقه بالاتر از خود را سرمشق قرار دهند.» او در گفت‌وگو با تجارت فردا می‌گوید: «هر چه جامعه پیچیده‌تر شد و افراد از هم غریبه‌تر شدند، نحوه شناسایی یا خودنمایی فرد به اینکه نشان دهد ثروتمند است متفاوت‌تر شد. افراد نیاز داشتند تا خود را نشان دهند و منزلت اجتماعی خود را در چشم دیگران ثابت کنند.»
‌ چشم و هم‌چشمی پدیده‌ای است که این روزها به کرات و با ظاهر و مصادیق مختلف قابل مشاهده است. این پدیده روی روابط اجتماعی اثر گذاشته و در این روابط به صورت برجسته بروز می‌کند. به نظر شما، آیا بروز این رفتار در خلقیات و روحیه افراد ریشه دارد؟ منظورم این است که آیا نوعی حسادت یا فخرفروشی بر رفتارها غلبه پیدا نکرده است؟
خوب است که این پرسش را در آغاز بحث مطرح کردید تا مشخص شود برای شناخت این پدیده باید از چه منظری به بحث وارد شد. منظورم این است که از همین ابتدا می‌توان میان تحلیلی روانشناختی یا جامعه‌شناختی تفکیک قائل شد. چند وقت پیش شنیدم که در برخی سراهای محله شهر تهران، جلساتی برای مردم تشکیل داده‌اند تا از طریق آگاهی دادن به مردم، آنها را از در افتادن به دام چشم و هم‌چشمی بر حذر دارند. البته من در تاثیر این نوع برنامه‌های روانشناسی یا روانکاوانه که مردم ترغیب شوند تا تجربه سخت چنین رفتاری را برای هم تعریف کنند، تردیدی ندارم. به ویژه اگر افراد به خودآگاهی برسند و تسلیم هر نوع اغوایی نشوند، به این معناست که این آموزش‌ها کارساز بوده است. اما مساله این است که تا زمینه‌های اجتماعی بروز چشم و هم‌چشمی مورد شناسایی قرار نگیرد، نمی‌توان برای درمان این رفتار کاری از پیش برد. من معتقدم، چشم و هم‌چشمی پدیده‌ای اجتماعی است و برای شناخت آن نباید مساله را به یک مساله روانشناختی تقلیل داد.

‌ از منظر جامعه‌شناختی چگونه می‌توان پدیده چشم و هم‌چشمی را تحلیل کرد؟
در وهله نخست، باید این موضوع روشن شود که این پدیده در گذشته چندان رایج نبوده یا آثار آن در مقیاسی محدود مشاهده می‌شده است؛ به طوری که تنها در میان برخی گروه‌ها رواج داشته و از نشانه‌های جامعه مدرن بوده است. شکی نیست که جامعه ایران نیز دیگر جامعه سنتی تلقی نمی‌شود. البته بگذریم که برخی آن را جامعه کژمدرن توصیف می‌کنند.

‌ پیش از آنکه تعریفی از جامعه مدرن ارائه کنید، توضیح دهید که چشم‌وهم‌چشمی‌ها در جامعه سنتی دارای چه ویژگی‌هایی بوده است؟
برخلاف تحلیل اقتصاددانان که بهار مصرفی را مربوط به زمانی می‌دانند که تولید انبوه به وجود آمد -یعنی عصر بعد از صنعتی شدن- تحقیقات جامعه‌شناسان نشان داده است که بهار مصرفی از یک کشور به کشور دیگری متفاوت بوده و قبل از صنعتی شدن، دوره‌های مصرف تظاهر‌گونه و چشم و هم‌چشمی وجود داشته است؛ اما این محدود به طبقات خاصی مانند الیت آریستوکرات و نجبا بوده است. مثلاً در ایران اسناد تاریخی در مورد مصرف تظاهر‌گونه یا بگوییم مصرف‌گرایی، در دربار ساسانیان و بین نجبا، نشان از به اصطلاح بهار مصرفی قبل از تولید انبوه بوده است. ظاهراً این امر در دربار شاهان رواج داشته است. تحقیق مشخصی نیز توسط جامعه‌شناس استرالیایی، مک کراکن، انجام شده که نشان می‌دهد در قرن 16 انگلستان در دربار ملکه الیزابت اول، مصرف‌گرایی در دربار رواج گرفت و او، این نوع مصرف را چشم و هم‌چشمانه توصیف می‌کند که طبقات الیت آریستوکرات برای دستیابی به پست‌های کلیدی کشوری و لشکری و نشان دادن جایگاه خود در چشم ملکه به آن متوسل می‌شدند و به همین سبب گفته می‌شود نوعی رقابت یا چشم و هم‌چشمی در این دوران رواج داشته است. جالب اینجاست که ملکه نیز مشروعیت خود را از همین رواج چشم و هم‌چشمی بین آریستوکرات‌ها به دست می‌آورده است. پس چشم و هم‌چشمی سنتی منحصر به یک طبقه بوده است.

‌ بنابراین می‌توان گفت چشم و هم‌چشمی اکنون به عارضه‌ای همه‌گیر تبدیل شده است؟
بله، اگر این پدیده در گذشته مربوط به طبقه خاصی از جامعه بود، اکنون همه‌گیر شده است. در جامعه جدید چشم و هم‌چشمی منحصر به یک طبقه بالای هرم اجتماعی نیست و این سراسر ساختار اجتماعی را در برگرفته است. افراد می‌خواهند با همه قدرت، طبقه بالاتر از خودشان را سرمشق قرار دهند. شاید بتوان گفت نوعی حسادت اجتماعی در جریان است.

‌ اما چرا این پدیده در گذشته در دایره‌ای محدود رواج داشت و اکنون به ویژگی جامعه مدرن تبدیل شده است؟
پاسخ آن در منزلت اجتماعی است. اگر بپرسیم به طور معمول اساس منزلت، آبرو و پرستیژ اجتماعی چیست، پاسخ یک چیز است و آن ثروت است. پس ثروت به افراد این امکانات را ارزانی می‌دارد. وقتی جامعه کوچک است و روابط رو‌در‌رو در جریان است و همه همدیگر را می‌شناسد، لازم نیست برای نشان دادن ثروت، افراد به مصرف‌گرایی روی بیاورند. رفتار مالکان ایرانی چه در شهر و چه در دهات، این را نشان می‌داد. آنها ممکن بود ثروت خودشان را به رخ مالکان دیگر بکشند اما لازم نبود به رعیت این را نشان دهند. به علاوه، نظم سلسله مراتبی در جامعه گذشته حاکم بود. همه جایگاه اجتماعی خودشان را پذیرفته بودند و تمایلی به تغییر آن نه نشان می‌دادند و نه می‌توانستند نشان دهند.
هر چه جامعه پیچیده‌تر شد و افراد از هم غریبه‌تر شدند، نحوه شناسایی یا خودنمایی فرد به اینکه نشان دهد ثروتمند است متفاوت‌تر شد. افراد نیاز داشتند تا خود را نشان دهند و منزلت اجتماعی خود را در چشم دیگران ثابت کنند. تنها راهی که باقی بود مصرف و آن هم مصرف متظاهرانه بود. می‌خواهم بگویم ریشه چشم و هم‌چشمی یا مصرف متظاهرانه، نشان دادن یک تمایز اجتماعی است. یعنی هر فردی نیاز دارد برای نشان دادن موقعیت اجتماعی خود، مخصوصاً در جامعه جدید دست به مصرف متظاهرانه بزند. یعنی نشان دهد من ثروت دارم و مشغول خرج کردنش هستم. اگر توجه کنید از همین منظر، چنین جامعه‌ای برای آدم خسیس منزلتی قائل نیست، چون حاضر نیست مالش را خرج کند. آدم خسیس برخلاف آدم پولدار ولخرج است. کسی که پول دارد و ولخرجانه خرج می‌کند نشان می‌دهد که من آنقدر دارم که خرج می‌کنم و قدرت تولید ثروت را هم دارم. معنای مصرف متظاهرانه خود، معنای سرمایه‌گذاری مجدد یا تولید ثروت را نیز می‌دهد. پس مصرف متظاهرانه و چشم و هم‌چشمی در مقابل خساست قرار می‌گیرد. هرچه آدم ولخرج کسب منزلت می‌کند آدم خسیس از آن محروم است یعنی مردم این منزلت را به او نمی‌بخشند.

‌ یعنی شما می‌گویید در جوامع مدرن همواره مصرف متظاهرانه و چشم و هم‌چشمی وجود دارد؟
خیر، تحقیقات جامعه‌شناسی مصرف نشان می‌دهد این نوع مصرف متظاهرانه و چشم و هم‌چشمی مربوط به آغاز دوران مدرن بوده است؛ یعنی آغاز رونق گرفتن وضع گروه‌های مردم و رشد طبقه مردم. مردم که وضع‌شان تغییر کرد به نحوی باید نشان می‌دادند که دیگر آن آدم قدیمی نیستند و راهی برای نشان دادن آن جز مصرف متظاهرانه نبود. از این منظر چشم و هم‌چشمی بعد از بهبود وضع اقتصادی افراد شکل گرفت و مصرف متظاهرانه برای انجام نوعی تمایز اجتماعی لازم بود تا تشخص اجتماعی به دست آورد. در دهه ۱۹۶۰ میلادی لغت yuppie در ادبیات جامعه‌شناسی رایج شد؛ به معنی آدم خرپول، نوکیسه و تازه به دوران رسیده اینها افرادی بودند که با مصرف متظاهرانه می‌خواستند جایگاهی مناسب خود را در جامعه کسب و تثبیت کنند.

‌ وقتی این جایگاه تثبیت می‌شود آیا باز هم لازم است چنین رفتارهای متظاهرانه‌ای از افراد بروز کند؟
خیر، دیگر لازم نیست. وقتی افراد جایگاه اجتماعی‌شان تثبیت شود، دیگر نیازی به این نوع مصرف نخواهند داشت و چیزی که در غرب و کشورهای توسعه‌یافته رخ داده این است که دیگر دلیلی وجود ندارد که افراد دست به چنین مصرفی بزنند. آنها به جای چشم و هم‌چشمی که مصرف برای دیگران است و به آن می‌توان مصرف من مفعولی me نام داد، به سمت مصرف من فاعلی I رفته‌اند، یعنی مصرف برای خودشان، یعنی برای self.

‌ یعنی دیگر در این جوامع مصرف متظاهرانه وجود ندارد؟
قطعاً چشم و هم‌چشمی از جامعه رخت بر نمی‌بندد. اما وقتی طبقات تثبیت می‌شوند و طبقه متوسط گسترده می‌شود دامنه این نوع مصرف کم می‌شود. معنای اقتصادی تثبیت طبقات اجتماعی، توزیع متعادل درآمد است، حداقل در بین طبقه متوسط. البته قطعاً ثروت طبقات بالای هرم اجتماعی همچنان انباشته می‌شود، اما نوع مصرف آنها دیگر متظاهرانه نیست. به طور مثال، بیل گیتس و امثالهم لازم نیست با چنین مصرفی پرستیژ اجتماعی از دیگران کسب کنند. اتفاقاً نوع رفتار مصرفی آنها با تشکیل بنیادهای خیریه تغییر هم می‌کند.

‌ چطور باید تشخیص داد رفتاری چشم و هم‌چشمانه است؟
در بسیاری موارد باید چشم و هم‌چشمی را نشانه‌شناسی کرد؛ چرا که فرد ممکن است کالای کم‌قیمتی را استفاده کند اما مصرف آن نشانه چشم و هم‌چشمی باشد. منظورم این است که کالا نماد چشم و هم‌چشمی است و این نماد می‌خواهد برای بلندمرتبه نشان دادن خود از دیگران به کار رود. فردی که چشم و هم‌چشمی می‌کند می‌خواهد خود را از دیگران برتر نشان دهد یا حداقل از آنها کم نیاورد. اگر کم بیاورد در این جنگ طبقاتی باخته است. مسلماً این رفتار چشم و هم‌چشمانه با یک نوع زندگی مصرفی تظاهری یا اشراف‌منشانه سازگاری دارد.

‌ آیا فرد در بین دوستان و خانواده خود می‌تواند از این رفتار حذر کند؟
به نکته جالبی اشاره کردید. اگر یادتان باشد در ابتدای بحث هم اشاره کردم که این، پدیده‌ای اجتماعی است. چرا که وقتی فرد در خانواده، رفتار چشم و هم‌چشمانه در پیش می‌گیرد، نمی‌تواند تنها باشد و همه خانواده باید او را همراهی کنند. وقتی یک عضو، به ویژه رئیس و سرپرست خانواده این رفتار را در پیش می‌گیرد امکان ندارد بقیه اعضای خانواده از آن سر باز بزنند. به یاد می‌آورم که در انگلستان سریال کمدی معروفی نمایش می‌دادند به نام خانم باکت (Mrs Bucket)، این خانم نمونه کاملی از رفتار چشم و هم‌چشمانه برای نشان دادن موقعیت طبقاتی‌اش بود. او نمی‌توانست همه اقوامش را کنترل کند و به رفتار چشم و هم‌چشمانه بکشاند؛ به غیر از شوهرش چون پدر و برخی از اعضای فامیل او فقیر و معتاد و بیکار بودند و او مجبور بود همیشه آنها را مخفی کند و اطلاعات غلط به همسایه‌ها می‌داد. او مجبور بود دروغ بگوید و این رفتار صحنه‌های خنده‌داری را ایجاد می‌کرد. بنابراین اخلاقی که این نوع رفتار تولید می‌کند اخلاق دورویی است. فرد متظاهر و چشم و هم‌چشم نه‌تنها حسادت می‌ورزد بلکه چیزی را نشان می‌دهد که نیست. اما این رفتار ضد اخلاق و ارزش‌های حاکم جامعه که به نوعی در همه جوامع حاکم است محصول زمینه‌ای اجتماعی است.

‌ پس تاثیر توصیه‌های اخلاقی به این‌گونه افراد کم است؟
تاثیر این‌گونه موعظه‌ها کم است به این دلیل که حتی اگر عضوی از خانواده نخواهد رفتار سایر اعضا را دنبال کند دچار مشکل می‌شود، گویی رفتار نابهنجار دارد و زندگی در چنین موقعیتی سخت است.
هر چه جامعه پیچیده‌تر شد، نحوه شناسایی یا خودنمایی فرد برای اینکه نشان دهد ثروتمند است متفاوت‌تر شد. افراد نیاز داشتند تا خود را نشان دهند و منزلت اجتماعی خود را در چشم دیگران ثابت کنند. ریشه چشم و هم‌چشمی یا مصرف متظاهرانه، نشان دادن یک تمایز اجتماعی است.


‌ بنابراین پرهیز از چنین رفتاری برای این افراد دشوار است؟
هم فرار از چنین زمینه خانوادگی و اجتماعی که رفتار را شکل می‌دهد سخت است و هم در پیش گرفتن این رفتار آزاردهنده است. در بسیاری از موارد که روانشناسان مساله را با تک‌تک افراد در میان گذاشته‌اند، دریافته‌اند که به لحاظ روحی آنها از چنین موقعیتی رنج می‌برند اما قادر به خروج از این موقعیت نیستند. یکی دیگر از علل رنج بردن از رفتار چشم و هم‌چشمانه فشاری است که فرد بر مصرف اولویت‌هایش یا نیازهای واقعی‌اش می‌گذارد. او می‌خواهد نیازهای کاذبش را ارضا کند؛ یعنی همان چشم و هم‌چشمی. درست است که افراد تا حدی از پس هزینه‌های چنین مصرفی برمی‌آیند اما دیگر من فاعلی، یعنی مصرف برای خودم، فراموش می‌شود و مصرف برای دیگران مهم می‌شود.

‌ فکر می‌کنید چشم و هم‌چشمی در جامعه ما تا کجا پیش برود و خلاصه چشم‌انداز آن کجاست و چه کاری می‌توان برای درمان یا پیشگیری از بروز آن به انجام رساند؟
به نظر من جامعه ایران بعد از انقلاب با یک تحرک اجتماعی که هدف آن تغییر نظم اجتماعی موجود بود، روبه‌رو شد. این پیامدی غیرقابل اجتناب بود که در هر جامعه انقلابی رخ می‌دهد. اما این تحرک اجتماعی مستمر بوده و در دهه گذشته بیشتر شده است. ما مرتباً با افراد yuppie در جامعه خودمان مواجه می‌شویم که به هر طریقی به ثروت دست پیدا کرده‌اند و برای نشان دادن خود مصرف می‌کنند و نوع مصرف‌شان هم متظاهرانه است. عده‌ای هم وجود دارند که می‌توان به آنها شبه‌تازه به دوران رسیده اطلاق کرد که به دوران واقعی مصرف متظاهرانه نرسیده‌اند اما به دلیل آنکه انتظار رسیدن به آن را به سبب همین تحرک اجتماعی دارند وارد معرکه می‌شوند. لازم نیست با مصرف کالای مصرفی این رفتار را نشان داد بلکه با مصرف کالای فرهنگی نیز می‌توان متظاهرانه رفتار کرد. بخشی از تقاضای مصرف کالای فرهنگی از رفتن به کلاس‌های موسیقی گرفته، تا فضاهای فرهنگی دیگر از جمله ورود به دانشگاه چشم و هم‌چشمانه است. من عده زیادی از والدین را می‌شناسم که فرزند خود را به کلاس انگلیسی می‌فرستند تنها به این خاطر که از دیگران کم نیاورند در حالی که اصلاً به کیفیت این کلاس‌ها توجهی ندارند. همین انتظار به تغییر جایگاه اجتماعی‌شان که ناشی از تحرک اجتماعی مستمر در جامعه است آنها را امیدوار می‌کند تا با اخذ هر نوع سرمایه فرهنگی از جمله مدرک دانشگاهی به این جایگاه برسند. از این نظر مصرف کالای فرهنگی هم متظاهرانه است. تنها راه‌حل کاهش مصرف چشم و هم‌چشمانه کاستن از سرعت تحرک اجتماعی است. به هر حال نمی‌توان و نباید تحرک اجتماعی را متوقف کرد، اما نباید گذاشت به این آسانی هم که در جامعه ما رخ می‌دهد جریان داشته باشد. نباید جایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد به این سرعت تغییر کند. این، سطح انتظارات را بالا می‌برد.

‌ رسانه‌ها و به‌طور مشخص تلویزیون چه نقشی در کاهش تب و تاب یا دامن زدن به این چشم‌وهم‌چشمی‌ها بازی می‌کند. به‌ویژه به نظر می‌رسد تاثیر آگهی‌های تجاری بالا باشد؟
مسلماً این رسانه نقش مهمی دارد. اساساً هدف آگهی‌های تجاری دامن زدن به مصرف است و تلویزیون هم به عنوان رسانه‌ای که بیشترین بیننده را دارد بهتر می‌تواند به این نوع مصرف دامن بزند. آگهی‌ها به مردم می‌قبولانند که خرید کالا زندگی را آسان می‌کند. در حقیقت نوع تبلیغات جدید کارکردهای پنهان کالا را به مردم نشان می‌دهد؛ مثلاً برای تبلیغ خمیردندان دیگر نمی‌گویند دندان‌های شما را سالم می‌کند بلکه می‌گویند رابطه سالم ایجاد می‌کند یا دوستان جدید پیدا می‌کنید و امثالهم. یعنی در حقیقت به وجهی از زندگی اشاره می‌کنند که منزلت اجتماعی هم می‌دهد چون مردم از مصرف کالا برای تغییر موقعیت طبقاتی خود می‌خواهند استفاده ببرند.

‌ به نظر شما در اینجا یک تناقض بین برخی از متن‌های این آگهی‌ها با گفتمان‌های غالب معنوی در جامعه وجود ندارد؟ منظورم این است که رفتاری که در آگهی‌ها ترویج می‌شود ارزش‌های فرهنگی و معنوی را نادیده می‌گیرد.
کاملاً درست است. اما این به ارزش‌های معنوی هر جامعه بستگی دارد. در یک جامعه‌ای که ارزش‌های معنوی‌اش لذت بردن در معنای مادی است مانند بیشتر جوامع غرب، که نظام اخلاقی یوتیلیتاریستی حاکم بوده است، هیچ تناقضی به وجود نمی‌آید. پس به گفتمان فرهنگی هر جامعه بستگی دارد. در جامعه غرب، مردم به راحتی هر آنچه ارزش‌های معنوی‌شان توصیه می‌کند را در دنیای واقعی جست‌وجو می‌کنند و مصرف کالاها نیز لذت و آسان زیستن را به آنها هدیه می‌کند اما در فرهنگی که سفارش به دل بریدن از دنیا کند مسلماً آگهی‌هایی که روزانه و در هر لحظه رفاه مادی و مطلوبیت عینی و لذت این جهانی را وعده می‌دهند و با هزار نوع تکنیک مردم را به مصرف آن ترغیب می‌کنند تناقضی آشکار است. به نظر می‌رسد وقتی در چنین جامعه‌ای رهبران معنوی نیز ساکت می‌شوند آغازی است بر نوعی گفتمان‌سازی که ارزش‌های معنوی را تغییر دهند تا این تناقض رفع شود. راه دیگر هم این است که به ارزش‌ها دست نزنیم و جهان خارج را تغییر دهیم، که البته کار سختی است.

‌ برخی آگهی‌ها گویی می‌خواهند به چشم و هم‌چشمی دامن بزنند.
در برخی از موارد تعجب‌برانگیز است و برخی از آنها انسان را در ردیف کالا معرفی می‌کند. مثلاً دیده‌ام که آگهی‌ای می‌خواست برای خدمات بعد از فروش تبلیغ کند. نشان می‌داد فردی در خیابان تصادف می‌کند بعد موبایلش هم صدمه می‌بیند. در این موقع دو آمبولانس وارد می‌شوند یکی برای فرد مصدوم و دیگری برای بردن موبایل به تعمیرگاه.
البته بحث آگهی‌ها هم دو قسمت دارد برخی کاملاً چشم و هم‌چشمی را ترغیب می‌کند و نوعی نیاز کاذب ایجاد می‌کند. البته این کار با انواع و اقسام ترفندها صورت می‌گیرد. اطلاعات غیرواقع می‌دهند اما زمینه‌اش وجود دارد، یعنی نخست در جامعه تازه به دوران رسیده‌ها هستند، و نیاز به ایجاد نوعی تمایز با مصرف کالا هم دارند، لذا فرد آن را می‌خرد. در بیشتر جوامع توسعه‌یافته دوره چنین آگهی‌هایی گذشته، هر چند در کشورهایی مانند ما هنوز این نوع آگهی‌ها غلبه دارد. مردم به‌رغم اینکه می‌دانند و خودشان هم می‌گویند اینها می‌خواهند ما را سرکیسه کنند باز هم ترجیح می‌دهند سرکیسه شوند. این نوعی سرکیسه شدن آگاهانه است تا منزلت اجتماعی بخرند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها