شناسه خبر : 14931 لینک کوتاه

چگونه می‌توان کتاب‌های اقتصادی را رواج داد؟

مصائب اقتصادخوانی

در جهانی که اینترنت، تلویزیون، بازی‌های رایانه‌ای یا موسیقی برای تسخیر وقت و توجه انسان‌ها با هم رقابت می‌کنند تعجبی نخواهد داشت که وقت کمتری برای کتاب خواندن وجود داشته باشد.

جعفر خیرخواهان / اقتصاددان و نویسنده نشریه

در جهانی که اینترنت، تلویزیون، بازی‌های رایانه‌ای یا موسیقی برای تسخیر وقت و توجه انسان‌ها با هم رقابت می‌کنند تعجبی نخواهد داشت که وقت کمتری برای کتاب خواندن وجود داشته باشد. به این دلیل است که مرتب از حجم کتاب‌ها کاسته شده و معمولاً کوچک‌تر می‌شوند. در عین حال باید اقرار کرد که میزان خواندن نسبت به گذشته کم نشده اما شکل آن از خواندن صفحه کتاب به سمت خواندن صفحه تلفن همراه و رایانه و جست‌وجو در گوگل و سایت‌های اجتماعی را دیدن که نوعی گپ‌زدن مجازی است، تغییر کرده است. در عین حال تقاضا برای کتب صوتی بالا رفته است. پس باید نگاه به کتاب خواندن را از نوع کاغذی آن تغییر دهیم و آمار کتابخوانی با ابزارهایی مثل تبلت و لپ‌تاپ و دیگر ابزار برای مطالعه را هم به آمار پیشین بیفزاییم. نتیجه اینکه کتاب‌ها اهمیت دارند اما اینکه چگونه خوانده شوند مثل سابق اهمیت ندارد.
جدای از این پدیده‌های نوظهور جهانی که در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات شاهد هستیم مشکلات ساختاری و تاریخی مختص فرهنگ و جامعه ایرانی هم در کساد بودن بازار کتاب‌ها و از جمله کتب اقتصادی دخیل هستند.
نخستین عامل اینکه نسل کنونی کتاب نمی‌خواند چون پدر و مادرهایشان هم کتاب نمی‌خواندند. کتاب خواندن مثل هر فعالیت تکراری دیگر باید به شکل عادت درآید و عادت به مطالعه مرتب تقویت و تشویق شود. برای مقایسه کافی است نگاهی به متروهای شهری و قطارهای بین‌شهری خودمان با مثلاً شهر و کشور پاریس و فرانسه بیندازیم. درحالی‌که مسافران ما کاملاً با کتاب خواندن در چنین مکان‌هایی بیگانه‌اند می‌بینیم که چگونه آنها با شوق و ولع کتاب می‌خوانند.
کتاب‌های اقتصادی برای چه خوانده می‌شوند؟ برای اینکه طرز کار اقتصاد را در جهانی که زندگی می‌کنیم نشان دهند و اینکه چگونه تئوری‌های اقتصادی می‌تواند مشکلات جامعه را کاهش دهد. پس عامل دوم به ارتباط داشتن میان خواندن کتاب و کاری که انجام می‌دهیم مربوط می‌شود که اگر ارتباطی میان این دو نباشد کتابخوانی هم ضعیف می‌شود. به ‌بیان دیگر کتاب‌های اقتصادی با مسائل و مشکلات زندگی واقعی مردم سر و کار نداشته و نمی‌توانند ارتباط لازم را با مخاطب برقرار کنند. این مشکل عمدتاً به سمت عرضه کتب اقتصادی و فضای کلی و سیاسی کشور ربط پیدا می‌کند. اقتصاد هر چه پیچیده‌تر و پرنوسان‌تر و غیرشفاف‌تر باشد حلاجی و فهم مسائل آن هم دشوارتر می‌شود. به روایتی گفته می‌شود حدود 30 تا 40 درصد اقتصاد ایران غیررسمی و پنهانی یا زیرزمینی است که در قبضه فعالیت‌های غیرقانونی و قاچاق قرار دارند. چنین وضعیتی کار پ‍ژوهشگر و تحلیلگر مسائل ایران را بسیار دشوار ساخته و هرگونه تحلیل درست و عمیق از پدیده‌های اقتصادی را ناقص و گاه ناممکن می‌سازد. بدیهی است محصولات عرضه‌شده با چنین کیفیتی، که تنها به ظواهر و اندک آمارهای سطحی و ناقص اکتفا کرده است خریداری هم نخواهد داشت.
عامل مرتبط با عامل پیشین، زبان نگارشی دشوار و غیرقابل فهم کتاب‌های اقتصادی است. مهارت کم در نوشتن و درست‌نویسی که ناشی از کتاب نخواندن و عدم یادگیری و تمرین نکردن مهارت‌های نگارشی در موسسات آموزشی است که نویسندگان این کتاب‌ها در آنجا دانش آموخته‌اند، کتاب‌های اقتصادی را پر از جملات مجهول، مغلق، غیرمنسجم و تکرار واضحات با عبارات بی‌سروته و بدون ارتباط منطقی بین عناصر آن می‌سازد. ضعف بنیه علمی دانشکده‌های اقتصاد و استادان اقتصادی، همچنین نظام انگیزشی معیوب که پژوهش‌ها و پایان‌نامه‌های دانشجویان را به سمت کند و کاو در مسائل روز و حل مشکلات واقعی جامعه هدایت نمی‌کند نیز خزانه و انبان علمی استادان دانشگاهی را برای نگارش کتب اقتصادی عامه‌پسند خالی کرده است.
عامل چهارم به ماهیت موضوعات اقتصادی برمی‌گردد. علم اقتصاد که با واژه‌های تخصصی و فرمول‌های ریاضی و جداول و شکل‌های آماری آمیخته شده است نیز خواننده عادی را فراری می‌دهد. همچنین ذهن انسان به حد کافی مجهز به درست فکر کردن مسائل اقتصادی نبوده و به‌سختی آنها را فهم و درک می‌کند. یک دلیل آن نظام علت و معلولی پیچیده در اقتصاد است که مردم نمی‌توانند این پیوندها و روابط علی درون نظام را بفهمند. با وجود چنین درهم‌کنشی در روابط اقتصادی، که فهم موضوعات اقتصادی را نیازمند گذراندن تحصیلات رسمی و آکادمیک می‌سازد بیشتر مردم خود را محق به اظهار نظر و تفسیر درباره مسائل اقتصادی می‌دانند. این ویژگی‌هاست که زمینه را برای فریب ‌خوردن و فریب‌ دادن مردم عادی فراهم کرده و سیاستمداران را به سمت پوپولیسم و حرکت در مسیر خلاف اصول و قواعد صحیح اقتصادی متمایل می‌سازد. اتفاقاً احتمال چنین خطری است که وظیفه و مسوولیت اقتصاددانان و نویسندگان اقتصادی را دوچندان می‌کند که با آگاهی‌بخشی درست به جامعه، جلوی فریب‌کاری و دغل‌بازی سیاستمداران را برای کسب رای و قدرت بگیرند.
به‌ واقع در نظام‌های مردم‌سالاری که انتخابات برگزار می‌شود درک شهروندان از مبانی اقتصادی بسیار اهمیت دارد چون این درک از طریق وعده و وعید انتخاباتی نامزدها به سیاستگذاری اقتصادی منجر می‌شود که می‌تواند مسیر حرکت میان‌مدت کشور را تعیین کند. حتی سیاستمدار خیرخواه و دوراندیش هم اگر بداند عامه مردم استدلال‌های منطقی و الزامات اجرای بهترین سیاست‌های اقتصادی را درک نکرده و با آن به مخالفت برمی‌خیزند، از پیگیری آن سیاست‌ها منصرف خواهد شد.
ایران صدها و هزاران مساله ریز و درشت اقتصادی دارد که باید برای هر کدام چاره‌اندیشی کرد. گام اول شناخت درست مساله است. به این منظور باید داده‌ها و اطلاعات گوناگون در دسترس بوده و محیطی شفاف وجود داشته باشد. پس از آن باید انواع کتاب‌های اقتصادی به زبان ساده منتشر شود تا اقشار مختلف مردم از کارگر، آموزگار، بازرگان، بازنشسته، سرمایه‌دار، و غیر آن به طور دقیق با مفاهیم پایه اقتصادی مثل رابطه نرخ تورم با نرخ بیکاری،‌ رابطه حجم پول و نقدینگی با نرخ تورم، رابطه نرخ سود با نرخ بهره‌وری اقتصاد، نرخ ارز و سایر روابط و متغیرها، و نیز ابعاد اقتصادی تحولات در محیط زیست، بورس سهام و بانک‌ها، صندوق‌های بازنشستگی، تغییرات جمعیتی و سالمندی جامعه و... آشنا شوند.
یکی از شیوه‌های موثر برای نزدیک کردن مردم با اقتصاد استفاده از زبان استعاره و تمثیل برای فهم بهتر مطلب است. استعاره‌ها پلی هستند که معلوم را به مجهول و آشنا را به ناآشنا وصل می‌کنند. همانندسازی با ساختار ذهنی‌ای که پیش از این برای خواننده شناخته شده است به فهم راحت‌تر مسائل اقتصادی کمک می‌کند. در اینجا یک خاطره تازه مرتبط به ذهنم آمد که در ادامه می‌آورم.
در اواخر تابستان بود که علی سرزعیم پیش‌نویس کتابی با عنوان «اقتصاد خرد برای همه» را برایم فرستاد تا نظراتم را درباره مندرجات آن بنویسم. این کتاب دومین تلاش این اقتصاددان پس از انتشار کتاب «اقتصاد برای همه» است که به تشریح مفاهیم اقتصاد کلان به زبان ساده پرداخته است. کتاب اقتصاد خرد برای همه او که همین روزها منتشر خواهد شد ازجمله کارهایی بود که پس از خواندن آن آرزو کردم کاش من آن را نوشته بودم. ساده‌نویسی و کوتاه‌نویسی در کنار پرداختن به موضوعاتی که همه ما هر روز با آنها روبه‌رو می‌شویم اما از لنز یک اقتصاددان به آنها نگاه نمی‌کنیم یا شاهد آوردن از خاطرات دو سه دهه گذشته و پاسخ ‌دادن به دلایل رفتار مردم در واکنش به انگیزه‌ها مطابق با منطق اقتصادی و قاعده هزینه‌-‌فایده، کتاب را مانند یک رمان خواندنی کرده بود بدون اینکه خستگی بر خواننده چیره شود.
یکی از قدم‌های دیگر لازم برای کاستن از کسادی بازار کتب اقتصادی، تقویت بازاریابی و معرفی و رونمایی از کتاب‌های خوب مانند کتاب یادشده در بالاست تا شناخته شوند و تقاضای خود را خلق کنند. این هم بخشی دیگر از زنجیره خلق ارزش است و شامل اقدامات ریز و درشتی می‌شود مثل ایجاد وب‌سایت مخصوص برای کتاب، خبررسانی و تبلیغ و در اختیار گذاشتن یک فصل نمونه از کتاب که خواننده بتواند حس و تجربه‌ای از خواندن آن به دست آورد، انجام مصاحبه‌ها و گفت‌وگوها با رسانه‌های مختلف چاپی و صوتی و تصویری، برگزاری تورها و سفرهای دوره‌ای به شهرها و مراکز دانشگاهی و عمومی و سخنرانی‌ها و تشکیل جلسات پرسش و پاسخ و نقد کتاب.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها