شناسه خبر : 13267 لینک کوتاه

چرا «شیفت شب» شروعی دیرهنگام است؟

مرگ موش تحریم

مجید قیصری، نویسنده ادبیات دفاع مقدس می‌گوید «داستان جنگی این نیست که تیری در آن شلیک شود.» این در امتداد نگاه نویسندگانی چون هاینریش بل آلمانی است که نوشته «تا زمانی که از یک زخم خون می‌چکد، جنگ پایان نیافته است.»

سرگه بارسقیان

مجید قیصری، نویسنده ادبیات دفاع مقدس می‌گوید «داستان جنگی این نیست که تیری در آن شلیک شود.» این در امتداد نگاه نویسندگانی چون هاینریش بل آلمانی است که نوشته «تا زمانی که از یک زخم خون می‌چکد، جنگ پایان نیافته است.» جنگ از نظر بل تجربه وحشت و زیاده‌روی در امری ضدانسانی در مقیاسی وسیع است.
با این دید آن دلالی که تحت تعقیب پلیس است یا حتی دانش‌آموزی که از درس ریاضی متنفر است یا زنی که بچه‌هایش را می‌فرستد تفنگ‌بازی کنند، همه قربانیان جنگ هستند؛ حتی وقتی تیربارها برچیده و خون‌ها شسته باشند. او در داستان «و حتی یک کلمه هم نگفت» که هشت سال پس از جنگ دوم جهانی نوشت، هنوز زخم‌هایی را می‌دید که بر پیکر مردم آلمان نشسته بود: ‌«البته ممکن است جنگ چیزی از من گرفته باشد. تقریباً همیشه به مرگ فکر می‌کنم که این فکر کاملاً دیوانه‌ام می‌کند. در جنگ آن‌قدر کشته زیاد بود که هرگز آنها را نمی‌دیدم و فقط می‌شنیدم که از آن صحبت می‌کنند.
در تلفن، صداهایی، عددهایی را می‌گفتند. این عددها تعداد مرده‌ها بود. سعی می‌کردم آن را پیش خودم تصور کنم و موفق هم می‌شدم: سیصد مرده، واقعاً کوهی بود. یک بار -برای سه هفته- جایی بودم که اسم‌اش جبهه بود. مرده‌ها را دیدم. بعضی وقت‌ها مجبور بودم در دل شب برای تعمیر خطوط تلفن بیرون بزنم و در تاریکی، اغلب مرده‌ها را لگد می‌کردم…» هنوز عددها یادآور مرگ بودند؛ صداهایی که در گوش خستگان از جنگ زنگ می‌زد. جنگ دیگر در جبهه‌ها نبود، به خانه‌ها آمده بود و در شهر پرسه می‌زد؛ هر جا نشانه‌ای از جنگ بود. «از کرخه تا راین» ابراهیم حاتمی‌کیا جزو اولین و اثرگذارترین فیلم‌های جنگی در عصر صلح است.
جنگ یادگارهایش را به آن‌سوی مرزها فرستاده و دوگانه شهر و جبهه، رزمنده و شهروند و نسیان جنگ یا عصیان آن شکل می‌گیرد. حاتمی‌کیا درباره فیلمش به درستی گفته که «یکی از تجاوزهایی که روایتش خیلی انسانی است و به شدت هم قابل بیان است، همین بحث جانبازان شیمیایی جنگ است؛ درام سینمایی از این بزرگ‌تر می‌خواستید که به یک انسان بگویند من الان به تو تیر می‌زنم، اما سال‌ها بعد در بدنت منفجر می‌شود و سالیان سال تو و فرزندت و همه را در این کینه نگه می‌دارم که ببینی چه بلایی بر سرت آوردم. چطور این حرف دیگر گفتن ندارد؟!» پس «از کرخه تا راین» تمام‌شدنی نیست؛ تا وقتی هنوز جانبازان شیمیایی و خانواده‌هایشان با رنج این یادگارهای جنگی که تن را زخمی و روح را خسته می‌کند، نفس می‌کشند، جنگ ادامه دارد.
جنگ هشت‌ساله ایران و عراق اما هنوز تمام نشده، ادبیات و هنر خود را داشت. فیلمی مانند «دیده‌بان» حاتمی‌کیا در فضای واقعی جنگ می‌گذشت و شبه‌مستند بود و ساختاری اپیزودیک داشت. به تعبیر حسین معززی‌نیا، منتقد سینما اگر «دیده‌بان» و «پرواز در شب» رسول ملاقلی‌پور ساخته نمی‌شدند، شاید هیچ‌گاه از واقعیت هشت سال دفاع مقدس آگاه نمی‌شدیم: «قبل از ساخت این دو فیلم در سینمای جنگ دچار فقر بودیم.» به یک معنا دوربین سینما به همت کارگردانانی چون حاتمی‌کیا و ملاقلی‌پور از سنگرهای جبهه به چهارراه‌های شهرها برگشتند و ادامه جنگ را این بار در عصر بی‌تیر به تصویر کشیدند.
جنگ‌رفتگانی که پی زخم‌های روحی و جسمی را سال‌ها بعد از کنار راین تا چاردیواری «آژانس شیشه‌ای» و از «پرواز در شب» تا «میم مثل مادر» گرفتند و راوی داستان جنگی در دوره صلح شدند چون «هنوز هم که هنوز است. درد دامنه دارد». اگر جنگ هشت‌ساله با عراق سینما و شعر و داستان خود را داشت؛ از نخستین روزهایش تا امروز، پس چرا جنگ اقتصادی سال‌های اخیر راوی نداشت؟ مگر تحریم، جنگ اقتصادی نیست که این بار خاکریزش به خانه‌های مردم رسید و قربانیانی از هر قشر و هر قسم گرفت؟ چرا ادبیات دوره تحریم خلق نشده؟ چرا سینمای تحریم نداریم؟ تحریم‌های اقتصادی علیه برنامه هسته‌ای ایران چنان دایره‌اش فراتر رفت که زندگی و سلامت مردم را نشانه گرفت. تحریم‌ها برخلاف ادعای وضع‌کنندگانش جایگزین جنگ نیستند؛ تحریم‌ها خود جنگ هستند. به تعبیر دیپلمات کوبایی، تحریم یک کشور روی دیگر نسل‌کشی است، مثل تسلیحات مرگبار عمل می‌کنند و مردم را به قتلگاه می‌فرستند.
قربانیانی به تعداد یک ملت که ذره‌ذره ضربه می‌بینند و زندگی‌ها دسته‌دسته ضایع می‌شوند. تحریم به مثابه یک جنگ اقتصادی است چراکه مانع از تجارت عادی‌ترین کالاها می‌شود؛ دارو و غذا و هوای مردم را به یکباره هدف می‌گیرد. حتی به پیکر اقتصاد بین‌الملل هم ضربه می‌زند و سنگی درون شریان اقتصاد آزاد می‌اندازد و راه زیست طبیعی و سالم اقتصادی را سد می‌کند.
فیلم «شیفت شب» نیکی کریمی از این منظر، شروعی دیرهنگام اما ورودی نیک‌فرجام است. در روزهایی که برگ‌های تقویم به شوق کنده می‌شوند تا کاغذ تحریم‌ها را پاره کنند، «شیفت شب» به خوبی راوی قربانیانی است که در این جنگ خاموش در سیاهی شب پی گریزگاه می‌گردند. دریغ از آنکه همه‌جا خط مقدم است و هر جا میدان مین.
اولین آوردگاه این جنگ اقتصادی درون خانواده‌هاست؛ با تغییر رفتار شوهر که حتی اساس زندگی زناشویی فرهاد و ناهید را تهدید می‌کند تا در نهایت به فهم یک بدهی ۵۰۰ میلیون تومانی و جبران آن با «موش‌کشی شبانه» می‌انجامد. رنجی که فرهاد را به کار در شیفت شب وادار می‌کند؛ با آلت قتاله (تفنگ ساچمه‌ای و مرگ موش) در دست در شهر سرگردان و پی موش‌ها دوان. پنج سال پیش بود که عضو شورای شهر بوشهر گفت بودجه ۹۰ میلیون‌تومانی شهرداری برای تلف کردن موش‌ها که به یک شرکت خصوصی واگذار شده بود، ناموفق بود و تاثیری در کاهش آنها نداشت.
او پیشنهاد داد اگر شورای شهر مصوب کند در قبال شکار هر موش ۱۵۰۰ تومان پرداخت شود، دودمان آنها بر باد است و برخی گروه‌ها نظیر معتادان نیز از آن استقبال می‌کنند. این کار به‌صرفه‌تر بود چون سرانه معدوم کردن هر موش برای تهرانی‌ها ۱۲۰ هزار تومان آب می‌خورد. مگر نه اینکه تحریم‌های اقتصادی خالق شغل‌های کاذب و پرسود برای برخی و تباهی زندگی‌های بسیاری و مبتکر شیفت‌های شبانه زیادی شد که برای دور زدنش چه بسیار یک‌شبه پولدارشده‌ها که پدید نیامد و پدیده نشد. رنج فرهاد بدهکار، استعاره از ملتی بود که ناکرده‌کار، مظنون و بی‌گناه تنبیه شدند. «شیفت شب» یکی از تصاویر عصر تحریم در دوره ترک خوردن و فروریزی دیوارش بود. زندگی‌های بسیار و مرگ‌های زیادی باید روایت شود تا قربانیان این جنگ بی‌تیر را به تصویر کشد. گرچه باید دید چنین عزمی در دستگاه فرهنگی هست که سرمایه‌گذاری‌هایی در این حوزه کند یا نه؟ الان فیلمنامه مهدی نادری، کارگردان «بدرود بغداد» درباره تحریم‌های اقتصادی با اینکه مجوز گرفته اما بدون سرمایه‌گذار مانده و تا فیلم شدن راهی دراز دارد.
حالا که با تدبیر دستگاه دیپلماسی زنجیرهای تحریم پاره می‌شود باید کارگزاران فرهنگ دست به کار شوند و با زبان جهانی سینما رنج این سالیان را بازگو کنند تا نشان دهند به قول اصغر فرهادی «این مردم هستند که در درجه اول عواقب تحریم‌ها را باید تاب بیاورند. تحریم‌ها نشان‌دهنده ترسو بودن قدرت‌های بزرگ است. تحریم روش درستی برای تحت ‌فشار قرار دادن دیگر دولت‌ها نیست.»
باید دوران تنبیه ناحق مردم ایران در فشار اقتصادی و کمبود دارویی که حتی آسمان ما را هم تیره و راه تنفس ما را تنگ کرد، از دریچه دوربین‌هایی روایت شوند که نشان دهند دامنه این درد همچنان ادامه خواهد داشت. قطعنامه‌های تحریم که برخلاف آن گفته هرگز کاغذپاره نبود، روزی پاره می‌شود اما چه بسیار زخم‌هایی که هنوز از آن خون می‌چکد و زندگی‌هایی که زیر و زبر می‌شود. «شیفت شب» از این جهت شروعی دیرهنگام است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها