شناسه خبر : 45406 لینک کوتاه

عصر بدبینی

آیا فقط بدبین‌ها در بازارهای مالی زنده می‌مانند؟

 

محمود شفائی / تحلیلگر رفتار مالی 

«بازارهای صعودی در بدبینی متولد می‌شوند، در شک رشد می‌کنند، در خوشی به بلوغ می‌رسند و در سرخوشی می‌میرند.» این جمله معروف را «جان تمپلتون» گفته که یکی از معروف‌ترین سرمایه‌گذاران تاریخ است اما آیا جان تمپلتون درست می‌گوید؟

برخی متخصصان رفتار مالی معتقدند، خوش‌بینی و بدبینی در بازارهای مالی دو روی یک سکه و در حقیقت دو لبه یک شمشیر هستند؛ به‌طور کلی زمانی خوش‌بینی و بدبینی در تصمیم‌گیری‌های ما در بازارهای مالی رخ می‌دهد که ما در مورد یک موضوع اطلاعات کاملی در اختیار نداریم. اگر این دیدگاه را میانه در نظر بگیریم، در دو طرف آن افرادی قرار دارند که خوش‌بین هستند و افرادی هم هستند که بدبین به نظر می‌رسند. به عبارتی «بازار هم مانند میدان مغناطیسی که قطب‌های مثبت و منفی دارد، از فعالیت دو قطب اصلی تاثیر می‌پذیرد: خوش‌بین‌ها و بدبین‌ها. خوش‌بین‌ها بازار را راه می‌اندازند و بدبین‌ها بهبود عملکرد و کسب سود در بازه‌های زمانی مختلف را تضمین می‌کنند» (تجارت‌فردا، شماره 503).

 در کلیت تصمیم‌گیری‌های ما انسان‌ها، اینکه بدبین باشیم، عاقلانه‌تر و در حقیقت هوشمندانه‌تر به نظر می‌رسد؛ جمله‌ای از استوارت میل، فیلسوف انگلیسی، وجود دارد که «بیشتر مردم نه آن کسی را که هنگام ناامیدی دیگران، امیدوارانه سخن می‌گوید؛ بلکه آن کسی را که در امیدواری‌های دیگران از نومیدی سخن می‌گوید، آدمی فرزانه به‌شمار می‌آورند». این جمله استوارت را در کنار جمله «بنجامین گراهام» قرار دهید که می‌گوید، «بازارهای مالی شبیه آونگی است که برای همیشه بین خوش‌بینی ناپایدار و بدبینی بی‌دلیل در نوسان است؛ در خوش‌بینی ناپایدار که سهام را بیش از حد گران معامله می‌کنند و در بدبینی که استقبالی از سهام در کف قیمتی خود نمی‌شود. سرمایه‌گذار هوشمند سرمایه‌گذاری است که به خوش‌بین‌ها می‌فروشد و از بدبین‌ها می‌خرد». این دو جمله که به نقل از دو نفر از بزرگان بازارهای مالی است، در حقیقت نشان از اهمیت نوع نگاه سرمایه‌گذار به واقعیت‌های بازار سهام دارد. هر کدام از تیپ‌های شخصیتی بدبین و خوش‌بین در نوسانات بازارها دچار اشتباهات جبران‌ناپذیری می‌شوند؛ در محافل اقتصادی و سرمایه‌گذاری به دفعات مشاهده شده که افرادی که در مورد وضعیت مطلوب یک بازار مالی خاص صحبت می‌کنند نسبت به زمانی که در مورد بدبینی بازار صحبت می‌شود، برای مخاطب چندان جذاب به نظر نمی‌رسد؛ همان‌طور که افراد زیادی با طرح این موضوع که جهان هستی در یک تاریخ معین دستخوش تغییرات بزرگ شده یا به‌طور کی از بین خواهد رفت به شهرت زیادی رسیده‌اند.

 تصور کنید یک بازار مالی به‌طور مثال بازار سهام، به دلیل عوامل مختلفی اعم از تصمیمات و سیاستگذاری دولت، عوامل اقتصاد کلان همچون نرخ بهره و نرخ دلار و... وارد فاز منفی شده است؛ یک معامله‌گر بدبین بدون هیچ درنگی دست به فروش سهام خود می‌زند و بدبینی تمام ذهنیت او را فرا می‌گیرد، به‌طوری‌که دائم تصور می‌کند قیمت سهام از مقدار فعلی پایین‌تر خواهد آمد، در چنین شرایطی، عموماً بازیگران بازار و سهام، به دنبال استفاده از رفتار هیجانی به وجودآمده در معامله‌گران هستند، به این صورت که، با ریزش ناگهانی سهام، معامله‌گران بی‌تجربه و در حقیقت بدبین، می‌پندارند که بازار سهام وارد فاز نزولی شده است و این ابتدای روند نزولی بازار است، در نتیجه شروع به فروش سهام خود می‌کنند، فشار فروش لحظه به لحظه بیشتر می‌شود تا زمانی‌که بازیگر سهم نقطه ورود مناسب خود را پیدا کند. روی خوشِ سکه بدبینی در بازار سهام و زمانی‌که بازار وارد فاز نزولی شده، این است که این بدبینی باعث زنده ماندن معامله‌گر می‌شود، همان‌طور که مدیرعامل اسبق اینتل گفته، «تنها پارانوییدها (مبتلایان به بیماری بدگمانی) زنده می‌مانند». معنای این حرف این است که هیچ اتفاق بدی غیرمحتمل نیست و تنها کسانی که پارانویا دارند و می‌توانند این اتفاق بد را ببینند و از آن بترسند و برایش برنامه داشته باشند، در نهایت زنده می‌مانند. اگرچه شاید این حرف غلوآمیز باشد اما کسانی که در بازارهای مالی فعال بوده‌اند و به‌خصوص معامله‌گری کرده‌اند می‌دانند معنی این حرف چیست. معامله‌گری در طول زمان زنده می‌ماند که پارانویا داشته باشد و به هیچ قانونی و فردی و قولی دل نبندد و احتمال هر اتفاق بدی را در ذهن نگه دارد و برای آن آماده باشد. حال تصور کنید که بازار سهام نشانه‌هایی از شروع یک روند نزولی را نشان می‌دهد و معامله‌گر بدبین به دنبال آن دست به فروش سهام خود می‌زند، از طرف دیگر به دلیل ریزش بازار و سهام معامله‌گر تصمیم به خرید اختیار فروش سهام می‌کند و در بازار اختیار معاملات وارد می‌شود، بازار سهام پس از مدت کوتاهی دوباره نشانه‌هایی از برگشت بازار و روند صعودی روز می‌دهد که همین مورد باعث ریزش سنگین اختیارهای فروش سهام می‌شود، در نتیجه رویکرد بدبینی معامله‌گر نسبت به بازار که موجب تحلیل ریزش بازار و سهام شده است در طرف مقابل موجب خوش‌بینی نسبت به رشد اختیار فروش سهام شده است. اگر معامله‌گر همان‌طور که در بازار سهام بدبین بوده است، در بازار اختیار معاملات نیز بدبین بود، زیان هنگفتی را تجربه نمی‌کرد.

در طرف مقابل فرض کنید که در بازار سهام عواملی رخ می‌دهد که باعث رشد ارزش معاملات و رشد قیمت سهام بازار می‌شود (به‌طور مثال در بورس تهران، در دوره‌های زمانی مختلف، عواملی همچون تغییرات نرخ دلار (به عنوان مولفه اصلی)، نرخ بهره، تغییرات قیمت‌گذاری دستوری دولت و... می‌تواند باعث تغییر جهت سهام شود)، در این شرایط و روزبه‌روز شاهد رشد ارزش معاملات و افزایش قیمت سهام و ثبت سقف‌های قیمتی جدید سهام هستیم، با توجه به روزهای مثبتی که بازار به ثبت رسانده است، تعداد معامله‌گرانی که نسبت به آینده بازار مثبت هستند روزبه‌روز افزایش پیدا می‌کند و در نتیجه یک خوش‌بینی کامل نسبت به رشد شاخص بازار و سهام در میان معامله‌گران اتفاق می‌افتد. نمونه این موارد بارها در بازارهای سهام، به ‌خصوص  بازار سهام تهران مشاهده شده است. به‌طور مثال در خرداد و تیر 1399 یا در فروردین و اردیبهشت 1402، صحبت از شاخص سه‌میلیونی و چهارمیلیونی در میان معامله‌گران خوش‌بین بازار به میان می‌آمد، در صورتی‌ که مدت کوتاهی پس از آن شاهد ریزش سنگین بازار بودیم. رشد بی‌وقفه قیمت سهام در روزهای صعودی بازار باعث ایجاد یک اطمینان افراطی به بازار می‌شود که همین مورد می‌تواند به ایجاد یک شکست در معامله‌گر بینجامد؛ این اطمینان و خوش‌بینی افراطی باعث می‌شود که حتی منفی‌های متعدد روزهای نزولی بازار موجب تردید معامله‌گر در مورد انتخاب خود نشود و سهام خود را نفروشد. به نظر می‌رسد نوعی خوش‌بینی پس از خرید سهم، معامله‌گر را دچار می‌کند، به‌طوری‌که معامله‌گر تمایل ندارد  در مورد انتخاب‌هایش تردید به خود راه دهد. این مورد در طرف مقابل هم وجود دارد؛ یعنی زمانی که یک معامله‌گر تصمیم به خرید یک سهم یا یک دارایی می‌گیرد و اخبار نادرست باعث ایجاد تردید و بدبینی اشتباه می‌شود، از این رو معامله‌گر را از تصمیم خود منصرف می‌کند.

این نوع خطاهای شناختی که در حقیقت ارتباط عمیقی با روان معامله‌گر دارد سبب ایجاد ضرر و زیان‌های سنگین در دارایی‌های تحت مدیریت او خواهد شد. مهم‌ترین موضوع مورد بحث در مورد خطاهای شناختی و در حقیقت خطاهایی که در ارتباط با مالی رفتاری رخ می‌دهد این است که هر زمان، توجه سرمایه‌گذار به مولفه‌های مهم سرمایه‌گذاری اعم از ریسک و بازدهی معطوف نشود مقدار هرکدام از این خطاهای شناختی (بدبینی و خوش‌بینی) را می‌توان بیش‌ازحد در نظر گرفت. در روندهای صعودی بازار تصور اینکه هر روز به‌طور نمایی ارزش دارایی‌های سهامی‌مان بیشتر و بیشتر می‌شود و آرزوهای خود را دست‌یافتنی می‌پنداریم باعث می‌شود چشم‌های خود را به روی مولفه‌های مهم سرمایه‌گذاری ببندیم، یا در روندهای منفی بازار؛ همه ما به این مهم باور داریم که نوسان ذات بازار سهام است و با بررسی روندهای تاریخی آن این حقیقت غیرقابل انکار است که روندهای صعودی و نزولی در هم تنیده شده‌اند و پس از هر دوره صعودی یک دوره نزولی را که معمولاً دوره زمانی طولانی‌تری را شامل می‌شود، باید انتظار داشت. همیشه در اوج خوش‌بینی‌ها بازار به محاق می‌رود و عمدتاً در منتهای بدبینی‌ها، بورس به روند معکوس خود نزدیک می‌شود. این اشتباهات که در همه دوره‌های زمانی بازار صورت می‌گیرد، به‌شدت ناپایدار است و معامله‌گری که با در نظر گرفتن مولفه‌های مهم سرمایه‌گذاری اعم از ریسک، بازدهی و مهم‌تر از آنها اصل چینش و متنوع‌سازی سبد سرمایه‌گذاری، اقدام به خرید یا فروش سهام خود می‌کند باید صبورانه منتظر برگشت بازار باشد. پیروی از جمعیت و تصمیم‌گیری بر اساس عقاید یا گرایش‌های عمومی یکی از آفت‌های سرمایه‌گذاری و معامله‌گری در بازار است. عدم پیروی از ذهنیت گله‌ای به افراد کمک می‌کند از دام‌های تفکر گروهی رهایی یابند و بر اساس تحقیق و تحلیل خود، تصمیمات مستقل بگیرند.

بازار سهام، بازار حسرت‌هاست؛ این جمله که تقریباً همه ما حداقل یک‌بار آن را تجربه کرده‌ایم، واقعیت بازار سهام را به‌درستی نشان می‌دهد. اگر نسبت به مسائلی که در بازار رخ می‌دهد به  بدبینی بیش‌ازحد دچار شویم، با برگشت روند، حسرت از دست دادن موقعیت‌های مناسبی را که در کف قیمتی برای خرید سهام داشتیم می‌خوریم و در طرف مقابل اگر خوش‌بینی بیش‌ازحد در مورد اتفاقات بازار داشته باشیم، در زمان ریزش بازار قطعاً از این موضوع پشیمانی فراوان نصیبمان می‌شود.

ت93جربه نشان می‌دهد که در اقتصادهای تورمی، همچون اقتصاد ایران، بدبین بودن شما را از بازدهی و سود متناسب با تورم دور خواهد کرد، بارها برای ما اتفاق افتاده است که به واسطه جو منفی که بازار را فراگرفته است، نسبت به گزارش‌های عملکردی که شرکت‌ها منتشر می‌کنند بی‌تفاوت بوده‌ایم. در بازار سهام تهران، این مورد به‌دفعات تجربه شده است؛ در دوره‌های زمانی مختلف به‌وضوح شاهد عملکرد درخشان برخی از شرکت‌ها و صنایع بوده‌ایم، اما به خاطر جو منفی و بدبینی که ذهن همه تحلیلگران و معامله‌گران را فرا گرفته است بی‌توجه بوده‌ایم. در اوج تحریم‌های ایران، وقتی همه تحلیلگران از چالش‌های پیش‌روی شرکت‌های ایرانی و از ناممکن بودن فروش این شرکت‌ها در بازارهای بین‌المللی سخن می‌گفتند، شاهد عملکرد درخشان بسیاری از شرکت‌های پتروشیمی، پالایشی و حتی فولادی بودیم که نتیجه این عملکرد را در ادامه و در ارزش بازار این شرکت‌ها می‌توانیم بررسی کنیم، و اینجاست که متوجه اشتباه بزرگ خود می‌شویم. بدبینی در بورس بدترین ویژگی یک سرمایه‌گذار است. بدبینی سبب از دست دادن فرصت‌ها می‌شود. بدبینی ترس را به دنبال دارد و موجب می‌شود تغییر روندها را نبینیم و تنها اخبار منفی را بزرگ کنیم. بدبینی، باریک‌بینی و ریزبینی را به همراه می‌آورد و سرمایه‌گذار را ترسو، محتاط، کم‌صبر و محافظه‌کار می‌کند. تحلیلگران بدبین، بهترین افراد برای شناسایی نقاط ضعف شرکت‌ها هستند، اما برای سود کردن نباید به تحلیل‌های آنان توجه کرد، زیرا ما را با بهارخواب‌های خود، می‌ترسانند. بدبین‌ها در روندهای صعودی برای گزینش سهام مناسب بسیار کارا هستند، اما در شرایط ثبات و رنج بازار، بیشتر خسته‌کننده و از بین‌برنده اندک امیدها هستند. آنان در تحلیل‌های خود همیشه از لفظ گذشته و آنچه گفته‌اند، استفاده می‌کنند و کمتر نگاه به آینده دارند. برای سود کردن از نگاه بدبینانه برحذر باشیم.

جمع‌بندی

خوش‌بین‌ها و بدبین‌ها در بازارهای مالی و سرمایه‌گذاری تاریخ‌سازی می‌کنند. آنها با نوع نگاه و رویکرد خود، وضعیتی را رقم‌ می‌زنند که بازار به خواسته‌هایشان تن دهد و با تغییر مسیر اصلی بازار، حرکت‌های تاریخی را به نام خود ثبت کنند. خوش‌بین‌ها و بدبین‌ها، انسان‌های غیرمعمولی نیستند؛ آنها در میان ما زندگی می‌کنند، راه می‌روند، درس می‌خوانند، کار می‌کنند و با خانواده‌هایشان روزگار می‌گذرانند (تجارت فردا، شماره 503).

خوش‌بینی و بدبینی دو روی یک سکه در بازارهای مالی هستند. در حالی که خوش‌بینی به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند فرصت‌ها را شناسایی و ریسک کنند، بدبینی به آنها کمک می‌کند ریسک‌ها را بشناسند و از ضرر جلوگیری کنند. با این حال، اگر به صورت افراطی استفاده شوند، هر دو می‌توانند مضر باشند. برای ایجاد تعادل میان خوش‌بینی و بدبینی در بازارهای مالی، باید رویکردی منطقی و منظم برای سرمایه‌گذاری در پیش بگیریم. استراتژی‌های بسیاری برای دستیابی به هدف‌های منطقی برای جلوگیری از تاثیرگذاری بیش‌ازحد خوش‌بینی و بدبینی در بازارهای مالی وجود دارد و می‌تواند به سرمایه‌گذاران و معامله‌گران کمک کند.

بهترین خاطرات و تجربه‌های سرمایه‌گذاری ما زمانی اتفاق خواهد افتاد که در تصمیم‌گیری‌های خود واقع‌بین باشیم، با بررسی شرایط اقتصاد کلان، شرایط بنیادی صنعت و شرکت، اگر به این نتیجه رسیدیم که سهام گران است، آنها را به فروش برسانیم و اگر به این نتیجه رسیدیم که سهام ارزان است شروع به خرید کنیم. برای رسیدن به یک شخصیت واقع‌بین در بازار سهام، نیازمند تجربه، علم و همچنین دسترسی به اطلاعات درست هستیم؛ بسیاری از اطلاعاتی که روزانه مشاهده می‌کنیم، برای فریب دادن ما مطرح می‌شوند. بنابراین نباید به اطلاعات منتشرشده از بسیاری از منابع نامعتبر تکیه کنیم. 

دراین پرونده بخوانید ...