شناسه خبر : 15544 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آمریکا بعد از انتخابات میان‌دوره‌ای

به واشنگتن خوش‌آمدید

جمهوریخواهان پیروزی بزرگی به دست آوردند. اکنون باید سازش را بیاموزند. نظرسنجی‌هایی که قبل از انتخابات میان‌دوره‌ای در چهارم نوامبر انجام شد نشان داد حزب باراک اوباما شکست می‌خورد، اما این یک شکست حسابی بود.

ترجمه: الهام شیرمحمدی

جمهوریخواهان پیروزی بزرگی به دست آوردند. اکنون باید سازش را بیاموزند. نظرسنجی‌هایی که قبل از انتخابات میان‌دوره‌ای در چهارم نوامبر انجام شد نشان داد حزب باراک اوباما شکست می‌خورد، اما این یک شکست حسابی بود. جمهوریخواهان سنا را به راحتی به دست گرفتند و آنها در مجلس نمایندگان اکنون بیشترین تعداد را نسبت به تمام دوران‌های مجلس آمریکا در اختیار دارند. یک نامزد جمهوریخواه در نیویورک به دلیل 20 رای تقلبی تحت تعقیب قرار گرفت اما به هر صورت پیروز شد.
با نگاهی نزدیک‌تر می‌بینیم نتایج برای دموکرات‌ها از این هم بدتر بود. آنها تصور می‌کردند می‌توانند تعدادی از فرمانداران جمهوریخواه طرفدار کاهش مالیات و برهم زدن اتحادیه‌ها را کنار بزنند، اما تقریباً همگی آنها باقی ماندند. در عوض، جمهوریخواهان سِمت فرمانداری را در اکثر ایالت‌های دموکراتیک مانند مریلند و ماساچوست از آن خود کردند.
آقای اوباما نمی‌تواند از این رای‌گیری خوارکننده در دوران ریاست‌جمهوری‌اش بگریزد. او در ایالت محل تولد خود یعنی ایلینویز برای یک فرماندار دموکراتیک دست به مبارزه زد که در برابر یک جمهوریخواه عضو یک باشگاه شراب با حق عضویت 100 هزار دلار مبارزه می‌کرد. نامزد شراب‌دوست با پنج امتیاز پیروز شد. در حالی که جمهوریخواهان به افتخار پیروزی‌شان می‌نوشند، باید مراقب باشند اغراق نکنند. مبارزه آنها دستور کار چندان مثبتی را به رای‌دهندگان پیشنهاد نکرد؛ در عوض، بخش عمده‌ای از آن را تقاضا از مردم برای سرزنش کردن آقای اوباما برای تمام مشکلات ایجاد‌شده در جهان تشکیل می‌دهد. همین امر برای تضمین پیروزی کافی بود، اما به آنها حق پیروی از فهرست مورد علاقه سیاست‌های محافظه‌کارانه را نمی‌دهد. اگرچه تعداد آمریکایی‌هایی که دیدگاه‌های متعصبانه دارند بیش از هر زمان دیگری است، تعداد زیادی از آنها از بن‌بست به تنگ آمده و ترجیح می‌دهند نمایندگان‌شان برای انجام کارها با هم سازش کنند. برای آن دسته از رای‌دهندگان راضی، آمریکا باید راه‌های تازه‌ای برای اجرای سیاست‌هایش پیدا کند.

حکمی برای میانه‌روی
بسیاری از خارجی‌ها از نتایج آرا شگفت‌زده خواهند شد. در مقایسه با دیگر کشورهای ثروتمند، آمریکا با داشتن اقتصاد در حال رشد، بازار سهام در حال رونق، کاهش بیکاری و فاینانس عمومی قوی، حداقل طبق استانداردهای اروپا در وضعیت خوبی است. آنها متعجب‌اند چرا آقای اوباما آنقدر منفور است که دموکرات‌ها در ایالت‌هایی که موضع خود را تغییر می‌دهند از او خواستند برای آنها وارد کارزار رقابت نشود؟
پاسخ این است که اگرچه اخبار اقتصادی خوب است، اما رای‌دهندگان چنین احساسی ندارند. متوسط درآمد دچار رکود است و بسیاری از سهامداران نسبت به آینده بسیار نامطمئن‌اند. جای تعجب دارد که دوسوم آمریکایی‌ها انتظار دارند وضعیت فرزندان‌شان از وضعیت خودشان بدتر شود. و زمانی که به واشنگتن می‌نگرند تا ببینند سیاستمداران‌شان چه کاری برایشان می‌کنند، حلقه‌ای از ناسزاگویی و بی‌مسوولیتی را می‌بینند. سال گذشته بن‌بست بین جمهوریخواهان مجلس و آقای اوباما به طور موقت دولت را از کار انداخت و تقریباً باعث قصور فاجعه‌بار حاکمیت شد. کنگره در آستانه کنار رفتن کمترین میزان بهره‌وری را از سال 1947 تاکنون داشته است. نسبت آمریکایی‌هایی که به آن اعتماد دارند تنها هفت درصد است. این امر می‌تواند سخت باشد اما وقتی رای‌دهندگان فکر می‌کنند کشور در مسیر اشتباه است، سرزنش‌ها حواله رئیس‌جمهور و حزبش می‌شود. یک جناح جمهوریخواه وجود دارد که چیزی بیش از این نمی‌خواهد که در دو سال بعد به تلاش‌های عبث برای لغو اوباماکر و انجام بررسی‌های عمومی مربوط به سوءاستفاده احتمالی رئیس‌جمهور از قدرت میدان دهد. اگر این جناح پیروز شود، آمریکا می‌تواند حتی انتظار اختلال عملکرد بیشتری را داشته باشد و جمهوریخواهان، لایقِ از دست دادن کاخ سفید در سال 2016 هستند. افراد خوش‌بین اطمینان دارند که کنگره جدید بهتر از آن خواهد بود. اکنون که جمهوریخواهان بر سر کارند، رای‌دهندگان از آنان انتظار دارند تا کارها را اداره کنند به جای آنکه بخواهند صرفاً مانع‌تراشی کنند. رهبران جمهوریخواه مانند میچ مک کونل و جان بونر می‌خواهند کارها را راه بیندازند، ولو اینکه با اندکی بحث و جدل باشد. و این به معنای کار با آقای اوباماست که تا ژانویه 2017 رئیس‌جمهور است و می‌تواند هرگونه طرحی را که کنگره جدید برایش می‌فرستد وتو کند. بنابراین هر دو طرف ناچارند زمینه‌های مشترک را بیایند -‌این امر ابتدا از سوی رئیس‌جمهور آغاز می‌شود. انجام توافق در زمینه‌های بسیاری امکان‌پذیر است. جمهوریخواهان طرفدار تجارت آزادند؛ آقای اوباما خواهان اختیاری است که حزب خودش از او دریغ کرده تا درباره توافقات تجاری مذاکره کند. میانه‌روهای هر دو طرف نیز خواهان اصلاح قانون مهاجرت برای گشودن مسیر ورود افراد مستعدی است که آمریکا به آنها نیاز دارد.

قدرت مسوولیت می‌آورد
حتی اگر حق با افراد خوش‌بین باشد، آمریکا با مجموعه‌ای بیمار دست‌به‌گریبان است که به نظر می‌رسد فراتر از توانایی سیاست‌های کنونی است. هزینه مراقبت سلامت و مستمری جمعیت در حال پیر شدن، بودجه را خواهد بلعید مگر آنکه هزینه‌ها کنترل شود و سن بازنشستگی افزایش یابد. در هر حالت، اصلاحات پایدار به گروه بزرگی از رای‌دهندگان ضربه خواهد زد. اصلاحات تنها در صورتی عملی است که تایید هر دو جناح را به دست آورد -‌اگر یک طرف به تنهایی تلاش کند، طرف دیگر آن را به «پرت کردن مادربزرگ از صخره» متهم خواهد کرد. افراد خونسرد در هر دو جناح می‌دانند که برنامه‌های استحقاقی بزرگ که به طور خودکار رشد می‌کنند باید ثابت شوند. هنوز حتی در مشارکت‌کننده‌ترین کنگره، هر دو طرف از این موضوع طفره خواهند رفت و ترجیح خواهند داد بر سر 15 درصد بودجه (شامل بودجه دفاعی) بحث و جدل کنند که هر سال تصویب می‌شود. آمریکا نسبت به دوران رونالد ریگان و بیل کلینتون تغییر کرده است. برای انتخابات پول بی‌حساب‌ و کتاب خرج می‌شود و بسیاری استدلال می‌کنند این امر قانونگذاری را تباه می‌کند. این دو حزب شدیداً دچار تفرقه و شک نسبت به یکدیگر هستند. ساختار سیاسی آمریکا به دو دلیل بخشی از این مشکل است. نخست، سیستم الکترال که به نفع افراط‌گرایان است. بسیاری از اعضای مجلس نماینده حوزه‌هایی هستند که غیرمنصفانه تقسیم شده و جناح‌شان نباید آنها را از دست بدهد. تنها بیم آنها این است که ممکن است انتخابات اولیه را به رقیبی ببازند که آنها را به آسانگیر بودن نسبت به طرف دیگر متهم می‌کند.
دوم اینکه، دولت فدرال چک‌ها و ترازنامه‌های زیادی دارد که هر تاثیری جز فلج کردن بر آن گذاشته است. سنگ‌اندازان سنا به 41 نفر از 100 سناتور اجازه بلوکه کردن هر چیزی را به جز بودجه دادند (در تئوری آنها تنها 11 درصد سناتورها هستند). به نظر می‌رسد تلاش برای محدود کردن مخارج رقابت انتخاباتی -و زیر پا گذاشتن ضمانت آزادی بیان طبق قانون اساسی- به شکست بینجامد. بهترین موردی که می‌توان به آن امید داشت این است که کمک‌دهندگان انتخاباتی ناچار باشند هویت خود را بر‌ملا کنند. با اصلاحاتی که به مرکز قدرت می‌دهد و موانع را بر می‌دارد، کارهای بیشتری می‌توان انجام داد بدون اینکه به الحاقیه قانون اساسی فدرال نیاز باشد. اینها سه پیشنهاد برای این کار است.
نخست اینکه سنگ‌اندازان سنا را کنار بگذارید. دوم، دخل و تصرف مغرضانه را متوقف کنید. چهار ایالت از قبل کنترل تعیین دوباره حوزه را به کمیسیون‌های مستقل تفویض کرده‌اند. کالیفرنیا این کار را در سال 2010 انجام داد. بین سال‌های 2002 و 2010 اعضای مجلس ایالتی 6/99 درصد مدت به صندلی‌های خود چسبیده بودند؛ در سال 2012 یک‌چهارم آنها بازنشسته یا اخراج شدند. اصلاحات همچنین مجمع قانونگذاری ایالت کالیفرنیا را نیز میانه‌رو کرد. این مجمع که زمانی تحت تسلط دموکرات‌ها بود، سال گذشته 39 طرح از میان 40 طرحی را که اتاق بازرگانی گفته بود مشاغل را از بین می‌برد رد کرد. روزی خواهد رسید که کامپیوترها حوزه‌های رای‌گیری را بدون در نظر گرفتن جانبداری‌های حزبی طراحی خواهند کرد.
سوم اینکه، دیگر ایالت‌ها باید از انتخابات اولیه و باز در کالیفرنیا تقلید کنند. به جای اینکه بگذارند جمهوریخواهان ثبت‌نام‌شده یک نامزد جمهوریخواه و دموکرات‌ها یک دموکرات را انتخاب کنند، اکنون در گلدن استیت انتخابات اولیه‌ای برگزار می‌شود که هر کسی در آن حق رای دادن دارد. سپس دو نامزد برتر به انتخابات عمومی فرستاده می‌شوند، حتی اگر هر دو از یک حزب باشند. این کار به نامزدها انگیزه می‌دهد تا از همان ابتدا به قلب سیاست راه یابند.
هیچ‌کدام از این اصلاحات به زودی رخ نمی‌دهد چراکه همه‌شان نیازمند تشویق صبر در ایالت‌هاست. اما اگر آمریکایی‌ها بخواهند بهتر بر آنها حکومت شود -‌که همان موردی است که هفته گذشته برای آن پای صندوق‌های رای رفتند- باید روش انتخاب رهبران خود را تغییر دهند.
منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها