شناسه خبر : 45785 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

وعده دروغین مشاغل سبز

سیاست صنعتی از درون تنش‌زاست

وعده دروغین مشاغل سبز

رئیس‌‌جمهور جو بایدن می‌گوید، «وقتی من به اقلیم می‌اندیشم به مشاغل فکر می‌کنم. مشاغل صنفی با درآمد خوب». اورسولا فون درلاین، رئیس کمیسیون اروپا می‌گوید که «پیمان سبز» او یک «سیاره سالم» را به همراه «مشاغل آبرومند و این وعده محکم که هیچ‌کس عقب نمی‌ماند» به نسل‌های آینده پیشکش می‌کند. سر استارمر (Sir Starmer)   نخست‌وزیر احتمالی آینده بریتانیا وعده می‌دهد که «از یک شرکت انرژی حمایت کند که برق پاک بریتانیایی را برای مشاغل خوب بریتانیا عرضه کند». دولت‌ها دخالت خواهند کرد. سیاره زمین نجات پیدا می‌کند. مشاغل از راه می‌رسند و همه آنها خوب خواهند بود. سیاستمداران سرتاسر جهان ثروتمند پذیرفته‌اند که زمزمه‌های سیاست صنعتی -که قصد دارند ساختار اقتصاد را با تقویت بخش‌های خاص دگرگون کنند- شایسته توجه و بازگشت هستند. همچنین، همه می‌پذیرند که این سیاست باید بر تغییرات اقلیمی تمرکز کند. اما آیا واقعاً منطقی برای ترکیب این دو وجود دارد؟ سیاست صنعتی تلاش می‌کند رونق و شکوفایی را در قالب رشد اقتصادی و مشاغل تحقق بخشد؛ در مقابل، سیاست اقلیمی در پی کاهش تصاعدها و جلوگیری از گرمایش جهانی است. ترکیب این دو به آن معناست که هیچ‌کدام از این اهداف محقق نخواهند شد. در حالی که سیاستمداران تریلیون‌ها دلار پول را به سیاست صنعتی سبز اختصاص می‌دهند مرتب باید میان این دو هدف دست به انتخاب بزنند. بحث‌های طرفدار اقدامات مربوط به تغییرات اقلیمی با عوامل بیرونی یعنی هزینه‌ها و منافعی که ربطی به تولید‌کنندگان ندارند آغاز می‌شوند. برای آلودگی هیچ بازاری وجود ندارد، چون تصاعد گازهای گلخانه‌ای رایگان است. بنابراین چنین تصاعدی بیش از حد صورت می‌گیرد، با وجود این حقیقت که به همگان آسیب می‌رساند. یکی از راه‌های مقابله با آن قیمت‌گذاری کربن است. کاری که بیشتر کشورها هم‌اکنون انجام می‌دهند. اما اگر تنها به همین اقدام بسنده کنیم سرمایه‌گذاری‌ها به سمت بهینه‌سازی فناوری‌های کثیف هدایت می‌شوند و در نتیجه سوخت‌های فسیلی بیش از پیش بار سنگین خود را بر دوش فناوری‌های پاک می‌اندازند. بنابراین لازم است که قیمت‌گذاری کربن با یارانه‌های پژوهش‌های فناوری پاک آمیخته شود. دارون عجم اوغلو از موسسه فناوری ماساچوست و همکارانش در مقاله سال2016 خود چنین استدلال می‌کنند که یارانه‌ها نقش زیادی در هدایت مجدد پیشرفت‌های فناوری به سمت انرژی پاک دارند. فقط وقتی روش‌های جایگزین فناوری‌های آلاینده بهتر و ارزان‌تر شوند قیمت‌گذاری کربن در اذهان پذیرفته می‌شود و افراد به پذیرش جایگزین‌ها تشویق می‌شوند. آیا این استدلال به ظاهر مدبرانه می‌تواند آرزوی سیاسی مشاغل سبز را برآورده کند؟ برای مثال به باتری‌های یون لیتیوم نگاه کنید که نیروی وسایل نقلیه برقی را فراهم می‌کنند. جایزه نوبل شیمی سال 2019 به سه دانشمند رسید که بر روی توسعه این باتری کار می‌کردند: جان گودیناف از دانشگاه بریتانیایی آکسفورد، استنلی ویتینگهام (Whittingham) از بنگاه نفت آمریکایی اگزون‌موبیل و یاشینو آکیرا از بنگاه شیمیایی ژاپنی آساهی کاسی. اما هیچ‌کدام از این کشورها در ساخت این باتری‌ها دست بالا را ندارند و برتری از آن چین است. پژوهش‌ها مجموعه عوامل بیرونی (مثبت) خودشان را پدید می‌آورند چون دانش پخش می‌شود. در مقابل، شرکت‌ها تمایلی ندارند که نقطه قوتی در اختیار رقبا بگذارند و در نتیجه عرضه دانش را محدود می‌کنند. موثرترین سیاست اقلیمی یعنی ترکیب مالیات کربن و یارانه پژوهش‌ها سیاستی است که خودخواهانه نباشد. آن‌گونه که دنی رودریک یکی از حامیان سیاست صنعتی از دانشگاه هاروارد می‌گوید، منافع اجتماعی حاصل از سرمایه‌گذاری در پژوهش‌های سبز بیشتر از منافع خصوصی آن و بازدهی بین‌المللی بالاتر از بازدهی ملی آن است، از این رو هم دولت‌ها و هم شرکت‌ها تمایل زیادی به این نوع سرمایه‌گذاری ندارند. در نتیجه، سبزترین سیاست‌ها در خلق شغل موفق نیستند. در مقابل، سیاست‌های سبزی که اندکی اشتغال‌آفرینی دارند حداقل این مزیت را دارند که اقدامات اقلیمی را برای رای‌دهندگان قابل پذیرش می‌کنند. رای‌دهندگانی که دوست ندارند برای اموری پول خرج کنند که نفع‌شان به دیگر کشورها می‌رسد. هرچه جهان ثروتمند در این مسیر جلوتر برود مشکلات آشکارتر می‌شوند. اقتصاددانان به طور سنتی با سیاست صنعتی مخالف‌اند، به این دلیل که دولت‌ها در اجرای آن بد عمل می‌کنند. بی‌کفایتی دولت‌ها به دو شکل بروز می‌کند. اول؛ سیاستمداران نمی‌توانند برندگان را شناسایی کنند. آنها قادر نیستند تشخیص دهند کدام فناوری برنده خواهد شد. به عنوان مثال، در اواخر دهه 2000 دولت آمریکا وام شرکت تسلا را تضمین کرد و در نهایت این شرکت به یک سازنده موفق خودروهای برقی تبدیل شد، اما همزمان از بنگاه برق خورشیدی سولیندرا (Solyndra) حمایت کرد که بعدها ورشکسته شد. این عدم توانایی در تشخیص در میان سیاستمداران راه را برای مشکل دوم باز می‌کند: رانت‌جویی. سیاست صنعتی به بنگاه‌ها فرصت می‌دهد از طریق لابی‌گری به صندوق‌های عمومی دست پیدا کنند. دولت‌ها نمی‌پذیرند که کسب‌وکارهای ضعیف را تعطیل کنند چون چنین کاری در ابتدا به معنای اعتراف به هدر دادن منابع عمومی خواهد بود. به نوشته رکا جوهاز (Reka Juhasz) از دانشگاه بریتیش‌کلمبیا و همکارانش، اقتصاد جدید سیاست صنعتی بر پایه این دیدگاه است که چنین مشکلاتی یا قابل حل هستند یا در مورد آنها اغراق شده است. یک دولت منضبط که جلوی سرمایه‌گذاری‌های نامناسب را می‌گیرد می‌تواند از اتلاف منابع پرهیز کند. هرگاه اهداف واضح و شفاف باشند سیاستمداران بهتر می‌توانند شرکت‌های ناکارآمد را شناسایی کنند. شاید این‌گونه باشد اما سیاست‌های اقلیمی و صنعتی درست در همین نقطه نمی‌توانند کنار هم باشند. یک بنگاه می‌تواند مشاغل خوبی ارائه دهد اما از رقبایش سبزتر نباشد. آیا این وضعیت موفقیت است یا شکست؟ آیا یک سرمایه‌گذاری که تصاعد را متوقف اما کارگران را بیکار می‌کند می‌تواند ارزشمند باشد؟ همچنین مشخص نیست که آیا تضمین وام یک بنگاه ضررده انرژی پاک را باید هدر دادن پول دانست یا سرمایه‌گذاری در اقلیم؟ اعتصابات اخیر در خودروسازی آمریکا تا حدی ناشی از این تفکر بود که تولید خودروهای برقی پاک مشاغل کمتری را در مقایسه با خودروهای بنزینی ایجاد می‌کند و این وضعیت دشواری را برای دولتی پدید آورد که خود را به سیاست‌های صنعتی سبز متعهد می‌داند. این سیاست تلاش دارد به طور همزمان رقابت بین‌المللی را بهبود بخشد، مشاغل پردرآمد بیافریند، اقتصاد را رشد دهد، مناطق محروم را تقویت کند و تصاعدها را کاهش دهد. در واقعیت، این اهداف اغلب در تضاد با یکدیگرند. هرچه سیاست صنعتی بلندپروازانه‌تر باشد سیاستمداران کمتر می‌توانند آن را اعمال کنند. بسیاری از دولت‌ها از جمله آمریکا سیاست صنعتی را برای تقویت امنیت ملی هم می‌خواهند. در مجموع، چنین اهدافی خطر بروز یک آشفتگی بزرگ را به همراه دارند. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها