شناسه خبر : 46235 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بازگشت دیوانه

رهبران جهان بازگشت دونالد ترامپ را چگونه تحلیل می‌کنند؟

 

آسیه اسدپور / نویسنده نشریه 

نتفلیکس، بیست و پنجم آوریل سال قبل، دو پیشنهاد بزرگ برای آمریکایی‌ها داشت: «جان مولنی: بیبی جی»؛ اولین و بحث‌برانگیزترین استندآپ‌کمدیِ ویژه جان‌ مولانی را ببینید و صدای ژنرال‌های زِد را درآورید یا در یک گفت‌وگوی 90دقیقه‌ای همراهِ دو زن سیاه‌پوست قدرتمند آمریکا باشید. دو پیشنهاد که رولینگ استون با پخش دو تریلر از فیلم «نوری که ما حمل می‌کنیم»، وزنه انتخاب را به نفع میشل اوباما و اپرا وینفری، سنگین‌تر کرد. میلیون‌ها نفر ترجیح دادند، فیلم میشل اوباما را ببینند، پای صحبت‌های او، در آخرین روز تور کتاب خودیاری‌اش بنشینند و درباره ترامپ و انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا تصمیم بگیرند. البته تصمیمی که تا قبل از پیش‌بینی مِیگِن کلی، مفسر سیاسی سابق فاکس‌نیوز و دادن لقبِ «اسلحه قدرتمند دموکرات‌ها» به میشل طی یک گفت‌وگوی زنده از«‌SiriusXM‌» صرفاً یک پیش‌انتخاب بود. تا قبل از پیش‌بینی او، آمریکایی‌ها، میشل اوباما را اولین بانوی سیاه‌پوستِ کاخ سفید، ملکه پیراهن‌های بدون آستین، یک وکیل و نویسنده می‌دانستند که لذت مدارا با سیاست را پشتِ میز رزولوت اتاق بیضی بال غربی کاخ سفید چشیده است. زنی که نگاهی متفاوت به نظامی‌گری، تغییرات اقلیمی و امنیت غذایی جهان دارد و به گفته خودش در جایگاهی ایستاده که زندگی برایش شبیه نمایش اسکیدی دیمین جالت روی یک سکوی ۳۴درجه‌ای نیست و از داشتن لقبِ اوبامالوت، احساسات اثیری پیدا نمی‌کند. نگرشی مثبت به یک زن موفقِ آفریقایی-آمریکایی که پیش‌بینی مِیگِن کلی آن را تغییر داد. کِلی، حضور میشل در پادکست «‌On Purpose‌» جی ‌شتی، جایی که او در مورد نگرانی‌های مربوط به انتخابات 2024 و تاثیر رهبران بر ملت‌ها صحبت کرد تصمیمی آگاهانه با هدف کمک به بایدن یا ایجاد پایه و اساس یک ظهور سیاسی بالقوه دانست، تمرکز و مهارت گفتاریِ سیاسی او به عنوان بازتابی از رویکرد باراک اوباما را تحسین کرد و با تمرکز بر سه پاراگراف از گفته‌هایش، گمانه‌زنی‌ها را به این‌سو جهت داد که میشل با عنوان نامزد ریاست‌جمهوری یا حتی نامزد معاون رئیس‌جمهور، بهترین شانس را به دموکرات‌ها برای حفظ کاخ سفید می‌دهد. او، با تاکید بر پیام‌های نهفته در گفته‌های میشل، مانند، «من از آینده انتخابات 2024 می‌ترسم»، «مهم است ما چه کسی را انتخاب می‌کنیم، چه کسی قرار است به جای ما صحبت کند یا چه کسی قدرت را در دست بگیرد» و اهمیت دارد که «قدر دموکراسی را بدانیم و نگذاریم کسی در جایگاه رهبری یک ملت بایستد که پست و مبتذل و بدبین است». ادعا کرد چون شانس بایدن برای پیروزی مجدد در این دوره از انتخابات در برابر ترامپِ جمهوریخواه زیاد نیست، دموکرات‌ها می‌توانند با یک «کملوت» مدرن، آینده آمریکا و جهان را تغییر دهند. ادعایی که گمانه‌ها و پیش‌بینی سپتامبر سال قبلِ سناتور تد کروز از تگزاس را به واقعیت نزدیک کرد و حتی بسیاری تایید کردند، میشل اوباما می‌تواند در کنوانسیون ملی آگوست 2024، چتر نجات دموکرات‌ها باشد و جذابیت جان ‌اف ‌کندی در کاخ سفید را تکرار کند.

41

بانوی سیاه‌پوستِ کاخ سفید

به‌زعم بسیاری از مفسران و تعبیرهایی که سروصدای زیادی هم در رسانه‌ها به‌پا کرد، اوباما این توانایی را دارد تا به کملوت که به‌طور گذشته‌نگر برای اشاره به دولت کندی استفاده شده، بین ژانویه 1961 و نوامبر 1963 ادامه یافته و جذابیت کندی و خانواده‌اش را به تصویر کشیده، معنایی جدید و مدرن ببخشد. به واقع و در حالی که دموکرات‌ها نسبت به کاریزمای اوباما و خانواده‌اش، نوستالژیک‌تر هستند، چون هیچ‌کسی تا به حال این وجهه کاریزماتیک را به جو بایدن نسبت نداده است، میشل به عنوان محبوب‌ترین و تواناترین چهره در حزب دموکرات امروزی، می‌تواند به نوعی متفاوت‌تر، بازخوان حضور جان ‌اف‌ کندی جوان، باهوش، جذاب و همسر پیچیده‌اش در کاخ سفید باشد. کمااینکه، فاکس‌نیوز در اکتبر گذشته، درست قبل از انتخابات میان‌دوره‌ای، تاکید کرد: «رئیس‌جمهوری که از سمت خود کنار رفت، همچنان بین دموکرات‌ها و رای‌دهندگان مستقل محبوبیت دارد و آمریکا نیاز دارد تا فردی شبیه او به عرصه سیاست بازگردد؛ کسی مانند میشل که بلیت دموکرات‌هاست. هشت سال همراهِ باراک در کاخ بوده است. به‌طور کامل با وظایف، مسئولیت‌ها و چالش‌های ریاست‌جمهوری آشناست. «جادوی اوباما» را زنده نگه می‌دارد. از توصیه‌های باراک که او را بهتر از هر فرد دیگری می‌شناسد، می‌تواند به خوبی سود ببرد. باعث می‌شود، باراک عملاً مشاور نزدیکی برای او، دولت و حزب دموکرات باقی بماند. در عین حال و در مقایسه با کاندیداهای دیگر مانند بایدن و ترامپ، نسبتاً جوان است و به عنوان اولین رئیس‌جمهورِ زنِ رنگین‌پوست که در گفت‌وگوهایش، هوش فوق‌العاده خود در مذاکره، گفتمان و صلح را اثبات کرده و نگرانی رسوایی ندارد، می‌تواند الگویی عالی برای نظام سیاسی آمریکا باشد.» مضاف بر آن، نامزدی میشل نوعی بازپرداخت سیاسی برای شکست هیلاری کلینتون است. هیلاری می‌خواست اولین و تنها رئیس‌جمهور زن ایالات‌متحده باشد، ولی شکست خورد و دموکرات‌ها هنوز نتوانستند از شخصیت زن‌ستیزِ دونالد ترامپ و کنایه‌های او در امان بمانند. از سویی همچنان این شایعه دست به دست می‌شود که انتخابات به نوعی، از طریق دخالت روسیه، به سرقت رفته است و به همین دلیل، اگر میشل اوباما در انتخابات ریاست‌جمهوری 2024 نامزد و پیروز شود، به ویژه اگر قرار باشد ترامپ را شکست دهد، دموکرات‌ها با این باور که عدالت احیا شده است، از کنایه‌ها خلاص می‌شوند. بماند که میشل تنها کسی است که می‌تواند کاملا هریس را هم کنار بزند و آرامش را به دموکرات‌ها و عموم مردم ناراضی از او بازگرداند. تحلیل‌های آتلانتیک، تایمز، ان‌بی‌سی و فاکس‌نیوز از نظرسنجی‌های عمومی نشان می‌دهد، بسیاری از دموکرات و لیبرال‌ها اکنون معتقدند، «انتخاب هریس، یک انتخاب کاملاً سیاسی بوده و بایدن صرفاً او را از میان گزینه‌های بسیار شایسته فقط به عنوان یک دستگاه تیک‌باکس حضور و غیاب انتخاب کرده است». گالوپ هم با توجه به فقدان نظرسنجی در مورد سیاست‌های هویتی سال 2020 حزب دموکرات، از بررسی تحقیقات میدانی خود به این نتیجه رسیده که «74 درصد مردم و دموکرات‌ها فکر می‌کنند کالج‌ها نباید نژاد و قومیت را در تصمیم‌گیری‌هایشان دخالت دهند؛ به همین ترتیب، 82 درصد باور دارند که دانشگاه‌ها، نباید جنسیت را یک متغیر اثرگذار بدانند اما این کار را می‌کنند و این نشان می‌دهد انتخاب هریس به عنوان یک عامل از‌بین‌برنده تبعیض نژادی و جنسیتی نه‌تنها جواب نداد که میراث او، حماقت دموکرات‌ها در سیاست هویتی را به خوبی ثابت کرد؛ حماقتی که با حمایت ۳۲درصدی دموکرات‌ها و نظر مثبت 11درصدی آمریکایی‌ها نسبت به کاملا هریس -پایین‌ترین میزان رضایت در تاریخ نظرسنجی‌های ایالات‌متحده- در کنار اشتباهات مکرر در لفاظی‌های عمومی، جابه‌جایی کارکنان، گام‌های اشتباه سیاسی و درک ضعیف او، اعتماد را حتی از متحدانش گرفت. تا جایی که، دموکرات‌ها، با آنکه هریس حتی از شیلا بریجز، طراح داخلی خانه‌اش هم قرارداد عدم افشا گرفته است، این روزها بیشتر محتاطانه عمل می‌کند و کتاب‌های متعدد، آثار هنری امانتی بر مبنای ویژگی‌های زیبایی‌شناختی و حتی کاغذدیواری روشنِ جایگزینِ کاغذدیواری راه‌راه سبزِ معاونت ریاست‌جمهوری را نشانه «تعریف مجدد و توانایی شبیه‌سازی قدرت» می‌داند، به این نتیجه رسیده‌اند که او مشکلی بزرگ برای حزب است و دموکرات‌های بانفوذ فقط به این دلیل نمی‌خواهند بایدن بازنشسته شود، که می‌دانند هریس نمی‌تواند در سال 2024 پیروز انتخابات باشد. در عین حال او را هم نمی‌توانند از مبارزات انتخاباتی مجدد کنار بگذارند، همان‌طور که نمی‌توانند نگهش دارند، چون حفظ هریس به عنوان معاون رئیس‌جمهور برای یک نامزد 82ساله حتی خطرناک‌تر از نگه داشتن دن کویل برای جرج اچ دبلیو بوش 68ساله در زمان نامزدی مجدد اوست و مبارزات انتخاباتی مجدد بوش در سال 1992 را تداعی می‌کند. دن کویل، معاون رئیس‌جمهور آن زمان، سناتور سابق ایندیانا بود. کویل مرد شایسته‌ای بود، اما وقتی در جمع و علنی صحبت می‌کرد، مشکلات خاص خودش را داشت و رسانه‌ها او را به خاطر آن به سیخ کشیدند. حتی چند تن از رهبران جمهوریخواه در تابستان 1992 تلاش کردند بوش را متقاعد کنند با وجود رقابت سختی که برای انتخاب پیش‌رو داشت، کویل را کنار بگذارد و یک حرکت متفاوت انجام دهد. به استدلال آنها، او به کسی نیاز داشت که بلیت شانس باشد، نه اینکه او را پایین بکشد. اما بوش نپذیرفت و فرصت نامزدی مجدد خود را از دست داد. اتفاقی که برای بایدن نیز خواهد افتاد و به همین دلیل، دموکرات‌ها اصرار دارند با تغییر هریس و انتخاب میشل اوباما، به عنوان یک معاون باهوش و خوش‌بیان، هم شانس پیروزی دموکرات‌ها و بسیاری از مستقل‌ها افزایش یابد و هم محبوبیت خود را دوباره به دست آورند؛ هرچند تحلیلگران معتقدند احتمالاً این اتفاق نخواهد افتاد و به همین دلیل بایدن باید کنار بکشد تا حضور میشل اوباما، حتی اگر هالیوودی هم باشد، سهم دموکرات‌ها را در کنترل قدرت بالا ببرد.

42

یک قدم بروید عقب

نامزدی میشل اوباما البته تنها دلیل دموکرات‌های آمریکا برای پیروزی در انتخابات 2024 نیست. با وجود مشکلات قانونی ترامپ، بسیاری از سران و نمایندگان کشورهای جهان هم در اجلاس امسال داووس به این اجماع رسیدند که در صورت رقابت بایدن و ترامپ، بایدن به قطع شکست خواهد خورد و جهان باید برای پیامدهای ریاست‌جمهوری دوم ترامپ آماده باشد. در این گردهمایی اقتصادی بین‌المللی، با آنکه بسیاری از مدیران تجاری آمریکایی چه به صورت علنی و چه خصوصی در داووس اعلام کردند که نگران پیروزی ترامپ نیستند و چه‌بسا، رهبران بانکی بازگشت ترامپ به کاخ سفید را به معنای خوب شدن حال اقتصاد جهان می‌دانند، اما بسیاری به‌خصوص رهبران فناوری دنیا و مدیران ارشد اجرایی خارجی، تغییرات دولت آمریکا را باعث ایجاد ناپیوستگی در سیاست خارجی و برهم خوردن بسیاری از معادلات سیاسی و تجاری از تعرفه‌ها و کنار گذاشتن احتمالی اوکراین و تایوان تا رویکرد مبادله‌ای به سایر متحدان، مبادله با دشمنان و زوال بیشتر قوانین جهانی و ترسناک دانستند و برای جهان یک وضعیت آخرالزمانی را پیش‌بینی کردند. مثلاً، الکس سوروس، رئیس بنیادهای جامعه باز، در روز پایانی مجمع جهانی اقتصاد (‌WEF‌)، گفت: پیروزی ترامپ برای نخبگان داووس یک معامله تمام‌شده است، اما آنها همیشه اشتباه می‌کنند. چون ترامپ در حالی که با 91 مورد جنایت در پرونده‌های جنایی متعدد مربوط به تلاش‌هایش برای براندازی شکست انتخاباتی‌اش در سال 2020، سوءاستفاده از اسناد طبقه‌بندی‌شده و پرداخت پول به یک ستاره فیلم‌های مستهجن مواجه است، اما بسیاری از مدیران تجاری ایالات‌متحده هنوز اعتقاد دارند در صورتی که ترامپ و بایدن با هم رقابت کنند، بایدن شکست می‌خورد. در حالی که اشتباه می‌کنند و خطای آنها از این جهت است که دونالد ترامپ مالک حزب جمهوریخواه است و ما تا همیشه در چرخه ترامپ گرفتاریم. ترامپ در این انتخابات هم شکست بخورد، در سال 2028 یا حتی در سال 2032 بازهم نامزد جمهوریخواهان خواهد بود و راه رهایی از او وجود ندارد. او یا در زندان بازنشسته می‌شود و از دور قدرت را کنترل می‌کند یا در قدرت می‌افتد و رنگ بازنشستگی آرام در یک ساحل را نمی‌بیند. کمااینکه اکثر نظرسنجی‌ها هم تایید می‌کنند در ماه‌های اخیر ترامپ از بایدن در ایالت‌های کلیدی پیشی گرفته است و با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و سیاسی ترامپ، دنیا شرایط سختی پیش‌رو خواهد داشت. چشم‌اندازی که جیمی دایمون،‌ مدیرعامل جی‌پی‌مورگان و تاثیرگذارترین مدیرعامل جهان موافقش نبود، آن را به طرز ناباورانه‌ای رد کرد و در گفت‌وگویی زنده با اندرو راس سورکین، مجری برنامه اسکواک باکس شبکه CNBC، تعبیر آخرالزمانی برای پیروزی ترامپ یا دادن لقب مرد دیوانه به او را توهین به مردم آمریکا و پیام دموکرات‌ها در مورد «‌MAGA‌» یا «عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم»، شعار انتخاباتی سیاستمداران آمریکایی که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۶ به‌وسیله ترامپ محبوب شد، دانست. او برخلاف دیدگاه سیاسی‌اش در گذشته مانند درگیری با ترامپ، حمایت از نیکی هیلی، رقیبِ او و خود را «به سختی یک دموکرات» توصیف کردن، ترامپ را نماینده‌ای از جامعه آمریکایی خواند که اقداماتش به نفع این کشور است و از رهبران تجاری و سیاسی دنیا خواست وجهه مثبت بودن اقدامات او را ببینند و رای مردم آمریکا را قربانی نکنند. او از همه به ویژه دموکرات‌ها خواست که «بزرگ شوند»، «به حرف‌های حامیان ترامپ، گوش کنند» و «فقط یک قدم به عقب بردارند و صادق باشند. چون در مورد ناتو، حق با ترامپ بود. در مورد مهاجرت، حتی وقتی مهاجران را حیواناتی کثیف و وحشی نامید، حق با ترامپ بود. او اقتصاد و تجارت را به خوبی رشد داد. اصلاحات مالیاتی‌اش موثر بود و حتی انتقادهای او از چین هم بحق بود. در حالی که آنچه حق نبود؛ توصیف هیلاری کلینتون در سال 2016 از برخی از حامیان ترامپ با عنوان «اسفناک» و اظهارات باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق در سال 2008 درباره مردمی در غرب میانه و چسبیده به «اسلحه یا مذهب» بود. توصیفاتی که حتی حالا به کمپین‌های بایدن لطمه می‌زند؛ چون آنچه اهمیت دارد آمریکا و دموکراسی آن است نه اینکه چه کسی رهبر این کشور است». ادعایی که البته، نه همه سه هزار نماینده دولت، تجارت و جامعه مدنی بیش از 125 کشور یا 350 رئیس دولت و وزیر حاضر در داووس سوئیس اما اکثریت آنها را در عین تعجب به خشم وا‌داشت و در یک جمع‌بندی نهایی از تبعات وابستگی آینده جهان با انتخابات آمریکا، اعلام کردند، با آنکه به تایید موسسه تحقیقات صلح اسلو، تعداد درگیری‌های دولتی جهان با بیش از 50 مورد، نزدیک به بالاترین سطح خود از سال 1946 تاکنون رسیده است، اما به قطع بازگشت ترامپ به کاخ سفید، تلاش بایدن برای نقش آمریکا در دهه 2020 و بازآفرینی آن را از بین خواهد برد. چون این کشور خود را ابرقدرتی تصور می‌کند که هنوز در سطح جهانی درگیر و نزدیک به متحدانش است. در تجارت خودخواهانه‌تر، در امنیت اقتصادی محتاط‌تر و در مورد استقرار نیروهای نظامی گزینشی‌تر رفتار می‌کند و دستاوردهای آن شامل تقویت مجدد اتحادها در آسیا و ائتلاف برای حمایت از اوکراین است، در حالی که اغلب باعث رشد بی‌نظمی جهانی شده، با نزدیک شدن به انتخابات 2024، اثربخشی دکترین بایدن قطعاً کاهش خواهد یافت، انجام تعهدات فراتر از سال 2024، از جمله راه‌حل دودولتی در اسرائیل و فلسطین، کار آمریکا و جهان را دشوار می‌کند؛ و از این حیث دولت‌ها در سراسر جهان در حال توسعه طرح‌های جایگزین برای آمریکای تحت مدیریت ترامپ هستند. علاوه بر آن، ریاست‌جمهوری دوم ترامپ با دور اول آن متفاوت است، چون جهان آشفته‌تر است، ترامپ، مانع‌تراشی رسمی را دیگر تحمل نمی‌کند و گفته می‌شود در کوچک‌ترین سطح عقوبتی، تعرفه‌های 10درصدی و تعلیق «روابط تجاری عادی دائمی» با چین که به معنای تعرفه‌های بالاتر برای این کشور است، اقتصاد جهان را دچار تکانه‌های بزرگی خواهد کرد. اتفاقی که به ظاهر کوچک اما عمیقاً چالش‌ساز است؛ البته نه برای تمام دولت‌های دنیا.

پول و تفنگ

بی‌شک، اگر قرار باشد بایدن کنار نکشد تا فردی چون میشل اوباما با مشاوره باراک، جمهوریخواهان و ترامپ را از قدرت‌گیری مضاعف دورتر کند، به استدلال نتایج برخی از مفسران سیاسی از داووس و پیمایش نظرسنجی‌های انتخاباتی آمریکایی و اروپایی، باخت دموکرات‌ها، برای تعدادی از سیاستمداران و کشورهایی که ترامپ از نظر ایدئولوژیک با آنها همسو است، یک برد دوسویه خواهد بود. برای نمونه، در اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، اگر بتواند از جنگ جاری رها شود و تا سال 2025 به قدرت بچسبد، می‌تواند انتظار حمایت همه‌جانبه و نادیده انگاشتن فلسطینی‌ها و توسعه ایده‌هایش را داشته باشد. ویکتور اوربان در مجارستان با روی کار آمدن ترامپ، دلگرم‌تر خواهد شد و استقبال گرمی در اتاق بیضی کاخ سفید در انتظار اوست. علاوه بر آن، ترامپ در برابر عربستان سعودی موضع نرمی دارد، با آل‌سعود بر سر خیلی از موضوعات خاورمیانه به تفاهم خواهد رسید و پای میانجی‌گرهایی چون چین و روسیه را از منطقه ولو با جنگ قطع می‌کند. نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند نیز روابط قوی با ترامپ دارد و از ورای آن، انتظار تداوم سیاست حزب هندو -ملی‌گرای حزب بهاراتیا جاناتا و انتقاد کمتر از آزادی‌های مدنی را خواهد داشت. برخی از متحدان لیبرال دموکرات غربی هم با ترامپ آرام‌تر می‌شوند. اسکات موریسون، نخست‌وزیر محافظه‌کار سابق استرالیا، باور دارد، «ترامپ به جهان کمک کرد با تهدید چین «بیدار شود» و برای همین «دیگر چیزی برای نگرانی وجود ندارد»، مضاف بر اینکه، وقتی استرالیا در برابر چین ایستاد، ترامپ به شدت از ما، از کانبرا حمایت کرد و این موضوع خیلی مهمی بود»، بنابراین، ترامپ یک موهبت است، نه خطر جهانی. فراتر از آن، سبک پرهرج‌ومرج و شخصیت بی‌ثبات ترامپ، گرچه به ظاهر بد است اما پیش‌بینی‌ها را دشوار می‌کند و در همین حین، برای بسیاری از کشورها فرصت‌ساز خوبی است. چون می‌توان و ضروری است که تلاش شود تا رویکرد ترامپ نسبت به کسانی را که ممکن است «کاربر» (هم‌پیمانان ظاهراً ناسپاس)، «دشمنان بد» و «بازنده‌ها» (کشورهایی که ترامپ به آنها اهمیتی نمی‌دهد) باشند فهمید و نقشه سیاستی‌شان را کشف و درک کرد. چه‌بسا، به این سطح از ارزیابی رسید که اکثر متحدان از نگاهِ ترامپ، کاربران خواهند بود و بر همین مبنا از دو بعد یعنی عدم تعادل تجاری و تجاری-دفاعی باید انتظار رفتار غیرعاطفی و غیرمنطقی را از سوی او داشته باشند که طبق محاسبات، از 38 متحد آمریکا در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) یا آسیا، مراودات تجاری آمریکا با 26 کشور در سال 2023، کسری تراز تجاری داشته و 26 کشور کمتر از دو درصدِ تولید ناخالص داخلی‌شان را برای دفاع هزینه و از تسلیحات و خدمات نظامی آمریکا استفاده کرده‌اند و این یعنی اتفاق بد در دو معیار کلیدی ترامپی برای این کشورها که می‌تواند از آنها استفاده یا سوءاستفاده کند. در حالی که عکس آن هم امکان دارد و می‌تواند مراودات مطلوبِ ترامپ را توسعه دهد. هزینه‌های دفاعی آلمان به دنبال ایجاد یک صندوق ویژه نظامی 109 میلیارددلاری به زودی افزایش خواهد یافت. این کشور هم‌اینک، 14 میلیارد دلار برای جت‌های اف-35 آمریکایی هزینه کرده است و توأم با آن در واردات گاز طبیعی مایع از تامین‌کنندگان آمریکایی بهره می‌برد و این یعنی، خشم ترامپ شامل حال آلمان نمی‌شود، همان‌گونه که فرانسه را نیز در امان نگه می‌دارد؛ البته نه به خاطر مراودات تجاری یا جنگی. فرانسه یک دیپلماسی غیرمتعارف برای جلب نظر ترامپ دارد. بر اساس تجربه دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، فرانسوی‌ها فهمیده‌اند، ساده‌ترین راه برای تحت تاثیر قرار دادن او این است که توجه خانواده‌های سلطنتی و ستارگان ورزشی یک کشور به او جلب شود. از این حیث، فرانسه با رژه نظامی در جشن روز ملی، روز باستیل، ترامپ را شگفت‌زده کرد و بریتانیا پیشنهاد سفر دولتی به میزبانی ملکه فقید را به او داد. سیاستی که متحدان آسیب‌پذیر او اگر بلد هم باشند به کارشان نمی‌آید.

43

رفقای مفت‌خور

آمریکا، دو متحد به شدت آسیب‌پذیر و به ادعای ترامپ، دو «مفت‌خورِ آسیب‌پذیر» دارد. تراز تجاری تایوان، با توجه به وسعتش، بین ژانویه تا نوامبر 2023 بالغ بر 45 میلیارد دلار بود و اگرچه هزینه‌های دفاعی خود را به 5 /2 درصد از تولید ناخالص داخلی افزایش داد، اما همچنان به حضور نظامی گسترده آمریکا در آسیا برای جلوگیری از وقوع احتمالی تجاوز چین به خاکش متکی است. تهاجمی که با انتخابِ ویلیام لای چینگ‌ته، به عنوان رئیس‌جمهور جدید تایوان، ممکن است، احتمالش کاهش یابد. چینگ‌ته، بارها در طول مبارزات انتخاباتی گفته که می‌خواهد وضعیت موجود را با چین که تایوان را متعلق به خود می‌داند حفظ کند و به پکن پیشنهاد گفت‌وگو داده است. او که با نام انگلیسی «ویلیام» شناخته می‌شود در جولای سال قبل، طی گفت‌وگویی با یکی از شبکه‌های تلویزیونی تایوان رسماً اعلام کرد «تایوان دیگر نمی‌خواهد با چین دشمن باشد چون هر دو کشور می‌توانند به دوست یکدیگر تبدیل شوند». که پیرو آن و بلافاصله «شی جین پینگ» رهبر پکن، در سخنانی به مناسبت سال نو میلادی، اتحاد مجدد سرزمین مادری را یک «رویداد تاریخی اجتناب‌ناپذیر» توصیف کرد و طی بیانیه‌ای از آمریکا خواست «تعاملات رسمی‌اش با تایوان را متوقف و از ارسال هرگونه پیام اشتباه به نیروهای جدایی‌طلب خودداری کند»؛ توصیه‌ای که بوی رفاقت با آمریکا را نمی‌داد و شاید ترامپ در صورت پیروزی با طرحِ این سوال که آیا آمریکایی‌ها باید از تایوان حمایت مالی کنند یا برای هدفشان بمیرند؟، در مواجهه با آن سیاست کاملاً جدیدی را در پیش بگیرد و مانند سال گذشته که شکایت کرد تایوان «کسب‌وکار ما را گرفته است»، به دنبال یک بهانه برای تحقق مجدد اهداف مالی و نظامی خود، روادید با تایوان را تغییر دهد. تغییری که می‌تواند برای اوکراین، دیگر متحد آسیب‌پذیر آمریکا متفاوت‌تر باشد. حمایت عینی آمریکا از اوکراین عملاً حکم بُرد در یک معامله فوق‌العاده و پرسود را دارد. با کمک مالی آمریکا به جنگ اوکراین که کمتر از 10 درصد بودجه دفاعی سالانه ایالات‌متحده است و هیچ تلفاتی را هم به آمریکا وارد نمی‌کند، آمریکا ارتش روسیه را زیر فشار قرار داده و دامنه آسیب‌رسانی به اقتصاد آن را فزونی بخشیده است. چون، بیشتر پولی که صرف خرید تسلیحات برای اوکراین می‌شود در آمریکا باقی می‌ماند. با این حال، ترامپ ممکن است در دوره جدید، جنگ را به عنوان تخلیه منابع ارزشمند آمریکا ببیند و بنابراین سعی کند اوکراین را به سمت توافق صلح با روسیه سوق دهد و متحد آسیب‌پذیر جدیدتری را برای خود پیدا کند. بماند که ترک تایوان و اوکراین عواقب عمیقی برای اتحادهای آمریکا خواهد داشت. شکست در دفاع از تایوان، سابقه‌ای را برای دیگر متحدان آسیایی مانند ژاپن و کره جنوبی ایجاد می‌کند و به دلیل اینکه بخشی از زنجیره جزیره‌ای در اطراف چین است، طرح‌های دفاعی منطقه‌ای را ناکام می‌گذارد. خیانت به اوکراین هم، روسیه و پوتین را در مواضع مستحکم‌تری قرار می‌دهد، چرا که در سال 2020، ترامپ به اورسولا فون درلاین، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا گفته بود که اگر قاره مورد حمله قرار گیرد، آمریکا به کمک اروپا نخواهد آمد چون «ناتو، مُرد و ما می‌رویم که از ناتو خارج شویم». بی‌تفاوتی واکنشی که عملاً بی‌تفاوتی نبود و حداقل، درباره مخالفان آمریکا صدق نمی‌کرد.

رئیسِ متهم

دشمنان آمریکا احتمالاً باید انتظار تهدیدهای جدی‌تر یا معادلات پیچیده بیشتری را به منظورِ کسب امتیاز یا گشودگی دوره‌ای برای «معاملات» تحول‌گرا داشته باشند. چون ترامپ برخلاف دموکرات‌ها تجربه آن را دارد. او در سال 2019 از مرزهای کره شمالی عبور کرد؛ از جایی که قبلاً تهدید کرده بود آن را می‌سوزاند و به خاکستر تبدیل می‌کند. بر همین مبنا، اگر کره شمالی توانست از خط قرمز آمریکا بیرون بیاید شاید روسیه هم می‌تواند منتظر رفتاری دوستانه با توجه به تحسین ترامپ از پوتین باشد. اما چین باید انتظارات محدودتری داشته باشد؛ زیرا مذاکرات قبلی ترامپ با چینی‌ها ناامیدکننده بوده و خصومت متقابل آنها کاملاً عریان است. به عریانی دشمنی که ترامپ با ایران دارد. در دوره اول دولت ترامپ، ایران با تحریم‌ها و «فشار حداکثری» مواجه شد. با این حال، زمانی که ایران به تاسیسات نفتی عربستان سعودی حمله کرد، ترامپ نتوانست پاسخی بدهد؛ محتمل‌ترین نتیجه از آن سکوت این بود که می‌دانست قدرت خاورمیانه در دست ایران است و می‌تواند از هر کشوری در منطقه حمایت کند یا در مقابل آن بایستد. بر این اساس، تصور ترامپ برای تلاش جهت ایجاد یک توافق صلح منطقه‌ای می‌تواند ناممکن نباشد؛ به ویژه آنکه، دولت او موفق شد با توافق‌نامه آبراهام ولو کوتاه، میانجی‌گر بین اسرائیل و چند کشور عرب باشد. البته، شکست او در این مسیر هم به اندازه تلاشش ناممکن نیست؛ چرا که کیفیت مخرب سیاستی، احتمال اشتباه محاسباتی در مذاکرات را همیشه افزایش می‌دهد و به‌زعم بسیاری از مقامات اروپایی، بزرگ‌ترین ترس جهان از بازگشت مجدد ترامپ این است که نتواند به درک درستی از قدرت ایران یا هوش پوتین و شی در میانجی‌گری‌های خاورمیانه برسد، تمامِ معادلاتش، خشم او شود و به اقتصاد بسیاری از کشورها ضررهای جبران‌ناپذیری وارد کند. رفتاری که بایدن نمی‌تواند داشته باشد. دولت بایدن بارها با رفتارهای تهاجمی‌تر از سوی دشمنان آمریکا در اروپا و خاورمیانه مواجه شد، اما در استفاده از قدرت آمریکا گزینشی عمل کرد؛ برای نمونه در عقب‌نشینی از افغانستان، جنگ داخلی سودان، «کمربند کودتایی» جدید در سراسر جنوب صحرای آفریقا و جنگ جدید ارمنستان و آذربایجان، با آنکه کیفیت هرج‌ومرج‌ها، فرصت‌هایی را ایجاد کرد و به شبکه‌سازی مجدد قاچاق انرژی جهانی و رونق تجارت غیرقانونی نفت منجر شد، ولی بایدن سیاست خاصی نتوانست اتخاذ کند و ترس بسیاری از تحلیلگران سیاسی یا رهبران تجاری جهان در گردهمایی‌های بین‌الملل مانند داووس نیز به همین خاطر بود. چون اگر بایدن ببازد یا دموکرات‌ها نتوانند جایگزین عاقلی برای او بیابند، ترامپ با آن خشم کنترل‌ناشدنی‌اش، باعث فرسایش بیشتر قوانین جهانی در همه ابعاد از تجارت گرفته تا حقوق بشر می‌شود و اوضاع جهان را بدتر می‌کند. به‌خصوص برای فقیرترین کشورها با نهادها و سیستم حکمرانی ضعیف، که هر نوع شکافی به معنای درگیری‌های گسترده است و سازمان‌های جهانی به سختی می‌توانند خلأهای اقتصادی، سیاسی، نابرابری و ناامنی آن را پر کنند. از این‌رو، اگر بایدن موفق نشود یا دموکرات‌ها نتوانند بر سر حمایت از میشل اوباما به توافق برسند، با ناسازگاری‌های مشهودی که در میان جمهوریخواهانِ بدون ترامپ وجود دارد و در ممانعتی بی‌معنا برای کمک به اوکراین خود را به خوبی نشان داد، ترامپ می‌تواند با اجبارِ آمریکا به کناره‌گیری از مسئولیت‌های بین‌المللی خود، شکاف‌ها را عمیق‌تر کند و به کشورهای جهان نهایتاً تا 12 ماه دیگر برای اتخاذ راهکارهای مقابله با رویکرد ترامپی، فرصت گفتمان ملی و جهانی بدهد. فرصتی که شامل حال خود آمریکایی‌ها هم می‌شود؛ چرا که دور دوم ریاست جمهوری ترامپ بلافاصله آمریکا را وارد یک بحران قانون اساسی می‌کند که حتی وحشتناک‌تر دوران جنگ داخلی، آشفتگی دهه 1960‌ یا دوران رکود بزرگ است. در آن دوران سخت، آمریکا یک رهبر و دولت کارآمد داشت و رئیس‌جمهور در رأس آن قرار می‌گرفت اما حالا دولت نمی‌تواند با یک مجرم، متهم یا محکوم به عنوان رئیس برخورد کند، رئیس‌جمهور یاغی که یا در راه قانون‌شکنی است یا برای بقای خود، حکومت قانونی را از بین می‌برد و به اعتبار تحلیل محققان آتلانتیک تعهدی به اتحاد و نظم بین‌المللی نیز ندارد.

خطرِ پیش‌رو

بیست و پنج کارشناس آتلانتیک، اجماع نظر دارند که آمریکا به رئیس‌جمهوری غیر از ترامپ نیاز دارد و فردی مانند میشل اوباما می‌تواند نفوذ آمریکا در جهان را از خط محدودیت بیرون کند. به استدلالِ آنها، ترامپ مدت‌ها قبل از اینکه نامزد سیاسی شود، ارزش اتحادهای آمریکایی را زیر سوال برده است. وقتی او برای اروپایی‌ها ارزشی قائل نبوده / نیست و ناتو را که در سال 1949 تاسیس شد و برای سه‌چهارم قرن از سوی دموکرات‌ها، جمهوریخواهان و مستقل‌ها حمایت می‌شد کانون خشم خود می‌داند و بارها تهدید به خروج از ناتو کرده است، تکلیفش معلوم است و صرفاً چند تفاوت محرز در صورت بُرد او در این دوره وجود خواهد داشت. او در دوره قبلی، نتوانست در تحقق بسیاری از اهدافش موفق شود چون حداقل یک نفر همیشه آنجا بود تا او را منصرف کند. جیم متیس، جان کلی، رکس تیلرسون، مایک پمپئو و حتی مایک پنس، نمی‌گذاشتند او به خواسته‌اش برسد. اما اگر دوباره انتخاب شود، هیچ‌یک از آنها دیگر در کاخ سفید نخواهند بود. همگی‌شان به‌طور چشمگیری از ترامپ جدا شده‌اند. گروه متخصص دیگری از تحلیلگران جمهوریخواه قبلی نیز وجود ندارد که روسیه و اروپا را درک کنند، زیرا اکثر آنها یا در سال 2016 بیانیه‌هایی را در مخالفت با او امضا یا پس از سال 2020 از او انتقاد کردند. بنابراین در دور دوم، بدخواهی ترامپ نسبت به متحدان آمریکایی احتمالاً خود را در تغییر سیاست‌ها آشکارا نشان می‌دهد و زیان دوره دوم غیرقابل جبران‌تر خواهد بود. علاوه بر آن، زمانی که ترامپ برای اولین‌بار روی کار آمد، به افرادی که آن را «کستینگ مرکزی» می‌خواندند، امتیازاتی خاص داد؛ افرادی با رزومه کاری چشمگیر که با تصور او از یک مقام دولتی ایده‌آل مطابقت داشت. برای همین جمعی از «بزرگسالان در یک اتاق»، برای نجات کشور از ویرانی، فکر می‌کردند و جمهوریخواهان معقول وظیفه میهن‌پرستانه داشتند تا در صورت درخواست برای ترامپ کار کنند. ولی این‌بار، نباید انتظار تکرار آنها را داشت. تعداد افراد ماهر و واجد شرایطی که مایل به خدمت در دولت ترامپ باشند، از سال 2017 کاهش یافته است. برخی با ناامیدی یا شرمندگی دست از کار کشیده‌اند. بعضی از آنها از سوی رئیس‌جمهور برکنار شده‌اند. چندین نفر زندگی خود را پس از کاخ سفید صرف احضاریه‌های کنگره و متهم شدن کرده‌اند و حالا فقط چهار نفر از 44 وزیر کابینه ترامپ باقی مانده‌اند تا پیشنهاد او را برای همراهی قبول کنند. چهار نفری که برای حل مشکلات به‌جامانده چون ناتو، مهاجرت، سلب حقوق مسلمانان مهاجر، دیوار مرزی، اتهامات جنایی پلیس، زن‌ستیزی و سقط جنین، محیط ‌زیست و گازهای گلخانه‌ای، دشمنی با علم، خصومت با رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران، فسادهای بی‌مرز، قوه قضائیه ماگامحور، افراط‌گرایی حزبی، جنگ با آمریکای آبی، لغو حقوق مدنی، لفاظی‌های هیتلری، خشونت روانی و...کافی نیستند، در عین حال، انتخاب حلقه یاران از میان نسلی که ترامپ را با لقب «مرد نارنجی دیوانه» می‌شناسند هم کار آسانی نخواهد بود و نیاز به وارثی از نسلِ رئیس‌جمهورهای آمریکایی مدافع صلح، آزادی و نظم جهانی دارد. وارثی که مانند بایدنِ خواب‌آلود، گرَند کانیون را یکی از «عجایب 9گانه جهان» ننامد. چون کاملا هریس، قدرت درک پایینی نداشته باشد و با گفتن «بانک‌های جامعه در جامعه هستند»، حس کشف مروارید در صدف را پیدا نکند یا مانند نانسی پلوسی، عاشق سناریوهای تاریخی چون «خداحافظ لنین» نباشد و با ساخت یک ماکت از اتاق بیضی‌شکل کاخ سفید، کار را تمام‌شده بداند. 

دراین پرونده بخوانید ...