شناسه خبر : 3466 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

طبقه متوسط جهانی چه مختصاتی دارد؟

میانه‌ها

اندازه، سلامت و منابع طبقه متوسط در سراسر جهان به عنوان شاخص‌های کلیدی در تعیین سرعت و پایداری توسعه اقتصادی در نظر گرفته می‌شوند. طبقه متوسط اغلب، قلب جنبش‌های سیاسی و روندهای جدید مصرف به شمار می‌رود. این طبقه همچنین منبع عمده مردم تاجر و کارآفرینی به شمار می‌رود که قصد دارند به تقاضای جدید پاسخ گویند و تامین مالی لازم را برای پشتیبانی از کسب‌وکار خود، به ویژه در مراحل ابتدایی، انجام دهند. تعریف طبقه متوسط آسان نیست. زمانی این برچسب به خانوارهایی الصاق می‌شد که سرپرستی آنها را فردی بر عهده داشت که مدیر، حرفه‌ای یا عهده‌دار شغلی یقه‌سفید یا یقه‌آبی (و نیازمند مهارت) بود. اخیراً معمول شده است که طبقه متوسط بر حسب بازه درآمد خانواری تعریف شود که بر اساس آن بتوان به سبک زندگی آسان و نه بیش از اندازه دست‌ و دلبازانه دسترسی پیدا کرد. به عبارت دیگر گستره‌ای از درآمد که نه‌تنها فقرا و افراد در معرض فقر، که افرادی را که با بیشترین درآمدها در بالای هرم ثروت هستند، مستثنی می‌کند.

طبقه متوسط در مناطق و کشورها
در میان مناطق، بیشترین درصد طبقه متوسط در آمریکای شمالی مشاهده می‌شود؛ جایی که 39 درصد از بزرگسالان در این زمره قرار می‌گیرند و در رتبه بعدی اروپا قرار دارد که یک‌سوم جمعیت آن را افراد عضو طبقه متوسط تشکیل می‌دهند. سهم طبقه متوسط در آسیا-‌پاسیفیک (بدون در نظر گرفتن چین و هند) به 15 درصد کاهش می‌یابد و در چین و آمریکای لاتین 11 درصد و در آفریقا و هند تنها سه درصد است. با وجود آنکه در آمریکای شمالی درصد زیادی مشمول طبقه متوسط می‌شوند، منطقه مذکور تنها 105 میلیون نفر طبقه متوسط دارد که 16 درصد کل جهان است و به مراتب کمتر از 171 میلیون عضو طبقه مذکور (26 درصد) در آسیا-‌پاسیفیک (به استثنای چین و هند) یا 194 میلیون نفر عضو (29 درصد جهان) در اروپا به شمار می‌رود. در حقیقت تعداد بزرگسالان طبقه متوسط در آمریکای شمالی کمتر از چین است.
طبقه متوسط آنقدر با آمریکای شمالی (و به‌طور خاص آمریکا) هم‌پیوند است که برخی از نتایج به‌دست آمده درباره کشورها تعجب‌برانگیز به نظر می‌رسد. الگوی نمایش ‌داده‌شده در شکل زیر نشان می‌دهد چین هم‌اکنون بیشترین تعداد بزرگسالان طبقه متوسط را دارد؛ 109 میلیون نفر در مقایسه با 92 میلیون نفر در آمریکا. البته این رتبه‌بندی با افزودن افراد بالاتر از طبقه متوسط برعکس می‌شود. یازده کشور دیگر بیش از 10 میلیون نفر شهروند طبقه متوسط دارند: ژاپن با 62 میلیون نفر، فرانسه، ایتالیا، آلمان، هند، اسپانیا و انگلستان با 30-20 میلیون نفر و استرالیا، برزیل، کانادا و کره با 17-10 میلیون نفر. اگرچه آمریکای شمالی منطقه‌ای است که بیشترین سهم بزرگسالان طبقه متوسط را دارد، بیشترین نرخ‌های طبقه متوسط در جایی دیگر یافت می‌شود. نیمی از بزرگسالان ایالات متحده 50 هزار دلار یا بیشتر ثروت دارند، ولی تنها 38 درصد در بازه طبقه متوسط قرار می‌گیرند. این در مقایسه با اقتصادهای پیشرفته درصد نسبتاً کمی است. بیش از 50 درصد از بزرگسالان در ایرلند، هلند و نیوزیلند در زمره طبقه متوسط قرار می‌گیرند؛ در حالی که نرخ مذکور در ایتالیا، ژاپن، اسپانیا، تایوان، امارات متحده عربی و انگلستان بیش از 55 درصد است. درصد افراد طبقه متوسط در بلژیک و سنگاپور از 60 درصد عبور می‌کند و در کل کشورها استرالیا با 66 درصد، بیشترین نرخ طبقه متوسط را دارد. مجموع افراد طبقه متوسط و بالاتر در این کشور 80 درصد است.

ثروت طبقه متوسط
خالص ثروت طبقه متوسط در سال 2015 در کل جهان 7 /80 تریلیون دلار بوده که معادل 32 درصد ثروت جهانی است. بزرگسالان با ثروت بیش از آستانه طبقه متوسط، ثروتی معادل 150 تریلیون دلار داشته‌اند که کل ثروت طبقه متوسط و بالاتر از آن را به 231 تریلیون دلار، معادل 92 درصد ثروت جهان می‌رساند. بنابراین یک‌ششم بزرگسالان (که در طبقه متوسط و بالاتر حضور دارند)، مالک حجم عظیم اکثریت سرمایه‌های موجود در جهان هستند. همین تصویر در کشورها و نواحی وجود دارد، البته با معدود مثال‌هایی از کشورهایی که فارغ از اندازه طبقه متوسط، طبقه مذکور و بالاتر از آن کمتر از دوسوم کل ثروت را در اختیار دارند. هند یک نمونه بینابین است: تنها سه درصد از بزرگسالان ثروت بالاتر از حداقل طبقه متوسط دارند، اما این گروه 64 درصد از کل ثروت خانوارها را به خود اختصاص می‌دهند. وضعیت در آفریقا نیز به کلی منحصر به فرد است.
دیگر نتیجه‌گیری‌ها از تفکیک برحسب مناطق و کشورها حاصل می‌شود. در حالی که آمریکای شمالی منطقه‌ای است که بیشترین درصد بزرگسالان طبقه متوسط را دارد، سهمش از ثروت طبقه متوسط نه‌تنها کمتر از کل جهان است؛ بلکه در کل مناطق با احتساب هند، کمترین به شمار می‌رود. تعجب‌برانگیزتر اینکه در آمریکای شمالی سهم جمعیت طبقه متوسط از ثروت آنها پیشی گرفته است؛ به عبارت دیگر، طبقه متوسط به عنوان یک گروه، ثروتی کمتر از میانگین جامعه دارند. در واقع میانگین ثروت بزرگسالان طبقه متوسط در آمریکای شمالی نصف میانگین کل بزرگسالان است. در نقطه مقابل، ثروت طبقه متوسط به ازای هر نفر در اروپا 130 درصد میانگین کل منطقه است؛ طبقه متوسط چین به لحاظ ثروتی سه برابر بهتر از کل کشور هستند؛ و میانگین ثروت طبقه متوسط در هند و آفریقا، هر دو، 10 برابر سطح میانگین ثروت در کل جمعیت است. دلیل پدیده مذکور این است که در آمریکای شمالی اندازه و ثروت گروه بالاتر از طبقه متوسط آنقدر بزرگ است که موقعیت نسبی طبقه متوسط را تحت‌ تاثیر قرار می‌دهد. کاهش سهم ثروت طبقه متوسط به کمتر از سهم جمعیتی آن، در برخی از کشورهای خارج از آمریکای شمالی نیز قابل‌مشاهده است؛ از جمله در تمامی کشورهای عضو G7. در سوئیس، سنگاپور و آمریکا کاهش مذکور شدید بوده است؛ ولی در استرالیا، هنگ‌کنگ و سوئد نیز میانگین ثروت طبقه متوسط بیش از یک‌سوم کمتر از میانگین کل جمعیت کشور است.

index:1|width:600|height:239|align:center

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید