شناسه خبر : 2680 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بررسی تغییرات ثروت خانوارهای جهان در پانزده سال اخیر

رد‌یابی صاحبان ثروت

اگرچه نرخ تبادل ارز گاهی اوقات برخی وقایع را می‌پوشاند، روند اصلی نشان می‌دهد که ارزش خالص در هر سال در قرن جاری رشد کرده، به جز در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ یعنی بحران مالی جهانی. سهم دارایی‌های مالی در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ سقوط کرد اما از سال ۲۰۰۸ به بعد در حال رشد است. تغییرات سالانه در نابرابری ثروت نیز از سال‌های ۲۰۰۸ - ‌۲۰۰۷ از سقوط به صعود تغییر پیدا کرده است.

ترجمه: مینا جوشقانی
این فصل به بررسی تغییرات ثروت خانوار و اجزای آن در مرور زمان می‌پردازد. اگرچه نرخ تبادل ارز گاهی اوقات برخی وقایع را می‌پوشاند، روند اصلی نشان می‌دهد که ارزش خالص در هر سال در قرن جاری رشد کرده، به جز در سال‌های 2007 و 2008 یعنی بحران مالی جهانی. سهم دارایی‌های مالی در سال‌های 2007 و 2008 سقوط کرد اما از سال 2008 به بعد در حال رشد است. تغییرات سالانه در نابرابری ثروت نیز از سال‌های 2008-‌2007 از سقوط به صعود تغییر پیدا کرده است.

روند تغییرات ثروت جهانی
تصویر روند تغییرات جهانی اخیراً به شدت تحت تاثیر نوسانات نرخ بهره قرار گرفته است. یک سال پیش افزایش ارزش دارایی در برابر دلار آمریکا به افزایش رکورد ثروت خانوار کمک کرد. امسال ارزش دلار افزایش یافت و پیامدهای ثروت جهانی نیز مشهود است. ارزش خالص در بسیاری مناطق به جز چین و آمریکای شمالی افت کرد. ثروت جهانی کل به اندازه 4 /12 تریلیون کاهش یافت و به 1 /250 تریلیون دلار رسید؛ یعنی اولین سقوط از زمان بحران مالی جهانی در سال‌های 2007 و 2008. هرچند، اگر نوسانات ارز را در نظر نگیریم، تصویر جدیدی پیش رویمان ظاهر می‌شود. تصویر شماره 2، با استفاده از نرخ‌های ارز نشان داده گراف جدید نرم‌تر است و مهم‌تر از آن، واژگونی‌های سال‌های 2001-2000 و 2015-2014 ناپدید شده (اما نه سرازیری تندی که حاصل از بحران مالی بزرگ بود). در واقع رشد سال گذشته در موازات با متوسط رشد از سال 2000 است. برای مرور انواع تجارب منطقه، راحت‌تر این است که دوره مورد بررسی را به سه زیرمجموعه تقسیم کنیم: سال‌های اولیه بین 2005-2000 و سال‌های بهبود بین 2015-2010. همان‌طور که در تصویر شماره 3 مشخص است، کل ثروت خانوارها در قرن حاضر دو برابر شده و می‌توان گفت خود ثروت تقریباً دو برابر، یا بیش از دو برابر شده است. این قضیه در تمامی مناطق صادق است، به غیر از آسیا و اقیانوس آرام، که در آن عملکرد ژاپن باعث شده منطقه به استانداردهای جهانی نرسد.
پیشرفت استثنایی چین از سال 2000 در تصویر شماره 3 مشهود است. ثروت این کشور در عرض 15 سال حدود پنج برابر شده است. ثروت در هند نیز با سرعت بیش از متوسط رشد کرده و حتی رشد جمعیتی را نیز اصلاح کرده است. از سوی دیگر در حالی که سرعت رشد آفریقا از کل جهان بیشتر می‌نماید، این برتری صرفاً به خاطر رشد جمعیت است. ارزیابی عملکرد زیرمجموعه‌ها، باعث ایجاد بینش بیشتر می‌شود. رشد ثروت در هند و آفریقا نیز طی سال‌های 2000 تا 2005 چندان از چین عقب‌تر نبود اما چین از سال 2005 تا 2010 برتری‌اش را افزایش داد. این مساله باعث تعجب است. زیرا چین در بحران سال‌های 2008-2007 به طرز نامتناسبی آسیب دید اما بلافاصله برخاست و سال به سال بیشتر پیشرفت کرد. نکته دیگری که همان‌قدر اهمیت دارد، ارتباط بین پول ملی چین و دلار آمریکاست که یعنی عملکرد آن بی‌‌‌جهت تحت تاثیر حرکات ارز قرار نگرفته است. این مساله به شدت با هند و آفریقا در تضاد است زیرا آنجا کاهش ارزش برابری پول در راستای جبران رشد ثروت از سال 2010 تا امروز برآمده است و تکانه بزرگی را که از ابتدای قرن شاهد آن بودیم‌، متوقف کرد. آمریکای لاتین و منطقه آسیا-پاسیفیک (به جز چین و هند) از سال 2010 ضرر نیز کرده‌اند زیرا از آن سال به بعد، ارزش ثروت را با دلار آمریکا می‌سنجند. روند رو به پایین رشد ثروت برای جهان و به ویژه اروپا نیز به همان اندازه مشکل‌ساز است. آمریکای شمالی تنها منطقه‌ای است که رشد ثروت جهانی در آن، با مرور زمان سقوط نکرده؛ اما همچنین منطقه‌ای است که در سال‌های بحران بیشترین آسیب را دید، بنابراین عملکرد اخیرش ممکن است به‌سادگی انعکاس‌دهنده موقعیت‌های بهتری برای بهبود باشد.
تغییر شکل نمودار در رابطه با نرخ ثابت ارز، یک تصویر اطمینان‌بخش‌تر فراهم می‌کند. همان‌طور که در تصویر 4 می‌بینید، تمامی مناطق در همه زیر‌دوره‌ها رشد ثروت را تجربه کردند، به جز آمریکای شمالی که در سال‌های بحران مالی، دو درصد سقوط را به ثبت رساند. این نکته تاکید می‌کند حرکات نرخ ارز باعث پوشیده ماندن فضای ثروت مثبت پهناوری در بیشتر کشورهاست. به نظر می‌رسد رشد ثروت هنوز در مسیر کاهش است اما شتاب رو به پایین بسیار کم است و ممکن است ادامه عواقب پس از بحران مالی باشد. یکی دیگر از ویژگی‌های قابل توجه تصویر 4، تضاد بین رشد ثروت در مناطق رو به توسعه با «دنیای کهن» است. به محض اینکه تغییرات نرخ ارز از دور خارج شدند، ثروت چین، هند، آفریقا و آمریکای جنوبی دو تا سه برابر نرخ اروپا یا آمریکای شمالی رشد کرد. این تفاوت تا حدودی انعکاس‌دهنده تورم قیمت مصرف‌کننده در جهان در حال توسعه است که به‌طور معمول از اروپا و آمریکای شمالی، بیشتر است. به خصوص اکنون که هدف‌گذاری تورم در بسیاری از اقتصادهای پیشرفته یک روال عادی شده است.

روند تغییرات متوسط ثروت در کشورها
index:4|width:300|height:200|align:left تقسیم قرن جاری به پنج زیر‌دوره، چارچوب مناسبی برای ما فراهم می‌کند تا بتوانیم رشد ثروت در 58 کشور را که داده‌های کافی از آنها در اختیار داریم، ارزیابی کنیم. تغییرات ثروت هر فرد بزرگسال را در ارزهای داخلی به عنوان عامل کنترل تغییرات نرخ ارز و رشد جمعیت و تنظیم تورم داخلی در نظر می‌گیریم و برای این کار از شاخص قیمت مصرف‌کننده هر کشور استفاده می‌کنیم.
در میان کشورهای مورد بررسی متوسط نرخ رشد سالانه واقعی این قرن، دو درصد بوده است.
همان‌طور که جدول شماره 1 نشان می‌دهد، رشد متوسط واقعی در سال‌های اولیه دو برابر این نرخ بود اما بحران مالی، متوسط رشد را بین سال‌های 2005 تا 2010، به اندازه 5 /0 درصد کاهش داده است و اگرچه میزان رشد از سال 2010 بهبود یافته، ارزش متوسط 1 /1 درصد در سال نشان می‌دهد که پیامدهای بحران مالی ادامه دارد.
چین به‌طور کلی پیشتاز است و تنها کشوری بوده که در قرن جاری بیش از پنج درصد در سال رشد کرده است. مالزی نیز تقریباً همان‌طور خوب عمل کرده و در 10 کشور برتر بین سال‌های 2005-2000 و 2010-2005 قرار گرفته است. اگرچه از سال 2010 به بعد، در گروه ضعیف‌ترین کشورها از نظر عملکرد قرار گرفت. روسیه نیز همان‌طور اما نوساناتش از مالزی شدیدتر بود. در دوران پیش از سال 2010، روسیه توانست رکورد بیشترین رشد واقعی بین کشورها را از آن خود کند و بعد از آن هم دومین رکورد از دست دادن رشد واقعی را به ثبت رساند. حتی با وجود این، در جدول رشد ثروت واقعی در قرن حاضر، ششمین جایگاه کل را به خود اختصاص داده است. عملکرد تایوان اندکی بهتر بوده است. شروع کار آنها ضعیف بود اما بعد از سال 2005، رشد نسبتاً زیادی داشتند. در میان 10 بازیکن برتر این قرن، نروژ، کلمبیا و سوئد نیز اوایل کار چندان خوش ندرخشیدند اما با به دست آوردن رشد بالای متوسط در پنج سال گذشته، جایگاه خود را مستحکم‌تر کردند.
حضور یونان، هلند، پرتغال و اسپانیا در میان 10 کشور ضعیف در این دوران، نشان می‌دهد حوزه یورو عملکرد خوبی نداشته است. بازرسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که ماجرا از این قرار است: از ابتدای هزاره، تنها در فرانسه (6 /3 درصد در سال) رشد ثروت بیش از دو درصد در سال بوده است. حضور ژاپن در میان بدترین‌ها نیز موجب تعجب نیست. اگرچه، نتایج به دست آمده نشان می‌دهد که تمامی آن به عملکرد اولیه آن بستگی دارد: ثروت ژاپن در سال‌های 2010-2005 و 2015-2010، دقیقاً مطابق با متوسط سرعت جهانی رشد می‌کرد. رشد جهانی منفی 6 /0 درصد در سال‌های 2005-2000 به بیان قطعی، بد نیست اما به‌طور جدی با کشورهای همسایه مانند چین، مالزی و تایلند که نرخ رشد نزدیک به 10 درصد کسب کرده‌اند، در تضاد است. از میان کشورهایی که در انتهای جدول رده‌بندی قرار دارند، آرژانتین، مصر و یونان مستحق بررسی ویژه هستند زیرا تنها مللی هستند که در دو زیر‌دوره بین 10 کشور ضعیف قرار گرفته‌اند. اگرچه، رشد گذشته در هیچ کدام از این کشورها، لزوماً هدایت‌کننده به سوی چشم‌انداز آینده نیست. در عوض شواهد حاکی از آن است که عملکرد سازگار با گذشت زمان، بیش از آنکه یک قاعده باشد، استثناست. اگرچه 17 کشور از بین 58 کشور در این لیست قرار ندارند، زیرا در هر زیر‌دوره، خارج از 10 کشور بالا یا پایین قرار می‌گیرند. 15 کشور دیگر حداقل یک بار در میان کشورهایی با بیشترین رشد و یک بار در میان کم‌رشدترین‌ها قرار گرفته‌اند.

روند تغییرات ثروت مالی و غیرمالی
یکی از جنبه‌های مهم ثروت شخصی، شکاف بین دارایی‌های مالی، دارایی‌های غیر مالی و بدهی است. تصویر شماره 5 روند تغییرات جهانی در هر یک از این اجزا را نشان می‌دهد که به کمک متوسط ارزش هر فرد بالغ نشان داده شده است تا تغییرات جمعیت بزرگسالان را در طی زمان تخفیف دهد. همان‌طور که نمودار ثروت کل به دلار آمریکای کنونی نشان می‌دهد، ارزش خالص هر فرد بالغ تا زمان بحران مالی روند افزایشی داشت تا اینکه در زمان بحران 15 درصد سقوط کرد. روند صعودی از سال 2008 به بعد ادامه یافت، اما ثروت هر فرد بالغ سال گذشته به کمتر از اوجش در سال 2007 رسید. هرچند، با استفاده از نرخ ارز ثابت دلار آمریکا، نمودار نرم‌تری می‌توان تولید کرد که از سال 2008 به بعد رشد مداوم داشته و از سال 2012 تا‌کنون نیز هر ساله یک نقطه اوج جدید ثبت کرده است. در نتیجه، تغییرات نرخ ارز در کوتاه‌مدت در برابر دلار آمریکا، گاهی می‌تواند روند تغییرات در طی زمان را بپوشاند، که یکی از استوارترین، اگرچه عادی‌ترین رشدهای ثروت است که تنها یک بار در سال‌های 2008-2007 تنزل یافت.
اجزای مالی و غیرمالی ثروت، از الگوی مشابهی پیروی می‌کنند- حداقل زمانی که ارزش‌شان با نرخ ارز کنونی سنجیده می‌شود- در کل دوره روند صعودی داشت و تنها در سال 2001-2000 کمی تنزل یافته و در سال‌های 2007 و 2008‌، 2014 و 2015، واژگونی چشمگیرتری داشت. ثروت مالی و ثروت غیرمالی، تقریباً در بخش اعظم قرن، از پورتفولیوی خانوار، سهام مساوی داشتند. با این حال، اجزا پشت سر هم خارج از دوره 2008-2007، حرکت نکرده ‌است. دارایی‌های غیر‌مالی به نسبت در سال‌های 2002-2000 و طی سال‌های بحران مالی، تغییر بهتری داشته‌اند اما دارایی‌های مالی از سال 2008 به بعد رشد سریع‌تری داشته‌اند. در واقع، سقوط سال گذشته نشان می‌داد که دارایی‌های غیرمالی بر اساس دلار آمریکا اکنون به زحمت به بالای سطح سال 2007 می‌رسد. این رشد واگرا درصد ثروت ناخالص خانوار در قالب شکل مالی را کاهش داد و آن را در بازه میان سال‌های 2000 تا 2007، از 55 درصد به 51 درصد تنزل داد و سپس برای مدت کوتاهی در سال 2008 به زیر 50 درصد نیز سقوط کرد. هرچند، رشد تنومند ثروت مالی از سال 2008 به بعد، هر سال افزایش یافته و اکنون به سطحی رسیده که در سال‌های اولیه هزاره بود. در سمت بدهی ترازنامه خانوار، متوسط بدهی بین سال‌های 2000 تا 2007، 81 درصد رشد کرد. بدهی هر فرد بالغ اما از آن سال به بعد تقریباً ثابت مانده ‌است و به طور متوسط حدود 9 هزار دلار آمریکا بوده و وقتی به عنوان ارزش نسبت خالص خانوار معرفی شد، کمی رو به کاهش رفته است. سقوط بدهی امسال، که احتمالاً انعکاس‌دهنده آثار نرخ ارز است، موازی با ارزش خالص بود و بنابراین درصد ارزش خالص حدود 16 درصد ماند یعنی کمترین میزان از سال 2002. هرچند، لازم به ذکر است که سطح بدهی و روند تغییرات در بین کشورها به شدت فرق دارد. در این قرن، بدهی خانوار به شدت در کشورهای در حال گذار با سرعت بیشتر و اخیراً در اقتصادهای نوظهور، رشد کرده است.

روند تغییرات نابرابری ثروت
سال گذشته توانستیم برای اولین بار یکسری گزارش از نابرابری‌های ثروت جهانی ساخته شده بر یک پایه منسجم تهیه کنیم. سری‌های به روز شده و تعمیم‌یافته، نشان می‌دهد که یک درصد بالایی صاحبان ثروت جهانی هزاره را در حالی آغاز کردند که 9 /48 درصد ثروت تمام خانوارها را در اختیار داشتند. بر اساس برآوردهای ما، سهم صدک بالایی هر سال آنقدر کاهش یافت که درسال 2009 به 2 /44 درصد رسید، یعنی 7 /4 درصد سقوط کرد. سپس رویه نزولی تغییر پیدا کرد و سهم آنها هر ساله افزایش یافت تا اینکه توانست طی 12 ماه گذشته، از حد سال 2000 نیز تجاوز کند. برآورد می‌کنیم که صدک بالایی اکنون صاحب نیمی از دارایی کل خانوارهای جهان است.
سهام پنج درصد و 10 درصد بالای صاحبان ثروت از الگوی مشابهی پیروی می‌کند. سهم پنج درصد بالایی بین سال‌های 2000 تا 2007، حدود 8 /3 درصد نقطه نزول کرد و سپس ثابت شد تا اینکه در سال 2010 دوباره شروع به رشد کرد. سهم آنها اکنون 6 /76 درصد، یعنی برابر با سال 2000 است. در همان حال، سهم دهک بالایی از اوج خود در سال 2000،‌ یعنی 3 /88 درصد به 85 درصد در سال 2007 افت کرد و بعد از آن به کندی رشد کرده است. ارزیابی ما این است که سهم کنونی دهک بالایی از ثروت جهانی 7 /87 درصد باشد که به سطحش در آغاز قرن نزدیک شده است.
نابرابری توزیع ثروت به مرور زمان تغییر می‌کند،‌ لذا به سختی می‌توان عوامل محرک این روندها را شناسایی کرد.
هرچند، ارزش دارایی‌های مالی- به ویژه اوراق بهادار شرکت‌ها-‌ به احتمال زیاد عامل مهمی هستند زیرا افراد ثروتمندتر سهم نامتعارفی از دارایی‌هایشان را به شکل دارایی مالی در اختیار دارند. شکل شماره 6 سهم دارایی‌های مالی این قرن را نشان می‌دهد و الگوی آن شباهت زیادی به سهم‌های ثروت بالایی دارد. برای مثال سهم صدک بالایی، 7 /5 درصد نقطه پایین‌تر از سهم متوسط دارایی‌هاست. در نتیجه سهم دارایی‌های مالی از سال 2008 به بعد، شش درصد نقطه افزایش یافته که نشان می‌دهد سهم صدک بالایی باید از 4 /44 درصد ثبت شده در سال 2008 به 4 /50 درصد در سال 2015 برسد، یعنی تقریباً همان چیزی که تا‌کنون اتفاق افتاده است. زیرا اگر قیمت سهام در آینده به همان سرعت افزایش نیابد و سهم ثروت مالی تثبیت شود یا حتی کاهش یابد، آنگاه انتظار نمی‌رود نابرابری در توزیع ثروت که در سال‌های اخیر دیده شد نیز ادامه یابد.

روند تغییرات ثروت متوسط
ارزش متوسط ثروت به شرایط هر فرد بالغ متوسط بستگی دارد در نتیجه ثروت متوسط بین کشورها یا مناطق، انعکاس خوبی است از اینکه چطور یک فرد متوسط روزگار گذرانده است.
تصویر شماره 7 نشان‌دهنده روند تغییرات ثروت متوسط (به دلار آمریکا) و با گذشت زمان در کل و در هر منطقه است. اگرچه کشورهای دارای بالاترین ثروت متوسط در اروپا و منطقه آسیا-پاسیفیک قرار دارند، آمریکای شمالی با حاشیه بزرگ، در رتبه‌بندی منطقه‌ای اول شده است. ثروت متوسط در آمریکای شمالی فعلاً چهار برابر اروپا، هشت برابر چین و تقریباً 100 برابر آفریقاست.
ثروت متوسط جهانی در ازای هر فرد بالغ طی سال‌های اولیه قرن حاضر به طور مداوم افزایش یافت و ارزش آن از 1700 دلار آمریکا در سال 2000 به 4200 دلار آمریکا در سال 2007 رسید اما بعد از آن کاهش یافت و در سال 2008 به 3300 دلار رسید.
سپس برای مدت کوتاهی بهبود یافت اما از سال 2010 به بعد، به طور سالانه روند نزولی داشت تا اینکه به 3200 دلار آمریکا رسید، یعنی کمتر از پایین‌ترین سطح به ثبت رسیده بعد از بحران مالی. بخشی از این کاهش به تغییرات نرخ ارز مربوط است اما نابرابری روز‌افزون دلیل اصلی این است که چرا روند توزیع ثروت متوسط جهانی از الگوی متوسط ثروت هر فرد بزرگسال که در تصویر شماره 5 آمده، پیروی نکرده است. تا پیش از دوران بحران مالی، روند توزیع در هر منطقه به طرز گسترده‌ای الگوی جهانی را جار می‌زد، اگرچه افزایش آن در اروپا به طور چشمگیری سریع‌تر بود، زیرا افزایش ارزش برابری پول در مقابل دلار آمریکا به آن کمک می‌کرد. بیشتر مناطق نیز از روند نزولی جهانی از سال 2010 به بعد پیروی کردند و ثروت متوسط در حال حاضر نزدیک به ارزش ثبت‌شده در یک دهه پیش است. هرچند، دو استثنا وجود دارد: سطوح ثروت متوسط در چین و آمریکای شمالی از سال 2008 تا امروز، کمابیش به طور مداوم ادامه یافته است و در سه سال اخیر به سطح به مراتب بالاتری از اوج قبل از بحران رسیده است.
index:8|width:300|height:200|align:left رشد تعداد میلیونرها اغلب به عنوان نشانه‌ سلامت یک اقتصاد تلقی می‌شود و انعکاس‌دهنده توانایی اقتصاد در تولید حداکثر ثروت است. برآورد ما این است که تعداد میلیونرهای دلار در جهان، پس از تغییر قرن، از 7 /13 میلیون به 1 /36 میلیون در سال 2014 افزایش یافت اما امسال کمی پس رفته و تحت تاثیر نرخ ارز، به 7 /33 میلیون رسید. افزایش 146‌درصدی از سال 2000 نشان‌دهنده رشد جمعیت و این نکته است که سطح تورم به تدریج شروط عضویت در باشگاه میلیونرها را آسان‌تر کرده است. هرچند، اگر این عوامل را لحاظ نکنیم، هنوز تعداد میلیونرها به طرز چشمگیری افزایش یافته است. این رقم طی سال‌های بحران مالی سقوط کرده است. اگرچه به‌رغم روند تغییرات ثروت متوسط، تعداد میلیونرها پس از سال 2008 به سرعت افزایش یافت و در بازه سال‌های 2011 تا 2014 رکورد جدیدی ثبت کرد.
تعداد میلیونرهای هر منطقه تا سال 2007 روند صعودی داشت. در منطقه آمریکای شمالی و آسیا-پاسیفیک تقریباً به اندازه نصف رشد جهانی رشد می‌کرد، در حالی که در اروپا و آفریقا رشد آن سریع‌تر از متوسط رشد بود. تعداد میلیونرهای هندی پنج برابر گذشته شد و رشد فوق‌العاده‌ای در چین دیده می‌شد، در آنجا تعداد میلیونرها به بیش از 10 برابر تعداد سابق رسید. این الگوهای منطقه‌ای در زمان‌های اخیر تغییر کرده‌ است. تعداد کل میلیونرها در آمریکای شمالی و چین به افزایش ادامه داد: هر دو منطقه در سال 2015 رکورد جدیدی به ثبت رساندند. روند تغییرات در جاهای دیگر به طور کل ثابت بوده است، در ابتدا کمی افزایش یافت و سپس دوباره به سطح مشاهده‌شده در سال‌های 2009 و 2010 رسید. گرچه در تمامی مناطق به جز اروپا، تعداد میلیونرها مساوی یا بالاتر از هر رقمی است که قبل از بحران مالی به ثبت رسیده بود.
index:9|width:300|height:200|align:left تجربه اروپا و آمریکای شمالی تضاد جالبی پیش رویمان قرار می‌دهد. آمریکای شمالی، قرن جاری را در حالی شروع کرد که نیمی از میلیونرهای دنیا را در خود جای داده بود، یعنی بیش از دو برابر تعداد میلیونرهای اروپا. عضویت در باشگاه میلیونرها تا پیش از سال 2009 با سرعت خیلی بیشتری تعمیم یافت و می‌توان گفت در سال 2009، تعداد میلیونرها در هر دو منطقه تقریباً یکی بود. اما آمریکای شمالی از آن زمان به بعد پیشی گرفت و افزایش ارزش برابری دلار، برتری آن را تشدید کرد. آمریکای شمالی همانند سال 2000 میزبان نیمی از جمعیت میلیونرهای جهان است که تعدادشان با تفاوت بزرگی از اروپا بیشتر است.
یک تضاد جالب دیگر بین چین، آفریقا و هند دیده می‌شود که از آغاز هزاره شروع شد. در آن زمان تعداد میلیونرها بین 30 هزار تا 45 هزار بود. تعداد میلیونرها در تمام مناطق از آن زمان به طرز چشمگیری با سرعتی بیشتر از متوسط جهانی افزایش یافته است. این افزایش در آفریقا چهار برابر شده و به 126 هزار و در هند شش برابر شده و به 185 هزار عدد رسیده است. با این‌حال، آمارهای رشد در مقایسه با چین تقریباً کم جان به نظر می‌رسد. چین اکنون میزبان 3 /1 میلیون میلیونر است، یعنی 10 برابر کل میلیونرهای قاره آفریقا.

دیدگاه تان را بنویسید