شناسه خبر : 17804 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چرا شاخص‌های اقتصادی کشور برای مردم چندان مهم نیست؟

نه به مطالعه و اقتصاد

هفته گذشته دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران میزبان دو تن از اقتصاددانان کشور بود که در یک نشست تحلیلی سعی در بررسی آثار «انگس دیتون»، نوبلیست اقتصادی ۲۰۱۵ داشتند که مطالعات میدانی گسترده‌ای را در مواردی مانند «فقر» و «نابرابری» و… انجام داده بود.

آیسان تنها
هفته گذشته دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران میزبان دو تن از اقتصاددانان کشور بود که در یک نشست تحلیلی سعی در بررسی آثار «انگس دیتون»، نوبلیست اقتصادی 2015 داشتند که مطالعات میدانی گسترده‌ای را در مواردی مانند «فقر» و «نابرابری» و... انجام داده بود.
این برنامه که تحلیل درباره مهم‌ترین رویداد بین‌المللی اقتصادی سال را پوشش می‌داد، با استقبال چندانی توسط دانشجویان دانشگاه تهران و از جمله دانشجویان اقتصاد روبه‌رو نشد. همچنان که رصد کلی فضای سالن دانشکده، نشان می‌داد بسیاری از صندلی‌های سالن خالی بود و البته تعداد زیادی از کسانی هم که حضور داشتند اغلب تا انتهای جلسه باقی نماندند.
شاید حضور کمرنگ دانشجویان در این برنامه، و به‌طور کلی اغلب برنامه‌های تحلیلی و تخصصی که در دانشکده‌ها در ایران برگزار می‌شود، زمانی قابل توجه باشد که بدانیم اغلب برنامه‌هایی از قبیل اکران فیلم‌های سینمایی که با حضور ستاره‌های آن فیلم‌ها در دانشکده برگزار می‌شود با حضور چشمگیر دانشجویان مواجه می‌شوند. در موردی اکران فیلم «‌پذیرایی ساده»، با حضور ستاره‌های این فیلم یعنی «مانی حقیقی» و «ترانه علیدوستی»، چنان با حضور چشمگیر دانشجویان روبه‌رو شد که نه‌تنها تمام صندلی‌ها و پله‌ها و راهروهای همان سالن دانشکده از جمعیت پر شده بود بلکه عده‌ای حتی روی زمین نشسته بودند و به سخنان ستاره‌ها درباره ابعاد اقتصادی فیلم گوش می‌کردند.
سوالی که شاید در اینجا بتوان آن را مطرح کرد این است که چرا برای دانشجویان، نظر ستاره‌های سینما درباره مسائل اقتصادی کشور شنیدنی‌تر از سخنان دو نفر از اعضای هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف تهران و دانشگاه فردوسی مشهد به نظر می‌آید؟
البته باید در نظر داشت که به احتمال زیاد حضور پر‌شور دانشجویان در نشست بررسی فیلم پذیرایی ساده را بیش از «واکاوی مفاهیم اقتصادی» مطرح‌شده در فیلم می‌توان به منظور دیدار با ستاره‌های سینمایی این فیلم دانست.
به نظر می‌رسد به‌طور کلی در میان عموم مردم (بخشی که به رویدادهای بین‌المللی توجه دارند) و حتی دانشجویان، نتایج مسابقات لیگ قهرمانان اروپا، جام باشگاه‌های آسیا، برندگان جشنواره‌های سینمایی اسکار و حتی فجر و... موضوعیت بیشتری برای اعتنا داشته باشند، تا موضوعی مانند برنده «نوبل اقتصادی».
ضریب فلاکت، شاخص لگاتوم و... جزو مواردی است که ممکن است حتی به گوش بخش عمده‌ای از مردم ایران نخورده باشد. حتی یک پرس‌وجوی ساده نشان می‌دهد عموم مردم ممکن است با نرخ شاخص‌هایی مانند نرخ تورم، رشد اقتصادی و بیکاری در کشور هم آشنا نباشند. ممکن است بتوانند از کلیتی درباره اینکه تورم در دولت دهم بسیار بالا بود و در دولت یازدهم رو به کاهش است، سخن بگویند ولی بسیاری از آنها آمار دقیقی که مثلاً تورم 40درصدی آخرین سال دولت دهم (در سال 92)، به تورم 14‌درصدی (سال 94)، رسیده است در دست ندارند.

آیا دانستن آمارها مهم است؟
اگر بپذیریم که رسانه‌های غیر‌تخصصی بیشترین محتوای خود را به برنامه‌هایی اختصاص می‌دهند که می‌توانند مخاطب بیشتری را به خود جذب کنند، بررسی محتوای رسانه‌های غیر‌تخصصی بین‌المللی هم نشان می‌دهد، توجه عمومی به رتبه‌بندی‌هایی که جنبه تفریحی آنها قوی است مانند رتبه‌های بین‌المللی ورزشی به مراتب خیلی بیشتر از آمارها و رتبه‌بندی‌های اقتصادی بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و... است. بنابراین شاید توجه کمتر به شاخص‌ها و رتبه‌بندی‌هایی که مستقیماً با معاش آنها سر و کار دارد، خاص مردم ایران نباشد.
با این حال به نظر می‌رسد وضعیت اقتصادی در ایران، نسبت به بسیاری از کشورها قابلیت توجه بیشتری داشته باشد.
همچنان که به قول دکتر اسدالله فرزین‌وش، اقتصاددان ایرانی، اکنون ایران، حدود 40 سال است که با تورم دورقمی دست و پنجه نرم می‌کند و به گفته علی طیب‌نیا، وزیر امور اقتصادی و دارایی دیگر سال‌هاست که اغلب کشورهای دنیا به نحوی مشکل تورم را برای خود حل کرده‌اند و ایران جزو معدود کشورهایی است که هنوز تورم دورقمی را تجربه می‌کند. از سوی دیگر بنا بر آمار صندوق بین‌المللی پول در سال 2015، ایران در میان 106 کشور دنیا، در رتبه 16 بیکاری نشسته است. نگاهی به سایر شاخص‌های مهم اقتصادی مانند رشد، سرمایه‌گذاری خارجی، نرخ مشارکت اقتصادی و... نیز نشان از آن دارد که وضعیت اقتصادی کشور در ایران، همواره به‌گونه‌ای نبوده است که افراد بتوانند با خیال راحت همه چیز را به زمامداران امور بسپارند و خود به امور تفریحی سرگرم شوند، که برایشان جذابیت بیشتری دارد.

اقتصاد در رسانه
به‌طور کلی توجه رسانه‌ها به‌طور ویژه به موضوع «اقتصاد»، از سال 91 جلب شد. وقتی مقام معظم رهبری این سال را با عنوان سال «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» نام‌گذاری کردند.
بعد از آن بود که بسیاری به سمت گرفتن مجوز برای یک نشریه تخصصی پیش رفتند و هر روز بر تعداد روزنامه‌های اقتصادی موجود در پیشخوان دکه‌ها افزوده شد.
تا جایی که اکنون سرکشی به دکه‌های روزنامه‌فروشی نشان می‌دهد پیشخوان دکه‌های روزنامه‌فروشی روزانه میزبان نزدیک به 15 روزنامه تخصصی اقتصادی است که تلاش می‌کنند همه اخبار مهم مربوط به اقتصاد ایران و جهان را پوشش دهند. علاوه بر این هر هفته تعدادی هفته‌نامه اقتصادی نیز روی پیشخوان قرار می‌گیرد که می‌توان تحلیل‌های مربوط به مباحث اقتصادی ایران و سایر کشورهای دنیا را در آن مطالعه کرد.
البته میزان استقبال مردم از این نشریات متفاوت است و به استثنای روزنامه «دنیای اقتصاد»، به نظر می‌رسد بقیه نشریات در جذب مخاطب توفیق چندانی نداشته‌اند.
علاوه بر رسانه‌های نوشتاری، از بهار سال 91، توجه رسانه رسمی تصویری کشور یعنی صداوسیما نیز به موضوع اقتصاد جلب شد. چنان که اقدام به تولید و پخش برنامه‌های اقتصادی بسیاری کرد. «پایش»، «الفبای بورس»، «حرف حساب» و... از جمله این برنامه‌ها بودند که برخی توانستند با جذب مخاطب، کرسی خود را در قاب تلویزیون ایران حفظ کنند و برخی دیگر نیز به دلیل ناکامی خود در جذب مخاطب، حذف شدند.
صداوسیما همچنین در ادامه در گامی بزرگ‌تر در جهت تبدیل شبکه تهران به یک شبکه اقتصادی اقدام کرد که این شبکه نیز در سری جدید برنامه‌های خود برنامه‌هایی از قبیل «روزآمد»، «اقتصاد ایران»، «توقف ممنوع» و «مثبت و منفی 5» را که همه موضوعات اقتصادی دارند، گنجاند تا بتواند علاقه‌مندان اقتصاد را از چهره‌های علمی گرفته تا فعالان کسب‌وکار و همچنین عموم مردم به خود جلب کند.
تاکنون آمار مشخصی از اینکه این برنامه‌ها چقدر در جذب مخاطب موفق عمل کرده‌اند، منتشر نشده است. با این همه شاید تعداد دریافت پیامک توسط یک برنامه را بتوان یکی از راه‌هایی دانست که بشود به وسیله آن، تعداد مخاطبان این برنامه‌ها را تخمین زد.
بررسی پیامک‌های این برنامه‌ها نشان می‌دهد اغلب آنها قادر نیستند روزانه بیشتر از 20 هزار نفر مخاطب را به خود جذب کنند. همچنان که تهیه‌کننده برنامه اقتصادی «روزآمد»، نیز از دریافت روزانه 10 تا 14 هزار پیامک توسط این برنامه خبر می‌دهد.
شاید بتوان موفق‌ترین برنامه اقتصادی صداوسیما در جذب مخاطب را برنامه اقتصادی «پایش» معرفی کرد. این برنامه در جنجالی‌ترین قسمت‌های خود توانسته است مخاطبان به نسبت زیادی را پای تلویزیون بنشاند. همچنان که در موردی از نظرسنجی‌های یکی از قسمت‌های پرهیجان این برنامه، پایش توانسته بود نزدیک یک میلیون و 400 هزار پیامک از مخاطبان دریافت کند.
البته موفقیت پایش نیز ماندگار نبود. همچنان که در ادامه روند کاری پایش، به گفته مسوولان این برنامه، به دلیل محدودیت‌هایی که برای این برنامه ایجاد شد و در روزهایی که مردم تشنه دانستن برخی مسائل مهم اقتصادی کشور بودند، امکان اطلاع‌رسانی از پایش سلب شد، مخاطبانش را از دست داد و البته گرچه اکنون نیز به نسبت سایر برنامه‌های اقتصادی مخاطبان بیشتری را به خود جذب کرده ولی از روزهای شکوفایی‌اش فاصله زیادی گرفته است.
بنابر آنچه گفته شد، یکی از دلایل بی‌انگیزگی مردم نسبت به مطالعه جراید و رسانه‌هایی که به موضوعات مهم روز از جمله مسائل اقتصادی می‌پردازند، می‌تواند ناتوانی رسانه‌ها در پوشش مسائل مورد نیاز مردم به دلایل مختلف باشد.
به هر حال پرداختن به مسائل مهم و پرحاشیه اقتصادی از جمله ماجرای «اختلاس سه هزارمیلیاردی»، در ایران همیشه با محدودیت‌هایی مواجه شده که شاید در بی‌توجهی مردم به رسانه‌ها نقش کلیدی بازی کرده است.

نقش مسوولان در بی‌توجهی مردم
به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر اقدامات مسوولان در بی‌توجه کردن مردم نسبت به مباحث اقتصادی و البته آمارهای ارائه‌شده از سوی اعضای دولت که در رسانه‌ها منعکس می‌شود، تاثیرگذار بوده است.
همچنان که می‌دانیم آمارهای کلان اقتصادی از قبیل رشد، تورم و بیکاری در دولت نهم و به ویژه دهم یا اعلام نمی‌شد یا با تاخیر بسیاری اعلام می‌شد. دلیل آن، این بود که این شاخص‌های اقتصادی، رقم قابل دفاعی برای دولت نداشتند و با وعده‌های دولت نیز جور درنمی‌آمدند.
بنابراین دولت ترجیح می‌داد در شرایطی که کشور نرخ تورم بالای 40 درصد، رشد اقتصادی منفی شش‌درصدی و بیکاری بالای 10 درصد را تجربه می‌کرد، در ارائه آمار صحیح یا سکوت پیشه کند یا با ایجاد تغییر پایه‌های آماری، در مورد شاخص‌های مهم اقتصادی آماری را ارائه کند که بیشتر به آرزوهای خود نزدیک است تا واقعیت.
این آمار در حالی منتشر می‌شد که عموم مردم شیب تند گرانی را در اغلب محصولات مصرفی روزانه خود احساس می‌کردند. طبیعتاً در چنین شرایطی، شاید انتظار اینکه عموم مردم به پیگیری مباحث اقتصادی ارائه‌شده از سوی دولت علاقه‌مند باشند، بیجا باشد. البته که بی‌اعتمادی عموم مردم نسبت به عملکرد اقتصادی دولت نهم و دهم و ارقامی که در موارد بسیاری تحت عنوان آمارهای مربوط به شاخص‌های اقتصادی ارائه می‌کرد، بیش از هر چیزی در قالب پیامک‌های اغلب طنزآمیز که در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شد، منعکس بود.
بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم، به نظر می‌آمد روند دولت پیشین اصلاح شود. در این دولت بسیاری مجال یافتند که موضوع ارائه آمارهای ناصحیح از سوی دو دولت قبل را مطرح و به آن انتقاد کنند.
همچنان که طهماسب مظاهری در مصاحبه‌ای با یکی از روزنامه‌های کشور آمار ارائه‌شده از سوی رئیس دولت قبل را «دروغ» خواند و محمدباقر نوبخت نیز در یکی از نشست‌های خبری خود اظهار کرد: رئیس دولت قبل طی دوران تصدی‌گری خود آمارهای «مختلفی» را اعلام می‌کرد که «قابل تامل» بود.
دولت یازدهم نیز در حالی‌ که در بهبود بخشیدن به شاخص‌های اقتصادی کشور، موفق عمل می‌کرد، هر فصل به شکل دقیق و شفاف آمار مربوط به تورم و رکود را منتشر می‌کرد تا بتواند اعتماد از دست رفته را بار دیگر جلب کند.
البته منتشر نکردن رشد اقتصادی بهار که به زعم بسیاری از کارشناسان اقتصادی منفی بود و اعلام رشد اقتصادی یک درصد برای دو فصل بهار و تابستان بدون مشخص کردن سهم نفت، را می‌توان از اقدامات دولت یازدهم دانست که می‌تواند در بسیاری بیم تکرار رفتارهای دولت گذشته و از بین رفتن اعتماد احیا شده را ایجاد کند.
علاوه بر آنچه به عنوان بی‌اعتمادی مردم نسبت به صحت مباحث اقتصادی ارائه‌شده از سوی دولت شناخته می‌شود، به نظر می‌رسد تحمل برخی انتقادات به ویژه در مباحث اقتصادی در برخی مسوولان وجود ندارد.
همچنان که دیدیم برنامه اقتصادی پایش، زمانی که به مباحث انتقادی جالب توجه برای مردم می‌پرداخت با انتقادات تندی از سوی روسای دو قوه کشور مواجه شد (موضوعی که می‌تواند تاثیر قابل توجهی در امکان رسانه‌‌ها برای پرداختن به مباحث اقتصادی مورد نیاز مردم داشته باشد).

ندانستن اقتصاد چه تبعاتی دارد؟
مطالعه مباحث اقتصادی کشور ولو از طریق رسانه‌ها توسط عموم مردم بیش از هر چیزی آنها را در اتخاذ رفتار عالمانه و آگاهانه در کسوت یک مصرف‌کننده یاری می‌سازد.
بررسی بازخوردهای مردم نسبت به تغییراتی که در اقتصاد کشور رخ می‌دهد، حاکی از آن است که اغلب آنها بیشتر به موارد گرانی در بازار واکنش دارند. آن هم به صورت ایجاد کمپینی برای نخریدن یک محصول. و البته بررسی صفحات مجازی که این کمپین‌ها تشکیل می‌دهند نیز نشانگر این است که عموم مردم بدون کسب اطلاعات جامع درباره وضعیت بازار و البته محصولی که قصد تحریم کردنش را دارند و البته شرایطی که می‌تواند تحریم آن محصول ایجاد کند، اقدام به این کار می‌کنند.
مثلاً در حالی که به زعم بسیاری از کارشناسان بازار، از جمله وزیر جهاد کشاورزی، برای اینکه مرغداران کشور بتوانند هزینه تولید خود را جبران کنند، ضرر نکرده، ورشکسته نشده و از چرخه تولید خارج نشوند، باید این محصول با قیمت 7200 تومان در بازار عرضه شود، با عرضه شدن این محصول با این قیمت به بازار، عده‌ای اقدام به ایجاد کمپین‌های نخریدن مرغ کرده و بسیاری از مردم نیز به آنها می‌پیوندند و به این ترتیب ممکن است همین اقدام عاملی شود که تعدادی از مرغداران ورشکسته شده و از چرخه تولید خارج شوند و باعث کمبود و گرانی بیش از پیش این کالای اساسی در سبد هزینه خانوار شوند.
همچنین به نظر می‌رسد همراهی بخشی از مردم با نطفه اولیه کمپین «خودرو نخرید»، نیز بیشتر بر حسب جو ایجادشده، اتفاق افتاد تا اعتقاد راسخ آنها مبنی بر اینکه کیفیت خودرو ایرانی پایین است و باید آن را ارتقا داد. تحریم خودرو ملی در شرایطی که رکود بر اقتصاد کشور حاکم بود و می‌توانست صنعت خودروسازی کشور و برخی صنایع وابسته به آن را زمین بزند و همچنین استقبال پرشور مردم از وام اعطاشده از سوی دولت برای خریدن همان خودروهایی را که تحریم شده بودند می‌توان مصداقی بر این ماجرا دانست.
از سوی دیگر باید در نظر گرفت مسلح بودن مردم به دانش اقتصادی ولو در حد اطلاع از شاخص‌های مهم اقتصادی کشور مانند رکود، تورم، بیکاری و... به آنها کمک خواهد کرد، تا در عرصه‌هایی که امکان مشارکت سیاسی برای آنها وجود دارد، مانند «انتخابات ریاست جمهوری» و همچنین «انتخابات مجلس»، کنشگری آگاهانه‌ای داشته باشند.
به هر حال زمانی که هر کاندیدای ریاست جمهوری اقدام به معرفی نماینده‌های خود در شاخه‌های مختلف از جمله بخش اقتصاد می‌کند، در صورتی که عموم مردم اطلاعات مکفی درباره مباحث اقتصادی داشته باشند و برنامه‌های اقتصادی کاندیدای ریاست جمهوری و نمایندگان او را مطالعه کنند، شانس بیشتری خواهند داشت که رئیس‌جمهور منتخب آنها، تیم اقتصادی خبره‌ای را برای هیات دولت خود معرفی کند، که وضعیت معاش مردم را در مسیر مناسب هدایت کند.

وضعیت غمناک سرانه مطالعه و تیراژ کتاب و روزنامه در ایران
به‌طور کلی با توجه به سرانه مطالعه در کشور و تیراژ کتاب و روزنامه در ایران، نمی‌توان ایرانیان را فقط نسبت به مسائل و مباحث اقتصادی «بی‌علاقه» دانست.
البته در ایران آمار دقیقی از سرانه مطالعه وجود ندارد ولی هر از گاهی آمارهایی از سوی برخی نهادهای رسمی اعلام می‌شود که با ارائه نرخ‌هایی مانند «18 دقیقه» در روز اغلب به سرانه مطالعه کشورهای اروپایی مانند انگلستان نزدیک است.
آمارهایی که به زعم بسیاری از کارشناسان، چندان قابل اتکا به نظر نمی‌رسند چون ضمن اینکه روش آماری محاسبات آنها چندان مشخص نیست، در بسیاری از این موارد، در عدد اعلام‌شده به عنوان سرانه مطالعه مواردی مانند زمان صرف‌شده برای مطالعه صفحات مجازی، نشریات، کتب درسی و... هم لحاظ می‌شود که در واقع لحاظ کردن چنین محاسباتی، در تعریف سرانه مطالعه جایگاهی ندارد.
شاید هنوز هم برخی آمار صحیح سرانه مطالعه در ایران را همانی می‌دانند که در سال 1387 توسط «رئیس کتابخانه ملی ایران»، اعلام شد. او سرانه مطالعه در کشور را روزانه «دو دقیقه»، اعلام کرده بود.
پایین بودن تیراژ کتاب در ایران و پایین‌تر آمدن آن نسبت به 10 سال گذشته نیز عاملی است که بنا بر گفته علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پایین بودن سرانه مطالعه در کشور تاثیر‌گذار بوده است.
به گفته او زمانی تیراژ کتاب در ایران کمتر از دو هزار نسخه نبوده است ولی اکنون به تیراژ 700‌نسخه‌ای رسیده‌ام. البته لازم به ذکر است که تیراژ 500 و حتی 300‌نسخه‌ای هم برای برخی کتاب‌ها داریم که این موضوع جای تاسف دارد.
البته بنا بر آمارهای موجود، در ایران سال‌هایی هم بوده که بعد از انقلاب اسلامی، تیراژ کتاب به 11 هزار نسخه نیز رسیده است.
سخنان جنتی در حالی قابل تامل است که چندی پیش، جلال ذکایی، از کارشناسان حوزه چاپ و نشر، تیراژ کتاب در برخی کشورهای اروپایی، از جمله روسیه را 100 هزار نسخه اعلام کرده بود.
از سوی دیگر تیراژ روزنامه به صورت کلی نیز ناامیدکننده است. چون در حالی که روزنامه‌های معتبر دنیا به ترتیب پرتیراژترین، یومیوری شیمبون ژاپنی با تیراژ 10 تا 15 میلیون نسخه، نشریه بیلد آلمانی با تیراژ نزدیک به سه میلیون نسخه، دیلی‌میل انگلیسی با تیراژ 5 /2 میلیون نسخه، نیویورک‌تایمز آمریکایی با تیراژ حدود دو میلیون نسخه، در دکه‌های روزنامه‌فروشی این کشور قرار می‌گیرند، طبق آخرین آماری که حسین انتظامی، معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داده است، مجموعه نشریات در ایران، تیراژی کمتر از یک میلیون نسخه دارند.
طبعاً چنین وضعیتی شامل حال نشریات اقتصادی نیز شده‌اند و در واقع ما وقتی از بی‌علاقگی مردم نسبت به پیگیری مباحث اقتصادی سخن می‌گوییم، می‌توان در نگاهی کلان این وضعیت را در بی‌میلی کلی مردم نسبت به مطالعه روزنامه و کتاب جست‌وجو کرد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها