شناسه خبر : 14134 لینک کوتاه

نگاه اقتصاددانان به فوتبال

جام جهانی و اثبات نظریه‌های اقتصادی

همواره وقتی بحثاز اقتصاد و فوتبال به میان می‌آید، خود به‌ خود ذهن به سراغ ارقام قرارداد بازیکنان می‌رود. اینکه آیا تناسبی بین حقوق و کاری که فوتبالیست‌ها انجام می‌دهند وجود دارد؟

پویا جبل‌عاملی / مشاور علمی نشریه
روزهای فوتبالی جهانیان رو به پایان است. دوره‌ای یک‌ماهه که هر چهار سال رخ می‌دهد و همه تحولات دنیای ما را کم و بیش به دست فراموشی می‌دهد و چشم‌ها همه خیره به توپ فوتبالی می‌شود که این بار در برزیل می‌گشت. فوتبال نه تنها نقطه مشترک و دغدغه مللی آنهایی می‌شود که در جام جهانی حضور دارند، بل آنهایی هم که نیستند از این ضیافت انسانی بهره می‌برند و لذت زندگی را در طرفداری از فلان و بهمان تیم تجربه می‌کنند و هر زمان که تیم محبوبشان حذف شود، آنها نیز به مانند شهروندان آن تیم ناراحت و محزون می‌شوند. این معجزه فوتبال است که می‌تواند این چنین برای یک ماه بر زندگی اغلب آدمیان مستولی شود و زبان مشترک همه آنها شود. در اینجا اما می‌خواهیم از دید دیگری به فوتبال نگاه کنیم، می‌خواهیم از زاویه اقتصاد به فوتبال بنگریم.

اقتصاد و فوتبال
همواره وقتی بحث از اقتصاد و فوتبال به میان می‌آید، خود به‌ خود ذهن به سراغ ارقام قرارداد بازیکنان می‌رود. اینکه آیا تناسبی بین حقوق و کاری که فوتبالیست‌ها انجام می‌دهند وجود دارد؟ آیا دستمزد آنان عادلانه است؟ آیا با توجه به این دستمزدها و احتمال ناچیز ستاره شدن مناسب و اقتصادی است که افراد زندگی خود را مصروف فوتبالیست‌شدن کنند؟ اگر نشدند آیا هزینه انجام‌شده از زمان بگیر تا هزینه‌های نقدی و منافع از دست رفته برای تبدیل شدن به متخصصی دیگر، عقلانی بوده است؟ گویی اصلی‌ترین نقطه مشترک فصل فوتبال و اقتصاد این موضوعات است. البته در کنار این مسائل، مباحث خرد و کلان‌تر دیگری نیز مطرح می‌شود.
اینکه صنعت فوتبال به عنوان یکی از گزینه‌های پررنگ زیرمجموعه صنعت خدمات و سرگرمی، چقدر می‌تواند به اقتصاد کشورها کمک کند؟ برگزاری جام جهانی چه منافعی را نصیب برگزارکننده می‌کند؟ صنعت فوتبال چه زمینه‌های اقتصادی دیگر را باز می‌کند؟ میزان هزینه‌کرد افراد برای فوتبال چقدر است؟ افراد چند درصد مصرف خود را به فوتبال اختصاص می‌دهند؟ شبکه‌های تلویزیونی چگونه می‌توانند به بهترین شکل از صنعت فوتبال کسب منفعت کنند؟ اینها و سوالات مشابه دیگر بارها و بارها در مطبوعات و به خصوص رسانه‌های اقتصادی مطرح شده است. اما این تنها زمینه‌های ارتباطی بین اقتصاد و فوتبال نیست.

نظریه‌های اقتصادی
پیش از شروع بازی‌های جام جهانی، نیویورک‌تایمز مقاله‌ای به قلم گری ماتر به چاپ رساند که در آن او بیشتر زمینه‌هایی را که می‌توان از فوتبال برای پیشبرد علم اقتصاد استفاده کرد، باز می‌کند. او در طول این مقاله مثال‌های جالبی می‌زند که نشان می‌دهد چگونه یک محقق فرهیخته و با ذهن باز می‌تواند از فوتبال برای آزمون کردن نظریه‌های اقتصادی استفاده کند. حتی برخی از مثال‌های او به گونه‌ای است که گویی برای اثبات نظریه اقتصادی فقط می‌بایست از فوتبال استفاده کرد. در اینجا مثال‌های او را مرور می‌کنیم.
ماتر نشان می‌دهد که چگونه می‌توان از فوتبال برای اثبات تعادل نش در بازی‌های تکراری استفاده کرد. بازی تکراری در نظریه بازی‌ها به بازی‌ای گفته می‌شود که دو طرف باید چندین بار آن را تکرار کنند و همین تکرار بازی موجب می‌شود که استراتژی انتخابی از سوی بازیگران متفاوت از بازی باشد که یک بار انجام می‌شود. مثلاً دو عرضه‌کننده یک کالا را در نظر بگیرید که سود هر کدام به فروش دیگری بستگی دارد و آنها در طول زمان باید با هم بازی (رقابت) کنند. بازی سنگ، کاغذ، قیچی نیز یک بازی تکراری است. در این گونه بازی‌ها فرد می‌بایست اثر کنش خود را بر کنش‌های آتی طرف مقابل در بازی‌های بعدی مورد توجه قرار دهد و استراتژی خود را انتخاب کند. نش می‌گوید در این‌گونه بازی‌های تکراری با جمع صفر (برد یکی با باخت دیگری همراه است)، کنش یکسان در هر بازی بهینه نیست. مثل این می‌ماند که شما در بازی سنگ، کاغذ، قیچی، همیشه سنگ را انتخاب کنید و در نتیجه طرف مقابل می‌داند که برای پیروزی می‌بایست همیشه کاغذ بیاورد و شما همیشه خواهید باخت. روش بهینه بر مبنای نظر نش آن است که شما کنش خود را به شکلی غیرقابل پیش‌بینی انتخاب کنید و درصد احتمال هر کنش شما با هم برابر باشد. یعنی مثلاً در بازی مورد اشاره احتمال سنگ آوردن شما 33/33 درصد باشد. اما چگونه می‌توان درستی تعادل نش را در واقعیت آزمون کرد.
پنالتی در بازی فوتبال یک بازی با جمع صفر بین پنالتی زننده و دروازه‌بان است، و برای آزمون تعادل نش می‌توان از آن استفاده کرد و در دنیای واقعی کمتر می‌توان چنین نمونه صاف و پوست‌کنده‌ای را برای آزمون بازی‌های تکراری استفاده کرد. اگر تعادل نش درست باشد باید احتمال به طرف راست زدن دروازه با طرف چپ برابر باشد. ماتر با جمع‌آوری داده‌های 9017 پنالتی بین سال‌های 1995 تا 2012 از کشورهای مختلف، نشان داد که تقریباً 60 درصد پنالتی‌ها به سمت راست و 40 درصد به سمت چپ بوده است که این تفاضل نیز به خاطر راست‌پا بودن بیشتر بازیکنان است. از همین‌رو، پنالتی‌ها نشان می‌دهد که افراد بر مبنای تعادل نش رفتار کرده‌اند.
مثال جالب دیگر مربوط به آزمون کردن فرضیه بازار کارا‌ست؛ یکی از اصلی‌ترین مباحث در بازارهای مالی. بر مبنای این فرضیه، بازارها به طور کامل و بسیار سریع به اطلاعات واکنش نشان می‌دهند، به گونه‌ای که هر فرد نمی‌تواند با اطلاعات سود اقتصادی ببرد مگر آنکه قبل از آشکار شدن اطلاعات از آن خبر داشته باشد. اگر این فرضیه درست باشد می‌بایست با آشکار شدن هر اطلاعاتی در مورد بازار، روند قیمتی بالا و پایین شود و وقتی اطلاعاتی نباشد، روند قیمتی کاملاً ثابت باشد. در دنیای واقعی با وجود اطلاعات بی‌شمار و اتفاقات متفاوت بسیار سخت می‌توان عوامل مختلف را جدا کرد و اثر اطلاعات را بر یک بازار سنجید اما فوتبال موردی است که می‌توان با آن فرضیه بازار کارا را اثبات کرد.
دو اقتصاددان در یکی از معروف‌ترین ژورنال‌های اقتصادی با تحلیل ثانیه به ثانیه بازار شرط‌بندی فوتبال روی بازی‌هایی متمرکز شدند که در ثانیه‌های پایانی نیمه اول دارای گل بوده است. از آنجایی که در استراحت بین دو نیمه فوتبال انجام نمی‌شود یعنی اطلاعات تازه‌ای وجود ندارد اما بازار شرط‌بندی ادامه می‌یابد، وضعیت منحصر به فردی برای اثبات یا رد فرضیه بازار کارا به دست می‌آید. این فرضیه اگر درست باشد، باید در بین دو نیمه هیچ تغییر محسوسی در اندازه شرط‌بندی‌ها انجام نشود و این دو اقتصاددان نشان می‌دهند وقتی گل در ثانیه‌های پایانی انجام می‌شود، شرط‌بندی سنگینی در بازار صورت می‌گیرد اما در بین دونیمه ارزش شرط‌بندی‌ها ثابت است. این به معنای آن است که ضروری‌ترین شرط تحقق بازار کارا، در بازار شرط‌بندی رخ داده است.
این مثال‌ها نشان می‌دهد که محققان چگونه با نوآوری خود از فوتبال به عنوان ابزاری برای اثبات نظریه‌های اقتصادی سود می‌جویند. محقق کسی است که با نگاه به اطراف خود ذهن خویش را چنان به حرکت می‌اندازد که می‌تواند به دانشی که بدان تعلق دارد، یاری رساند. تنها تمرکز بر کتاب و مرور فرضیه‌ها کافی نیست.
نوآوری کاری است که یک اقتصاددان محقق باید انجام دهد و متاسفانه دانشکده‌های ما خالی از این موضوع است. اینکه چرا تحقیقات موثر و نوآوری‌هایی که در میان اقتصاددانان وجود دارد، اینجا نیست می‌بایست مفصل بحث کرد و موانع تحقیق را یک به یک شمرد که بزرگ‌ترین آن عدم ارائه انگیزه کافی به محقق است اما بخشی از مساله نیز به خود محققان ما برمی‌گردد. می‌بایست از این راه‌حل‌های متهورانه درس گرفت و اقتصاددانان ما نیز به جرگه اصلی تحقیقات اقتصادی ملحق شوند.

دراین پرونده بخوانید ...

  • تنگنای رکود

    چرا بازسازی ساختار نظام مالی و بانکی کشور ضرورت دارد؟

    تنگنای رکود

دیدگاه تان را بنویسید