شناسه خبر : 12067 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بررسی جایگاه شهرت در تئوری بازی‌ها

بازی با شهرت

کنش‌ها و واکنش‌های انسان‌های در تعامل با یکدیگر، تاکنون از جهات مختلفی مورد بررسی قرار گرفته. تئوری بازی‌ها به عنوان متاخرترین شاخه علمی برای بررسی همین کنش‌ها و واکنش‌ها سعی در تبیین چرایی و چگونگی رسیدن اجتماع به تعادل ناشی از آن دارد و بیان می‌دارد که چرا عقلانیت فردی لزوماً نمی‌تواند جامعه را به بهترین تعادل برساند.

بهنام قربانی‌چناری

کنش‌ها و واکنش‌های انسان‌های در تعامل با یکدیگر، تاکنون از جهات مختلفی مورد بررسی قرار گرفته. تئوری بازی‌ها به عنوان متاخرترین شاخه علمی برای بررسی همین کنش‌ها و واکنش‌ها سعی در تبیین چرایی و چگونگی رسیدن اجتماع به تعادل ناشی از آن دارد و بیان می‌دارد که چرا عقلانیت فردی لزوماً نمی‌تواند جامعه را به بهترین تعادل برساند. معروف‌ترین مبحث در تئوری بازی‌ها معمای زندانی1 است. در معمای زندانی، با دو متهم سروکار داریم که در رابطه با جرمی مشترک دستگیر شده‌اند. قواعد بازی ساده است. اگر هر دو نفر از لو دادن طرف مقابل سر باز زنند هر کدام به دو سال زندان محکوم می‌شوند و اگر هر دو همدیگر را لو دهند آنگاه هرکدام به 10 سال زندان محکوم خواهند شد. تا اینجای کار پاسخ به معما ساده به نظر می‌رسد. هر کدام از طرفین می‌توانند تصمیم بگیرند که سکوت اختیار کنند، به دو سال زندان محکوم شوند. اما قاعده سومی نیز در کار است که تصمیم‌گیری در این زمینه را کمی پیچیده‌تر می‌کند. اگر یکی از دستگیرشدگان دیگری را لو بدهد و دیگری از لو دادن رفیقش سر باز بزند، فرد لودهنده آزاد و فردی که سکوت اختیار کرده به 20 سال زندان محکوم خواهد شد.
راه‌حل‌های مرتبط با معمای زندانی اعم از راه‌حل استراتژی غالب، حذف استراتژی‌های مغلوب و راه‌حل مبتنی بر یافتن تعادل نش همگی به یک نتیجه ختم می‌شوند و آن اینکه بر اساس عقلانیت حاکم بر انسان‌ها هر دو فرد دیگری را لو داده و به 10 سال زندان محکوم خواهد شد. نتیجه 10 سال زندان برای هر دو فرد به مراتب بدتر از تحمل دو سال زندان است اما ترس از محکوم شدن به 20 سال زندان و رهایی طرف مقابل هر کدام را وا‌می‌دارد تا دیگری را لو دهد. این رفتار نتیجه عقلانیت فردی حاکم بر انسان است؛ عقلانیتی که ریشه‌ای عمیق داشته و قابل کتمان نیست. نتیجه باخت-باخت معمای زندانی، خود را در طیف وسیعی از مناسبات انسانی بازتولید می‌کند. برای مثال می‌توان رقابت تسلیحاتی بسیاری از کشورهای جهان را در نظر گرفت. در حالی که با بودجه هزینه‌شده در بخش نظامی، هر کشور می‌تواند به میزان زیادی به رفاه شهروندان خود بیفزاید اما علاوه بر صرف‌نظر از این رفاه در این کشورها، خود این هزینه‌های نظامی در مواقعی عاملی می‌شوند برای جنگ و ویرانی و این یعنی یک نتیجه باخت-باخت.
اما نتیجه همیشه به چنین حالت بدی ختم نمی‌شود، بازیکنان در مواقعی هم می‌توانند خود را در تعادل بهتر قرار دهند. تئوری بازی‌ها بیان می‌دارد که مسائلی مانند امکان مذاکره بین دو طرف بازی یا امکان انعقاد قراردادهای تضمینی و همین‌طور تکرار بازی می‌تواند منجر به نتایج متفاوتی در بازی‌های چنین شود. در رابطه با بازی‌های تکرارشونده این‌طور بیان می‌شود که بازیکنان با توجه به شناختی که از هم در طول مدت بازی پیدا می‌کنند ممکن است بتوانند به نتیجه برد-برد برسند. از این نظر است که مقوله شهرت در تئوری بازی‌ها به میان می‌آید.

شهرت در بازی‌های تکرارشونده
داستان چوپان دروغگو را همه می‌دانند؛ چوپانی که به هنگام چرای گله‌اش در اطراف روستا به دروغ فریاد الامان سر می‌داد و چنان که در کتاب فارسی سال دوم دبستان خواندیم این عمل را نه یک بار که دو بار تکرار کرد. اهالی روستا در دفعات اول و دوم به کمک او رفتند اما هر بار خود را بازیچه دست چوپان یافتند و سرانجام در بار سوم یعنی زمانی که گرگ حقیقتاً به گله چوپان زده بود دیگر خبری از کمک نبود. این داستان ساده و قدیمی هرچند عمدتاً در مذمت دروغ نقل شده اما بیانگر وجه دیگری نیز هست که می‌توان آن را با استفاده از مفهوم شهرت در بازی‌های تکرار‌شونده تحلیل کرد. اهالی روستا در سومین تصمیم‌گیری در رابطه با واکنش نسبت به فریادهای چوپان به سابقه او در دروغگویی توجه کرده و اصل را بر دروغگو بودن او گذاشتند. این حقیقت بیانگر این است که شهرت ناشی از کنش‌های پیشین در واکنش‌های بعدی تاثیرگذار خواهد بود.
از نمونه‌های کاربرد نظریه بازی‌های تکرارشونده در اقتصاد می‌توان به بررسی رابطه دو بنگاه رقیب اشاره کرد. در یک دور از بازی این‌طور به نظر می‌رسد که هر دو بنگاه در صورت همکاری و پذیرفتن نقش بنگاه پیرو به سود بالاتری دست پیدا می‌کنند اما هر دو بنگاه با اتخاذ استراتژی منجر به تبدیل شدن به بنگاه رهبر عملاً با یکدیگر همکاری نکرده و هر دو در حاشیه سود پایین‌تری قرار خواهند گرفت. اما از آنجایی که حیات دو بنگاه تنها محدود به یک دوره نیست پس می‌توان گفت که فرصت تکرار بازی بین دو بنگاه به وجود می‌آید.
توضیح اینکه بنگاهی که اولین استراتژی را اتخاذ می‌کند و آغازگر بازی است استراتژی مبتنی بر همکاری را اتخاذ کرده و منتظر عکس‌العمل رقیب می‌ماند و در مرحله بعد متناسب با عکس‌العمل حریف اقدام می‌کند. عکس‌العمل هر بنگاه در برابر دیگری در بازی‌های تکرارشونده، بر مبنای دو نوع استراتژی تعریف می‌شود.
نوع اول، استراتژی مبتنی بر TFT است. TFT خلاصه عبارت Tit for Tat است. شاید بتوان عبارت «این به آن در» را به عنوان ترجمه تحت‌اللفظی Tit for Tat به‌کار برد. در استراتژی مبتنی بر TFT هر عدم همکاری از طرف حریف بلافاصله با عدم همکاری طرف مقابل در دوره بعد تلافی خواهد شد. بنابراین حالا که بنگاه اول همکاری را آغاز کرده بنگاه دوم باید تصمیم‌گیری کند. اگر او استراتژی رهبری را در پیش بگیرد حاشیه سود بالایی را در این دوره کسب خواهد کرد اما باید در دوره بعد منتظر عکس‌العمل حریف باشد که طبعاً عدم همکاری خواهد بود و در این صورت ادامه بازی ممکن است به تعادلی مبتنی بر عدم همکاری ختم شود. اما اگر بنگاه دوم بنا را بر همکاری بگذارد اگرچه سود کمتری در این دوره عایدش می‌شود اما در عوض در دوره‌های بعد می‌تواند از حاشیه سود بالاتر ناشی از همکاری دو‌جانبه بهره ببرد و این همکاری در صورت تکرار دوباره از سوی طرفین به یک همکاری پابرجا منتج می‌شود.
نوع دوم استراتژی که در این مقاله به آن می‌پردازیم، استراتژی مبتنی بر TF2T است. این عبارت خلاصه Tit for two tat است که ترجمه فارسی آن شاید عبارت غریب «این به دو تا از آن در» باشد. در استراتژی TF2T هر یک از بازیکنان نه فقط تصمیم پیشین حریف که ترکیب دو تصمیم پیشین او را به عنوان ملاک عکس‌العمل خود قرار می‌دهند. بدین صورت که بنگاه اول حتی در صورت عدم همکاری بنگاه دوم در بازی اول بار دیگر می‌تواند استراتژی مبتنی بر همکاری را در پیش بگیرد اما در صورت تکرار مقابله حریف، خود نیز راه عدم همکاری را برمی‌گزیند. به این ترتیب ملاک شهرت هر بازیکن در TF2T دو عمل پیشین و در TFT عمل پیشین اوست. اکنون می‌توان گفت در داستان چوپان دروغگو معیار تصمیم‌گیری بر اساس TF2T بوده چرا که اهالی روستا بعد از اولین دروغ چوپان نیز باز هم به کمکش آمدند.

شهرت از دید نهادگرایان
شهرت در بازی‌های تکرارشونده در اقتصاد به زبان دیگری در ادبیات اقتصاددانان نهادگرا جای دارد. الیور ایتن ویلسامسون2 اقتصاددان نهادگرای آمریکایی، پیوستگی را منبع ارزش قلمداد می‌کند. 3 او معتقد است این پیوستگی از روحیه همکاری تغذیه می‌کند و جدایی از همین روحیه همکاری و فروکاستن این موضوع به متن قوانین این پیوستگی را در معرض تهدید قرار می‌دهد. از نظر ویلیامسون اگر در مورد روابط میان عوامل اقتصادی مثلاً شرکت و مشتریانش فرآیند شخصی‌سازی پیاده شود، عوامل اقتصادی به‌جای پیگیری بندهای قرارداد از اعتماد متقابل میان یکدیگر بهره جسته و شهرت و اعتبار طرف مقابل ملاک واکنش قرار می‌گیرد و به این ترتیب هزینه‌های مبادلاتی که از ویژگی‌های ذاتی قراردادهای ناکامل هستند کاهش پیدا کرده و کارایی اقتصادی افزایش می‌یابد. به همین جهت است که نهادگرایانی نظیر ویلیامسون پیوستگی را منبع ارزش قلمداد می‌کنند.

پی‌نوشت‌ها:
1- Prisoners delimma
2- Oliver E.Williamson, the economics of governance, 1981, p.3, 4
3- Oliver Eaton Williamson

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید