شناسه خبر : 10044 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ریشه‌یابی ناکامی سیاست توسعه صادرات در میزگرد مسعود کرباسیان و مسعود خوانساری

یک روز به نام صادرات هر روز به کام واردات

دو مدیر نام‌آشنای اقتصاد ایران یکی در دولت و دیگری از جنس بخش خصوصی در کنار یکدیگر نشستند و از دلایل ناموفقیت سیاست توسعه صادرات طی چند دهه گذشته سخن گفتند. یکی از آنها وضعیت اقتصاد کشور را تجزیه و تحلیل کرد و ریشه مشکلات صادرات را نشات‌گرفته از مصائب بخش تولید، مسائل فضای کسب و کار و مداخله‌های بسیار دولت در اداره اقتصاد کشور دانست. آن دیگری از وزنه سنگین توجه به واردات در مقابل صادرات گلایه کرد. نشان به آن نشان که در سال یک روز به فکر صادرات می‌افتیم و در مقابل ۳۶۴ روز برای واردات تلاش می‌کنیم. مسعود کرباسیان رئیس‌کل گمرک و مسعود خوانساری رئیس اتاق بازرگانی تهران هر دو طی این میزگرد جزء به جزء موانع پیش روی توسعه صادرات را بررسی کردند.

سایه فتحی - مرضیه محمودی

دو مدیر نام‌آشنای اقتصاد ایران یکی در دولت و دیگری از جنس بخش خصوصی در کنار یکدیگر نشستند و از دلایل ناموفقیت سیاست توسعه صادرات طی چند دهه گذشته سخن گفتند. یکی از آنها وضعیت اقتصاد کشور را تجزیه و تحلیل کرد و ریشه مشکلات صادرات را نشات‌گرفته از مصائب بخش تولید، مسائل فضای کسب و کار و مداخله‌های بسیار دولت در اداره اقتصاد کشور دانست. آن دیگری از وزنه سنگین توجه به واردات در مقابل صادرات گلایه کرد. نشان به آن نشان که در سال یک روز به فکر صادرات می‌افتیم و در مقابل 364 روز برای واردات تلاش می‌کنیم. مسعود کرباسیان رئیس‌کل گمرک و مسعود خوانساری رئیس اتاق بازرگانی تهران هر دو طی این میزگرد جزء به جزء موانع پیش روی توسعه صادرات را بررسی کردند و مشکلاتی چون اقتصاد دستوری، سیاست‌های خلق‌الساعه، نبود سازوکارهای صادراتی، فضای ناپایدار دیپلماتیک، سیاست‌های ارزی نامطلوب، عوارض سنگین صادراتی و رویه‌های دست و پاگیر را علت اصلی نابرابری صادرات در مقابل واردات عنوان کردند. این مدیران اقتصادی یکی ازموانع مهم درزمینه رشد صادرات را عضو نبودن در WTO دانستند. به‌طوری که به گفته کرباسیان مساله مهمی که باید توجه ویژه به آن شود پیوستن تولیدکنندگان و صادرکنندگان کشور به زنجیره تولید جهانی است. به همین جهت باید تردیدها برای عضویت در سازمان تجارت جهانی را کنار بگذاریم. مشروح این میزگرد را درادامه می‌خوانید.



در گذشته بارها بر سیاست توسعه صادرات تاکید شده و دولت‌های مختلف برای رسیدن به این نتیجه، سیاست‌های مختلف را آزموده‌اند اما در مقایسه با آنچه در دیگر کشورها شاهدیم، به نظر می‌رسد سیاست توسعه صادرات در ایران توفیق چندانی نداشته است. در این مجال قصد داریم این رویکرد ناموفق را تجزیه و تحلیل کنیم. از آقای مهندس خوانساری شروع می‌کنیم و می‌خواهیم طرح مساله را بر عهده ایشان بگذاریم.

مسعود خوانساری: ناکامی ما در توسعه صادرات خیلی عجیب نیست. چون سیاستگذاری، برنامه‌ریزی و بسیج توان ملی برای تحقق چنین سیاستی نداشته‌ایم. صادرات تافته‌ای جدا بافته از اقتصاد کشور نیست و به عبارتی برشی از وضع امروز سیاست، اقتصاد و جامعه ماست. آنچه می‌بینید، محصول تفکراتی است که از دهه 50 بر کشور حاکم شده و بعدها بنا به دلایل مختلف، تداوم پیدا کرده و وضع موجود را رقم زده است. با وجود درآمدهای نفتی، چه نیاز به صادرات؟ این تفکر بوده که در چند دهه گذشته، باعث ناکامی ما در توسعه صادرات شده است. چون قاعدتاً اگر غیر از این بود، امروز با جهان بیرون رابطه خوبی داشتیم، گرفتار تحریم نمی‌شدیم و کشوری توسعه‌یافته‌تر بودیم. همان‌طور که اشاره کردم، صادرات تافته جدا بافته‌ای از اقتصاد کشور نیست. اگر مقایسه کنید، می‌بینید جایگاه جهانی ما در رده‌بندی کشورهای صادرکننده کالا و خدمات، به جایگاه ما در رتبه‌های آزادی اقتصادی، فساد، شفافیت و دیگر رده‌بندی‌ها نزدیک است. به عبارتی به هم می‌آیند.
علاوه بر این، باید به این نکته توجه داشته باشیم که صادرات مجزا از سایر بخش‌های اقتصادی کشور نیست، اگر مشکلی در یکی از این بخش‌ها وجود داشته باشد اثر خود را بر تمام بخش‌های اقتصادی می‌گذارد. تمام بخش‌های اقتصادی به شکل زنجیروار به هم متصل هستند و نمی‌توان یک بخش را جدا کرد، مورد توجه و حمایت قرار داد تا زمینه برای توسعه آن فراهم شود. وقتی در زمینه تولید مشکل داریم قطعاً اثر خود را بر روی صادرات نشان می‌دهد. از طرف دیگر بخش عمده مساله صادرات ما به فضای کسب و کار برمی‌گردد. در حال حاضر فضای کسب و کار مناسبی نداریم. این امر نیز به بزرگ بودن اندازه دولت، کارایی پایین و مداخله‌های زیاد در اداره اقتصاد کشور برمی‌گردد. وقتی اقتصاد آزاد و رقابتی در کشور حاکم نیست و اقتصاد دستوری، مبنای سیاستگذاری است نباید انتظار رشد و توسعه در بخش تولید، تجارت و صادرات داشته باشیم. تجربه نشان می‌دهد توسعه از مسیر اقتصاد دستوری و مداخله دولت به وجود نمی‌آید.

چالش اصلی را در چه می‌بینید؟

مسعود خوانساری: چالش اصلی در نوع تفکر حاکم بر سیاست و اقتصاد کشور است. رفع موانع تولید و صادرات کار دشواری نیست و گره فکری سیاستمداران باید باز شود. امروز بیشتر مشکلات کشور نیاز به تصمیم سیاسی دارد. اگر از این مساله بگذریم، چالش اصلی ناکامی در صادرات را باید در تولید جست‌وجو کرد. بنابراین نمی‌توانیم بدون آنکه مشکلات تولید و فضای کسب و کار را حل کنیم، برای صادرات سیاستگذاری کنیم. اگر صادرات خدمات فنی و مهندسی و گردشگری را هم در نظر بگیریم علاوه بر مسائل بخش تولید و فضای کسب و کار باید وضعیت زیرساخت‌ها، مسائل فرهنگی و اجتماعی را نیز در نظر بگیریم. قطعاً رشد صادرات به رفع مشکلات در سایر بخش‌ها نیاز دارد. من تصور می‌کنم به اندازه کافی قانون و مقررات در کشور در جهت تسهیل و توسعه صادرات وضع شده است. مشکل ما در اجرای قانون و مقررات است. البته در برخی موارد قوانین بسیار زیاد و متناقضی داریم که خودش تبدیل به مشکل شده است. برداشت سلیقه‌ای از قانون نیز ما را با چالش مواجه کرده است. در زمینه سیاستگذاری و تعیین استراتژی هم آرمانی عمل می‌کنیم و توجهی به ظرفیت‌ها و توان داخلی نداریم. در نتیجه برنامه‌ها و هدفگذاری‌هایی تعیین می‌شوند که در میدان عمل محقق نمی‌شوند.

آقای مهندس خوانساری، ریشه ناکامی در صادرات را اول ذهنی و بعد تکنیکی می‌دانند. یعنی معتقدند اگر در زمینه صادرات موفق عمل نکرده‌ایم، چون واقعاً نخواسته‌ایم. شما هم چنین دیدگاهی دارید؟

مسعود کرباسیان: وضعیت صادرات کشور از حال و روز آن مشخص است. در سال یک روز به فکر صادرات می‌افتیم و در مقابل 364 روز برای واردات تلاش می‌کنیم. در تقویم اقتصادی ما همه روزها برای واردات ساخته شده‌اند و فکر می‌کنیم در یک روز خاص در سال باید از صادرکنندگان تجلیل کنیم. به این ترتیب روز صادرات هم برای ما تبدیل به یک مناسبت تقویمی شده در حالی که با این شعارهای بی‌مزه نمی‌توانیم صادرکننده موفق شویم.
در حال حاضر 14 رویه سیاستگذاری در عرصه تجارت داریم که 13 رویه آن برای واردات تنظیم شده است. از این شاکله چه انتظاری دارید؟ اشاره کردید که ریشه اصلی ناکامی ما در صادرات، ذهنی است. بله، ذهنی است اما علاوه بر آن، مشکل سیاستگذاری، قانونگذاری و لجستیکی هم داریم. در زمینه سیاستگذاری، اولویت با واردات است. با تعارف هم نمی‌شود این رویه را برعکس کرد. قانونگذار هم به واردات بیشتر حساسیت نشان می‌دهد و در زمینه بسترها و زیرساخت‌ها هم مشخص است که ضعف‌های زیادی داریم. مثلاً اگر از بالا به نقشه ایران نگاه کنیم می‌بینیم همه راه‌ها به تهران و به مراکز ختم می‌شود. در حالی که اگر سیاست توسعه صادرات در دستور کار بود، امروز بخشی از این راه‌ها باید به بیرون کشور هدایت می‌شد.
اصلاً شاکله اقتصادی کشور بر اساس واردات تعریف شده است. واردات همه فکر و ذهن سیاستگذاران را به خود معطوف کرده و تمام هم و غم ما این است که چگونه واردات را تسهیل کنیم. تمام بخش‌های درگیر در امر تجارت از حمل و نقل و مرزها گرفته تا مناطق آزاد و... در جهت رفع مشکلات واردات بسیج می‌شوند. اما آیا تاکنون به صادرات هم این‌گونه توجه کرده‌ایم؟ نتیجه این شده که سازمان‌ها و سازوکارهای ما برای واردات تنظیم شده‌اند و کمتر مبتنی بر صادرات شکل گرفته‌اند.
اما راهکار صحیح این است که ابتدا فکر و ذهن مجموعه حاکمیت برای خیز صادراتی آماده شود و پس از آن، از همه عوامل موجود برای تحقق اهداف مورد نظر استفاده کنیم. باید بنیان‌های تولید برای توفیق در زمینه صادرات آماده شوند. در حال حاضر بحث‌های ما در امور گمرکی بیشتر بر چگونگی کنترل‌ها و ارتقای سیستم‌هایمان در بخش واردات، تاکید دارد یا در تلاشیم از میزان تعرفه‌هایمان بکاهیم تا در امر واردات تسهیل ایجاد کنیم اما در مورد صادرات آیا به چنین مسائلی توجه کرده‌ایم؟ در بهترین حالت، برای رشد صادرات تنها به ظرفیت داخل کشور توجه کرده‌ایم و هیچ‌گاه نرفته‌ایم با کشوری مذاکره کنیم که تعرفه‌های گمرکی‌اش را برای تسریع در ورود کالاهای ایرانی کاهش دهد. این امر نشان می‌دهد ما به دیپلماسی اقتصادی توجه نمی‌کنیم در حالی که موقعیت استراتژیک در این زمینه در منطقه داریم و می‌توانیم از این مزیت در جهت ایجاد جهش‌های صادراتی استفاده کنیم. به گزارش اخیر موسسه جهانی مک‌کینزی در مورد اقتصاد ایران توجه کنید. به خوبی تشریح شده که ایران در چه موقعیت ژئوپولتیک و جغرافیایی بی‌نظیری قرار دارد. هفت کشور محصور در خشکی در جوار ما هستند اما متاسفانه از این موقعیت بهره‌ای نمی‌گیریم. برخی کشورهای همسایه از این مزیت ما به خوبی استفاده می‌کنند اما خودمان در غفلت به سر می‌بریم. کالای تولید ترکیه از داخل ایران از طریق مرز مهران ترانزیت می‌شود تا به جنوب عراق برسد اما کالای ما به این مقصد نمی‌رسد. چون در داخل کشور به جای اینکه روند صادرات را تسهیل کنیم دائماً مانع ایجاد می‌کنیم. به طور مثال در دولت قبل، موضوع پیمان‌سپاری ارزی به مانعی جدی برای صادرات تبدیل شد. یا زمانی گفتند؛ کسی که می‌خواهد واردات انجام دهد باید اظهارنامه صادراتی داشته باشد. در همان مقطع بازار سیاه فروش اظهارنامه صادراتی شکل گرفت که تماماً جعلی بودند و گمرک باید وقت زیادی هم صرف مقابله با این‌گونه پدیده‌ها می‌کرد. آن‌وقت چطور انتظار داریم که توسعه صادرات داشته باشیم؟

آیا این دولت در برداشتن برخی موانع پیش روی صادرات اقدامی کرده است؟

مسعود کرباسیان: کاهش درآمدهای نفتی باعث توجه بیشتر به صادرات شده است. دائماً در حال اصلاح رویه‌ها و مقررات در جهت تسهیل صادرات هستیم. به همین علت نیز تراز تجارت خارجی در این دولت مثبت شد. با ایجاد تغییر نگرش‌ها می‌توانیم زمینه رشد صادرات را فراهم کنیم. اول مقررات و قوانین دست و پاگیر را از سر راه صادرات برداریم و در کنار آن برنامه‌ریزی و سیاستگذاری برای توسعه زیرساخت‌ها و حل مشکلات بنیادی تولید انجام شود. باید تمام ارکان تجارت کشور دست به دست هم دهند تا زمینه برای رشد و جهش صادرات فراهم شود. باید بازارچه‌های مرزی کشور جهت‌گیری صادرات داشته باشند و تا این حد غرق در واردات نشوند. مذاکرات تعرفه‌ای فقط باید برای صادرات شکل گیرند. مساله مهمی که باید توجه ویژه به آن شود پیوستن تولیدکنندگان و صادرکنندگان کشور به زنجیره تولید جهانی است. به همین جهت باید تردیدها برای عضویت در سازمان تجارت جهانی را کنار بگذاریم. جالب است؛ به اروپا با نرخ تعرفه بالا کشمش صادر می‌کنیم اما رقیبمان با کمترین تعرفه این محصول را صادر می‌کند. چون رقیب ما عضو WTO است این امتیاز را دارد اما صادرکننده ایرانی از این امتیاز محروم است. به ناچار صادرکننده ایرانی باید محصول خود را زیر قیمت بفروشد تا بازارش را از دست ندهد. در نتیجه این ظلم به صادرات ایران است هم گرفتار تعرفه بالاست و هم محصول خود را ارزان می‌فروشد. از طرف دیگر باید معضل تثبیت نرخ ارز را هم در اقتصاد ایران حل کنیم. پایین نگه‌داشتن نرخ ارز به ضرر صادرکننده تمام می‌شود و مشکلات آن را چند برابر می‌کند. متاسفانه به جای اینکه از صادرکننده حمایت شود دائماً به هزینه‌هایش اضافه می‌کنیم. در حالی که باید دولت حمایت یارانه‌ای برای صادرکنندگان در نظر بگیرد. جالب است که صادرکنندگان چین محصولات خود را از شرق آسیا به اروپا صادر می‌کنند اما هزینه تمام‌شده صادرات این کالاها پایین‌تر از هزینه تمام‌شده کالاهای ایرانی تمام می‌شود. کاملاً مشخص است که حمایت ویژه و مشوق صادراتی بالایی به صادرکنندگان چینی توسط دولت چین پرداخت می‌شود اما در کشور ما تنها یارانه‌ای که به صادرکننده به عنوان جایزه صادراتی پرداخت می‌شد هم از آنها دریغ شده است.

مسعود خوانساری: در دنیا بیشتر کشورها از محل مالیات درآمد کسب می‌کنند به همین دلیل توجه ویژه به رشد تولید و صادرات دارند چراکه هر چقدر تولید و صادرات آن کشور افزایش پیدا کند به همان میزان نیز درآمدشان نیز بیشتر خواهد شد. اما در ایران چون سالیان سال عمده درآمدمان از محل فروش نفت بوده، به رشد تولید و صادرات بخش خصوصی توجهی نشده است. شاید اگر قیمت نفت در سال‌های اخیر به شکل بی‌سابقه‌ای کاهش پیدا نمی‌کرد اصلاً به فکر توسعه صادرات نمی‌افتادیم و همچنان به پولی که از فروش نفت به دست می‌آوردیم می‌بالیدیم. متاسفانه نگاه صادرات‌محور وقتی در کشور ما حاکم می‌شود که قیمت نفت کاهش پیدا می‌کند. به محض اینکه قیمت نفت بالا می‌رود فراموش می‌کنیم صادراتی هم وجود دارد. در دولت قبل چون با وفور درآمدهای نفتی مواجه بودیم به طور کلی صادرات به حاشیه کشیده شد. 700 میلیارد دلار درآمد ارزی در این دوره از ناحیه فروش نفت نه‌تنها صادرات را به ورطه فراموشی کشاند که باعث تعطیلی بخش تولید کشور شد. مطمئن باشید اگر سال آینده قیمت نفت افزایش یابد، بازهم سیاست توسعه صادرات کنار گذاشته می‌شود. تا زمانی که این تفکر وجود دارد، این اقتصاد رشد نمی‌کند. نکته مهم بعدی، پا در هوا بودن بخش خصوصی است.
مدت‌های طولانی است که بخش خصوصی را بین زمین و هوا نگه داشته‌اند. هنوز تکلیف این بخش مشخص نیست. در همه سیاست‌های اقتصادی بر توسعه بخش خصوصی تاکید می‌شود اما در عمل اجازه رشد به این بخش نمی‌دهند. تا زمانی که شرکت‌های بزرگ بخش خصوصی که قابلیت رقابت با شرکت بین‌المللی را داشته باشند شکل نگیرند صحبت از توسعه صادرات، شوخی است.

یکی از مهم‌ترین و ریشه‌ای‌ترین نیازها برای توسعه صادرات، رابطه خوب با دیگر کشورهاست. در سال‌های گذشته با بسیاری از کشورها روابط سطح پایینی داشتیم. امروز هم رابطه خوبی با خیلی از کشورهای منطقه نداریم. فکر می‌کنید دیپلماسی چقدر به توسعه صادرات کمک کرده یا نقش بازدارنده ایفا کرده است؟

مسعود خوانساری: پایداری روابط بین‌المللی، مولفه مهمی در توسعه صادرات است. در یک فضای ناپایدار دیپلماتیک هیچ‌گاه با رشد و جهش صادراتی مواجه نخواهیم شد. چرا هاب هوایی به استانبول و دوبی رفت؟ اگر این هاب هوایی در ایران شکل می‌گرفت چه میزان درآمد برای ایران می‌توانست ایجاد کند؟ از زمانی که منطقه ناامن شده، آسمان ایران محل امنی برای پروازهای بین‌المللی است و درآمد ایران از حمل و نقل هوایی از 500 میلیون دلار در سال به یک میلیارد دلار رسیده است. در صورتی که با دیپلماسی صحیح می‌توانستیم میلیاردها دلار درآمد را جذب کنیم.
ما از منظر ارتباطات دریایی هم توانایی‌های بسیاری داریم. ایران می‌تواند به هاب دریایی هم تبدیل شود. قرار بود بندرعباس به هاب منطقه‌ای تبدیل شود. همان‌طور که آقای دکتر کرباسیان اشاره کردند، هفت کشور محصور در خشکی با ما در ارتباط هستند. هاب دریایی باید در ایران تشکیل می‌شد اما به دلیل ارتباط ضعیف ما با دیگر کشورها، این مزیت را هم از دست دادیم. اهمیت دیپلماسی پویا و فعال و همین‌طور تعیین تکلیف با جهان، برای توسعه صادرات بسیار مهم و اساسی است.
باید بتوانیم در موافقتنامه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی عضو باشیم. افغانستان به WTO پیوسته اما ما هنوز عضو سازمان تجارت جهانی نشده‌ایم. در موافقتنامه‌‌های منطقه‌ای و بین‌المللی عضو نیستیم و طبیعتاً از مزایایی هم که این توافقنامه‌ها می‌توانند برای ما ایجاد کنند محروم مانده‌ایم. این مساله اهمیت دیپلماسی خارجی را مشخص می‌کند. اما این مسوولیت تنها بر عهده وزارت امور خارجه نیست و نباید تنها از وزارت امور خارجه انتظار داشت. حاکمیت در همه سطوح باید چنین دغدغه‌ای داشته باشد. اگر بتوانیم مشکلاتمان را با دنیای خارج حل کنیم این مساله بر صادرات و تجارت ما قطعاً تاثیرگذار است. صادرات ما به عربستان زیاد بوده است. سیمان یکی از کالاهایی است که به عربستان صادر می‌کردیم. اما بعد از حمله به سفارت عربستان، بسیاری از صادرکنندگان سیمان ما دچار مشکل شدند. به همین دلیل است که من به شدت معتقدم دیپلماسی خارجی در عرصه تجارت بسیار مهم است.

آقای دکتر کرباسیان شما گفتید برخی از رویه‌های تجارت و صادرات اصلاح شده است. کدام رویه‌ها اصلاح شده است؟

مسعود کرباسیان: بگذارید سوالتان را این‌گونه جواب دهم که چه کاری باید کرد که رویه‌ها تغییر کند. البته من در دل این مساله به اقداماتی هم که شده اشاره می‌کنم. در دهه 60 که معاون صنایع سنگین بودم. کل ارزی که به بخش صنایع سنگین تعلق می‌گرفت 70 میلیون دلار بود و همه از کمبود ارز گله داشتند. چون کارخانه‌هایی که هنوز فعال بودند باید ارز مورد نیازشان را خودشان تامین می‌کردند. خاطرم هست یکی از تجار بزرگ ترکیه که چند کارخانه بزرگ داشت، به ایران آمده بود تا طلب پنج میلیون دلاری خود را از یک کارخانه دولتی وصول کند. دو روز تمام پشت در اتاق مدیر کارخانه نشسته بود. روز اول از ساعت 8 صبح تا 5 عصر بی‌آنکه چیزی بخورد، پشت در اتاق مدیر کارخانه نشست. در نهایت، قند خونش افت کرد و او را به بیمارستان بردند. با این حال باز هم دست نکشیده و روز دوم هم خودش را به دفتر آن مدیر رسانده بود تا اینکه طلب خود را دریافت کرد. این سرمایه‌گذار ترک می‌گفت شما نمی‌توانید صادرکننده خوبی باشید. چون مدیر دولتی شما حاضر نیست برای بازارگشایی یا دریافت مطالبات خود وقت صرف کند. نگاه ما این است که کشورهای دیگر باید از ما خواهش کنند تا جنسمان را به دیگران بفروشیم. پس یک مشکل از تفکر اشتباه ما ناشی می‌شود. صادرات را وظیفه دولت یا بخش خصوصی می‌دانیم. صادرات، بخش خصوصی و دولتی نمی‌شناسد. صادرات برای هر حاکمیتی، الزام است. وقتی ما باید یک واحد را اداره کنیم، فردی باید خود را ملزم و مسوول تامین مالی بداند و سعی کند نیاز واحدش را تامین کند. بخش خصوصی این انگیزه را دارد که برای ادامه بقای خود به دنبال تامین مالی برود اما مدیر واحدهای دولتی و شبه‌دولتی چنین الزامی را حس نمی‌کنند. ما هنوز نتوانسته‌ایم عضو WTO باشیم. اما مشکلات دیگری هم وجود دارد. در صادرات کالا دو اصل مهم را باید در نظر بگیریم. یکی اینکه کالای رقابت‌پذیر به صورت انبوه تولید کنیم و دیگر اینکه به خریدار اطمینان بدهیم که همواره قادر به تامین نیازهای او هستیم. اخیراً آقای جلال‌پور در کانال تلگرامش به ممنوعیت ناگهانی صادرات پسته در سال 1391 اشاره کرد. در آن دوره به دلیل افزایش قیمت پسته و در یک اقدام عجیب، معاون اول وقت رئیس‌جمهور بخشنامه‌ای صادر کرد که بر اساس آن، صادرات پسته ممنوع شد. در اثر این اقدام بسیار عجیب، بخشی از بازارهای صادراتی پسته را از دست دادیم و مشتریان قدیمی ما سراغ دیگران رفتند. این‌گونه مداخلات لطمات جبران‌ناپذیری به صادرات ما می‌زند و اعتبار ما را در بازارهای جهانی زیر سوال می‌برد.
چگونه باید به خریداران کالای خود در بازارهای جهانی اطمینان بدهیم که می‌توانند کالایی را به راحتی و برای بلندمدت از ما بخرند و ما هم تضمین کنیم که یک‌باره با یک بخشنامه دولتی همه قرار و مدارهایمان به هم نمی‌ریزد. اما از همه اینها مهم‌تر چهره‌ای است که ما از خودمان به دنیا نشان داده‌ایم. «لستر تارو» در کتاب «برندگان و بازندگان جهانی‌شدن» می‌گوید بزرگ‌ترین کشور متقلب دنیا چین است. اما چین هر چند وقت یک بار به‌صورت نمایشی کالاهای بی‌کیفیت خود را معدوم می‌کند تا این پیام را به بازارهای جهانی بدهد که با کالاهای تقلبی و غیراستاندارد برخورد می‌کند. اما ما به خودمان اجازه می‌دهیم که راحت خود و دیگر سازمان‌هایمان را متهم کنیم و بعد هم بگوییم رتبه فساد اداری‌مان چند است و در فلان موضوع چه رتبه‌ای داریم. در همین بحث پولشویی وزیر اقتصاد را به مجلس کشاندیم که توضیح بدهد چرا دولت این تفاهمنامه را امضا کرده و آیا کار درستی انجام داده یا نه. ما چه چهره‌ای از خودمان به جهان نشان داده‌ایم؟ آیا ما چهره قابل اطمینانی به خریداران خارجی نشان داده‌ایم؟ بعد شما می‌گویید ما باید پشتیبان لجستیک منطقه باشیم.
بخشی دیگر از مشکلات هم به رویه‌های موجود در داخل کشور برمی‌گردد. اینکه فرآیند صادرات در کشور ما زمان‌بر و پیچیده است. مثلاً معتقدم کارت بازرگانی را باید حذف کنیم. هر فردی که عضو اتاق‌های بازرگانی است باید اجازه صادرات داشته باشد. اگر تولیدکننده توانسته بازار جدیدی را برای کالای خود پیدا کند باید اجازه دهیم کالایش را به سادگی صادر کند. ما صادرات را سخت گرفته‌ایم اما واردات آسان است. برای واردات همه نوع کارتی می‌دهیم و امر واردات را تسهیل می‌کنیم. هر هویت فردی می‌تواند واردات انجام دهد. چرا همین فرآیند ساده را برای صادرات نداریم؟ مورد دیگر مساله نرخ ارز است. تا زمانی که فکری برای نرخ ارز نکنیم، صادرات جان نمی‌گیرد.
اگر ما روی موضوع تثبیت نرخ ارز تاکید داریم باید این الزام را برای صادرکننده به گونه دیگری جبران کنیم.
یکی دیگر از بحث‌های موجود نحوه مبادلات است. ما باید ارز را پیش‌خرید کنیم تا صادرکنندگان به راحتی بتوانند ارز خود را وارد کشور کنند. یکی دیگر از موضوعات این است که کشورهای مقصد صادراتی‌مان را باید تقویت کنیم. همین الان چند هیات تجاری از روسیه به ایران آمده‌اند؟ چند کانال سبز و مجوز به ما داده‌اند؟ همه امتیازات را گرفته‌ایم اما چرا صادرات ما به این کشور رشد نکرده است؟
صادرات به روسیه می‌توانست برای ما فرصت‌های زیادی ایجاد کند اما به آسانی از کف دادیم. چرا؟ چون حجم تولید ما به اندازه‌ای نبود که مشتریان روسی بتوانند به صورت مداوم روی آن حساب باز کنند. استانداردهای لازم را هم نتوانستیم رعایت کنیم.
فروشگاه زنجیره‌ای مگنت روسیه آمادگی کامل داشت بخش مهمی از میوه و سبزیجات ایرانی را خریداری و توزیع کند. این فروشگاه در روسیه بسیار مورد توجه است و هزاران شعبه دارد اما وقتی با تجار ایرانی وارد مذاکره شد، تازه فهمیدیم چقدر از استانداردهای بازارهای جهانی عقب افتاده‌ایم. در ایران هیچ تاجری نتوانست متعهد شود که کالای مورد نیاز این فروشگاه را از نظر حجم، کیفیت و تداوم عرضه تامین کند.
یکی از دلایل این ناکامی‌ها می‌تواند این باشد که تولیدکنندگان ما خرد هستند و از طرف دیگر هیچ عزم جدی برای سامان‌دهی تشکل‌ها و پایانه‌های صادراتی نداریم. تولیدکنندگان بزرگ ما در حد و اندازه‌های بازارهای جهانی نیستند و به دلایل مختلف نمی‌توانند به خریدار اطمینان بدهند که تحت هیچ شرایطی عرضه کالا را متوقف نخواهند کرد.
به هر حال فرصت طلایی حضور در بازار روسیه را از دست دادیم. اما متوجه شدیم که ایرادهای کارمان چیست؟ خریدار در منطقه کم نیست و باید بدانیم تا زمانی که رویه‌های موجود را اصلاح نکنیم، قادر به حضور در بازارهای جهانی نیستیم.
مساله دیگر سیاست‌های خلق‌الساعه است. مثلاً یک‌باره تصمیم می‌گیریم شکر وارد نکنیم. خب در این حالت تولیدکنندگان شکلات و شیرینی چه کنند؟ در حال حاضر ناچاریم مجوز موقت واردات بدهیم. هر روز هم باید پاسخگو باشیم که چرا داریم مجوز ورود می‌دهیم و چرا به فلان کالا مجوز نمی‌دهیم؟ هر سیاستی عواقبی دارد و برای اینکه به طور موقت مساله‌ای را حل کنیم، نباید بخش‌های دیگر را تحت تاثیر آن قرار دهیم. نکته دیگری که باید اشاره کنم مساله عوارض صادراتی است. ما هنوز داریم عوارض صادراتی می‌گیریم. خب چه زمانی باید این رویه‌های غلط را متوقف کنیم؟
و باز بحث دیگری که تبدیل به یک معضل شده، مساله کیفیت کالای صادراتی است. در این زمینه دچار یک سیاستگذاری متناقض شده‌ایم. از یک‌سو مانع صادرات بسیاری از کالاها می‌شویم چون معتقدیم کیفیت لازم را ندارد و از سوی دیگر، مجوز واردات کالاهای بی‌کیفیت را هم صادر می‌کنیم. من نمی‌گویم صادرات کالای بی‌کیفیت هنر است اما اگر تاجری توانسته برای یک کالای بی‌کیفیت بازاری در خارج از ایران جذب کند خب اجازه دهیم که کالایش را صادر کند. مدام مقررات صادراتی وضع می‌کنیم. اما از خود نمی‌پرسیم که چرا کالای چینی بی‌کیفیت وارد می‌کنیم؟ چون واردکننده ما به دنبال واردات کالای ارزان‌قیمت است. مجوزهای صادراتی هم به مقوله‌ای دست و پا گیر تبدیل شده است. در حال حاضر مجوزهایی را برای صادرات می‌دهیم. از صادرکنندگان پسته بپرسید که کدام‌یک از مجوزهایی که برای صادرات می‌گیرند به درد خریدار آنها می‌خورد؟ صادرکننده پولی می‌پردازد و مجوزهایی را می‌گیرد که به محض خروج از کشور آنها را پاره می‌کند و دوباره باید برود مجوزهای کشور مقصد را دریافت کند. این مجوزی که ما می‌دهیم به درد چه کسی می‌خورد؟
و باز موضوع مهم دیگر برای تقویت صادرات این است که اجازه نمی‌دهیم کالای تولیدشده در ایران با برندهای خارجی، صادر شود. به نوعی به تولیدکننده اجازه نمی‌دهیم وارد زنجیره تولید جهانی شود. ما یکسری کارخانه با ظرفیت خالی داریم. اجازه دهیم روی محصولات این کارخانه‌ها اسم و عکس کشور خریدار زده شود. آینده متعلق به شرکت‌هایی است که برون‌سپاری می‌کنند. بسیاری از کالاهایی که در حال حاضر مصرف می‌کنیم، مبدأ مشخصی ندارد. مثلاً هواپیما در یک کشور تولید نمی‌شود. 370 کارخانه در 70 کشور دنیا کالا قطعه تولید می‌کنند که یک هواپیما ساخته شود. حتی در بسیاری از موارد، گواهی مبدأ این کالاها را نداریم. شما یک گوشی هوشمند می‌خرید که طراحی‌اش مال آمریکاست، قطعات آن تایوانی است، حافظه‌اش در سنگاپور تولیدشده و قابش تولید فیلیپین است. مبدأ این گوشی کجاست؟ دنیا دارد این‌گونه کار می‌کند. ما این همه ظرفیت خالی داریم چرا نمی‌رویم کالای تحت برند تولید کنیم؟ خوشبختانه این مشکل را اخیراً با کمک وزارت صنعت، معدن و تجارت حل کردیم. زمانی در این کشور شمع با آرم بوش تولید می‌کردیم. اسم این کارخانه شمع نور شد. اما برای مشتری خرید تحت لیسانس بوش مهم بود. همین اتفاق در مورد تولیدات بنز افتاد. ما اسم بنز را به خاور تغییر دادیم. می‌خواستیم آن را به پاکستان صادر کنیم. قبول نکرد. چون برند بنز برای پاکستان مهم بود و خریدار برند خاور نبود.

مسعود خوانساری: همان‌طور که اشاره شد، صادرات به روسیه فرصت بسیار خوبی برای ما بود. ما می‌توانستیم به شکلی حساب‌شده و درست، بخشی از بازار روسیه را در دست بگیریم اما به دلایل مختلف این اتفاق رخ نداد. چنین فرصتی را در دهه 70 و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از دست دادیم. در بازار عراق هم فرصت‌سوزی کردیم. شاید یکی از مهم‌ترین مشکلات ما این است که تولیدکننده در حد و اندازه بازارهای جهانی نداریم. یا شاید بهتر است بگوییم تاجر در حد و اندازه بازارهای جهانی نداریم. قطعاً یکی از ضعف‌های ما این است که اندازه تولیدکنندگان و صادرکنندگان ما کوچک و نزدیک به متوسط است. تولیدکنندگان خرد ما نمی‌توانند وارد بازارهای جهانی شوند. یکی از مشکلات ما ضعف اتحادیه‌ها و پایانه‌های صادراتی است که بتواند تولیدات خرد را جمع کند و با یک برند واحد صادر کند. بخش خصوصی ظاهراً چنین اقداماتی را آغاز کرده و امیدوارم در زمینه مرکبات و انواع میوه شاهد این حرکت باشیم.
در ارتباط با روسیه ما با دوستان صحبت‌هایی داشتیم. همه شرکت‌های تولید غذایی ما استاندارد کافی را که مورد تایید روسیه باشد، نداشتند. تنها برخی از شرکت‌ها این استاندارد را داشتند. در مورد محصولات سبزیجات و صیفی‌جات چون اکثراً استاندارد لازم را ندارند، هیچ تضمینی برای روس‌ها وجود نداشت که این کالایی که الان دارد دریافت می‌کند در آینده هم محصول با همان کیفیت صادر می‌شود یا نه؟ طبیعتاً برای بسیاری از صادرات ما خط سبز اجرا نشد. پس کالایی که هم استاندارد باشد و هم تولید آن همیشه تداوم داشته باشد وجود نداشت. بحث دیگر افت یکباره قیمت روبل بود. قیمت روبل که افت کرد همه صادرات ما دچار مشکل شد. مشکل بعدی این بود که باید قبول کنیم که محصولات کشاورزی ما قیمت تمام‌شده بالایی دارد و قابل رقابت نیست. اینها مشکلاتی بود که در رابطه با روسیه ایجاد شد و ما فرصت بسیار بزرگی را از دست دادیم. به هر حال اگر آسیب‌شناسی کنیم در بسیاری از مسائل تعریف و حد مرز درستی نداریم. هیچ کشوری نیست که بدون سیاستگذاری صحیح در چهار محور، به توسعه دست پیدا کرده باشد. نخست اینکه حیطه فعالیت بخش خصوصی کجاست؟ مجموعه حاکمیت معتقد به بخش خصوصی است یا نه و آیا به رشد بخش خصوصی اعتقادی داریم؟
نکته دیگر، حد و مرز فعالیت‌های دولت است. باید به این پرسش پاسخ بدهیم که حیطه فعالیت‌های اقتصادی دولت و نهادهای اقتصادی حاکمیتی کجاست؟ نکته دیگر این است که در سال‌های آینده، نحوه تعامل ما با جهان چگونه خواهد بود؟ اینها مسائلی هستند که نیاز به تصمیم سیاسی دارند. پس از تصمیم‌گیری درباره این مسائل، آن‌وقت باید فضای کسب و کار را تسهیل کنیم و درباره نرخ ارز تصمیم جدی بگیریم. باید هرچه سریع‌تر مساله قیمت ارز واقعی شود. با توجه به اینکه دولت بیش از حد در اقتصاد کشور دخالت دارد، باید اصل را بر این بگذاریم که این دخالت‌های دستوری کاهش یابد و محیط کسب و کار بهبود یابد. مجوزهای دست و پاگیر دولتی حذف شود. ما در بحث صادرات با ممنوعیت‌های بی‌شمار صادراتی مواجهیم چون نگران کمبود همان کالا در کشوریم. این محدودیت‌ها و برخوردهای سلیقه‌ای باید حذف شود. مساله تجارت جهانی یک مساله بلندمدت است و ما نمی‌توانیم مدام قوانین و مقررات را تغییر دهیم یا محدودیت‌های جدید وضع کنیم. وصل شدن با شرکت‌های جهانی مانند آنچه آقای دکتر کرباسیان تاکید کردند بسیار مهم است. ما وقتی در امر تولید و صادرات می‌توانیم موفق باشیم که بخشی از زنجیره تولید جهانی باشیم. در حوزه گردشگری هم همین است. ما نمی‌توانیم اسم هتل ‌هایت را بگذاریم هتل آزادی یا اسم هتل هیلتون را بگذاریم استقلال اما همچنان انتظار داشته باشیم که در زنجیره جهانی گردشگری بمانیم. اینها همه یک زنجیره است. اگر بتوانیم وارد این زنجیره شویم و موافقت‌های بین‌المللی را کسب کنیم می‌توانیم وارد این زنجیره شویم.

دیدگاه تان را بنویسید