شناسه خبر : 14739 لینک کوتاه

برنامه‌ریزی همه‌جانبه برای خروج از فقر

چرا بیشتر فقرا شاغلان هستند؟

مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور در همایشی با عنوان «رشد فراگیر و تاویلی از اقتصاد مقاومتی(رشد اشتغال‌زا، چالش‌ها و راهکارها)»، خبر داد که شاغلان، عمده فقیران کشور محسوب می‌شوند. به گفته ایشان حدود ۶۸ درصد از فقرای کشور شاغل، ۲۴ درصد افراد دارای درآمد بدون کار و چهار درصد بیکاران هستند. با توجه به این آمار این سوال به ذهن خطور می‌کند که چطور خانوارهای با سرپرست شاغل، بخش اعظمی از فقرا را تشکیل می‌دهند؟

میثم مظاهری / پژوهشگر موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی
مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور در همایشی با عنوان «رشد فراگیر و تاویلی از اقتصاد مقاومتی (رشد اشتغال‌زا، چالش‌ها و راهکارها)»، خبر داد که شاغلان، عمده فقیران کشور محسوب می‌شوند. به گفته ایشان حدود 68 درصد از فقرای کشور شاغل، 24 درصد افراد دارای درآمد بدون کار و چهار درصد بیکاران هستند. با توجه به این آمار این سوال به ذهن خطور می‌کند که چطور خانوارهای با سرپرست شاغل، بخش اعظمی از فقرا را تشکیل می‌دهند؟
در کوتاه‌مدت خانوارهای با سرپرست بیکار ممکن است با توجه به پرداخت‌های انتقالی سایر خانوارها نظیر والدین و... یا با توجه به درآمد شغلی سایر اعضای خانوار به زیر خط فقر حرکت نکنند. اما مساله‌ای که در اینجا اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند فقیر بودن برخی از خانوارهای با سرپرست شاغل است. یکی از پاسخ‌هایی که به این سوال می‌توان داد، شاغل بودن در مشاغل با بهره‌وری پایین است. در این‌گونه مشاغل فرد شاغل نیاز به تخصص و تجربه خاصی ندارد و در نتیجه احتمالاً بدین واسطه از درآمد پایین‌تری نیز برخوردار است. حال سوال بعدی این است که چرا بخشی از افراد ناچارند در مشاغل با بهره‌وری پایین کار کنند؟ برای پاسخ به سوال دوم لازم است عوامل و جنبه‌های مختلف فقر بررسی شوند و پس از این بررسی خواهیم دید که نه‌تنها پاسخی برای سوال دوم داده‌ایم بلکه پاسخ‌های دیگری نیز برای سوال اول پیدا کرده‌ایم.
باید اشاره شود که بحث فقر یکی از پیچیده‌ترین مباحث اقتصادی و جامعه‌شناختی است که بایستی از جنبه‌های گوناگون بررسی شود. مواردی هستند که در صورت فقدان آنها افراد و خانوارهای ما را به ورطه فقر می‌کشند. عواملی نظیر دسترسی به آموزش و نظام آموزشی مناسب و فراگیر به‌ویژه برای کودکان، فقدان امنیت غذایی (به‌ویژه برای کودکان)، عدم دسترسی به سیستم‌های حمل‌ونقل عمومی، عدم دسترسی به اطلاعات، عدم امکان کار کردن از جهت موارد مختلف نظیر ازکارافتادگی، فقدان نظام بیمه‌ای سلامت مناسب جهت مواجهه احتمالی با بیماری‌های صعب‌العلاج، فقدان دسترسی به مسکن مناسب، فقدان بیمه مناسب جهت بیکاری، آتش‌سوزی و... همگی می‌توانند باعث افتادن خانوارها به ورطه فقر شوند.
می‌توان گفت اکثر عوامل مطرح‌شده در ادبیات فقر، به‌نوعی در نهایت اثر خود را در بازار کار نشان می‌دهند. این عوامل می‌توانند باعث شوند که یک فرد یا امکان حضور در بازار کار را نداشته باشد یا از بهره‌وری کافی برای خروج از فقر برخوردار نباشد. در این باب، به نظر می‌رسد مثال ازکارافتادگی به سبب افزایش سن، معلولیت یا بروز بیماری‌های خاص برای فرد بر همگان واضح باشد. در این مورد فرد با توجه به اینکه امکان کار ندارد در نتیجه درآمدی نیز نخواهد داشت و برای گذران زندگی نیازمند سازمان‌های اجتماعی و خیریه‌های مختلف می‌شود. در مواردی دیگر به سبب وقوع بیماری یا سانحه غیرمترقبه برای یکی از اعضای خانوار، خانوار به علت نداشتن یا عدم دسترسی به بیمه درمانی مناسب درگیر هزینه‌های کمرشکن درمان شده و در حالی که تا پیش از این جزو فقرا محسوب نمی‌شد، خود را در میان جمعیت فقیر کشور می‌بیند. در این موارد حتی ممکن است سرپرست خانوار به سبب مراقبت‌های مختلفی که برای درمان بیماری همسر یا فرزند خود نیاز است، زمان یا تمرکز لازم برای انجام کار خود را نداشته باشد و به‌ناچار به مشاغلی نظیر رانندگی روی آورد تا خود را از محدودیت زمان کار برهاند و بتواند حداقل درآمدی ایجاد کند.
تحصیلات در ادبیات اقتصادی به عنوان سرمایه انسانی شناخته می‌شود. تحقیقات متعددی نشان‌دهنده آن هستند که افراد بی‌سواد یا افراد با تحصیلات پایین، احتمال فقیر بودن بالاتری دارند. معمولاً برای این دست افراد در بازار کار تنها مشاغلی با بهره‌وری و درآمد کم یافت می‌شود و این خود می‌تواند باعث فقیر شدن این افراد شود.
سلامتی نیز همچون تحصیلات یک فرم سرمایه انسانی است که انتظار می‌رود به موفقیت‌ها در بازار نیروی کار مرتبط باشد. رابطه بین سوءتغذیه و سلامتی بر کسی پوشیده نیست. شواهد نشان می‌دهند که سوءتغذیه شدید (به‌ویژه در اوایل دوران کودکی) باعث کاهش رشد شناختی، کاهش پیشرفت تحصیلی در مدرسه و حتی در آزمون‌های تحصیلی در بزرگسالی، کاهش قد و قامت و قدرت فیزیکی، تحصیل کمتر، کاهش رشد شناختی، افزایش خطر بروز مرگ‌ومیر نوزادان و مستعد شدن ابتلا به بیماری‌های عفونی و مرگ‌ومیر زودرس و در نهایت باعث کاهش بهره‌وری می‌شود. سوءتغذیه به دلیل انتقال بین‌نسلی عوامل سلامتی، می‌تواند عواقب بلندمدتی در وضعیت سلامتی و تن‌سنجی افراد داشته باشد و به‌صورت خودکار فرد و نسل‌های پس از آن را در دام فقر اندازد.
عدم دسترسی به حمل‌ونقل عمومی و حتی عدم دسترسی به جاده مناسب به‌ویژه در مواردی نظیر روستاها و شهرهای دورافتاده، خود عاملی است که می‌تواند فرد و خانواده را به جهات مختلف نظیر عدم امکان جابه‌جایی برای دسترسی به کار مناسب، مدرسه، مراکز درمانی یا حتی خرید کالاهای مصرفی مورد نیاز خانواده دچار مشکل کند.
با توجه به موارد مطرح‌شده مشخص شد که شاغل بودن به‌تنهایی برای بیرون آمدن از خط فقر کافی نیست. به‌صورت کلی هر طرح و برنامه‌ای برای مبارزه با فقر بایستی همه‌جانبه باشد. چراکه تمام موارد مطرح‌شده به‌نوعی با یکدیگر در ارتباط هستند و هر کدام می‌توانند خانوار را با عوامل دیگر فقر نیز درگیر کنند و آن را در دام فقر قرار دهند.
فقرا با توجه به تمامی محدودیت‌هایی که دارند در فرآیند بازار نمی‌توانند حضور داشته باشند چراکه به عنوان نیروی کار از توان فیزیکی و مهارت و تحصیلات کافی جهت پیدا کردن مشاغل با درآمد بالا محروم هستند، همچنین تولیدکنندگان فقیر نه مانند رقبای خود امکان دریافت تسهیلات از نظام بانکی را دارند (به علت نداشتن دارایی قابل توجه برای وثیقه گذاشتن)، و نه می‌توانند محصولات تولیدی خود را به بازارهای دور یا بازارهایی بفرستند که در آن محصولات خود را با قیمت بالاتر به فروش برسانند، نه در زمان خرید مواد واسطه‌ای قدرت چانه‌زنی دارند. این افراد نمی‌توانند مهارت‌های خود و نیروی انسانی خود را متناسب با تحولات تکنولوژیک گسترش دهند و در این حالت عملاً این افراد از چرخه بازار حذف می‌شوند.
برای خروج فقرا از گردونه فقر لازم است فقرا بتوانند منابع و قابلیت‌های خود را تقویت کنند و در این راستا از حمایت‌های لازم برخوردار شوند. برای کاهش فقر نه‌تنها نیاز به رشد فراگیر و حکمرانی مناسب در سطح کشور است، بلکه بایستی رویکردهای حمایت از فقرا در سطح خرد و نقش‌ها و تجربیات آنها در فرآیند توسعه نیز مورد توجه قرار گیرد.
در چنین طرح‌هایی لازم است (برخلاف روند برخی از سیاست‌های حمایتی گذشته) افراد فقیر و آسیب‌پذیر را شناسایی و با هدف‌گیری این افراد، به اجرای آنها اقدام کرد. این طرح‌ها بایستی در مرحله اول به اقشار آسیب‌پذیر نظیر از کار‌افتادگان، بیماران خاص، افراد در معرض سوءتغذیه شدید، کارتن‌خواب‌ها و... توجه داشته باشد. مرحله دیگر بایستی شامل برنامه‌های توانمندسازی باشد. برنامه‌های توانمندسازی شامل آموزش‌های بهداشتی و تربیتی به مادران (به‌طور کلی توانمندسازی زنان)، آموزش مهارت‌های تخصصی، تسهیل و کمک به اقتصادی کردن فرآیند خرید، تولید و عرضه محصولات آنها و... هستند. در این بین توجه کنید که توانمندسازی بدون توسعه زیرساخت‌ها نظیر آموزش‌وپرورش، جاده و حمل‌ونقل عمومی، مراکز درمانی، بیمه‌های مناسب درمانی و بیکاری، توسعه شبکه آب، برق و گاز خانگی و... به‌ویژه در مناطق فقیرنشین امکان‌پذیر نیست. بدین ترتیب می‌توان امید داشت که در آینده فقر به‌ویژه فقر مطلق در کشور ریشه‌کن شود.
در این راستا لازم است نهادهای ذی‌ربط نظیر وزارت رفاه، کار و امور اجتماعی، بهداشت و درمان، آموزش‌وپرورش و... برنامه‌ای همه‌جانبه طراحی و اجرا کنند. البته در این میان باید توجه داشت زمانی که از وظیفه دولت در این راستا سخن به میان می‌آید نباید نقش نظام مالیاتی نادیده گرفته شود. لازم است سازمان مالیاتی نیز امکان دریافت مالیات مناسب و عادلانه به‌ویژه از ثروتمندان جامعه را داشته باشد (خود این امر به‌تنهایی نقش مهمی در کاهش نابرابری ایفا می‌کند) و بدین وسیله بودجه لازم برای اجرای طرح‌های حمایتی و توانمندسازی نهادهای ذی‌ربط را تامین کند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها