تاریخ انتشار:
درباره پاپ فرانسیس و سنت فکری او
ثمره الهیات رهاییبخش
هنگامی که اسقف خورخه ماریو برگوگلیو به عنوان دویستوشصتوششمین پاپ برگزیده شد، از نخستین اقداماتش دعوت از پدر گوستاو گوتیرز، از بنیادگذاران الهیات رهاییبخش، برای گفتوگویی در رم بود. دیدار آن دو کوتاه بود، اما اهمیت بسیار بالایی داشت. در سال ۱۹۶۸، گوتیرز مقالهای نگاشت با عنوان «به سوی یک الهیات رهاییبخش». ایدههای اساسی این مقاله از سوی اسقفهای آمریکای لاتین در نشست تاریخیشان در مادلین کلمبیا پذیرفته شد.
هنگامی که اسقف خورخه ماریو برگوگلیو به عنوان دویستوشصتوششمین پاپ برگزیده شد، از نخستین اقداماتش دعوت از پدر گوستاو گوتیرز، از بنیادگذاران الهیات رهاییبخش، برای گفتوگویی در رم بود. دیدار آن دو کوتاه بود، اما اهمیت بسیار بالایی داشت. در سال 1968، گوتیرز مقالهای نگاشت با عنوان «به سوی یک الهیات رهاییبخش». ایدههای اساسی این مقاله از سوی اسقفهای آمریکای لاتین در نشست تاریخیشان در مادلین کلمبیا پذیرفته شد. در کنفرانس 1979 در پوئبلای مکزیک، اسقفها گزینه ترجیحی کلیسای کاتولیک رم در دفاع از فقرا را تایید کردند. حمایت از فقرا به مضمون اصلی جنبش الهیات رهاییبخش بدل شد، و مردم عادی و روحانیون را در مبارزه علیه بیعدالتی اقتصادی و سیاسی متحد کرد. واکنش رسمی دیکتاتوریهای کاپیتالیستی آمریکای لاتین و متحدانشان به این اقدامات، سرکوب خشونتباری بود که به مرگ بسیاری از فعالان انجامید. در میان قربانیان، اسقف اعظم اسکار آرنولفو رومرو از السالوادور بود که در سال 1980 ترور شد. با وجود سرکوبهای شدیدی که صورت گرفت، الهیات رهاییبخش، نهتنها میان مردم فقیر آمریکای لاتین، بلکه در کره جنوبی و هند نیز گسترش یافت.
این جریان حتی تاثیر خود را بر متالهین انتقادی بودایی، یهودی، مسلمان و اوانجلیک نیز گذاشت. اما، واکنش واتیکان در برابر این جریان، از سر خرسندی نبود. برای مثال، «شورای اصول ایمان» در دوران پاپ ژان پل دوم، عملاً دست به سانسور محتویات مربوط به الهیات رهاییبخش زد، برخی از حامیان اصلی آن را مجازات کرد و پدر لئوناردو بوف، سردبیر فرانسیسکن نشریه اصول الهیاتی را وادار به سکوت کرد. اما اکنون به نظر میرسد، نزاع رم علیه الهیات رهاییبخش به پایان رسیده است. فرانسیس، چه در مقام رهبر یسوعیان در آرژانتین چه در مقام اسقف، هیچگاه به مهاجمان علیه الهیات رهاییبخش نپیوست- با این حال، هرگز هوادار قاطع آن نیز نبوده است. هنگامی که اسقف بود، همدلیاش را نسبت به آن جریان ابراز کرد، اما نه به صورتی ایدئولوژیک. پس از بازگشت آرژانتین به وضعیت حکومت مدنی، فرانسیس به همکاری با دولت نظامی در دستگیری دو کشیش متهم شد. بازجوییهایی که از او صورت گرفت، بیگناهیاش را اثبات کرد. گفته میشود، برگوگلیو (پاپ فرانسیس کنونی) بارها به دوستان خود از نحوه رفتارش در گذشته ابراز پشیمانی کرده است. اما موضع کنونی وی، در مقام اولین پاپ از آمریکای
لاتین، نسبت به مسائل کلامی مسیحی و موضوعات اجتماعی روز چیست؟
به هر حال، با وجود درستی برخی انتقادات نیروهای پیشرو بر پاپ فرانسیس، ایدههای او را باید چیزی فراتر از حقههای واتیکان دانست. نمونه پاپ فرانسیس، تلاشی است در راستای گشودن امکانهای زیست اخلاقی - سیاسی مدرن، در بستر ادیان جهانی؛ امکانهایی که در دل تفاسیر نوین و انتقادی - مثل تفسیر الهیات رهاییبخش - از سنت نهفته است.
پیش از هر چیز نام مستعاری است که خورخه ماریو برگوگلیو برای خود در مقام یک پاپ برگزیده است: فرانسیس. سن فرانسیس از قدیسان مسیحی در سده سیزدهم میلادی بود که دوستی با فقرا و نقد تندوتیز ثروتاندوزی و قدرت دنیوی کلیسا از ویژگیهای بارز وی به شمار میآمد. این عمل، خود یک سیگنال محسوب میشد. نخستین مقصد سفر او به خارج از روم، جزایر مدیترانهای لامپدوسا، محل نگهداری پناهندگان قحطیزده و فقیر آفریقایی، بود. علاوه بر این اقدامات نمادین، نخستین «نصیحتنامه پاپی» او، که در نوامبر 2014 منتشر شد، نشاندهنده تفکرات اجتماعی اوست. نخستین نکته جالب توجه درباره این سند 50 هزار کلمهای، عنوان آن است: «سُرور انجیل». این یادآور سند دومین شورای واتیکان، از سالهای 1962 تا 1965 بود: «سُرور و امید». آن سند، قرنها جدل پاپ علیه مدرنیته را با این عبارت پایان داد: «سُرورها و امیدها، اندوهها و پریشانیهای انسانهای این عصر، به ویژه آنهایی که فقیر یا آسیبدیده هستند، همگی به پیروان مسیح نیز تعلق دارند.» ژان پل و بندیکت، در حالی که هیچگاه به صراحت «واتیکان دو» را به چالش نکشیدند، کار چندانی هم برای پیشبرد توصیههای آن نکردند. پاپ
فرانسیس آن روحیه و زبان را احیا کرد. در زمینه فقر و نابرابری اقتصادی، فرانسیس حتی پیش از پاپ شدن رویکردی عدالتخواهانه داشته است. او در سال 2007 در نشست اسقفهای آمریکای لاتین اظهار داشت: «ما در نابرابرترین بخش جهان زندگی میکنیم. این بخش شاهد رشد اقتصادی بود، اما هنوز نتوانسته کاهشی در سطح فلاکت و رنج مردم به وجود آورد.» ناهمسانی بین «توسعه» (development) و رهایی (liberation) از مضامین محوری الهیات رهاییبخش است. توسعه، که عمدتاً مبتنی بر شاخصهای کمی و کلان است، لزوماً رهایی طبقات فرودست را، که الهیات رهاییبخش خود را نماینده آنان میداند، به دنبال نمیآورد. برگوگلیو در همان نشست یادآور میشود که «توزیع ناعادلانه مزایا همچنان تداوم دارد و شرایط گناه اجتماعی را در پی داشته که نالهاش به آسمان رسیده. این وضعیت، امکانهای زندگی کاملتر را برای بسیاری از برادران ما محدود کرده است». او در کنفرانسی دیگر در «مدرسه مطالعات عالی آرژانتینا سیتی» در سال 2009 گفت: «فقر شدید و ساختارهای اقتصادی ناعادلانهای که نابرابریهای عظیمی در پی دارند، نقض حقوق بشرند.» او همچنین در اظهارنظری به سال 2011، کارگاههای
استثمارگرایانه و بیخانمانی در بوئنوس آیرس را به عنوان اشکال جدید بردهداری تقبیح کرد: «در این شهر، بردهداری، نظم حاکم بر زمانه است، در این شهر کارگران در کارگاهها استثمار میشوند، و اگر مهاجر باشند، فرصت خروج از کارگاه را ندارند. در این شهر، کودکان سالها در خیابان رها هستند. این شهر در رها کردن کودکان کار و کارگران و مهاجران از این بردهداری ساختاری شکستخورده است.» از دیگر مسائلی که کلیسای کاتولیک همواره با آن دست به گریبان بوده، تجاوز برخی کشیشها به کودکان بوده است. به پاپ فرانسیس انتقاد میشود که در 14 سالی که اسقف اعظم بوئنوسآیرس بوده، موضع روشنی در برابر این معضل نگرفته است. هرچند در این مورد نیز شاهد اظهارنظراتی از سوی پاپ فرانسیس بودهایم، اما SNAP که انجمنی در حمایت از کودکان مورد تجاوز است، میگوید به جای حرف، باید عمل کرد. از دیگر رویکردهای مترقی پاپ، مواضع او علیه کشیشهایی است که مخالف تعمید کودکان نامشروع هستند. او، در زمانی که کاردینال بود، اظهار داشت مادران با به دنیا آوردن این فرزندان، کار درست را انجام دادهاند. با این حال، پاپ فرانسیس مخالفان سرسختی دارد که به احتمال زیاد مانع
پیشروی عملی برنامههای او میشود. عملی شدن ایدههای پاپ فرانسیس، ضربات بسیاری به پایگاه کاتولیکهای محافظهکار خواهد زد. جان وناری، سردبیر «اخبار خانواده کاتولیک» با تاکید بر به اصطلاح خطرات ایدههای پاپ فرانسیس مینویسد: «او آدم خوشقلبی به نظر میرسد و فطرت کاتولیک خوبی دارد، اما به لحاظ الهیاتی، دچار ضعف شدیدی است. من هیچ وقت اجازه نمیدهم پاپ فرانسیس به فرزندانم اصول دینی را بیاموزد.» علاوه بر نیروهای سنتی، برخی فعالان ترقیخواه هم پاپ را آماج انتقادات خود قرار دادهاند. جان بلادورث، سردبیر بلاگ «پای چپ به پیش» میگوید، فرانسیس فرق چندانی با پیشینیان خود ندارد. از نظر او، بخش زیادی از محبوبیت فرانسیس، ناشی از صورتبندی هوشمندانه جدیدی از پروپاگاندای کاتولیک، به همراه نیاز جامعه بحرانزده به یک قهرمان تازه است. به هر حال، با وجود درستی برخی انتقادات نیروهای پیشرو بر پاپ فرانسیس، ایدههای او را باید چیزی فراتر از حقههای واتیکان دانست. نمونه پاپ فرانسیس، تلاشی است در راستای گشودن امکانهای زیست اخلاقی-سیاسی مدرن، در بستر ادیان جهانی؛ امکانهایی که در دل تفاسیر نوین و انتقادی - مثل تفسیر الهیات
رهاییبخش - از سنت نهفته است.
عباس شهرابی/
دیدگاه تان را بنویسید