تاریخ انتشار:
روزهای پرالتهاب برای فرهاد رهبر
سخنان فرهاد رهبر در تلویزیون مبنی بر اینکه همچنان رئیس دانشگاه تهران باقی خواهد ماند خاطرات شش سال و اندی قبل را بار دیگر زنده کرد.
سخنان فرهاد رهبر در تلویزیون مبنی بر اینکه همچنان رئیس دانشگاه تهران باقی خواهد ماند خاطرات شش سال و اندی قبل را بار دیگر زنده کرد. کمتر از یک ماه بعد از سخنان فرهاد رهبر در کسوت ریاست سازمان مدیریت و برنامهریزی در اول آبانماه ۸۵ مبنی بر اینکه سازمان مدیریت مقتدرتر از قبل ایستاده و کار خود را انجام میدهد، فرهاد رهبر نیز همان راهی را پیمود که دیگران پیموده بودند. البته دولت تلاش داشت تا عنصر میل شخصی ریاست سازمان را در برکناری فرهاد رهبر وارد کند، اما شنیدهها حکایت از آن داشت که فرهاد رهبر با دلخوری سازمان مدیریت و برنامهریزی را ترک کرد. با این حال محمود احمدینژاد به برکناری رئیس رضایت نداد و سازمانی را که مغز متفکر برنامهریزی نظام به شمار میرفت با وجود انتقادات گسترده منحل کرد و شأن آن را به یک معاونت تا حدودی تشریفاتی ریاستجمهوری تقلیل داد. شباهت موقعیت این روزهای فرهاد رهبر با آن ایام، سبب شد بسیاری مقاومت فرهاد رهبر بر باقی ماندن در پست خود را زمینهساز انحلال دانشگاه تهران بدانند. این مساله از نظر مجری تلویزیون نیز دور نماند و در جملاتی پیشگویانه انحلال دانشگاه تهران را با توجه به
«ممانعت رهبر برای خداحافظی» قریبالوقوع ارزیابی کرد. این اظهارات با پاسخ جدی فرهاد رهبر مواجه شد و گفت: «...مگر ممکن است کسی بتواند دانشگاه تهران را منحل کند؟» هرچند که پیش از این هم بسیاری از خود میپرسیدند که مگر ممکن است سازمان مدیریت و برنامهریزی منحل شود؛ سوالی که با اقدام قاطع رئیس دولت نهم پاسخی عجیب دریافت کرد. هنوز معلوم نیست نامهای که در ۲۸ اسفندماه توسط محمود احمدینژاد خطاب به کامران دانشجو مبنی بر ضرورت برکناری ریاست دانشگاه تهران و تربیت مدرس رسانهای شده بود چه مدت زمان دیگر اجرایی خواهد شد اما تجربه ثابت کرده است دیر یا زود فرد دیگری بر صندلی ریاست مادر دانشگاههای کشور تکیه خواهد زد. هرچند فرهاد رهبر در سخنان خود بارها تاکید کند که نباید «این سخنان را جدی گرفت» اما مروری بر عملکرد احمدینژاد نشان میدهد این بار نیز فرهاد رهبر دچار اشتباه محاسباتی شده است همچنان که در سال ۸۵ نیز بعد از نگارش نامه انتقادی خود به ریاستجمهوری فرصت آن را پیدا نکرد که پیشنهادات خود را به صورت حضوری به احمدینژاد ارائه بدهد و تنها با نامه عزل خود مواجه شد.
فرهاد رهبر در یک نگاه
فرهاد رهبر که سی و یکمین رئیس دانشگاه تهران است در سال ۱۳۳۸ در سمنان زاده شد و دکترای اقتصاد نظری خود را از دانشگاه تهران دریافت کرد. حضور در جهاد سازندگی و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی وزارت بازرگانی از جمله تجربیات وی محسوب میشود تا اینکه در سال ۶۳ به عنوان کارشناس اقتصادی نخستوزیری به فعالیت مشغول شد. بعد از پایان دولت میرحسین موسوی وی به عنوان مدیرکل بررسیهای اقتصادی مرکز بررسیهای استراتژیک مشغول به کار میشود اما فعالیتهای اجرایی مانع از آن نمیشود که او جنبه آکادمیک را به فراموشی بسپارد و به دنبال دریافت مدرک دکترا از سال 1373 به عضویت هیات علمی دانشگاه تهران در میآید و تا مرتبه دانشیاری ارتقا پیدا میکند. بعد از عضویت در مهمترین دانشگاه کشور وی در دوران ریاستجمهوری هاشمی توانست بر کرسی معاونت اطلاعات اقتصادی وزارت اطلاعات تکیه بزند تا اینکه در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد به عنوان رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی معرفی شد.
یار شاطر یا بار خاطر
همان زمانی که محمود احمدینژاد فرهاد رهبر را به عنوان رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی معرفی کرد انتظار داشت وی در همه امور مانند سایر اعضای کابینه همراهی همهجانبه خود را با رئیس دولت ابراز کند. اما زمان زیادی نگذشت که این چهره تکنوکرات در برابر برخی از تصمیمات احمدینژاد موضع گرفت و حتی در برخی موارد مطابق میل وی رفتار نکرد. وی در نامه معروف خود خطاب به محمود احمدینژاد در مهرماه ۸۵ از اقداماتی نظیر واگذاری مسوولیت هیات عالی گزینش به معاون اجرایی، انتقال شورای عالی اشتغال به وزارت، واگذاری مسوولیت هماهنگی اجرای تبصره ۱۳ قانون بودجه سال ۱۳۸۵ به مجموعهای دیگر و ایجاد تشکیلات موازی در این راستا، ایجاد واحدی موازی با معاونت فنی سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور انتقاد کرده و این موارد را نمونههایی از تصمیمگیریهای رئیس جمهور در راستای انحلال تدریجی سازمان مدیریت و برنامهریزی ارزیابی کرد. این ادبیات که در نوع خود کمسابقه بود با واکنش منفی محمود احمدینژاد مواجه شد و در نهایت موجب شد فرهاد رهبر به ناچار با مجموعه عریض و طویل سازمانی که قلب تپنده برنامهریزی کشور بود خداحافظی کند.
حضوری بیسابقه
تداوم ریاست پنج سال و اندی فرهاد رهبر بر دانشگاه تهران این نظریه را تقویت کرد که اگر هر کسی رفتنی باشد قطعاً «فرهاد رهبر» تا پایان عمر دولت دهم ماندنی است اما با توجه به اینکه محمود احمدینژاد رکورددار ثبت وقایع غیرمنتظره و شگفتآور است در حالی عزل فرهاد رهبر را درخواست کرد که تنها پنج ماه تا پایان دولت وی باقی مانده بود. با این حال کامران دانشجو در تنگنایی قرار گرفت که نمیداند باید چه تدبیری را به کار بگیرد. از یک سو فرهاد رهبر و رئیس دانشگاه تربیت مدرس از یاران نزدیک وی به شمار میروند و از سوی دیگر وی مطمئن است در صورت مقاومت در برابر تصمیم رئیسجمهور خود باید با کرسی وزارت خداحافظی کند و مسیری را طی کند که مرضیه وحیددستجردی دو ماه پیش آن را پیموده بود. متن نامه احمدینژاد به وزیر علوم نیز بسیار جالب است. وی در این نامه فرهاد رهبر را به سیاسیکاری و حاکم کردن فضای امنیتی در دانشگاه متهم کرده است. همان زمانی که این نامه منتشر شد، صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در نامهای سرگشاده ضمن ابراز تعجب از درخواست احمدینژاد برای برکناری فرهاد رهبر به وی توصیه کرد اگر دغدغه سیاسیکاری ریاست دانشگاه را دارد قطعاً صدرالدین شریعتی ریاست دانشگاه علامه که به قلع و قمع استادان شهره است، اولویت بیشتری به فرهاد رهبر برای برکناری دارد زیرا فرهاد رهبر فضای دانشگاه را باز کرده و برخلاف تصور بسیاری در دانشگاه تهران امنیتی برخورد نکرده است. البته بسیاری درخواست برای برکناری ریاست دانشگاه تربیت مدرس را به عدم صدور مجوز ثبتنام اسفندیار رحیممشایی در دوره دکترا منتسب میکنند اما هنوز معلوم نیست چرا فرهاد رهبر باید با خیابان انقلاب وداع کند. به نظر میرسد تفاوت دیدگاه رئیس دانشگاه تهران و برخی از یاران نزدیک حلقه محمود احمدینژاد بزرگترین گناهی است که فرهاد رهبر مرتکب شده است. تفاوت سلیقه رئیس دانشگاه تهران و یاران حلقه احمدینژاد بیش از همه جا در بهمن ۸۶ که جامعه آماده برگزاری انتخابات مجلس هشتم میشد، آشکار شد. وی برخلاف انتظار پاستورنشینان اجازه داد تا طیفهای مختلف اصولگرا از تریبون دانشگاه استفاده کنند و تبعیضی میان آنان قائل نشد. رهبر همچنین اجازه نداد تا در واحدهای دانشگاه تهران فیلم قلادههای طلا اکران شود و با قاطعیت اعلام کرد هر دانشگاهی که این فیلم را اکران کند تعطیل خواهد شد زیرا دانشگاه وی سینما نیست. این قاطعیت رهبر موجب دلخوری گسترده حامیان دولت در دانشگاه شد. با این حال هنوز معلوم نیست چند روز آینده آبستن چه تحولاتی برای فرهاد رهبر است. آیا وی همچنان رئیس دانشگاه تهران باقی میماند یا اینکه ناچار خواهد شد کلید باسابقهترین دانشگاه کشور را به دست کسی بسپارد که نزد احمدینژاد از وی امینتر است و بهتر میتواند اهداف مستاجر چندماهه پاستور را در انتخابات یازدهم محقق کند.
فرهاد رهبر در یک نگاه

فرهاد رهبر که سی و یکمین رئیس دانشگاه تهران است در سال ۱۳۳۸ در سمنان زاده شد و دکترای اقتصاد نظری خود را از دانشگاه تهران دریافت کرد. حضور در جهاد سازندگی و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی وزارت بازرگانی از جمله تجربیات وی محسوب میشود تا اینکه در سال ۶۳ به عنوان کارشناس اقتصادی نخستوزیری به فعالیت مشغول شد. بعد از پایان دولت میرحسین موسوی وی به عنوان مدیرکل بررسیهای اقتصادی مرکز بررسیهای استراتژیک مشغول به کار میشود اما فعالیتهای اجرایی مانع از آن نمیشود که او جنبه آکادمیک را به فراموشی بسپارد و به دنبال دریافت مدرک دکترا از سال 1373 به عضویت هیات علمی دانشگاه تهران در میآید و تا مرتبه دانشیاری ارتقا پیدا میکند. بعد از عضویت در مهمترین دانشگاه کشور وی در دوران ریاستجمهوری هاشمی توانست بر کرسی معاونت اطلاعات اقتصادی وزارت اطلاعات تکیه بزند تا اینکه در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد به عنوان رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی معرفی شد.
یار شاطر یا بار خاطر
همان زمانی که محمود احمدینژاد فرهاد رهبر را به عنوان رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی معرفی کرد انتظار داشت وی در همه امور مانند سایر اعضای کابینه همراهی همهجانبه خود را با رئیس دولت ابراز کند. اما زمان زیادی نگذشت که این چهره تکنوکرات در برابر برخی از تصمیمات احمدینژاد موضع گرفت و حتی در برخی موارد مطابق میل وی رفتار نکرد. وی در نامه معروف خود خطاب به محمود احمدینژاد در مهرماه ۸۵ از اقداماتی نظیر واگذاری مسوولیت هیات عالی گزینش به معاون اجرایی، انتقال شورای عالی اشتغال به وزارت، واگذاری مسوولیت هماهنگی اجرای تبصره ۱۳ قانون بودجه سال ۱۳۸۵ به مجموعهای دیگر و ایجاد تشکیلات موازی در این راستا، ایجاد واحدی موازی با معاونت فنی سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور انتقاد کرده و این موارد را نمونههایی از تصمیمگیریهای رئیس جمهور در راستای انحلال تدریجی سازمان مدیریت و برنامهریزی ارزیابی کرد. این ادبیات که در نوع خود کمسابقه بود با واکنش منفی محمود احمدینژاد مواجه شد و در نهایت موجب شد فرهاد رهبر به ناچار با مجموعه عریض و طویل سازمانی که قلب تپنده برنامهریزی کشور بود خداحافظی کند.
حضوری بیسابقه
تداوم ریاست پنج سال و اندی فرهاد رهبر بر دانشگاه تهران این نظریه را تقویت کرد که اگر هر کسی رفتنی باشد قطعاً «فرهاد رهبر» تا پایان عمر دولت دهم ماندنی است اما با توجه به اینکه محمود احمدینژاد رکورددار ثبت وقایع غیرمنتظره و شگفتآور است در حالی عزل فرهاد رهبر را درخواست کرد که تنها پنج ماه تا پایان دولت وی باقی مانده بود. با این حال کامران دانشجو در تنگنایی قرار گرفت که نمیداند باید چه تدبیری را به کار بگیرد. از یک سو فرهاد رهبر و رئیس دانشگاه تربیت مدرس از یاران نزدیک وی به شمار میروند و از سوی دیگر وی مطمئن است در صورت مقاومت در برابر تصمیم رئیسجمهور خود باید با کرسی وزارت خداحافظی کند و مسیری را طی کند که مرضیه وحیددستجردی دو ماه پیش آن را پیموده بود. متن نامه احمدینژاد به وزیر علوم نیز بسیار جالب است. وی در این نامه فرهاد رهبر را به سیاسیکاری و حاکم کردن فضای امنیتی در دانشگاه متهم کرده است. همان زمانی که این نامه منتشر شد، صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در نامهای سرگشاده ضمن ابراز تعجب از درخواست احمدینژاد برای برکناری فرهاد رهبر به وی توصیه کرد اگر دغدغه سیاسیکاری ریاست دانشگاه را دارد قطعاً صدرالدین شریعتی ریاست دانشگاه علامه که به قلع و قمع استادان شهره است، اولویت بیشتری به فرهاد رهبر برای برکناری دارد زیرا فرهاد رهبر فضای دانشگاه را باز کرده و برخلاف تصور بسیاری در دانشگاه تهران امنیتی برخورد نکرده است. البته بسیاری درخواست برای برکناری ریاست دانشگاه تربیت مدرس را به عدم صدور مجوز ثبتنام اسفندیار رحیممشایی در دوره دکترا منتسب میکنند اما هنوز معلوم نیست چرا فرهاد رهبر باید با خیابان انقلاب وداع کند. به نظر میرسد تفاوت دیدگاه رئیس دانشگاه تهران و برخی از یاران نزدیک حلقه محمود احمدینژاد بزرگترین گناهی است که فرهاد رهبر مرتکب شده است. تفاوت سلیقه رئیس دانشگاه تهران و یاران حلقه احمدینژاد بیش از همه جا در بهمن ۸۶ که جامعه آماده برگزاری انتخابات مجلس هشتم میشد، آشکار شد. وی برخلاف انتظار پاستورنشینان اجازه داد تا طیفهای مختلف اصولگرا از تریبون دانشگاه استفاده کنند و تبعیضی میان آنان قائل نشد. رهبر همچنین اجازه نداد تا در واحدهای دانشگاه تهران فیلم قلادههای طلا اکران شود و با قاطعیت اعلام کرد هر دانشگاهی که این فیلم را اکران کند تعطیل خواهد شد زیرا دانشگاه وی سینما نیست. این قاطعیت رهبر موجب دلخوری گسترده حامیان دولت در دانشگاه شد. با این حال هنوز معلوم نیست چند روز آینده آبستن چه تحولاتی برای فرهاد رهبر است. آیا وی همچنان رئیس دانشگاه تهران باقی میماند یا اینکه ناچار خواهد شد کلید باسابقهترین دانشگاه کشور را به دست کسی بسپارد که نزد احمدینژاد از وی امینتر است و بهتر میتواند اهداف مستاجر چندماهه پاستور را در انتخابات یازدهم محقق کند.
دیدگاه تان را بنویسید