شناسه خبر : 30048 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

خلأ یک باور اجتماعی

چرا فرار مالیاتی اتفاق می‌افتد؟

اتکا به درآمدهای نفت دولت را وادار به سیاست‌های کج‌دار و مریز می‌کند؛ مهم‌ترین نمود آن در سمت منابع بودجه است. جایی که وجود طلای سیاه باعث می‌شود تا دولت از مالیات‌های پایدار غافل شود و با خیال آسوده به پرداخت هزینه‌های جاری و عمران بپردازد. اما روایت تلخ داستان زمانی است که درآمدهای نفتی با محدودیت مواجه می‌شود.

عباس هشی/ حسابدار رسمی

اتکا به درآمدهای نفت دولت را وادار به سیاست‌های کج‌دار و مریز می‌کند؛ مهم‌ترین نمود آن در سمت منابع بودجه است. جایی که وجود طلای سیاه باعث می‌شود تا دولت از مالیات‌های پایدار غافل شود و با خیال آسوده به پرداخت هزینه‌های جاری و عمران بپردازد. اما روایت تلخ داستان زمانی است که درآمدهای نفتی با محدودیت مواجه می‌شود. در این نقطه سیاستگذار با جامعه وابسته‌ای مواجه است که از یک طرف باید معیشت و رفاه آنها را تامین کند و از طرف دیگر جامعه در بلندمدت طی یک فرآیند یادگیری سیستمی به فرار مالیاتی روی آورده است. بنابراین اولین قدم در مهار فرار مالیاتی روی آوردن به مالیات‌دهی پایدار و زدودن نقش مسلط نفت در بودجه است. سیستم اطلاعاتی شفاف، قوانین مجازاتی سخت فرار مالیاتی و ایجاد باور اجتماعی به منافع مالیات از جمله مهم‌ترین نسخه‌های مقابله با فرارهای مالیاتی هستند.

ریشه سه‌گانه فرار مالیات: مساله فرار مالیاتی یکی از مهم‌ترین مسائل اقتصاد ایران بوده و تنها ریشه اقتصادی ندارد بلکه ریشه تاریخی و سیاسی نیز دارد. ریشه عدم پرداخت مالیات از لحاظ تاریخی نه به دهه‌های اخیر بلکه به قبل از انقلاب و حتی قبل از سال 1300 بازمی‌گردد. تا قبل از انقلاب مساله پرداخت مالیات یک مساله مذهبی-اعتقادی بود؛ به طوری که جامعه اعتقادی به پرداخت مالیات نداشت زیرا پرداخت مالیات با باور اجتماعی در تناقض بود. با این حال این باور بعد از انقلاب تغییر کرد. بعد از سخنرانی شهید بهشتی بعد از انقلاب، مساله پرداخت مالیات در صدر اسلام روشن شد و به تدریج باور به پرداخت مالیات در جامعه نهادینه شد؛ به طوری که مالیات از این تاریخ در جامعه به عنوان یک امر واجب تلقی شد. دومین ریشه عدم پرداخت مالیات به ریشه سیاسی برمی‌گردد که ارتباط بین پرداخت‌کنندگان بالقوه مالیات و صاحبان قدرت را روایت می‌کند. هرچه به عقب برگردیم رابطه میان صاحبان مشاغل و فعالیت‌های اقتصادی با صاحبان قدرت نزدیک‌تر بوده و منافع این دو گروه درهم‌تنیده بوده است. به همین دلیل صاحبان قدرت در لباس قانونگذار همواره در مقابل وضع قوانین جدید مقاومت می‌کردند؛ چراکه با کاهش رفاه خود مواجه بودند. سومین ریشه عدم توجه کافی به پرداخت مالیات به ریشه اقتصادی موضوع برمی‌گردد. در سمت درآمدهای بودجه دولت مالیات‌ها و درآمدهای نفتی همواره به عنوان دو جانشین همدیگر تلقی شده‌اند. اما وفور درآمدهای نفتی در بسیاری از سال‌ها باعث شده تا دولت از درآمدهای مالیاتی غافل شود. به عبارت دیگر، با وجود نفت در بودجه، دولت تا حدودی اطمینان دارد که می‌تواند مخارج جاری خود را پرداخت کرده و تا حدودی برنامه‌های توسعه‌ای خود را طراحی کند. این یادگیری بلندمدت باعث شده تا زمینه برای الزام اجتماعی پرداخت مالیات تنگ‌تر شده و فرار مالیاتی افزایش یابد.

خلأ یک باور اجتماعی: لازم است فرار مالیاتی را به دو دسته تقسیم کرد و بین آنها تفاوت قائل شد. دسته اول زمانی اتفاق می‌افتد که آحاد اقتصادی به قصد نپرداختن مالیات از پرداخت تعهدات مالیاتی خود شانه خالی کنند. این در حالی است که در دسته دوم افراد از مجاری معیوب قانونی استفاده و از پرداخت مالیات اجتناب می‌کنند. به عبارت دیگر، در دسته اول فعال اقتصادی به قصد و با اطلاع از قانون، تصمیم به عدم پرداخت مالیات می‌گیرد. این در حالی است که در گروه دوم فعال اقتصادی مجرای فرار مالیاتی را در دل مجاری سست قانونی جست‌وجو می‌کند. یکی از مهم‌ترین عواملی که باعث می‌شود افراد هر دو گروه از فرار مالیاتی فاصله بگیرند، شکل‌گیری یک باور درونی است مبنی بر اینکه مالیات هزینه نیست. یک فرد عقلایی همواره انتظار دارد به ازای هزینه‌های خود درآمد نیز کسب کند. در صورتی که هزینه‌ای برای فرد هیچ درآمدی نداشته باشد، فرد همواره در تلاش خواهد بود تا از پرداخت هزینه اجتناب کند. فرار مالیاتی نیز چنین شرایطی دارد. فرد در هر دوره مالی ملزم به پرداخت مبلغ مشخصی مالیات است و اگر این باور را داشته باشد که این مالیات هیچ بازدهی برای او ندارد، همواره دنبال منافذ فرار از مالیات است. اما در صورتی که این باور در او نهادینه شود که مالیات پرداختی حکم سرمایه‌گذاری داشته و منافع آن در آینده در قالب خدمات عمومی دولتی متوجه او می‌شود، مالیات را از صمیم قلب می‌پذیرد. اگر این رفتار در تمامی جامعه تکرار شود انتظار می‌رود فرار مالیاتی به میزان قابل توجهی کاهش یابد و بنابراین یکی از مهم‌ترین پیش‌زمینه‌های مهار فرار مالیاتی نهادینه کردن این باور در جامعه است؛ که البته با توجه به وجود اهرم منابع نفتی همواره شکل‌گیری این باور اجتماعی مغفول مانده است.

خلأهای قانونی-اجرایی: علاوه بر خلأهای قانونی که همواره در کمین سیستم مالیاتی ایران بوده، یکی از عواملی که همواره انگیزه فرار مالیاتی را تقویت کرده، ناکارایی‌های حوزه اجرای مالیات بوده است. در حوزه قانونگذاری، مهم‌ترین ضعف سیستم مالیاتی ایران سیستم تعیین جریمه‌ای است که قانون برای افراد خاطی پیش‌بینی کرده است. تا همین سال‌های اخیر در صورتی که فردی اقدام به فرار مالیاتی می‌کرده ملزم به پرداخت 20 درصد جریمه نقدی از مالیات مذکور بوده است. تحت چنین مجرای قانونی، فرد، ارزش زمانی پول و تورم را لحاظ می‌کرد و با توجه به هزینه پایین کشف فرار مالیاتی ترس مالی قابل توجهی نداشت. دومین مساله‌ای که در حیطه قانونگذاری فرآیند مالیات‌ستانی هدفمند را خدشه‌دار می‌کند، ممیزسالاری است که در دهه‌های اخیر هزینه زیادی را به سیاست‌های مالیاتی در اقتصاد ایران وارد کرده است. به‌علاوه، ابهام در قانون و بخشنامه‌های پیچیده و گاه بلااستفاده، خود زمینه رسوخ ناکارایی در سیستم مالیاتی را فراهم کرده بود. در حوزه اجرایی نیز سیستم مالیاتی در ایران از دو نوع مشکل رنج می‌برد: اول اینکه به ویژه در سال‌های قبل‌تر، اجرای قوانین مبتنی بر فرد بود. به این معنی که اختیارات قانونی تعیین‌کننده‌ای به وزرای صاحبان قدرت می‌داد. نتیجه این بود که این روند فرد‌محور باعث شده بود تا حس اجتماعی پرداخت مالیات ایجاد نشود و پرداخت مالیات در حوزه اجرا منحرف شود. دومین خلأ اجرایی مالیات‌ستانی، عدم اعتماد و همین‌طور نبود فرهنگ بالا به پایین پرداخت مالیات است. در دنیا تمامی روسای جمهور اظهارنامه مالیاتی خود را طراحی کرده و به منظور انتشار عمومی در اختیار روزنامه‌ها قرار می‌دادند. این انتشار عمومی زمینه را برای شفافیت و اعتماد عمومی فراهم می‌کند؛ این در حالی است که تا همین اواخر در ایران روسای جمهور اظهارنامه مالیاتی ارائه نمی‌کردند. افزون بر این فرآیند پرداخت مالیات از پایین به بالا نبود. به این معنی که در حالی که عموم مردم ابتدا نحوه رفتار صاحبان قدرت را در مواجهه با مالیات می‌سنجند، اما صاحبان قدرت و بسیاری از نهادهای حکومتی در دهه‌های اخیر مالیات پرداخت نمی‌کردند. این خود باعث شده تا انگیزه فرار مالیاتی در جامعه تقویت شود.

رفتار کج‌دار و مریز: عمدتاً در دولت‌هایی که نقش غالب در اقتصاد دارند و رفاه بخش قابل توجهی از جامعه را جبران می‌کنند، مساله فرار مالیاتی حادتر است، به ویژه اگر اقتصاد تک‌محصولی و مبتنی بر کالایی مانند نفت باشد. در چنین حالتی، اقتصاد سال‌ها به لطف درآمدهای نفتی روی ریل متعارف حرکت می‌کند اما مشکل زمانی ایجاد می‌شود که درآمدهای نفتی کاهش می‌یابد. بعد از کاهش درآمدهای نفتی دولت با جامعه‌ای مواجه است که عمدتاً مصرف‌کننده بوده و قدرت بقای خود را بدون حمایت‌های دولتی از دست داده است. نتیجه چنین وابستگی، اجرای سیاست‌های کج‌دار و مریز از سوی دولت است. به عنوان مثال می‌توان به فرار مالیاتی پزشکان اشاره کرد. در خصوص مقابله با فرار مالیاتی این قشر دولت با دو انتخاب مواجه است. می‌تواند تمرکز فشار خود را بر پزشک قرار دهد که در این صورت پزشک فشار افزایشی مذکور را روی قیمت خدمت منعکس کرده و متضرر نهایی مصرف‌کننده نهایی است. بنابراین دولت در این خصوص لازم است سیاست‌های کج‌دار و مریز را در پیش بگیرد. در سوی مقابل، اگر فشار مذکور را به طور مستقیم بر مردم وارد کند، نتیجه آن نیز کاهش رفاه اجتماعی است.

بنابراین به منظور کنترل فرار مالیاتی اولین گام برنامه‌ریزی بلندمدت به منظور استقلال بودجه دولت و اقتصاد از نفت است. این خود باعث شده تا دولت روی سیاست‌های مالیاتی به عنوان یک منبع پایدار مالی حساب کند. بعد از آن دستیابی و طراحی یک سیستم اطلاعاتی شفاف و کامل که اطلاعات خرد و تراکنش‌های مالی اقتصاد را ارائه دهد به منظور کنترل فرار مالیاتی ضروری است؛ این باعث می‌شود تا مسیرهای نفوذ آحاد اقتصادی به فرار مالیاتی بسته شوند. سومین عامل ایجاد باور عمومی به منافع بالقوه و بالفعل پرداخت مالیات است تا آحاد اقتصادی فعالانه و با انگیزه بیشتری در پرداخت مالیات مشارکت کنند.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها