شناسه خبر : 29543 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

انجماد دولت

بررسی دلایل سخت شدن کار برای دولت دوم روحانی در گفت‌وگو با سید مصطفی هاشمی‌طبا

مصطفی هاشمی‌طبا چهره سیاسی اصلاح‌طلب که در آخرین انتخابات ریاست جمهوری به عنوان نامزد انتخابات حضور داشت، بر این باور است که دولت و مردم مسوولیت متقابل نسبت به یکدیگر دارند و این تصور که دولت به‌تنهایی موظف است همه شرایط کشور و مردم را سامان دهد، تصوری غلط است. او می‌گوید دولت دوم حسن روحانی نه قصدی برای اصلاح ساختاری دارد و نه جرات و توان آن را، بلکه تنها سیاست‌هایی برای اجرا در نظر گرفته که هدف آن بهبود موقتی اوضاع معیشتی مردم است.

انجماد دولت

این روزها برای دولت حسن روحانی بیش از هر زمانی سخت و دشوار است؛ تحریم، کاهش قدرت خرید مردم، نتایج افکارسنجی‌ها از کاهش محبوبیت او و از آن مهم‌تر، کاهش امید اجتماعی حکایت دارد. مصطفی هاشمی‌طبا چهره سیاسی اصلاح‌طلب که در آخرین انتخابات ریاست جمهوری به عنوان نامزد انتخابات حضور داشت، بر این باور است که دولت و مردم مسوولیت متقابل نسبت به یکدیگر دارند و این تصور که دولت به‌تنهایی موظف است همه شرایط کشور و مردم را سامان دهد، تصوری غلط است. او می‌گوید دولت دوم حسن روحانی نه قصدی برای اصلاح ساختاری دارد و نه جرات و توان آن را، بلکه تنها سیاست‌هایی برای اجرا در نظر گرفته که هدف آن بهبود موقتی اوضاع معیشتی مردم است. به گفته هاشمی‌طبا ایده‌ وزیر بهداشت مبنی بر اینکه دولت باید متکفل مخارج مردم شود، نقطه شکست دولت است.

♦♦♦

 وزیر بهداشت در سفر اخیرش به استان سمنان، دولت را به پدر عیال‌واری تشبیه کرد که برای رفع نیازهای اولیه فرزندانش از پاسخگویی به سایر خواسته‌های آنها باز می‌ماند و این فرزندان هستند که باید برای رسیدن به خواسته‌های خود تلاش کنند. به نظر شما معنی این اظهارات چیست؟

در پاسخ به این سوال، ابتدا باید مساله را تعریف کنیم و ببینیم دولت در جامعه ما چیست و چه توقعی از آن وجود دارد. همچنین باید روشن شود که دولت در کجای جامعه ما قرار گرفته و باید چه کار کند.

این حرف آقای وزیر بهداشت هم از یک‌سو درست است و از سوی دیگر می‌توان آن را نگرشی کاملاً غلط خواند. از این جهت درست است که بالاخره مردم از دولت‌ها توقعات و مطالباتی دارند. اما این اظهارات از آن منظر غلط است که دولت به خودش بگوید من باید برای مردم این کارها را انجام دهم و غافل از این نکته است که این موضوع توقعاتی را برای مردم به وجود می‌آورد.

من در حالی که بر بسیاری از سیاست‌های دولت آقای روحانی و خود آقای رئیس‌جمهور صحه نمی‌گذارم و سلیقه دیگری دارم اما در جامعه ما این موضوع ملکه ذهن عموم شده که این دولت است که باید همه چیز را در اختیار مردم قرار دهد! خیر، این‌طور نیست. دولت و مردم مسوولیت متقابل نسبت به یکدیگر دارند و همان‌طور که دولت وظایفی در قبال مردم و کشور دارد، مردم نیز در قبال دولت و کشور وظایفی دارند، آن هم در شرایطی که کشور ما شرایط عادی ندارد. ما از ابتدای انقلاب این سیاست را اجرا کردیم که فقط حکومت و دولت در قبال مردم وظیفه دارد و از جیب مملکت دادیم مردم خوردند. به‌جای اینکه مردم کار کنند و ارزش‌افزوده به وجود بیاورند و البته دولت به این کار کمک کند؛ بنابراین روسای دولت این توقع را در مردم به وجود آوردند و مکرراً وعده دادند و گفتند ما این کار را برایتان انجام می‌دهیم، زندگی و معیشتتان را بهتر می‌کنیم! این «می‌کنیم می‌کنیم»ها است که دولت را به اینجا رسانده که همه توقع دارند دولت همه کارهای بر زمین‌مانده را به سرانجام مطلوب برساند. حالا دولت فعلی هم برای آنکه عقب نماند،‌ مجبور است کارهایی بکند که به افزایش درآمد دولت منجر شود. طبق قانون بودجه همین امسال، دولت حدود 340 هزار میلیارد تومان باید به حقوق‌بگیرها، موسسات و... پرداخت کند؛ هزینه‌هایی که به عنوان هزینه‌های جاری کشور است و دولت موظف به پرداخت آن. منابع درآمدی امروز دولت چیست؟ غیر از فروش نفت که با تحریم‌ها کاهش یافته و کمتر هم می‌شود، از مالیات، گمرکات و سود بازرگانی و... دولت به هر دستاویزی متوسل می‌شود تا کاهش درآمدی در مقایسه با درآمد پیش‌بینی‌شده در بودجه نداشته باشد.

ایده‌ای که آقای وزیر بهداشت هم به نوعی بر آن تاکید کردند که دولت باید متکفل مخارج مردم شود، خودش نقطه شکست دولت است. دولت وظیفه دارد که ایران یعنی سرزمین ایران، مردم ایران را با کمک خود مردم، فرهنگ ایران و سیاست ایران حفظ کند. در شرایط بحرانی که کشور ما در آن قرار دارد و بر اثر تحریم، میزان فروش نفتمان به شدت کاهش می‌یابد، این نوع ایده‌پردازی و نظرات این‌گونه،‌ بر بار دولت می‌افزاید و توقعات از دولت را بالا می‌برد. همین الان که در آستانه تقدیم بودجه به مجلس و بررسی آن هستیم، صحبت از آن است که برای سال آینده افزایش حقوق و دستمزدها تا 20 درصد محاسبه شود. خب این موضوع هنوز به مجلس نرفته برای جامعه این توقع را ایجاد کرده و اگر دولت در بودجه سال 98 این میزان افزایش حقوق را آورده باشد، درصدی هم مجلس به آن اضافه می‌کند و این خود به افزایش هزینه‌های دولت منجر می‌شود آن هم در سالی که شاهد کاهش درآمدهای دولت خواهیم بود. معنای آن این است که دولت بزرگ‌تر و پرهزینه‌تر می‌شود و در این صورت،‌ دولتی ناتوان است که در کارهای خود می‌ماند؛ این‌ها دولت را (دولت که هیچ؛ جمهوری اسلامی را) دچار مشکل می‌کند.

از سوی دیگر کشوری که می‌گوید انقلابی است و در دنیا با استکبار جهانی سر ستیز دارد، در داخل خود نمی‌تواند رفاه‌زده باشد. پس باید حقیقت را به مردم گفت. دولت در این شرایط با سیاست‌های غلط، مشوق ریخت‌وپاش در جامعه است؛ برای مثال الان که ما واردات بنزین هم داریم، چه دلیلی دارد که دولت مردم را به مصرف بیشتر بنزین تشویق کند!؟ وقتی قیمت بنزین واقعی نیست و ارزان است، این در حقیقت یک نوع تشویق کردن مردم به استفاده بیشتر است.

  شما معتقدید که بین سیاست‌های اعلامی و اجرایی تناقض وجود دارد؟

بله، بین سیاست خارجی و اقتصاد سیاسی ما یک تناقض بزرگ با آنچه در کشور موجود است و حرف زده می‌شود، وجود دارد. برای مثال،‌ ائمه جماعت می‌آیند می‌گویند «معیشت بهتر برای مردم»؛ خب از کجا معیشت بهتر برای مردم؟! باید برای این کار سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی صورت گیرد. سرمایه‌گذار خارجی که جذب نمی‌شود، آنها هم نمی‌آیند، ما هم که بلد نیستیم و نمی‌گذاریم سرمایه‌گذار خارجی را جذب کنیم.

آقای روحانی در یکی از سخنرانی‌های اخیر خود گفت که به سرمایه‌گذاری خارجی نیاز داریم. بله، نیاز داریم اما آیا اجازه کار به سرمایه‌گذار خارجی می‌دهیم؟ دولت ایشان باید شرایط را برای ورود سرمایه‌گذار خارجی فراهم کند حال‌ آنکه موارد سرمایه‌گذاری خارجی که پس از برجام گرایش به سرمایه‌گذاری در ایران داشتند با سیاست‌های غلط برخی سازمان‌ها و نهادها، جذب نشدند. خب! پس خود رئیس دولت اینجا چه کاره است؟ با حلوا حلوا گفتن که دهن شیرین نمی‌شود. برای هر مساله‌ای باید هزینه‌ای پرداخت کرد. برای سرمایه‌گذاری خارجی هم باید هزینه‌ای پرداخت کرد و تضمینی به خارجی‌ها داد. نمی‌شود بگوییم سرمایه‌گذار خارجی بیاید و «به به» بگوییم. باید به استقبال خطرها و هزینه‌هایش برویم تا سرمایه‌گذاری خارجی صورت گیرد و نتیجه دهد و در پی آن تولید کشور بالا رود و به اصطلاح افزایش ثروت در کشور صورت گیرد. اگر می‌خواهیم برای مردم کار کنیم باید کارهای زیربنایی و زیرساختی انجام دهیم نه کارهای سطحی که شاید امروز پولی به دست مردم می‌دهد اما عواقب و تبعات آن هزار برابر بیشتر است. باید کاری کرد که اشتغال واقعی ایجاد شود که مردم کولبری و قاچاق نکنند.

وقتی در باب سیاست خارجی‌مان امام‌جمعه‌ای می‌گوید ما باید رابطه‌مان را با اروپا قطع کنیم، چه کار باید کرد؟ چه باید گفت؟ رابطه ما که با آمریکا قطع است، با اروپا هم قطع شود آن‌وقت باید چه کار کنیم؟! آیا در داخل می‌توانیم با این رویه قطع رابطه با دنیا معیشت بهتر ایجاد کنیم؟ پس همه شعارهایی که درباره معیشت بهتر می‌دهیم تنها فشاری است که بر دولت وارد می‌کنیم و راهکاری نداریم.

این محصول موقعیتی است که نشان می‌دهد ما مساله و مشکلاتمان را تعریف نکرده‌ایم. همچنین تعریف نامشخص و غلط از وظایف دولت کار را به اینجا رسانده است. در مقابل مخالفان تنها دولت را هدف قرار می‌دهند. اصلاً در این 40 سال سابقه نداشت که مخالفان به این شکل به دولت هجوم ببرند و اعضای دولت را به خیانت متهم کنند. نمونه آن لجن‌پراکنی‌هایی است که علیه وزیر خارجه گفتند. وقتی کار به اینجا می‌رسد مسلم است که مشکلات حل نمی‌شود بلکه بر آن نیز افزوده می‌شود.

دولت هم به در و دیوار می‌زند که به هر نحوی شده یارانه‌ها و بسته‌های حمایتی را بدهد. اینها هیچ‌کدام روش معقول برای اداره مملکت نیست چون نمی‌گذاریم زیرساخت‌ها درست شود.

  بسیاری بر این باورند که دولت آقای روحانی از تک‌رقمی شدن تورم و برجام که محصول تلاش‌های چهار سال نخست ریاست جمهوری او بود، مغرور شده و این سوال را مطرح می‌کنند که چرا دولت به فکر حل ریشه‌ای مشکلات نیفتاد. به نظر شما آیا دولت با آرامشی که در سطح ایجاد کرد از عمق غافل شد؟

ببینید! الان ما فرض می‌کنیم که دولت نیست و می‌خواهیم مملکت را اداره کنیم. تئوری اداره مملکت را چه کسی می‌دهد؟ اگر بگوییم تئوری مملکت‌داری «قانون بودجه سالانه» است؛ اینکه تئوری مملکت‌داری نیست. تقریباً هیچ‌کدام از اقتصاددانان و متفکران ما هم یک سیستم اقتصادی پیشنهاد نمی‌کنند که همراه آن تبعات آن را هم بگویند. بالاخره هر سیستمی تبعاتی دارد. آقای روحانی هم خواست سیستم اقتصاد آزاد را در مملکت پیاده کند. آیا توانست؟ آیا این سیستم در مملکت ما قابل پیاده‌سازی است؟ خیر، این سیستم در جایی جواب می‌دهد که مراودات خارجی ما هم حالت طبیعی داشته باشد و ما در زنجیره اقتصاد دنیا جایگاهی داشته باشیم که به ‌راحتی بتوانیم عمل کنیم. وقتی ما این جایگاه را نداریم و درگیر تحریم هستیم و هزار مشکل سیاسی و اقتصادی با کشورهای جهان داریم، چگونه می‌توانیم سیاست‌های اقتصاد آزاد را در کشور پیاده کنیم؟ بنابراین دولت هم این وسط گیر کرده است؛‌ هم شجاعت ندارد حقیقت را به مردم بگوید و از سوی دیگر خطبه‌خوانی و سخنرانی‌هایی می‌کنند. خلاصه‌اش این است که یک سردرگمی در خصوص وظایف دولت و چگونگی اداره اقتصاد کشور وجود دارد و همچنین هماهنگی میان اقتصاد داخلی با شرایط خارجی وجود ندارد. در این میان مخالفان هم به‌جای اینکه واقعیت‌ها و گرفتاری‌های دولت را درک کنند، رجزخوانی می‌کنند و حرف‌هایی می‌زنند که به قول معروف در دکان هیچ عطاری پیدا نمی‌شود.

  از مخالفان دولت صحبت کردید که هجمه‌های بی‌سابقه‌ای به دولت وارد می‌کنند و به‌جای ارائه راهکار درست، تلاش دارند اوضاع مشوش باشد؛‌ آیا می‌توان گرفتاری‌های امروز دولت را به پای مخالفان و کارشکنی آنها نوشت یا این خود دولت بود که انبار باروت را آماده انفجار کرد و منتقدان فقط کبریت کشیدند؟

بعضی از افراد هستند که نمی‌دانم به کجا وصل هستند. بخشی از گرفتاری‌های دولت مربوط به خود این افراد می‌شود. شما ببینید وقتی وزیر خارجه ما که به این مملکت خدمت می‌کند، مورد هجمه‌های ناجوانمردانه قرار می‌گیرد آیا برایش روحیه‌ای باقی می‌ماند که بتواند کارش را پرقدرت ادامه دهد؟! بقیه هم همین‌طور. به‌جای اینکه همه پشت وزیرشان باشند که دارد کاری در دنیا انجام می‌دهد،‌ به خیانت متهمش می‌کنند. حقیقت آن است که ایشان و آقای روحانی برخی حرف‌ها را نمی‌توانند مطرح کنند. حال بگذریم از آن حرف‌هایی که باید بزنند اما نمی‌زنند. دولت ما نمی‌تواند حرف‌هایی را مطرح کند زیرا دستاویزی برای سوءاستفاده دشمنان خارجی می‌شود. مخالفان اما از این موقعیت سوءاستفاده می‌کنند و فضا و افکار عمومی را علیه دولت هدایت می‌کنند.

  بر اساس نظرسنجی اخیر ایسپا، علاوه بر مخالفان داخلی و رقبای سیاسی دولت روحانی با فشارهای دیگری نیز روبه‌رو است که یکی از آنها ضعف دولت در سیاستگذاری است. به نظر شما ضعف دولت در سیاستگذاری چقدر در ناکارآمدی و گرفتاری‌های دولت دوم آقای روحانی اثرگذار بوده است؟

بله؛ من هم با برخی از این سیاستگذاری‌های دولت کاملاً مخالف هستم؛ برای مثال سیاست پیش‌فروش سکه یا ارز 4200تومانی دو سیاست غلط اخیر دولت بوده است. دولت که درآمدش کاهش یافت سعی کرد با سیاست‌های غلط درآمد کسب کند. به قول بعضی‌ها دولت می‌خواهد خودش را بچه پولدار هم نشان بدهد! دولت ضمن آنکه خود باید صرفه‌جویی را شروع کند و از هزینه‌هایش بکاهد، باید به مردم هم شفاف بگوید امکانات مالی‌ام کم شده است. طبق قانون بودجه باید یارانه‌ها سامان داده می‌شد اما دولت حتی جرات نکرد در این پنج سال، سیاست یارانه‌ای را بر مبنای قانون سامان دهد و در همین پنج سال، 200 هزار میلیارد تومان یارانه داده است. باز هم قصد دارند این سیاست را ادامه دهند. این نوع سیاستگذاری‌ها غلط است. دولت باید حقایق اقتصاد کشور را به مردم بگوید و آنجا که لازم است انقباضی حرکت کند. به خاطر بعضی سیاست‌های دیگر دولت، کارخانه‌ها در خطر کم‌تولیدی و ورشکستگی قرار گرفته‌اند. بنابراین تردید نداشته باشید که سیاست‌های غلط خود عاملی است که به دولت فشار می‌آورد و حتی می‌تواند آن را زمین بزند.

روحیه دولت ما اصلاح‌طلب به معنی واقعی (نه به معنی گروه‌های اصلاح‌طلب) که بیاید در مملکت اصلاحات ساختاری انجام دهد، نیست. البته حاکمیت با این کار مخالف است و دولت هم به تبع آن.

اصلاً نه می‌تواند به دنبال اصلاحات ساختاری باشد و نه جرات و قدرتش را دارد. مجلس و دیگر مقامات کشور هم آمادگی این کار را ندارند. اصلاح ساختار هزینه و سختی دارد اما هیچ‌کس نمی‌خواهد این هزینه و سختی را تاب بیاورد. باید همه سختی بکشیم تا کار مملکت درست بشود. اما این سختی کشیدن باید جهت‌گیری داشته باشد. الان مردم هم دارند سختی می‌کشند اما بدون آنکه جهت‌گیری درستی داشته باشیم.

  با همه مشکلاتی که به آنها اشاره کردید، به نظر شما آقای روحانی برای سال‌های باقی‌مانده ریاست جمهوری‌اش چه راهکارهایی برای کاهش مشکلات و بهبود وجهه دولت خود و حتی تداوم راهش در دولت بعد دارد؟

به نظر من هیچ راهکاری ندارد و گذران روزمره می‌کند. نه‌تنها او که دیگران هم راهکاری ارائه نداده‌اند. در واقع این ایراد تنها به روحانی وارد نیست. درست‌تر آن است که بگوییم هیچ‌کس هیچ ایده خاصی ندارد و فقط شعار می‌دهند. مخالفان روحانی چه راهکاری ارائه کرده‌اند؟ فقط می‌گویند با اروپا قطع رابطه بکنیم! FATF  را رد بکنیم! ما نمی‌توانیم به دهان این و آن بکوبیم و بعد معیشت مردم را بهبود بدهیم و برای آنان رفاه ایجاد کنیم. تناقض شعار و عمل وجود دارد و همه گرفتار این معضل هستیم. بالاخره شعارها باید بر اساس آینده‌نگری باشد. همین‌طوری که هر کسی دهانش را باز کند و هر حرفی بزند که ملاک نیست.

  شما چه آینده‌ای را برای دولت آقای روحانی متصور هستید؟

دولت آقای روحانی همین‌طوری کج‌دار و مریز سال‌های باقی مانده را به پایان می‌رساند و کلید دولت را به نفر بعد می‌سپارد.

  یعنی شما هیچ امیدی به اصلاح ندارید؟

نه؛ یعنی چه اصلاح‌طلبان بیایند و چه اصولگرایان بیایند و چه پایداری‌ها؛ همه می‌خواهند کاری کنند که حال مردم به صورت موقت خوب باشد و طبیعتاً با این رویکرد، کار اصلاح ساختار مملکت انجام نمی‌شود.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها