شناسه خبر : 6531 لینک کوتاه

راهکارهای اقتصادی کارآمدسازی صندوق‌های بازنشستگی در گفت‌وگو با سعید اسلامی بیدگلی

نه به دارایی‌های بد

سعید اسلامی‌بیدگلی، استاد دانشگاه و کارشناس مدیریت مالی در این گفت‌وگو، راهکارهای اقتصادی رفع بحران در صندوق‌های بازنشستگی را مورد اشاره قرار داده است. مهم‌ترین توصیه او این است که صندوق‌ها از پذیرش دارایی‌های بد که همان بنگاه‌های زیان‌ده دولتی است، حذر کنند. او درباره این راهکار خود توضیح می‌دهد: «شفافیت در ساختار و اداره و نیز اصلاح ساختار چنان که صندوق‌ها به سوی شرکت‌داری و پذیرش دارایی‌های بد حرکت نکنند، ضمن اینکه مدیریت این صندوق‌ها در دنیا به صورت کم‌ریسک است؛ به عبارت دیگر ترجیح بر این است که دارایی‌های ریسکی نگهداری نشود تا کیفیت زندگی بخشی از جامعه به خطر نیفتد.»

ندا گنجی

آن‌گونه که از گزارش‌های رسمی و گفتار کارشناسان حوزه بازنشستگی و تامین اجتماعی استنباط می‌شود، صندوق‌های بازنشستگی به مرحله‌ای رسیده‌اند که نه راه پس دارند و نه راه پیش. منشأ گردابی که نظام بازنشستگی ایران اکنون در آن گرفتار آمده نیز در عدم تعادل منابع و مصارف صندوق‌های بازنشستگی است. حال چگونه و از طریق چه روش‌هایی، عدم تعادل در صندوق‌ها قابل رفع است؟ سعید اسلامی‌بیدگلی، استاد دانشگاه و کارشناس مدیریت مالی در این گفت‌وگو، راهکارهای اقتصادی رفع بحران در صندوق‌های بازنشستگی را مورد اشاره قرار داده است. مهم‌ترین توصیه او این است که صندوق‌ها از پذیرش دارایی‌های بد که همان بنگاه‌های زیان‌ده دولتی است، حذر کنند. او درباره این راهکار خود توضیح می‌دهد: «شفافیت در ساختار و اداره و نیز اصلاح ساختار چنان که صندوق‌ها به سوی شرکت‌داری و پذیرش دارایی‌های بد حرکت نکنند، ضمن اینکه مدیریت این صندوق‌ها در دنیا به صورت کم‌ریسک است؛ به عبارت دیگر ترجیح بر این است که دارایی‌های ریسکی نگهداری نشود تا کیفیت زندگی بخشی از جامعه به خطر نیفتد.»



برخی، صندوق‌های بازنشستگی را به عنوان دماسنج اقتصاد کشورها توصیف می‌کنند و البته این نهادها به عنوان محور توسعه یا عامل توسعه نیز شناخته می‌شود. اما چندسالی است که عملکرد این دماسنج دچار اخلال شده و به اصطلاح کارشناسان حوزه بازنشستگی و تامین اجتماعی، صندوق‌ها از نقطه سربه‌سری گذشته‌اند و قادر به ایفای تعهدات خود نیستند. شما چه تحلیلی از وضعیت نظام بازنشستگی کشور دارید؟
پیش از این که راجع به این موضوع گفت‌وگو کنیم، اجازه دهید به اهمیت صندوق‌های بازنشستگی در اقتصاد بپردازیم. ببینید امروزه مردم کشورهای پیشرفته بخش بزرگی از درآمدهای خود را پس‌انداز می‌کنند به این امید که در زمانی که دیگر امکان کارکردن ندارند، بتوانند زندگی ایده‌آلی برای خود فراهم کنند. یعنی تامین حداقل کیفیت زندگی که همین شاخص بیانگر سطح توسعه‌یافتگی کشورهاست. تامین این شرایط برای مردم یک کشور، جزو وظایف نظام اقتصادی آن کشور محسوب می‌شود. از این رو، اساساً مدیریت نظام بازنشستگی برای ایجاد رفاه عمومی در یک کشور از اهمیت بسزایی برخوردار بوده و در بسیاری از شاخص‌های اقتصادی نیز مورد توجه است. در این میان، نهاد دولت در ایران نیز به عنوان اداره‌کننده اقتصاد، نمی‌تواند نسبت به این مساله بی‌تفاوت باشد. افزون بر این، بخش بزرگی از انگیزه کار در دورانی که نیروهای کار بازدهی دارند، نشات گرفته از این مساله است که تامین رفاه این نیروی کار در آینده چگونه انجام می‌شود. به بیان ساده‌تر، یک نیروی شاغل در این اندیشه است که با وضعیت کاری امروز، بتواند در 30 سال آینده تمامی نااطمینانی‌های زندگی خود را پوشش داده و ذخیره خوبی برای دوران بازنشستگی خود و آتیه فرزندانش فراهم کند. این اندیشه انگیزه قابل توجهی برای کارکردن به افراد می‌دهد. نتایج تحقیقات بسیاری نیز براین دلالت دارد که یک نظام بازنشستگی کارآمد و مناسب، بهره‌وری نیروی کار را افزایش خواهد داد. بنابراین لازم است نظام بازنشستگی به عنوان یک جزء بسیار مهم از تامین سطح و کیفیت زندگی شهروندان، مورد پذیرش قرار گیرد و در ایران نیز صندوق‌های بازنشستگی باید چنین کارکردی داشته باشند.

فکر می‌کنید نظام بازنشستگی ایران چه ویژگی‌هایی دارد و طی سال‌های گذشته چه روندی را طی کرده است؟ به بیان دیگر، این نظام تا چه حد به ویژگی‌هایی که شما از یک نظام کارآمد برشمردید، نزدیک است؟
می‌توان از چند منظر نظام بازنشستگی کشور را مورد ارزیابی قرار داد. به طور طبیعی در کشوری که بسیاری از ساختارها با مشکل همراه است، اقتصاد حاکمیتی یا دولتی گسترده‌ای وجود دارد و فساد گریبانگیر تقریباً تمامی اقتصاد است، نمی‌توان تنها بخش کوچکی از اقتصاد را جدا کرده و از عملکرد قابل قبول آن سخن گفت. بنابراین در مقام بررسی، نظام بازنشستگی نیز با مشکلات کوچک و بزرگی مواجه است. شاید نزدیک به یک دهه است که اقتصاددانان نسبت به وضعیت صندوق‌های بازنشستگی هشدار می‌دهند اما اکنون موضوع تا حدی پیچیده شده که آقای دکتر نوبخت، رئیس سازمان مدیریت بحران مربوط به این صندوق‌ها را در کنار بحران‌های محیط زیست و آب، موضوع مورد توجه دولت در برنامه ششم توسعه عنوان می‌کند. بنابراین برنامه‌ریزان کشور نیز به این نتیجه رسیده‌اند که مسیر پیموده‌شده، مسیر درستی نبوده و احتمالاً در آینده کشور را با مشکلات جدی روبه‌رو خواهد کرد. کما‌اینکه هم‌اکنون نیز کم و بیش اخباری از مشکلات در برخی از صندوق‌های بازنشستگی به گوش می‌رسد. بنابراین پاسخ سوال شما واضح است. مانند بسیاری دیگر از بخش‌های اقتصادی کشور، نظام بازنشستگی، هم به لحاظ ساختاری و هم به لحاظ حاکمیتی وضعیت مناسبی ندارد. ضمن اینکه چنانچه نظر کارشناسان حقوقی را نیز درباره این مساله جویا شویم، احتمالاً اشکالات حقوقی و ساختاری بسیار جدی نیز در این نظام وجود دارد. این مشکلات اکنون به حدی جدی شده که نشریه «تجارت فردا» نیز به آن واکنش نشان داده و ویژه‌نامه‌ای به آن اختصاص داده است. حال آنکه چنین دغدغه‌ای حدود یک دهه پیش در مطبوعات کشور وجود نداشت.

شما به مشکلات بزرگ و کوچک نظام بازنشستگی کشور اشاره داشتید که نوع نگاه حاکمیت به این مقوله نیز در کارایی و ناکارایی صندوق‌های بازنشستگی دخیل است. بنابراین چه بخشی از چالش‌های صندوق‌های بازنشستگی و مدیریت آن را می‌توان به نوع نگرش حاکمیت به این صندوق‌ها نسبت داد؟
مشکلات حاکمیتی مربوط به صندوق‌های بازنشستگی از دو بعد قابل بررسی است؛ عبارت حاکمیت در این موضوع نیز هم به عنوان نهاد حاکمیت به کار می‌رود و هم به عنوان حاکمیت خود صندوق‌های بازنشستگی. البته در هر دو حوزه مشکلات جدی وجود دارد. بدین معنا که ساختارهای قدرت و تعادل‌های اقتصاد سیاسی در کشور ما منجر به عدم تعادل‌های جدی در صندوق‌های بازنشستگی شده است. مساله‌ای که در بخش بدهی‌های دولت به صندوق‌ها قابل ملاحظه است -که گفته می‌شود از 100 هزار میلیارد تومان نیز فراتر رفته- موضوع واگذاری شرکت‌ها به مجموعه‌های تامین اجتماعی در قالب رد دیون دولت، حساب‌سازی‌ها و امثال آن مسائل بسیار جدی است که شاید به دلایل اقتصاد سیاسی اتفاق افتاده باشد و اکنون این مشکلات در صندوق‌های بازنشستگی نیز وجود دارد. مساله بعدی، موضوع اداره صندوق‌هاست. با توجه به آمارهای منتشر‌شده، به نظر می‌رسد که این صندوق‌ها با بهره‌وری بسیار پایین‌تر از حتی متوسط اقتصاد کشور، فعالیت کرده‌اند. بنابراین بخش بزرگی از منابعی که قرار است در آینده به استفاده برسد و صرف رفاه و افزایش کیفیت زندگی بازنشستگان شود، عملاً به خوبی اداره نشده و با توجه به وضعیت ناپایدار و تورم تقریباً بالایی که در کشور وجود داشته، بخشی از این منابع به هدر رفته است. من فکر می‌کنم، حتی صندوق‌های بازنشستگی به لحاظ علمی نیز به درستی اداره نمی‌شود. بدین معنا که در مدیریت این صندوق‌ها، تفاوت یک صندوق بازنشستگی با یک شرکت سرمایه‌گذاری یا صندوق سرمایه‌گذاری مشترک به خوبی درک نشده، حال آنکه نوع دارایی‌ها و بدهی‌های آنها تفاوت بسیاری با یکدیگر دارد. اما اکنون مدیران شرکت سرمایه‌گذاری به صندوق بازنشستگی راه پیدا کرده‌اند، مدیران صندوق بازنشستگی در بانک‌ها مشغول شده‌اند و به مدیران بانک‌ها، مدیریت کارخانه‌ها واگذار شده است. این چرخش مدیران همواره صورت می‌گرفته و به نظر می‌رسد که در این میان نیروهای متخصص نیز در این حوزه تربیت نشده‌اند. بنابراین در هر دوره حاکمیتی چه در سطح کلان -‌ به عبارتی از منظر حاکمیت سیاسی و تحمیل هزینه‌هایی به صندوق‌ها- و چه در حاکمیت به معنای حاکمیت شرکتی صندوق‌ها مشکلات عدیده‌ای قابل مشاهده است. این موضوع بسیار کلیدی است که می‌توان با جزییات آماری به آن ورود کرد و نشان داد این صندوق‌ها تا چه حد با دارایی‌های بد و با اداره نادرست مواجه بوده‌اند.

منظور شما از دارایی‌های بد چه نوع دارایی‌هایی است؟
ببینید بخش عمده‌ای از دارایی‌های صندوق‌های بازنشستگی به خصوص در حوزه تامین اجتماعی، شرکت‌های ناهنجاری هستند که در قالب رد دیون دولت به این صندوق‌ها واگذار شده‌اند و اساساً به این دلیل که هم این شرکت‌ها موضوع تخصصی صندوق‌ها نبوده و هم صندوق‌ها ناکارایی‌های جدی در اداره شرکت‌ها داشتند، بسیاری از این شرکت‌های زیان‌آور و بلااستفاده باقی مانده‌اند. در دنیا اساساً به صندوق‌های بازنشستگی دارایی‌های واقعی واگذار نمی‌شود. اما در ایران، این رویه حاکم است و اداره شرکت‌ها به صندوق‌ها واگذار شده است. حال آنکه در کشوری نظیر آمریکا، حدود 90 درصد دارایی‌های صندوق‌های بازنشستگی، دارایی‌های مالی است و نیز توجه به تفاوت ترکیب دارایی و بدهی در این صندوق‌ها با سایر شرکت‌ها وجود دارد. ضمن اینکه بخش بزرگی از دارایی‌های صندوق‌های بازنشستگی کشور، بدهی‌های دولتی است که دولت با چندصد هزار میلیارد تومان بدهی، از قضا، بدهکار خوش‌حسابی هم محسوب نمی‌شود که هم به پیمانکاران و هم به صندوق‌ها بدهی دارد.

شما به نحوه مدیریت صندوق‌های بازنشستگی اشاره کردید. اینکه مدیران متخصصی برای مدیریت این صندوق‌ها گمارده نشده‌اند. دیدگاهی وجود دارد مبنی بر اینکه مدیریت این صندوق‌ها باید به اشخاصی واگذار شود که لزوماً تخصص مالی دارند. آیا با این دیدگاه موافق هستید یا تخصص‌های دیگری برای مدیران این صندوق‌ها قائل هستید؟
اگر بپذیریم صندوق‌های بازنشستگی، نهادهای مالی هستند که به نظر می‌رسد تجربه صندوق‌های بازنشستگی موفق در سایر کشورها نیز گواهی برای این ادعاست، بنابراین مدیریت این نهادها نیز تخصص مالی می‌طلبد. اما در ایران، به خصوص در مورد برخی صندوق‌ها که بسیار عریض و طویل شده‌اند، وجهه سیاسی آنها اهمیت بیشتری پیدا کرده و معمولاً مدیران این صندوق‌ها برای برقراری برخی تعادل‌های اقتصاد سیاسی، تعیین شده‌اند و ساختار تخصصی در بسیاری از آنها وجود نداشته است. یعنی نه‌تنها مدیر متخصصی وجود نداشته، بلکه بدنه نیز به دلیل همین رفتارهای سیاسی، چندان متخصص نبوده است. شاید خوب باشد همکاران شما در مطبوعات بیشتر به این موضوعات بپردازند که بازدهی این شرکت‌ها طی سال‌های گذشته چقدر بوده است.

صندوق‌های بازنشستگی در ایران سال‌هاست که به مرز بحران رسیده‌اند و دچار عدم تعادل در منابع و مصارف خود هستند. شما به عنوان یک کارشناس مالی فکر می‌کنید چگونه می‌شود تعادل را به ورودی و خروجی این صندوق‌ها بازگرداند؟
همان‌گونه که اشاره کردید صندوق‌های بازنشستگی، اغلب در وضعیتی قرار گرفته‌اند که تعادل مثبتی بین منابع و مصارف آنها وجود ندارد. وضعیتی که طی سال‌های آینده بحرانی‌تر نیز خواهد شد. آماری که اکنون از ظرفیت صندوق‌ها وجود دارد، آن است که نرخ پشتیبانی کمتر از چهار درصد است و این رقم کاملاً نشان‌دهنده وضعیت بحران است. اولین راهکار برای تعدیل این بحران، ایجاد شفافیت در اداره این صندوق‌هاست. راهکار دوم آن است که دولت به این صندوق‌ها به عنوان محلی برای تسویه حساب مشکلات سیاسی و اقتصادی خود نگاه نکند. باید در نظر داشته باشیم کارکرد صندوق‌ها نوعاً این‌گونه است که نگاه انتفاعی بلندمدت دارند و نوع مدیریت خاصی را می‌طلبد. شفافیت در ساختار و اداره و نیز اصلاح ساختار چنان که صندوق‌ها به سوی شرکت‌داری و پذیرش دارایی‌های بد حرکت نکنند، اهمیت بسیاری دارد. ضمن اینکه مدیریت این صندوق‌ها در دنیا به گونه‌ای است که دارایی‌های با ریسک پایین را نگهداری می‌کنند؛ به عبارت دیگر ترجیح بر این است که دارایی‌های ریسکی نگهداری نشود تا کیفیت زندگی بخشی از جامعه به خطر نیفتد. البته فکر می‌کنم که طی سال‌های آینده نیاز به یک عکس‌العمل جدی نیز وجود داشته باشد. چرا که به نظر می‌رسد وضعیت برخی از صندوق‌های بازنشستگی، جداً در شرایط بحرانی است و شاید نتوان برخی از معضلات را تنها با تغییر ساختار برطرف کرد.

برخی کارشناسان بر این عقیده‌اند که سن بازنشستگی در ایران پایین است و دستکاری این سن ممکن است وقوع ورشکستگی در صندوق‌ها را تا حدودی به تعویق بیندازد. آیا تغییر در سن بازنشستگی می‌تواند یکی از راهکارهای نجات این صندوق‌ها باشد؟
اساساً در دنیا افزایش سن بازنشستگی، تغییر نرخ بیمه‌های تکمیلی، تغییر منابع مالی ورودی صندوق‌ها و امثال آن، راه‌حل‌هایی هستند که در کوتاه‌مدت پیشنهاد می‌شود. اما فراموش نکنیم که به هر حال هر تغییری برای مثال، سن بازنشستگی با اعتراض‌هایی همراه خواهد بود. بنابراین تغییر نیز باید در یک فرآیند کاملاً شفاف و با توجیهات کامل و با اجماع جامعه صورت گیرد. به نظر من یکی از مشکلاتی که در اقتصاد کشور به صورت عام و در حوزه صندوق‌های بازنشستگی به‌طور خاص وجود دارد، آن است که مساله، تا وقتی که به مرز بحران نرسیده، با جامعه درمیان گذاشته نمی‌شود. به عنوان مثال اگر امروز موضوع فساد گریبان اقتصاد کشور را گرفته، شما می‌توانید ردپای آن را طی 10 سال گذشته در مقالات بسیاری از کارشناسان مشاهده کنید. اما مجموعه حاکمیتی کشور مطرح نکردن آن را ترجیح داده است. مسائل مربوط به صندوق‌های بازنشستگی، مشکلات بانک‌ها و... نیز مشمول این رویکرد حاکمیت قرار دارد. بنابراین هر راهکاری نظیر افزایش سن بازنشستگان، باید کاملاً به بحث کارشناسی گذاشته شود، مشکل به‌طور شفاف عنوان شود و مشخص باشد که این راهکار چگونه برطرف‌کننده مشکل خواهد بود. حال اگر راه‌حل‌های کوتاه‌مدت مدنظر قرار گیرد، درواقع مشکل به تعویق می‌افتد اما طی چند سال آینده، مشکلات جدید و پیچیده‌تری ایجاد می‌شود.

به عقیده شما آیا غیردولتی شدن صندوق‌های بازنشستگی می‌تواند گام مثبتی در کارآمدی آنها باشد؟
بله، می‌تواند. اما اینکه غیر‌دولتی شدن این نهادها آیا می‌تواند به سرعت گشایش ایجاد کند یا خیر، سوال مهم‌تری است. به عقیده من همزمان که به خصوصی شدن صندوق‌های بازنشستگی فکر می‌کنیم، حتماً باید به فکر حل مشکلات صندوق‌هایی که اکنون در کنترل حاکمیت یا دولت قرار دارند، باشیم. به نظر می‌رسد، خصوصی شدن اداره صندوق‌ها راه‌حلی است که سایر کشورها نیز طی کرده‌اند اما مشخص نیست که این راهکار تا چه حد با ساختار حاکمیتی اقتصاد ایران همخوانی داشته باشد اما اگر از من بپرسید، پاسخ این است که حتماً باید برنامه‌های بازنشستگی خصوصی نیز مد نظر قرار گیرد.

بر‌خلاف آنکه برخی صندوق‌های بازنشستگی نظیر تامین اجتماعی پدیدآورنده نوعی انحصار در حوزه بازنشستگی بوده‌اند، در سایر کشورها، تنوع نظامات بازنشستگی حاکم است. متنوع‌سازی نظام بازنشستگی در ایران چگونه ممکن است؟
البته که برنامه‌های بازنشستگی تحت نظارت واحد صورت می‌گیرد اما در شیوه بازپرداخت یا سرمایه‌گذاری و نوع قراردادهای حقوقی، برنامه‌های بسیار متنوعی در کشورهای توسعه‌یافته وجود دارد و هر فردی می‌تواند نوع بازنشستگی مورد نظر خود را انتخاب کند. اما همان‌طور که اشاره کردم عمده صندوق‌ها به صورت کم‌ریسک اداره می‌شوند. این برنامه‌ها توسط بخش بزرگی از نهادهای خصوصی طراحی و ارائه می‌شوند. ضمن اینکه این نهادها معمولاً درآمدهای بالایی دارند، چراکه هم کیفیت زندگی قشر مهمی از جامعه را بر عهده دارند و هم از بهره‌وری بالایی در عملکرد خود برخوردارند.

اکنون بسیاری از کارشناسان، نظام تامین اجتماعی چند‌لایه را برای کشور توصیه می‌کنند. این مدل تا چه حد می‌تواند مفید واقع شود؟ و اینکه در نهایت راه‌حل شما برای گذار از شرایط بحران در صندوق‌های بازنشستگی چیست؟
برای اصلاح نظام بازنشستگی هم نیاز داریم پارامترها نظیر سن، متوسط دوره بیمه‌پردازی و... را تغییر دهیم و هم سیستم را. یکی از تغییرات سیستمی حرکت به سوی نظام‌های چند‌لایه است که توزیع ریسک و مشارکت بخش خصوصی و دولتی در مدیریت بهتر انجام می‌شود و افراد می‌توانند نسبت به درآمد و نوع شغل از مزایای متنوعی برخوردار شوند. پیش از اینکه بخواهم راه‌حل ارائه دهم، باید بگویم به این دلیل که کمتر در این حوزه کار کرده‌ام، شاید پیشنهاد من، پیشنهاد کاملی نباشد. به نظر می‌رسد لازم است مطالعه بسیار جدی در مورد نظام تامین اجتماعی چندلایه صورت بگیرد و نتایج این مطالعه با کارشناسان اقتصادی کشور مطرح شود. به عقیده من مشکل اصلی در حوزه صندوق‌های بازنشستگی و حوزه‌های دیگر اقتصاد، معضل عدم شفافیت و رهاکردن مشکل تا روز بحران است. یعنی ما همه مشکلات را رها می‌کنیم تا روزی که گرفتار آن شویم. فکر می‌کنم اکنون صندوق‌های بازنشستگی به این بحران نزدیک شده است. بنابراین صورت مساله باید در چند حوزه مورد بررسی قرار گیرد. اینکه کدام‌یک از صندوق‌های بازنشستگی هم‌اکنون با بحران مواجهند و چه راهکارهایی برای حل این بحران وجود دارد و برای کدام‌یک از صندوق‌ها می‌توان راهکارهای بلندمدت‌تری ارائه کرد. باید بدانیم تغییر نظام بازنشستگی به یک نظام چند‌لایه چگونه صورت خواهد گرفت. نظام پوششی برای این نظام چند‌لایه چگونه خواهد بود. نکته کلیدی اینجاست که سهم مدیریت دولتی و تعادل‌های سیاسی که منجر به عدم تعادل در اقتصاد می‌شود، چگونه در صندوق‌های بازنشستگی تعیین می‌شود و دولت چه نقشی در این عدم تعادل‌ها خواهد داشت. اگر نتوانیم به تمامی این سوالات پاسخ دهیم، به احتمال بسیار زیاد در مسیری که طی می‌شود، چند سال بعد مجدد مشکلات بزرگ‌تری ظاهر می‌شود و این موضوعی است که ما بسیار با آن مواجه بودیم. چنان که با راهکارهای موقت به جای حل مسائل، سعی کردیم از کنار آنها عبور کنیم.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها