شناسه خبر : 20257 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

فریدون خاوند از تحولات اخیر آمریکای لاتین می‌گوید

فصلی تازه برای آمریکای لاتین؟

شکست افکار چپ در آمریکای لاتین دلایل گوناگون دارد که مهم‌ترین آن، به نظر من، بحران اقتصادی ناشی از سقوط بهای مواد اولیه است.

برکناری دیلما روسف از ریاست‌جمهوری برزیل، نشانه‌ای دیگر از افول چپگرایان در آمریکای لاتین بود. رئیس‌جمهوری سابق برزیل، در آخرین روز ماه آگوست و با رای قاطع مجلس سنای این کشور از سمت خود عزل شد و جای خود را به میشل تمر‌ داد. فریدون خاوند، استاد بازنشسته دانشگاه رنه‌دکارت مهم‌ترین عامل شکست سیاستمداران دست‌چپی را در کشورهای آمریکای لاتین، سقوط قیمت کالاهای اساسی می‌داند. همچنین دل‌زدگی مردم از حکمرانی طولانی‌مدت یک گرایش فکری خاص نیز یکی دیگر از دلایلی است که خاوند از آن به عنوان علت سقوط رهبران پوپولیستی یاد می‌کند. این تحلیلگر مسائل اقتصادی در پاریس معتقد است، برای قضاوت در مورد توانایی‌های تمر، در حل بحران زمان لازم خواهد بود. با توجه به همزمان بودن بحران اقتصادی و بحران سیاسی در این کشور، احتمال سربلند کردن برزیل در کوتاه‌مدت چندان زیاد نیست. مرور سیر تاریخی نشان می‌دهد که به طور کلی دموکراسی در کشورهای آمریکای لاتین فراگیرتر شده است. از نظر خاوند، هر چند آمریکای لاتین در عرصه دموکراسی به پیشرفت‌های بزرگی دست یافته است، ولی در زمینه اقتصادی، هنوز فاصله بسیار زیادی با کشورهای توسعه‌یافته آسیایی دارد که کم کردن این فاصله باید مهم‌ترین هدف اقتصادی آمریکای لاتین در عصر حاضر تلقی شود.



از سال‌های پایانی قرن بیستم به بعد، طی یک دوره کم و بیش طولانی، بخش بزرگی از آمریکای لاتین سکان حکومت را به جریان‌های چپ سپرد و نزدیک به 75 درصد از جمعیت 500 میلیون‌نفری این قاره زیر رهبری دولتمردان چپگرا قرار گرفتند که، به دلایل گوناگون، از جمله پیشبرد سیاست‌های حمایتی به منظور مبارزه با نابرابری‌های اجتماعی، از اقبال عمومی هم برخوردار شدند. ولی به تازگی ورق برگشته و حکومت‌های دست چپی یکی پس از دیگری قدرت را از دست می‌دهند. چه عواملی باعث شد تا اوضاع سیاسی آمریکای لاتین با این سرعت دگرگون شود؟
همان‌گونه که از پرسش شما برمی‌آید شمار نسبتاً زیادی از کشورهای آمریکای لاتین، به تازگی با یک چرخش بزرگ در زندگی سیاسی خود روبه‌رو شده‌اند. به طوری که بسیاری از رهبران این کشورها در سال‌های اخیر یا از قدرت کنار رفته یا موفقیت سیاسی و اقتصادی چندانی کسب نکرده‌اند. فراموش نکنیم که در سال 1998، هوگو چاوس با شعارهای الهام‌گرفته از سیمون بولیوار (نماد استقلال آمریکای لاتین) و فیدل کاسترو (رهبر کمونیست کوبا) از راه انتخابات آزاد به قدرت رسید و برای دستیابی به آنچه خود «سوسیالیسم قرن بیست و یکم» نام‌گذاری کرده بود، برنامه وسیعی را در راستای ملی‌کردن واحدهای تولیدی و انجام برنامه‌های اجتماعی به اجرا گذاشت. چهار سال بعد، لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا (یا آن‌طور که هوادارانش صدایش می‌زدند، لولا)، یکی از رهبران سندیکایی برزیل، بر کرسی ریاست‌جمهوری نیرومندترین کشور آمریکای لاتین تکیه زد. توزیع عادلانه ثروت مهم‌ترین شعار این سیاستمدار چپگرا بود و بعد از آن فرآیند چرخش به تفکرات چپ در سراسر آمریکای لاتین ادامه یافت: نستور کرشنر در آرژانتین، اوو مورالس در بولیوی، میشله باشلت در شیلی، دانیل اورتگا در نیکاراگوئه، آلن گارسیا در پرو، رافائل کورآ در اکوادور، فرناندو لوگو در پاراگوئه. شماری از همین رهبران دست چپی بعد از مرگ یک رهبر (هوگو چاوس) یا پایان دوره ریاست‌جمهوری (لولا)، جای خود را به رهبرانی از همان جناح سپردند و این سیر به همین صورت ادامه یافت. در ونزوئلا مادورو جای چاوس را گرفت و در برزیل، با انتخابات سال 2010، خانم دیلما روسف جانشین لولا شد.
ولی از حدود یک سال پیش به این طرف، ستاره اقبال چپ در آمریکای لاتین رو به افول می‌رود. در انتخابات نوامبر 2015 در آرژانتین، یک شخصیت لیبرال به نام موریسیو ماکری، خانواده کرشنر را بعد از 12 سال از اریکه قدرت به زیر کشید. در نیمه دوم همان سال، نیکلاس مادورو (جانشین چاوس) با شکست‌های سیاسی روبه‌رو شد، پیش از آنکه رژیمش در کام یک فاجعه مخوف اقتصادی فرو برود. در فوریه سال جاری میلادی، پیشنهاد اوو مورالس، رئیس‌جمهور بولیوی، در مورد تغییر قانون اساسی این کشور با رای منفی روبه‌رو شد... و این فهرست را می‌توان ادامه داد.
شکست افکار چپ در آمریکای لاتین دلایل گوناگون دارد که مهم‌ترین آن، به نظر من، بحران اقتصادی ناشی از سقوط بهای مواد اولیه است. بسیاری از کشورهایی که از آن نام بردیم، عمدتاً از راه صدور مواد اولیه روزگار می‌گذرانند و نتوانسته‌اند ساختارهای تولیدی و بازرگانی خود را، آن‌گونه که باید و شاید، دگرگون کنند. پرمعناترین و آموزنده‌ترین نمونه در میان این کشورها، ونزوئلاست که بر اقیانوسی از نفت تکیه زده و رانت حاصل از تولید و صدور این کالا را در خدمت توزیع کمک‌های اجتماعی و راضی نگه‌داشتن مردم به کار گرفته است. تا زمانی که بهای هر بشکه نفت در محدوده 100 دلار و بیشتر نوسان می‌کرد، پوپولیسم هوگو چاوس و جانشینش، مشکلی را بر سر اهداف سیاسی و اقتصادی خود نمی‌دید و پیروزمندانه پیش می‌تاخت. اما زمانی که بهای این کالای اساسی به محدوده 40 دلار سقوط کرد، اقتصاد ونزوئلا در کام فاجعه‌ای وصف‌ناپذیر فرو رفت و در وضعیتی قرار گرفت که امروز شاهد آن هستیم. تورم سه‌رقمی و قحطی مواد مصرفی.
بولیوی نیز که صادراتش عمدتاً مرکب از مواد سوختی، مواد معدنی و سویاست، از فروپاشی بهای مواد اولیه خسارت‌های فراوانی دید. برزیل صاحب یکی از پیشرفته‌ترین اقتصادهای آمریکای لاتین است، اما مواد اولیه همچنان نقش بسیار مهمی در صادرات این کشور ایفا می‌کند و به همین دلیل دولت برزیل نیز از پیامدهای رکود در بازار این مواد طی سال‌های اخیر در امان نمانده است. خلاصه آنکه عدم تنوع در ساختارهای صادراتی کشورهای مورد نظر و فروپاشی بهای مواد اولیه در سال‌های اخیر، به دولت‌های چپگرا اجازه ندادند تا برنامه‌های اجتماعی خود را طی مدتی طولانی ادامه دهند و کفگیر آنها خیلی زود به ته‌دیگ خورد.
یکی دیگر از عوامل ایجاد بحران در حکومت‌های چپگرای آمریکای لاتین، پدیده‌ای است که به آن «فرسایش قدرت» می‌گویند. در چنین پدیده‌ای، شخصیت‌ها و گرایش‌هایی که طی یک دوران طولانی کرسی قدرت را اشغال می‌کنند، در بسیاری موارد به یکباره از چشم رای‌دهندگان می‌افتند. خانواده کرشنر در آرژانتین گرفتار «فرسایش قدرت» شد. مورالس در بولیوی از همین پدیده در رنج است. احتمالاً دیلما روسف نیز، به دلیل نزدیک بودنش به لولا، از دیدگاه مردم برزیل یک شخصیت فرسوده به شمار می‌آمد.

از پیروزی و سپس شکست گرایش‌های چپگرا در آمریکای لاتین طی 18 سال گذشته صحبت کردید. پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا می‌توان همه حکومت‌های برآمده از این گرایش‌ها را، تنها بر پایه مفهوم «چپ»، همتراز دانست و آنها را در یک مقوله جای داد؟
پرسش کاملاً بجایی است. در استفاده از دو مفهوم «راست» و «چپ» باید احتیاط کرد. در آمریکای لاتین میان نیکلاس مادورو رئیس‌جمهوری ونزوئلا و خانم باشلت رئیس‌جمهوری شیلی تفاوت از زمین تا آسمان است، حال آنکه هر دو «چپگرا» تلقی می‌شوند. آقای مادورو تربیت شده مکتب فیدل کاسترو است و بخشی از نفت کشورش را هم مفت و مجانی در اختیار مافیای حاکم بر هاوانا قرار می‌دهد. در عوض خانم باشلت یک سوسیال دموکرات است که در یکی از سالم‌ترین کشورهای جهان از لحاظ اقتصادی حکومت می‌کند، دولت او به اصول اقتصاد بازار وفادار است و حکومت قانون را مو به مو اجرا می‌کند. بنابراین در بررسی پدیده چپگرایی در آمریکای لاتین (و همچنین دیگر نقاط جهان) این تفاوت‌ها را باید در نظر گرفت.

عزل دیلما روسف از ریاست‌جمهوری برزیل باعث افزایش تنش‌های سیاسی و اقتصادی در بزرگ‌ترین اقتصاد آمریکای لاتین شده است. دلایل عزل روسف چه بود؟ در واقع چه شد که برزیل به این نقطه رسید؟ آیا می‌توان این موضوع را یک کودتا نامید؟
دیلما روسف، یار وفادار و جانشین مورد حمایت لولا، در سال 2010 به عنوان نخستین رئیس‌جمهوری زن در تاریخ برزیل برگزیده شد و همانند سلف خود زمامداری‌اش را با دو هدف عمده آغاز کرد: مبارزه با نابرابری‌های اجتماعی و تحکیم قدرت اقتصادی برزیل. طی نخستین دوره چهارساله زمامداری‌اش، شهرت دیلما روسف به عنوان سیاستمداری فسادناپذیر پا برجا ماند و به‌رغم پیدایش دشواری‌های جدی در وضعیت اجتماعی و اقتصادی کشور، به ویژه کاهش شدید نرخ رشد، در سال 2014 برای دومین بار بر کرسی ریاست‌جمهوری تکیه زد. ولی وخامت اوضاع اقتصادی همچنان ادامه یافت. در سال 2015 نرخ رشد برزیل به حدود منفی چهار درصد سقوط کرد و طبق برآوردهای مراجع اقتصادی، این خطر وجود دارد که در سال جاری نیز همان سقوط تکرار بشود. کاهش شدید بهای مواد اولیه، که پیش از این به آن اشاره شد، یکی از مهم‌ترین دلایل این سقوط است.
ولی در ورای وخامت اوضاع اقتصادی، بر ملاشدن رسوایی ناشی از پرونده «پترو براس»، غول نفتی و مهم‌ترین بنگاه اقتصادی برزیل، موقعیت دیلما روسف را به شدت متزلزل کرد. از قرار معلوم این شرکت و چند بنگاه بزرگ اقتصادی دیگر برای برخوردار شدن از قراردادهای دولتی مبالغ کلانی رشوه به حزب حاکم پرداخته‌اند. البته خانم روسف شخصاً رشوه دریافت نکرده، ولی گویا برای تامین هزینه پیکارهای انتخاباتی خود هم در سال 2010 و هم در سال 2014 از دست و دلبازی شرکت‌های مورد نظر برخوردار شده است.
ولی آنچه بیشتر به موقعیت دیلما روسف ضربه وارد آورد، اتهام دستکاری در حساب‌های دولتی برزیل بود. بر پایه این اتهام، خانم روسف با دست بردن در این حساب‌ها مانع از آن شده است که نمایندگان مردم از واقعیت‌های مالی کشور باخبر شوند. با این اتهام، فرآیند برکناری او از مقام ریاست‌جمهوری از مدت‌ها قبل کلید خورد و تا پایان پیش رفت.
خانم روسف و هواداران او این فرآیند را نوعی «کودتا» توصیف کردند. تردیدی نیست که مبتکران برکناری رئیس‌جمهوری چندان پاک و صادق به نظر نمی‌رسند و کار آنها به تصفیه‌حساب‌های سیاسی بیشتر شباهت دارد تا به اجرای صادقانه قوانین. با این همه استفاده از کلمه «کودتا» برای توصیف این رویداد چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. مخالفان خانم روسف در پیشبرد برنامه خود از اهرم‌های حقوقی موجود در قوانین برزیل بهره گرفتند نه از نیروی نظامی.

با عزل دیلما روسف و روی کار آمدن میشل تمر، آیا شرایط سیاسی و اقتصادی برزیل بهبود خواهد یافت؟ دوران پس از روسف در برزیل به چه سمتی خواهد رفت؟ آیا میشل تمر خواهد توانست اقتصاد برزیل را از رکود نجات دهد؟
بعید به نظر می‌رسد میشل تمر، جانشین دیلما روسف، از مشروعیت و اقتدار لازم برای مدیریت بحران برخوردار باشد. با این همه باید پذیرفت که داوری درباره توانایی‌های واقعی او به زمان نیاز دارد. تنها انتخابات آتی ریاست‌جمهوری برزیل نشان خواهد داد که آیا زمامداری میشل تمر تنها یک حادثه بوده یا می‌تواند رویدادی کم و بیش پایدار باشد.
درباره آینده اقتصادی برزیل نیز قضاوت به همان اندازه دشوار است. اجازه می‌خواهم بر این نکته تاکید کنم که معمار اصلی اوج‌گیری برزیل در صحنه اقتصاد جهانی طی 20 سال گذشته فرناندو انریکه کاردوسو است که طی سال‌های 1995 تا 2002 به نمایندگی از سوی یک ائتلاف بزرگ (از چپ میانه تا راست میانه) بر کرسی ریاست‌جمهوری این کشور تکیه زد. این کاردوسو بود که با انجام یک سلسله اصلاحات بنیادی در راستای لیبرالیسم اقتصادی، از خصوصی‌سازی گرفته تا انضباط مالی و گشودن دروازه‌های کشور بر سرمایه‌گذاران خارجی، اقتصاد برزیل را به مسیری تازه کشاند و راه را بر اوج‌گیری این کشور به عنوان یک قدرت نوظهور گشود. به برکت همین اصلاحات بود که تورم، آفت بسیار قدیمی برزیل، مهار شد.
بخشی از نتایج مثبت اصلاحات انجام‌گرفته در زمان کاردوسو، در دوران لولا آشکار شد و به حساب رئیس‌جمهوری سوسیالیست نوشته شد. با این حال منصفانه باید پذیرفت که لولا، برخلاف چپ‌های تندرو آمریکای لاتین، به میراث سلف خود پشت نکرد، روابط خود را با جامعه اقتصادی بین‌المللی در سطحی قابل قبول حفظ کرد، مانع گسترش غول‌های بزرگ صنعتی این کشور نشد و به برزیل اجازه داد به یکی از مهم‌ترین قطب‌های پویای جهانی در عرصه جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی بدل بشود.
درست است که موتورهای محرکه رشد اقتصادی برزیل به عنوان یک قدرت نوظهور، خیلی زودتر از آنچه پیش‌بینی می‌شد، از نفس افتادند، اما آیا میشل تمر خواهد توانست بار دیگر پویایی و رشد را به اقتصاد برزیل برگرداند؟ در شرایط کنونی، و با توجه به همزمان بودن بحران اقتصادی و بحران سیاسی در این کشور، احتمال سر بلند کردن برزیل در کوتاه‌مدت چندان زیاد نیست. تکرار می‌کنم که انتخابات آینده ریاست‌جمهوری شاید بتواند فصل تازه‌ای در تاریخ این کشور کلیدی آمریکای جنوبی رقم بزند.

شما در سخنانتان به چشم‌انداز کوتاه‌مدت برزیل اشاره کردید. در بلندمدت چه چشم‌اندازی را می‌توان برای اقتصاد برزیل و جایگاه آن در صحنه اقتصاد جهانی، تجسم کرد؟
برزیل با نزدیک به 2350 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی، هفتمین اقتصاد جهان به شمار می‌رود و اغراق‌آمیز نخواهد بود اگر این کشور را یکی از غول‌های اقتصادی دنیا توصیف کنیم. شرکت‌های بزرگ برزیل که در مقیاس جهانی فعال هستند از توانایی جذب انبوه سرمایه‌گذاران خارجی برخوردارند، در آب‌های ساحلی این کشور واقع در آمریکا نفت فراوان است و در همان حال، یکی از مهم‌ترین قدرت‌های کشاورزی دنیاست. همچنین سنگ‌آهن یکی از مهم‌ترین صادرات بزرگ‌ترین اقتصاد آمریکای لاتین را تشکیل می‌دهد. علاوه بر همه این برگ‌های برنده، باید پذیرفت که دموکراسی در برزیل از پایه‌هایی قوی برخوردار است. اگر این پایه‌ها نمی‌بود، برزیل نمی‌توانست توفان‌های اخیر سیاسی همراه با رکود اقتصادی را از سر بگذراند.
ولی در برابر همه این نقاط قدرت، برزیل گرفتار ضعف‌های بزرگ نیز هست که مهم‌ترین آنها نابرابری‌های اجتماعی است. همچنین، همان‌طور که اشاره کردم، مواد اولیه همچنان جایگاه بیش از حد مهمی در اقتصاد برزیل داشته و به همین علت هرگونه نوسان در بازار این مواد به شدت بر کل اقتصاد این کشور تاثیر می‌گذارد. مشکل دیگر در برزیل، پایین بودن نرخ بهره‌وری و واپس‌ماندگی زیربناهاست. گفته می‌شود که برای احیای زیربناهای اقتصادی برزیل، این کشور به چندین هزار میلیارد دلار سرمایه‌گذاری نیاز دارد. همچنین سرمایه‌گذارانی که به برزیل می‌روند، از ابعاد عظیم دیوانسالاری دولتی و وجود یک فساد بنیادی در این کشور شکایت دارند که این موضوع کار را برای جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی کمی دشوار کرده است.
مجموعه این ضعف‌ها به برزیل امکان نمی‌دهد تا از تمام ظرفیت‌های خود به عنوان غول آمریکای لاتین برای تبدیل‌شدن به یک قطب بزرگ صنعتی و بازرگانی در جهان استفاده کند. آیا پشت‌سر گذاشتن توفان‌های اخیر، به ویژه توفانی که نخستین رئیس‌جمهوری زن این کشور را از اریکه قدرت به زیر کشید، سرآغاز یک اوج‌گیری تازه در تاریخ برزیل خواهد شد؟ تنها راه برای یافتن پاسخی برای این پرسش، صبر کردن است.

با وجود این تحولات اخیر و کمرنگ‌شدن قدرت حکومت‌های چپگرا و پوپولیستی در کشورهای آمریکای لاتین، از نظر شما، چشم‌انداز سیاسی و اقتصادی کوتاه‌مدت و بلندمدت آمریکای لاتین به چه شکلی رقم خواهد خورد؟
برای شناخت واقعیت‌های امروز آمریکای لاتین، باید تاریخ معاصر آن را در نظر گرفت و راه طی‌شده را، چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه اقتصادی، از نظر دور نداشت. افرادی چون خود من که 50 سال پیش این قاره را به یاد می‌آورند، از پیشرفت‌هایی که در زمینه‌های گوناگون در منطقه آمریکای لاتین به دست آمده، شگفت‌زده‌اند.
نباید از یاد برد که در دهه‌های نخستین بعد از جنگ جهانی دوم، بخش بسیار وسیعی از آمریکای لاتین زیر پوشش دیکتاتوری‌های نظامی یا جنگ‌های چریکی بود و در هر دو صورت هر سال ده‌ها هزار نفر در این قاره قربانی خشونت می‌شدند. بخش بزرگی از جوانان آمریکای لاتین شیفته فیدل کاسترو و چه‌گوارا و دیکتاتوری کمونیستی بودند و بخش دیگری، از ترس کمونیسم، به آغوش ژنرال‌ها و سرهنگان کودتاچی پناه می‌بردند.
این روزگار سپری شده و امروز، در تمام کشورهای آمریکای لاتین، جز معدود کشورهایی چون کوبا، حکومت‌ها از درون صندوق‌های رای‌گیری بیرون می‌آیند. با توجه به شکست‌های مخوف چپ‌های انقلابی از جمله فیدل کاسترو در کوبا یا هوگو چاوس در ونزوئلا، از ایده‌آلیسم دروغین آنها چیز زیادی بر جای نمانده است.
می‌توان امیدوار بود که همزمان با آخرین سال‌های عمر فیدل کاسترو 90ساله، رویاهای چپ رادیکال قرن بیستمی یا آنچه از آن بر جای مانده، سرانجام به بایگانی تاریخ سپرده شود. این تحول زمینه خاموش شدن واپسین شعله‌های پوپولیسم را فراهم می‌آورد. آمریکای لاتین در عرصه دموکراسی به پیشرفت‌های بزرگی دست یافته است. ولی در زمینه اقتصادی، هنوز با پویایی منطقه آسیایی اقیانوس آرام فاصله زیادی دارد. پر کردن این فاصله می‌تواند به مهم‌ترین هدف اقتصادی آمریکای لاتین در برهه کنونی بدل شود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها